تا جاییکه بر نگارنده معلوم است، پیش از آن، در دوران صفویه، سفیر شاه سلیمان صفوی در سیام (تایلند) در کتاب سفرنامهاش “سفینه سلیمانی” اشارههایی به کشور ژاپن، شرایط اقلیمی و مردمان آن کرده است. پس از آن، میرزا ابراهیم صحافباشی مشاهدات خود از سفر به مشرق دور به سال ۱۸۹۷ را، در سفرنامهی خود آورده است که حدود ده صفحه از آن به کشور ژاپن اختصاص دارد. تا اینکه در سفرنامهی مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه) که بههمراه میرزا علیاصغرخان اتابک، صدراعظمِ قاجاریان در سال ۱۹۰۳ از ژاپن دیدار کرد، اطلاعات مبسوط و ارزشمندی در مورد کشور ژاپن برای اولینبار به ایرانیان داده میشود.
اما مسبب اصلی آشنایی ایرانیان با ژاپن و علاقهمندیشان به این کشور، پیروزی ارتش ژاپن بر نیروی دریایی روسیه تزاری در سال ۱۹۰۵ بود. ایرانیان که همواره در جنگ با روسیه مغلوب شده بودند و بخشی از خاک خود را ازدسترفته دیده بودند، از شنیدن خبر پیروزی ارتش کشوری کوچک و جزیرهای، بر ابرقدرت منفور روسیه شادمان شدند و برای آگاهییافتن از اوضاع کشور ژاپن کنجکاو گشتند. جزییات این علاقه و کنجکاوی در جراید آن زمان انعکاس یافته است. این علاقه بدانجا رسید که حسینعلی تاجر شیرازی در سال ۱۳۲۵ هجری قمری، منظومهی حماسی بلندی با نام “میکادونامه” در بحر متقارب (وزن شاهنامه) راجع به پیروزی ارتش ژاپن بر روسیه و دلاوریها و سلحشوریهای افسران ژاپنی سرود. از آن زمان تا کنون نام ژاپن همیشه بر زبان مردم و دولتمردان ایرانی جاری بوده است.
در زمان دو جنگ جهانی، مسایل مربوط به ژاپن مورد توجه ایرانیان بوده است و حادثه بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی و اشغال ژاپن توسط ارتش آمریکا، در ایران بسیار مطرح شده است و میشود. پیشرفت سریع صنعتی و اقتصادی ژاپن در نیمهی دوم قرن بیستم، علاقه و توجه ایرانیان را به ژاپن بیش از پیش جلب کرد و باعث شد ژاپن به عنوان الگویی برای توسعه و سازندگی در ایران مطرح شود. پیش از انقلاب محمدرضا شاه از ایران با عنوان «ژاپن غرب آسیا» یاد میکرد و پس از انقلاب اسلامی نیز، سیاستمداران برجستهی ایرانی، از عنوان «ژاپن اسلامی» برای الگوی توسعه مورد نظر خود یاد کردهاند.
نگاهی به برخی واژههای ژاپنی در فارسی
از زمان آشنایی ایرانیان با ژاپن تا به امروز نزدیک به پانصد جلد کتاب با موضوعهای مرتبط با ژاپن در ایران منتشر شده است و حدود ۲۸۰۰ عنوان مقاله در این ارتباط در مجلات و روزنامههای ایران به چاپ رسیدهاند و نزدیک به ۷۲ عنوان پایاننامهی تحصیلی در خصوص موضوعات مربوط به ژاپن در دانشگاههای ایران راهنمایی شده است[۴]. نیز پس از پیروزی انقلاب، فیلمهای سینمایی و مجموعههای تلویزیونی متعددی از تولیدات کشور ژاپن در ایران به نمایش درآمدهاند و به اینها باید فیلمهای مستند، با موضوعهای مرتبط با ژاپن را نیز افزود.
همچنین پس از شکوفایی صنعت ژاپن و نیاز آن به نیروی کار خارجی، هزاران تن از جوانان ایرانی که عمدتن از طبقات متوسط و پایین اجتماعی به لحاظ درآمد و تحصیلات بودند، راهی ژاپن شدند و ضمن کسب آشنایی با جنبههایی از فرهنگ ژاپن، خردهفرهنگ خاصی به وجود آوردند که بررسی و آسیبشناسی آن میتواند بسیار جالب و مفید باشد.
همهی این موارد منجر به ورود برخی واژههای ژاپنی به زبان فارسی در سالهای اخیر شده است. البته اغلب این واژهها به صورت غیرمستقیم و باواسطهی زبانهای اروپایی به فارسی آمدهاند. بیشتر بدین دلیل که به جز در چند سال اخیر، ایرانیانی که خواندن و نوشتن ژاپنی بدانند و در حوزهی ترجمه فعال باشند بسیاراندک بودهاند.
این واژهها را میتوان در دو دسته تقسیم کرد. دستهی اول واژههای عمومی هستند که اغلب، عناصر فرهنگی ژاپن بهشمار میآیند و به عنوان نمادهای کشور ژاپن، وارد سایر زبانهای دنیا از جمله فارسی شدهاند و به مرور بسامد وقوع نسبتن بالایی پیدا کردهاند. از این دسته میتوان به سونامی، سودوکو، ذن،هاندیکو، اوریگامی، گیشا، کیمونو، کامیکازه، نینجا، سامورای، یاکوزا،هاندراگیری، و … اشاره کرد. دستهی دوم کلماتی هستند که در حوزههای تخصصی به دلیل نبود معادل فارسی وارد شدهاند مثلن در صنعت و مدیریت واژههایی نظیر کایزن، کانبان، گنبا، پنج اس و … که متخصصان آنها را بسیار به کار میبرند و یا در ورزشهای رزمی، واژههای کاراته، جودو، جوجوتسو (اغلب به شکل جوجیتسو)، کندو، کاراتهکا، جودوکا، سنسی، دان، تاتامی، دوجو، کاتا، کومیته، کیآی، تاچی و … ژاپنی هستند.
طرفه آنکه پسوند اسمفاعلساز –ka در ژاپنی که از کلمهی karate، اسم فاعل karateka و یا از کلمه seiji (سیاست)، اسم فاعل seijika (سیاستمدار) را میسازد، در فارسی زایایی پیدا کرده و گاهی به اسم ورزشهای غیرژاپنی نیز اضافه میشود. همچنین این پسوند را برخی به خاطر شباهت آوایی با کلمهی کار فارسی، به شکل کاراتهکار یا جودوکاران استفاده میکنند.
واژههای فارسی در زبان ژاپنی
اما حکایت واژههای فارسی در زبان ژاپنی کمی پیچیدهتر و رازآلودتر است. کلمات فارسی زبان ژاپنی را بهطور گسترده میتوان به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول کلماتی هستند که نخست، در طی سالیان دراز و عمدتن از زبان فارسی میانه، وارد زبان چینی شدهاند و بعد، از چینی به زبان ژاپنی راه یافتهاند و دستهی دوم کلماتی هستند که بیشتر، پس از قرن نوزدهم، از طریق زبانهای اروپایی وارد زبان ژاپنی شدهاند.
واژههایی که از طریق چینی وارد ژاپنی شدهاند
پس از قرن چهارم میلادی که بودیسم به همراه زبان و خط چینی، از چین و کره وارد ژاپن شد، ژاپنیها برای اولین بار با خواندن و نوشتن آشنا شدند و به مطالعهی متون مختلف چینی پرداختند. پیش از آنکه خطهای هجانگار خود را برای نوشتن زبان ژاپنی ابداع کنند، به آموزش زبان چینی روی آوردند. در این عصر باسوادبودن، معادل چینی دانستن بود. در این دوران و ادوار بعدی، راه ورود واژههای چینی به ژاپنی هموار شد و هزاران واژهی چینی وارد زبان ژاپنی گشت و بخش قابلتوجهی از واژگان زبان ژاپنی را به خود اختصاص داد. در میان این وامواژههای چینی، طبیعتن کلماتی بودند که از فارسی و سایر زبانهای ایرانی وارد چینی شده بودند.
اما شکل آوایی این کلمات و در پارهای موارد معنیشان در این انتقال جغرافیایی و در گذر زمان، دچار دگرگونی بسیار گشتهاند. کلمات فارسی در ورود به زبان چینی، برای انطباق با الگوی واجی و نوایی چینی، بهخصوص با ساخت هجایی آن، تحول فراوان یافتهاند. بنابراین، دور از انتظار نیست که شکل آوایی کلمات خارجی در زبان چینی، چنان دگرگون شدهاند، که گاهی فقط شباهت ناچیزی به شکل آوایی کلمه در زبان مبدأ دارند. مثلن کلمهی ایران را چینیها امروز [yilang] تلفظ میکنند.
در چینی باستان و میانه، کلمات بومی چینی، اغلب تکهجایی بودند و کلماتی میتوانستد دوهجایی باشند که آغازه، یا هسته + دنباله (rhyme) دو هجاشان، یکسان باشد. بنابراین برخی کلمات خارجی، پس از ورود به این زبان، با قواعد همگونی آغازه (Initial Harmonization) و یا همگونی انتها (Final Harmonization) به ساختهای قابلقبول چینی تبدیل شدهاند. به جز این همگونیها، قواعد و محدودیت بسیاری در کار بودهاند تا تلفظ کلمات خارجی را بهشکلی قابلقبول در زبان چینی بدل کنند.
بدین ترتیب مثلن کلمهی بربط فارسی با ورود به زبان چینی به biba یا pipa (琵琶) تبدیل شده است [۲].
همین واژهها پس از ورود به ژاپنی، بااینکه اغلب شکل نوشتاری خود را حفظ کردهاند، برای تطابق با ساخت واجی زبان ژاپنی، دوباره متحول شدهاند و شکل جدیدی یافتهاند. به عنوان نمونه، در مثال فوق، biba (琵琶) با ورود به ژاپنی، به شکل biwa درآمده است. بیوا نام یکی از سازهای سنتی ژاپن است که در اصل، شکل دگرگونشدهی ساز ایرانی بربط بوده، که از مسیر جادهی ابریشم و از طریق چین وارد ژاپن شده است.
از میان کلمات ژاپنی که ریشهی فارسی دارند، علاوه بر کلمهی بربط، میتوان به موارد زیر نیز اشاره کرد:
Ichijiku) 無花果) “انجیر”
از کلمهی انجیر [anji:r] فارسی. این کلمه فارسی در زبان چینی، با سه نگاره (کانجی) چینی 映日果 نوشته شده است که تلفظ این کلمه یعنی [ying jih kuo] را نشان میدادند که [kuo] به معنی میوه است. بعدها در زبان ژاپنی، با حفظ تلفظ، نگارههای دیگری برای این کلمه برگزیدند. نگارههایی که ژاپنیها، ایچیجیکو (انجیر) را با آن مینویسند (無花果) به معنی میوهی بدون گل است. زیرا میوهی انجیر بدون گلدادن و حتا پیش از رویش برگ، بر درخت ظاهر میشود. ظاهرن درخت انجیر گیاه بومی منطقهی آسیای صغیر بوده است و مردمان شرق دور از طریق ایرانیان با آن آشنا شدهاند.
shishi) 獅子) “شیر”
از کلمهی [še:r] فارسی میانه. کلمهی شیر (حیوان درنده) فارسی، که در فارسی قدیم با یای مجهول تلفظ میشده است، پس از ورود به چینی با مضاعفسازی و همگونسازی بهشکل [šizi] تلفظ شده و با نگارههای (獰猛) و بعدها (獅子) نوشته شده و با ورود به ژاپنی، به شیشی بدل گشته است. امروزه ژاپنیها برای کلمهی شیر از وامواژه [raion]، برگرفته از lion انگلیسی استفاده میکنند. ولی کلمه [shishi] در صورتهایی مانند (ino shishi) به معنای “گراز” یا (shishi za) به معنی “برج اسد” باقی مانده است.
budou) 葡萄) “انگور”
از کلمهی پهلوی [buda:wa] یا [buduwa] که ظاهرن با کلمهی باده فارسی امروز همریشه است. این کلمه با ورود به چینی [putao] تلفظ شده و در ژاپنی به بودو تبدیل شده است. برخی نیز این کلمهی چینی را از [ba:tak]، شکل قدیمی کلمه باده میدانند. شعرای قدیم ایران “باده” را از ریشهی کلمه “باد” دانستهاند که احتمالن صحت نداشته باشد.
باده را باد نام کرد استاد
زآنکه آبی بود لطیف چو باد. (شرفنامه منیری)
یا
ز باد نام نهادند باده را یعنی
چو باد صبح دمیدن گرفت باده بخواه . (ادیب صابر)
hatankyou) 巴旦杏) “بادام”
از کلمهی فارسی بادام. تلفظ این کلمه در چینی [badan xing] است که [xing] به معنی “درخت میوه” است. امروزه هاتانکیو کلمهای قدیمی در ژاپنی محسوب میشود و به جای آن، برای بادام، از وامواژهی [aamondo] برگرفته از almond انگلیسی استفاده میکنند.
mitsutasou) 密陀僧) “اکسید سرب PbO”
از کلمهی مُرداسنگ [murda:sang]، فارسی میانه. تلفظ این کلمه در زبان چینی [mituoseng] است. در لغتنامهی دهخدا ذیل مدخل مرداسنگ آمده است:
مرداسنگ، مرداسنج، مردارسنگ، مردهسنگ، مراسنگ. جوهری باشد که از سرب سازند و در مرهمها به کار برند. معرب آن: مرداسنج. اکسید دو ظرفیتی سرب متبلور یا پروتو اکسید ازت به فرمول PbO میباشد. مرداسنگ در نقاشی به عنوان یکی از خشککنندههای رنگهای روغنی مصرف میشود، و همچنین آن را در پزشکی، جهت شستوشو و ضدعفونیکردن وسایل پزشکی، در ترکیب برخی صابونهای طبی مصرف میکنند، و نیز در برخی صنایع از جمله کوزهگری جهت تهیه لعاب روی کوزهها مورد استعمال دارد.
احتمالن این ماده با همین نام و همین خواص و کاربرد از ایران وارد چین شده و از چین به ژاپن راه یافته است. امروزه با منسوخشدن کاربردهای این ماده، کلمه میتسوتاسو نیز در ژاپنی کارکرد محدودی پیدا کرده و بیشتر برای اشاره به آن، از نام شیمیایی ماده استفاده میشود.
واژههایی که از طریق زبانهای اروپایی وارد ژاپنی شدهاند
دستهی دوم از واژههای فارسی در زبان ژاپنی، آن واژههایی هستند که در قرون متأخر، از طریق زبانهای اروپایی، بهویژه زبان انگلیسی وارد زبان ژاپنی شدهاند. برخی از این واژههای در دوران عظمت تمدن اسلامی، مستقیمن یا از طریق زبان عربی وارد زبانهای اروپایی شدهاند، برخی دیگر در عصر اعتلای امپراتوری عثمانی و سیطرهی آن بر بخشی از اروپا، از ترکی به این زبانها راه یافتهاند و برخی دیگر، در زمان اشغال شبهقارهی هند توسط بریتانیا، از زبان هندی به انگلیسی راه یافتهاند و از این زبان به سایر زبانهای اروپا گسترده شدهاند.
از این دسته واژهها در زبان ژاپنی میتوان نمونههای زیر را مثال زد:
totan) トタン) ” شیروانی، آهن گالوانیزه”
امروزه ژاپنی برای بام شیروانی خانه، از کلمه [totan yane] استفاده میکنند که [yane] به معنی بام است. برخی از آنها شاید بدانند که [totan] واژهای بیگانه است و شاید برخی اطلاع داشته باشند که این کلمه، از زبان پرتغالی وارد ژاپنی شده است. ولی مسلمن اغلب آنها نمیدانند که [totan] در اصل کلمهای فارسی است. [totan] شکل تغییریافتهی واژهی “توتیا” است که پرتغالیها، بههمراه خود این کالا وارد ژاپن کردهاند. تلفظ این کلمه در زبان پرتغالی، [tutanaga] است که در ژاپنی به توتان تبدیل شده است. در ذیل مدخل توتیا در دهخدا میخوانیم:
توتیا، به معنی سنگ سرمه. اصل این لغت دودها بوده و توتیا معرب آن است. اُکسید روی که در کورههایی که روی و سرب را می گدازند حاصل میشود.
یکی از معانی واژهی توتیا، اکسید روی بوده است که از آن برای اندودکردن آهن، به منظور حفاظت از خوردگی استفاده میشده است. توتیا به همین معنی، و نیز به معنی محصول این فرایند، یعنی آهن سفید (آهن گالوانیزه)، احتمالن از طریق زبان عربی وارد پرتغالی شده است و به واسطه تجار پرتغالی به ژاپن راه یافته است.
bazaa) バザー) “بازار”
بازار کلمهای فارسی است که در پهلوی [vacar] بوده است و در برخی گویشهای ایران نظیر گیلکی و نطنزی، هنوز به همان شکل “واچار” تلفظ میشود. این واژه امروزه وارد بسیاری از زبانهای دنیا شده است. در ترکی عثمانی (استانبولی)، روز یکشنبه را [pazar] میخوانند، از آن روی که این روز، روز برپایی بازار بوده است. “بازار” وارد زبان عربی نیز شده است و جمع مکسر “بیازره” هم برای آن ساخته شده است. “بازار” به گواه فرهنگهای ریشهشناسی ویکلی [۵] و کلین [۳] ، درسال ۱۵۸۸ از طریق زبان ایتالیایی [bazarra] وارد انگلیسی [bazaar] شده است و در قرن نوزدهم، از انگلیسی به ژاپنی رفته است.
pisutachio) ピスタチオ) “پسته”
کلمه فارسی پسته [pista] وارد زبان یونانی [pistakion] (به معنی درخت پسته) شده و از آنجا به لاتین [pistacium] راه یافته و از لاتین به ایتالیایی [pistacchio] رسیده و در سال ۱۵۹۸، وارد زبان انگلیسی [pistachio] شده است و نهایتن از انگلیسی به بسیاری زبانها از جمله ژاپنی راه یافته است.
kiosuku) キオスク) “کیوسک”
ریشهی این کلمه، واژهی “کوشک” فارسی به معنای قصر و بنای بلند است. [kushk] فارسی وارد ترکی عثمانی [koshk] شده است و از آنجا به زبان فرانسه [kiosque] رسیده و به سال ۱۶۲۵ وارد زبان انگلیسی [kiosk] شده است و در این زبان، معنای فعلی خود (اتاق کوچک) را یافته و نخستین بار برای باجهی تلفن (telephone kiosk) در سال ۱۹۲۵ استفاده شده است و ژاپنی نیز این واژه را از انگلیسی وام گرفته است. این کلمه در معنای جدید و با تلفظ انگلیسی مجددن به فارسی نیز راه یافته است.
kyaraban) キャラバン) “کاراوان، خانهی سیار که به انتهای خودرو میبندند”
ریشهی این کلمه، واژهی فارسی “کاروان” است که با معنای دسته مسافران در بیابان، در جریان جنگهای صلیبی، از فارسی [karwan] وارد زبان فرانسه قدیم [carouan] شده و از زبان فرانسه میانه [caravane] در سال ۱۵۸۸، وارد زبان انگلیسی [caravan] شده است و در قرن هفدهم در معنای درشکهی مسقف به کار رفته است و در قرن بیستم، معنای فعلی خود را یافته است و به زبانهای مختلف دنیا از جمله به فارسی و ژاپنی صادر شده است.
kaaki iro) カーキ色) “رنگ خاکی”
[iro] به معنای رنگ است و [kaaki] ریشه در کلمهی فارسی خاک دارد. این کلمه در جریان اشغال هند توسط بریتانیا و در سال ۱۸۵۷، از زبان اردو [khaki] و برای اطلاق به رنگ لباس نیروی زمینی ارتش بریتانیا وارد زبان انگلیسی [khaki] شد و امروزه نیز بیشتر برای اشاره به رنگ پارچهی یونیفورمهای نظامی به کار میرود و وارد برخی زبانها از جمله ژاپنی شده است.
orenji) オレンジ) “پرتقال”
از کلمه [orange] انگلیسی که خود ریشه در کلمه فارسی نارنگ دارد. [na:rang] فارسی در عربی به [naranj] بدل شده و از آنجا به لاتین [narancia] راه یافته و از لاتین به فرانسه قدیم [orenge] رسیده است و در سال ۱۳۰۰ میلادی وارد زبان انگلیسی شده است و ژاپنیها این کلمه را از انگلیسی وام گرفتهاند و هم در معنای پرتقال و هم بهشکل [orenji iro] به معنی رنگ نارنجی استفاده میکنند. تا پیش از ورود [orenji] به ژاپنی، ژاپنیها رنگ نارنجی را [kitsune iro] میگفتند که [kitsune] به معنی روباه است. عدهای بر آنند که حذف آوای /n/ از ابتدای این کلمه در زبان فرانسه، به این دلیل بوده است که گویشوران فرانسوی آن را با حرف تعریف زبان فرانسه (une narange) اشتباه گرفتهاند.
shooru) ショール) “شال”
کلمهی شال فارسی از زبان اردو [shal] وارد زبان انگلیسی [shawl] شده است و از انگلیسی به ژاپنی وارد گشته است. این کلمه از اردو، هندی و سایر زبانهای هندوستان، وارد زبان روسی [shal] و بسیاری زبانهای دیگر نیز شده است.
pashumina) パシュミナ) “پشمینه: شال یا روسری پشمی”
این واژه نیز مانند شال، از کلمهی فارسی [pashmina] با معنی پارچهی مرغوب بافت کشمیر، از زبان اردو وارد انگلیسی [pashmina] شده و به ژاپنی نیز راه یافته است.
pajama) パジャマ) “پیژامه”
در دوران استعمار هند، مسلمانان هندوستان، ازار گشاد و راحتی را که بر تن میکردند [pajama] مینامیدند. انگلیسیها این لباس را به عنوان شلوار شب خود برگزیدند و آن را به همهی دنیا شناساندند. اصل این کلمه “پاجامه” (جامهی پا) فارسی بوده است که در سال ۱۸۰۰از هندی وارد زبان انگلیسی [pyjamas] شده و بعدها املای آن در انگلیسی آمریکایی به [pajamas] بدل گشته است. این واژه از انگلیسی به بسیاری از زبانهای دنیا از جمله ژاپنی راه پیدا کرده است و ما ایرانیها نیز آن را با تلفظ “پیژامه” از زبان فرانسه وام گرفتهایم.
pirafu) ピラフ) “نوعی غذا با برنج و گوشت و سبزیجات”
ریشهی این کلمه، واژه فارسی “پلو” است. در تعریف پلو در دهخدا آمده است: “طعامی است که از برنج کنند و در آن گوشت و کشمش و خرما و مانند آن با ادویه کنند و آن را اقسام است”. پلوی فارسی با تلفظ قدیمی [pilaw] در دوران عثمانی وارد زبان ترکی [pilav] شده است و از آنجا به زبانهای اروپایی از جمله انگلیسی [pilaf] و فرانسه [pilaf] راه یافته است. [pirafu] امروز به عنوان غذایی خاورمیانهای در ژاپن شناخته میشود.
tafuta) タフタ) “تافته، نوعی پارچهی نازک براق”
از [tafuta] برای دوخت لباسهای زنانه و همچنین تهیه روبان استفاده میشود. واژهی فارسی تافته [ta:fta] از طریق زبان ایتالیایی [taffeta] وارد زبان فرانسه [taffetas] شده و از آنجا به انگلیسی [taffeta] نیز راه یافته است. اما ظاهرن ژاپنیها این واژه را از زبان فرانسه وام گرفتهاند. این کلمه در زمانهای مختلف و در زبانهای گوناگون، برای اطلاق به انواع متفاوتی از پارچه به کار رفته است.
jasumin) ジャスミン) “گل یاسمن یا عصاره آن”
از کلمه فارسی [yasmin] که به عربی [yas(a)min] راه یافته و از آنجا وارد زبان فرانسه میانه [jessemin] شده و از فرانسه [jasmin] در سال ۱۵۷۸، به انگلیسی [jasmine] راه یافته است. چینیها نیز این کلمه را [ye xi meng] تلفظ میکنند و با نگارههای (耶悉茗) مینویسند. ژاپنیها تا پیش از ورود [jasmine] از انگلیسی، برای نوشتن این کلمه از این سه نگاره چینی استفاده میکردند.
kyabia) キャビア) “خاویار”
این کلمه را ژاپنیها احتمالن از زبان ایتالیایی [caviare] گرفتهاند که ظاهرن از زبان ترکی به ایتالیایی راه یافته است. نیز این واژه از ایتالیایی وارد فرانسه [caviar] و در سال ۱۵۶۰، وارد انگلیسی [caviar] شده است. خاویار در فارسی با [kha:ya] و فارسی میانه [khayag] به معنی تخم همخانواده است. محتملن ریشهی این کلمه در فارسی باستان [*qvyaka] بوده است که زبانشناسان تاریخی معتقدند از صورتهای [*owyo] یا [*oyyo] در هند و اروپایی مادر به معنی تخم، به فارسی به ارث رسیده است.
پینوشت:
الف) دو واژهی اخیر با تذکر ارزشمند دوست بزرگوارم آقای دکتر سهراب آذرپرند به این مجموعه اضافه شد.
ب) وجود علامت * در کنار یک صورت تاریخی بدین معناست که آن صورت، در متون تاریخی موجود نیست و متخصصان زبانشناسی تاریخی-تطبیقی، با بازسازی تاریخی دست به ساخت آن زدهاند.
ج) در واجنویسی این مقاله، از [x] برای نشان دادن همخوان سایشی کامی در چینی استفاده شده است که به لحاظ ادراکی به صدای “ش” در فارسی شبیه است. برای جلوگیری از ابهام، صدای “خ” فارسی، با [kh] نشان داده شده است.
برخی از منابع و مآخذ
[۱] Alan S. Kaye (2004). “Persian loanwords in English”. English Today, 20 , pp 20-24
[2] Feng Zhiwei, (2004) “The Semantic Loanwords and Phonemic Loanwords in Chinese Language”, Proceedings for 11th International Symposium, The National Institute for Japanese Language, pp. 200-229, 2004, Tokyo.
[3] Klein, Ernest. (1971) A Comprehensive Etymological Dictionary of the English Language, Amsterdam: Elsevier Scientific Publishing Co.
[4] Moghaddamkiya Reza, Hosseini Seyed Ayat, Jahedzadeh Behnam. (2009). “A statistical-analytical survey of publications on Japanese studies in iran”. Journal of Iranian Studies (Iran Kenkyu). Vol.5 Osaka University
[5] Weekley Ernest. (1967). An Etymological Dictionary Of Modern English. Dover Publications
[6] 新村出)۱۹۹۸(広辞苑 第五版」、電子版、岩波書店
[7] 那須 清)۱۹۸۸(中国語の中の外来語、語学研究」۱۰: ۷۹-۹۱
[۸] سفرنامهی تشرّف به مکهی معظمه از طریق چین، ژاپن و امریکا (تهران ۱۳۲۳ ش)
[۹] سفرنامهی صحافباشی (نشر شرکت مؤلفان و مترجمان، تهران ۱۳۵۷)
سید آیت حسینی