واکاوی پیروزی انقلاب دوم یمن از منظر گفتمان مقاومت
۱۳۹۳/۰۷/۱۲
–
۱۰۰ بازدید
پیروزی مردم یمن به نوعی پیروزیِ دیگری برای گفتمان مقاومت در منطقه است که جمهوری اسلامی ایران رهبری آن را بر عهده دارد. ایران در سه دهه اخیر با تاکید بر آموزههای این گفتمان و کمک معنوی به جنبشهای مقاومت و عدالتخواهانه توانسته است با وجود تنگناهای زیاد این گفتمان را از آزمونهای مختلف سربلند بیرون بیاورد.
پس از آن که مردم همزمان با شروع موج انقلابهای منطقه در سال 2011 موفق به ساقط کردن علی عبدالله صالح در یمن شدند، امیدوار بودند که بتوانند حاکمیت رأی مردم را برقرار کنند. مقاومت یمنیها در برابر دیکتاتور مورد حمایت غرب، دولتهای ارتجاعی منطقه در شورای همکاری خلیج فارس را بر آن داشت تا با تهیه طرحی مزورانه، هم صالح را از خطر محاکمه مردمی رهانده و هم نظام حاکم را حفظ کنند. با اجرایی شدن این طرح و فرار علی عبدالله صالح، انقلاب مردم یمن وارد فاز جدیدی شد. رئیس جمهور سابق یمن پس از انتخابات ماه فوریه 2012 قدرت را به تنها نامزد موجود منصور هادی که معاون قدیمیاش بود، واگذار کرد. انقلاب یمن در طی این مدت با موانع زیادی روبرو بود که شاید بتوان مداخلهگریهای عربستان و آمریکا و فعالیتهای تروریستی القاعده را از جمله مهمترین آنها دانست. اما طی سه سالی که در دوران عبدربه منصور هادی، رئیس جمهور کنونی، گذشت نه تنها مردم به آرمانهای انقلابی خود نرسیدند؛ بلکه نخستوزیری محمد باسندوه و ناکارامدی وی نیز به مشکلات قبلی افزوده شد.
پس از تصمیم نخستوزیر یمن مبنی بر لغو یارانهی سوخت در ماههای اولیه 2014 مردم این کشور که گویی منتظر بهانهای برای قیام مجدد علیه دولت ناکارامد وی بودند، به خیابانها آمدند و سه هدف تغییر نخست وزیر، لغو تصمیم حذف یارانه سوخت و اجرای نتایج گفتگوهای ملی (تشکیل دولت وحدت ملی) را خواستار شدند. مردم برای رسیدن به این اهداف بیش از یک ماه در صنعا پایتخت یمن خیمه زدند و صدها شهید تقدیم قیام خود کردند تا اینکه دولت این کشور تسلیم خواستههای انقلابیون شده و این سه خواسته محقق شد و انقلابیون پیروزی انقلاب دوم خود را جشن گرفتند.
پس از تصمیم نخست وزیر یمن مبنی بر لغو یارانهی سوخت، مردم به خیابانها آمدند و سه هدف تغییر نخست وزیر، لغو تصمیم حذف یارانه سوخت و اجرای نتایج گفتگوهای ملی (تشکیل دولت وحدت ملی) را خواستار شدند. تا اینکه دولت این کشور تسلیم خواستههای انقلابیون شده و این سه خواسته محقق شد.
پیروزی این انقلاب بار دیگر کارآمدی گفتمان مقاومت را در منطقه ثابت کرد و نشان داد ملتهای جهان اسلام تنها در پرتوی این گفتمان قادر به دستیابی به اهداف خود هستند. در این مقاله به بررسی انقلاب دوم یمن و مقایسه مؤلفههای مختلف آن با عناصر گفتمان مقاومت میپردازیم. برای این منظور، ابتدا موقعیت ویژه یمن بررسی میشود و در ادامه شیعیان الحوثی به عنوان پرچمدار قیام اخیر معرفی خواهند شد.
چگونگی پیروزی انقلاب دوم
با شدت گرفتن درگیریهای خشونتبار نیروهای دولتی و معترضان مردمی به رهبری «جنبش انصارلله» وابسته به شیعیان حوثی، نیروهای این گروه یکشنبه 30 شهریور 92 (21 سپتامبر) توانستند بیشتر بخشهای مهم پایتخت یمن (صنعا) ازجمله کنترل مراکز دولتی و ساختمان رادیو و تلویزیون را به دست بگیرند و ضمن مجبور کردن نخستوزیر محمد سالم باسندوه به استعفا، توافق برای شکلگیری دولتی جدید را رقم زنند. باسندوه دلیل استعفای خود را هموار کردن راه توافق میان حوثیها و عبدربه منصور هادی، رئیسجمهور یمن و پایان دادن به خشونتها عنوان کرد. منصور هادی نیز حملات حوثیها را «تلاش برای کودتا» علیه دولت خواند؛ [1]اما در نهایت این نیروهای الحوثی بودند که توانستند پس از سالها بار دیگر خود را به عنوان جنبشی تاثیرگذار و تعیینکننده مطرح کنند.
عناصر اصلی گفتمان مقاومت و تطبیق آن با انقلاب دوم یمن
شاید مهمترین مسئله در مورد پیروزی انقلابیون یمنی، ارتباط آن با آموزههای گفتمان مقاومت در منطقه باشد. بدون شک در عرصه بینالملل تنها پادگفتمانی که میتوان در برابر نظام سلطه تعریف کرد، گفتمان مقاومت است. این گفتمان دارای چند عنصر و مؤلفهی مهم میباشد. در یمن نیز برای آنکه بتوانیم میزان تاثیرگذاری و تناسب انقلاب دوم را با این گفتمان بسنجیم برخی از مهمترین عناصر اصلی گفتمان مقاومت را با تحولات اخیر یمن مقایسه میکنیم:
-اسلامخواهی: یکی از مهمترین ویژگیهای گفتمان مقاومت تاکید بر آموزههای اسلامی است. این گفتمان بیشترین تمرکزش بر اسلامگرایی و اسلامخواهی است. در واقع محور مرکزی این گفتمان اسلامخواهی میباشد و به تبعیت از آموزههای اسلام شکل گرفته است.
حال اگر به قیام اخیر مردم یمن نگاهی بیندازیم بهراحتی میتوان عنصر اسلامخواهی را در شعارهایشان مشاهده کرد. اسلام و احکام اسلامی همواره در اندیشههای رهبر الحوثیها دغدغه و مسئلهی اصلی بوده است. در واقع الحوثیها که اکنون به عنوان مهمترین گروه انقلابی مطرح شدهاند، توانستند در یک دههی اخیر فرهنگ عاشورا را در بین مناطق شیعه بهخوبی معرفی کنند. در صورتی که تا پیش از این، این فرهنگ در یمن چندان مطرح نبود. به طور کلی عنصر اسلامخواهی به عنوان عنصر مرکزی گفتمان مقاومت در قیام اخیر مردم یمن به خوبی کاملاً مشهود بود.
-صلحطلبی: گفتمان مقاومت ضمن تاکید بر ایستادگی در برابر استکبار و نظام سلطه همواره خود را به عنوان گفتمانی صلحطلب معرفی کرده است. معنای این سخن این است که بیشترین تمرکز این گفتمان در برابر پدیدههای بین المللی تاکید بر صلحطلبی و دوری از جنگ و خشونت است.
در مورد قیام اخیر مردم یمن این عنصر بیشتر از سایر عناصر مشهود بود. از زمانی که مردم این کشور در اعتراض به ناکارآمدی دولت، تظاهرات خود در صنعا را شروع کردند همواره بر مسالمتآمیز بودن تظاهرات تاکید داشتند. حتی در زمانی که لشکر یکم به فرماندهی محسنالاحمر به مواضع انقلابیون در صنعا حمله کرد، جنبش انصارلله به مواضع ارتش حمله نکرد و تنها به دفاع از خود در برابر تهاجمات مشغول بود؛ اما اوج صلحطلبی انقلاب دوم یمن زمانی رقم خورد که با وجود استعفای نخستوزیر و محسنالاحمر به عنوان نفر دوم یمن و تسلیمشدن گارد ویژه ریاست جمهوری و ارتش این کشور در برابر انقلابیون، الحوثیها نه تنها به قیام خود ادامه ندادند بلکه با امضای توافقنامهی صلح با دولت این کشور به همگان نشان دادند که این جنبش نهتنها یک گروه با بلوغ سیاسی بالا است بلکه به هر قیمتی حاضر به دستیابی به اهدافش نیست و خشونت را به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف نفی میکند.
اوج صلحطلبی انقلاب دوم یمن زمانی رقم خورد که با وجود استعفای نخستوزیر و محسنالاحمر به عنوان نفر دوم یمن و تسلیم شدن گارد ویژه ریاست جمهوری و ارتش این کشور در برابر انقلابیون، الحوثیها نه تنها به قیام خود ادامه ندادند بلکه با امضای توافقنامهی صلح با دولت این کشور، این صلحطلبی را به همگان نشان دادند.
دومین عنصر گفتمان مقاومت یعنی صلحطلبی نیز در انقلاب دوم یمن بهخوبی مشهود بوده و این انقلاب را بیشتر به مصادیق مورد شمول گفتمان مقاومت نزدیک کرده است.
-استقلالطلبی: گفتمان مقاومت همواره با رد هرگونه وابستگی به بیگانگان بر استقلالطلبی تاکید داشته است. در واقع عنصر استقلالطلبی به این گفتمان در بین جنبشها و مکتبهای سیاسی جایگاه ویژهای بخشیده است. در مورد انقلاب یمن نیز مقامات جنبش انصارالله بارها در بیانیهها و سخنرانیهای خود بر این عنصر و نقش آن در ادامه برنامههای توسعه ای کشور تاکید داشتهاند.
در همین ارتباط رهبر الحوثیها با اشاره به شکست کسانی که برای مقابله با ملت یمن در برهه اخیر،دل به خارج داشتند، تصریح کرده است: «باید انتظارات ملت یمن برآورده شود. ملت یمن به هیچ کسی تکیه نمیکند و اراده خارجی نمیتواند بر ملت یمن سلطه یابد. پیروزی کسب شده اولین گام در مسیر است و گامهای زیاد دیگری باقی مانده است. ما خواهان برپایی حکومتی عادلانه هستیم که عدالت و کرامت و رفاه و امنیت را برای ملت یمن به ارمغان بیاورد.[2]
همچنین با شروع جنبش انقلابی مردم یمن کشورهای خارجی و همسایه بهویژه عربستان سعودی قیام انقلابیون را تهدید کردند. در یمن علاوهبر مداخلات عربستان، آمریکا نیز به بهانه مبارزه با القاعده از طریق پهپادهای خود به جنوب این کشور حملاتی انجام داده است. جنبش الحوثیها در ابتدای قیام خود با رد هرگونه دخالت خارجی تنها عامل موفقیت مردم را تکیهبر پشتوانههای مردمی عنوان کرد. در واقع اگر نگاهی به سابقه مبارزاتی الحوثیها انداخته شود به خوبی میتوان مبارزه این گروه با دخالتهای خارجی را مشاهده کرد. آنها شش بار با دولت عبدالله صالح وارد جنگ شدند و یکی از مهمترین دلایل جنگ نیز وابستگی بیش از حد عبدالله صالح به عربستان بود.
-مبارزه با استکبار و استبداد و سلطه ستیزی: شاید بتوان فلسفه وجودی گفتمان مقاومت را مقابله با گفتمان سلطه تعریف کرد. در واقع این گفتمان زمانی قوام یافت که در مقابل خود نظام و گفتمانی به نام سلطه را یافت که فارغ از هرگونه چارچوب اخلاقی علیه ملتها ظلم میکند. گفتمان مقاومت پاسخی به این ظلم و جور بود.
از طرف دیگر از آنجاییکه این گفتمان بر روی اسلامخواهی، آزادیخواهی، استقلالطلبی، صلحطلبی و… تاکید میکند کاملاً مشخص است که با هرگونه استکبار و استبدادی مخالف است. در انقلاب یمن نیز شیعیان الحوثی علیه سالها استبداد سیاسی قیام کردند و صنعا را به تصرف خود درآوردند. آنها نهتنها با استبداد داخلی مبارزه کردند بلکه با هرگونه مداخله استکبار جهانی و اشغالگری نیز مخالف هستند. سیدعبدالملکالحوثی، رهبر حوثیها، از فلسطین حمایتی تام دارد و همواره تاکید میکند که با توجه به افزایش و تشدید سرسپردگی حکومتهای عربی که به سرحد توطئه علیه فلسطینیها و مشارکت در محاصره نوار غزه و هم اکنون حمایت از تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان نوار غزه و قتل عام و کشتار آنها رسیده، به نظر نمیرسد که شرایط مساعدی پیش روی قضیه فلسطینی وجود داشته باشد؛ مگر آنکه حکومتهای عربی بار دیگر به آگاهی و بیداری گذشته خود باز گردند و با چشم دل ببینند که برسر مهمترین قضیهی آنها و جهان اسلام چه میگذرد؛ موضوعی که درباره عراق و سوریه نیز صدق میکند. در واقع مبارزه با استبداد یکی از مهمترین موضوعاتی بود که شیعیان مناطق شمالی یمن را بار دیگر به خیابانها کشاند.
فرجام سخن
مردم یمن پس از قیام و انقلاب 2011 و سرنگونی علی عبدالله صالح، با دخالت برخی کشورها بهویژه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در کشور خود، روبهرو شدند و به نوعی انقلاب آنها از مسیر خود منحرف شد و در حد جابجایی سران نظام محدود باقی ماند. با استمرار تبعیض، فساد و ناکارآمدی داخلی دولت صنعا، شیعیان الحوثی بار دیگر رهبری انقلاب دوم را به عهده گرفتند و توانستند پیروزی بزرگتری برای مردم این کشور به ارمغان بیاورند.
اما مسئله مهم در این میان این است که این پیروزی مردم یمن به نوعی پیروزیِ دیگری برای گفتمان مقاومت در منطقه است که جمهوری اسلامی ایران رهبری آن را بر عهده دارد. ایران در سه دهه اخیر با تاکید بر آموزههای این گفتمان و کمک معنوی به جنبشهای مقاومت و عدالتخواهانه توانسته است با وجود تنگناهای زیاد این گفتمان را از آزمونهای مختلف سربلند بیرون بیاورد. اکنون شاهد به ثمر رسیدن این گفتمان در عرصه منطقه هستیم. پیروزی مردم یمن و قرار دادن آن در چارچوب گفتمان مقاومت، تنها از سر احساس یا هیجان نبوده و در این مطلب با مقایسه برخی از مهمترین عناصر گفتمان مقاومت با انقلاب دوم شیعیان یمن این مهم به دست آمد. در این مطلب اسلامخواهی، استقلالطلبی، مبارزه با استکبار و استبداد، صلحخواهی و سلطهستیزی به عنوان مهمترین عناصر گفتمان مقاومت مورد بررسی قرار گرفت. با بررسی مراحل مختلف انقلاب مردم یمن و تطبیق آن با این 5 عنصر، اطلاق پیروزی گفتمان مقاومت در یمن کاملاً با واقعیتهای کنونی همخوانی دارد. درواقع در دنیای امروز که هر پدیده بینالمللی را بر اساس گفتمانی خاص تحلیل و بررسی میکنند و با مشاهدهی کمترین میزان موفقیت آن پدیده در عرصه بینالملل با آن گفتمان، بر پیروزی گفتمان مذکور مانور میدهند، در صورتی که پیروزی انقلاب دوم یمن (که به صورت کاملاً مستدل با معیارهای گفتمان مقاومت بررسی شد) را پیروزی گفتمان مقاومت ذکر نکرد، ظلمی بزرگ در حق گفتمان مقاومت خواهد بود.
بررسی موافقان و مخالفان انقلاب دوم یمن نیز خود دلیل دیگری بر اسلامی بودن این انقلاب است. از همان ابتدای شروع تحولات اخیر یمن، عربستانسعودی و آمریکا با صدور بیانیهها، انقلابیون را تهدید کردند. عربستان امنیت یمن را جزئی از امنیت خود خواند و انقلابیون را تهدید به حمله نظامی کرد. امریکا نیز با شورشگر خطاب کردن انقلابیون، جانب حکومت یمن را گرفت. اما در مقابل، جنبش انصارلله همواره از سوی دیگر گروههای مقاومت مانند حزب الله لبنان مورد حمایت معنوی قرار گرفته است. حتی سید حسن نصرالله در سخنرانی اخیر خود نیز حمایت نیروهای مقاومت را از انقلاب دوم یمن اعلام کرد. این عامل نیز دلیل دیگری است که انقلاب دوم یمن در چارچوب گفتمان مقاومت قرار میگیرد. (لطف الله پرندین، کارشناس مسائل بین الملل،برهان،۱۳۹۳/۷/۷ )