آنچه از منابع به دست میآید حمله به خانه حضرت در چند مرحله صورت گرفته زمانی که در منزل حضور داشتهاند حضرت امیر علیه السلام در ماجرای جانسوز حمله عمر به حضرت زهرا سلام الله علیها از خود واکنش نشان داده است ؛ ظاهرا برخی شبههگران حتی کتب خودشان را هم مطالعه نکرده اند که گرفتار این اشتباه فاحش شده اند, ما برای نمونه به دو مورد از منابعی که این واقعه را ذکر کرده اند (از اهل سنت و شیعه) اشاره میکنیم: آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن مىنویسد: أنه لما یجب على غضب عمر وأضرم النار بباب على وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت یا أبتاه ویا رسول الله فرفع عمر السیف وهو فى غمده فوجأ به جنبها المبارک ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت یا أبتاه فأخذ على بتلابیب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته؛ عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید(الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی –بیروت. ) آلوسى این روایت را بدون هیچ حاشیه و نقدى نقل کرده و رد نکرده است که حکایت از پذیرفتن آن دارد.
سلیم بن قیس نیز می نویسد: با مشاهده ی این جریان( جسارت عمر)، ناگهان علی(ع) از جا بلند شد و یقه ی عمر را گرفت و او رامحکم کشید و بر زمین زد و به بینی وگردنش کوبید و خواست او را بُکشد….،که فرمایش پیامبر و وصیت او را به یاد آورد و فرمود: قسم به خدائی که محمّدرا به پیامبری ارج نهاده است، ای پسر صهاک (منظور عمر است) اگر نبود کتابی از طرف خدا و نیز عهدی که با رسول الله(ص) کرده، می فهمیدی که نمی توانی داخل خانهی من شوی!
در اینجا، عمر از دست علی آزاد شد و از مردم کمک خواست.( سلیم در کتاب اسرار آلمحمد(ص) فصل چهارم، صفحه 32)
اما در کل در خصوص این قسمت تلخ از تاریخ دلایلِ سکوتِ علی را با توجه به سخنانِ خود او میتوان به ترتیب زیر دانست:
اول: علی ـ علیه السّلام ـ ابزار کافی برای دفاع از خود و احقاق حقش (خلافت) را نداشت. یعنی یارانِ همراه او به شدت در اقلیت بودند و هر گونه اقدامِ عملی سبب از بین رفتن خودِ علی و همان عده معدود میشد. علی ـ علیه السّلام ـ در اینباره در یکی از خطبههای نهج البلاغه میفرماید: «دیدم نه مرا یاری است نه مدافعی و نه مددکاری جز اهل بیتم، پس دریغم آمد که آنان را به کام مرگ کشانم، پس در حالی که خار غم در دیده داشتم، چشم پوشیدم. (سید رضی، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، بی تا، ص336، خطبة127).در جای دیگری کسی از امام علی ـ علیه السّلام ـ پرسید: به نظر شما اگر پیامبر فرزند پسری داشت که بالغ و رشید بود، آیا عرب حکومت را به او میسپرد؟ امام پاسخ داد: «اگر جز آنچه کردم انجام میداد، او را میکشتند. ( ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، 1378 ق، ج 20، ص 298)
دوم: در شرایطی که جامعهی نوپای اسلام با خطرِ ارتداد بعضی از قبایل و ظهور مدعیان دروغین نبوّت و همچنین خطرِ حملهی احتمالی رومیان مواجه بود، هر گونه اقدام عملی بر ضدّ حکومت مصلحت نبود و چنین عملی دقیقاً در راستای خواستهی دشمنانی چون ابوسفیان بود که او را به قیام علیه حکومت تحریک میکرد. (النویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره، دار الکتب المصریه، 1342 ق، ج19، ص 40.)
علی ـ علیه السّلام ـ در این باره میفرماید: «به خدا سوگند اگر ترس از ایجاد تفرقه در میان مسلمانان و بازگشت کفر و نابودی اسلام نبود، با آنان به گونهای دیگر رفتار میکردم. (ابن ابی الحدید، همان، ج1، ص307)
نکتهی دیگر، اینکه علمای علم اخلاق، شجاعت را این گونه تعریف کردهاند: اطاعت قوهی غضبیه از قوهی عاقله. (نراقی، احمد، معراج السعادة، قم، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1377 ش، ص169 (آنان همچنین برای شجاعت حد افراطی به نام (تهوّر) – بی باکی- تعریف کردهاند: دوری نکردن از آنچه باید از آن بپرهیزد و انداختن خود به مهالکی که عقلاً و شرعاً ممنوع می باشد. (همان، ص168 (از طرف دیگر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در خطبهی شقشقیه میفرماید: فرأیت أن الصبر علی هاتا أحجی؛ دیدم صبر کردن به عقل و خرد نزدیکتر است. (سید رضی، نهج البلاغه، همان، خطبهی 3، ص48.(
با اندکی تفکّر روشن می شود: همین سکوت و صبر تلخ علی، در برابر اهانت به خود و همسرش و حتّی مصالحه کردن با حکومت دقیقاً عین شجاعت بوده و علی شجاعانه سکوت کرده و خود را در مهلکهی نابودی اسلام نیانداخته است. و نشان داده هدف آن حضرت حفظ دستاوردهای پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و فداکاریهای 23 سالهی پیامبر و یارانش از جمله خود علی ـ علیه السّلام ـ و شهدای بدر و احد و … بوده است.
بنا بر این حضرت علی علیه السلام نه به خاطر ضعیف بودن بلکه به خاطر نداشتن نیروی لازم برای دفاع ، نتوانسته از خود دفاع کند و اگر نیروی کافی داشت کسی نمی توانست به آن حضرت آسیب برساند. البته باید دانست که هر کسی نمی تواند تا این حد تحمل داشته باشد و این علی ع است که تا این حد قدرت تحمل دارد.
سلیم بن قیس نیز می نویسد: با مشاهده ی این جریان( جسارت عمر)، ناگهان علی(ع) از جا بلند شد و یقه ی عمر را گرفت و او رامحکم کشید و بر زمین زد و به بینی وگردنش کوبید و خواست او را بُکشد….،که فرمایش پیامبر و وصیت او را به یاد آورد و فرمود: قسم به خدائی که محمّدرا به پیامبری ارج نهاده است، ای پسر صهاک (منظور عمر است) اگر نبود کتابی از طرف خدا و نیز عهدی که با رسول الله(ص) کرده، می فهمیدی که نمی توانی داخل خانهی من شوی!
در اینجا، عمر از دست علی آزاد شد و از مردم کمک خواست.( سلیم در کتاب اسرار آلمحمد(ص) فصل چهارم، صفحه 32)
اما در کل در خصوص این قسمت تلخ از تاریخ دلایلِ سکوتِ علی را با توجه به سخنانِ خود او میتوان به ترتیب زیر دانست:
اول: علی ـ علیه السّلام ـ ابزار کافی برای دفاع از خود و احقاق حقش (خلافت) را نداشت. یعنی یارانِ همراه او به شدت در اقلیت بودند و هر گونه اقدامِ عملی سبب از بین رفتن خودِ علی و همان عده معدود میشد. علی ـ علیه السّلام ـ در اینباره در یکی از خطبههای نهج البلاغه میفرماید: «دیدم نه مرا یاری است نه مدافعی و نه مددکاری جز اهل بیتم، پس دریغم آمد که آنان را به کام مرگ کشانم، پس در حالی که خار غم در دیده داشتم، چشم پوشیدم. (سید رضی، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، بی تا، ص336، خطبة127).در جای دیگری کسی از امام علی ـ علیه السّلام ـ پرسید: به نظر شما اگر پیامبر فرزند پسری داشت که بالغ و رشید بود، آیا عرب حکومت را به او میسپرد؟ امام پاسخ داد: «اگر جز آنچه کردم انجام میداد، او را میکشتند. ( ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، 1378 ق، ج 20، ص 298)
دوم: در شرایطی که جامعهی نوپای اسلام با خطرِ ارتداد بعضی از قبایل و ظهور مدعیان دروغین نبوّت و همچنین خطرِ حملهی احتمالی رومیان مواجه بود، هر گونه اقدام عملی بر ضدّ حکومت مصلحت نبود و چنین عملی دقیقاً در راستای خواستهی دشمنانی چون ابوسفیان بود که او را به قیام علیه حکومت تحریک میکرد. (النویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره، دار الکتب المصریه، 1342 ق، ج19، ص 40.)
علی ـ علیه السّلام ـ در این باره میفرماید: «به خدا سوگند اگر ترس از ایجاد تفرقه در میان مسلمانان و بازگشت کفر و نابودی اسلام نبود، با آنان به گونهای دیگر رفتار میکردم. (ابن ابی الحدید، همان، ج1، ص307)
نکتهی دیگر، اینکه علمای علم اخلاق، شجاعت را این گونه تعریف کردهاند: اطاعت قوهی غضبیه از قوهی عاقله. (نراقی، احمد، معراج السعادة، قم، انتشارات هجرت، چاپ هشتم، 1377 ش، ص169 (آنان همچنین برای شجاعت حد افراطی به نام (تهوّر) – بی باکی- تعریف کردهاند: دوری نکردن از آنچه باید از آن بپرهیزد و انداختن خود به مهالکی که عقلاً و شرعاً ممنوع می باشد. (همان، ص168 (از طرف دیگر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در خطبهی شقشقیه میفرماید: فرأیت أن الصبر علی هاتا أحجی؛ دیدم صبر کردن به عقل و خرد نزدیکتر است. (سید رضی، نهج البلاغه، همان، خطبهی 3، ص48.(
با اندکی تفکّر روشن می شود: همین سکوت و صبر تلخ علی، در برابر اهانت به خود و همسرش و حتّی مصالحه کردن با حکومت دقیقاً عین شجاعت بوده و علی شجاعانه سکوت کرده و خود را در مهلکهی نابودی اسلام نیانداخته است. و نشان داده هدف آن حضرت حفظ دستاوردهای پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و فداکاریهای 23 سالهی پیامبر و یارانش از جمله خود علی ـ علیه السّلام ـ و شهدای بدر و احد و … بوده است.
بنا بر این حضرت علی علیه السلام نه به خاطر ضعیف بودن بلکه به خاطر نداشتن نیروی لازم برای دفاع ، نتوانسته از خود دفاع کند و اگر نیروی کافی داشت کسی نمی توانست به آن حضرت آسیب برساند. البته باید دانست که هر کسی نمی تواند تا این حد تحمل داشته باشد و این علی ع است که تا این حد قدرت تحمل دارد.