اما ریشه بروز این آسیبها در جریانات دانشجویی چیست و چرا حتی برخی تشکلهای دانشجویی مؤمن به انقلاب گاه در دام همسو شدن با سناریوی دشمن در این روند میافتند؟ بهنظر میرسد چند دلیل عمده در سالهای اخیر سبب بروز روندی شده که محصول نهایی آن در اقدامات سطحی و دشمنشادکن مشاهده میشود.
۱- غلبه سطحینگری و ضعف بعد معرفتی: در سالهای اخیر با سیاستزدگی و کمرنگشدن فعالیتهای سیاسی در صحنه دانشگاهها و غلبه فضای مجازی بر سبک زندگی دانشجویی، شاهد افت چشمگیر مطالعه و فعالیتهای اندیشهورزانه در جنبش دانشجویی هستیم و معدود فعالان دانشجویی نیز به فعالیتهای اجتماعی تمایل پیدا کردهاند. اگرچه نسلهای گذشته دانشجویی در تعامل با بزرگان فکری و معرفتی بودهاند و از آبشخور اسلام ناب بهرهمند میشدند، در سالیان اخیر شاهد خلأ گستردهای در این حوزه هستیم که آثار آن هویداست. در چنین شرایطی میانگین عمومی کنش فکری در تشکلهای دانشجویی کاهش شدیدی یافته و عملاً نسلهای جدید مجموعههای دانشجویی از عمق لازم معرفتی در فعالیت جنبشی برخوردار نیستند، در نتیجه دانشجویان فعال بهجای آنکه خود مولد امواج سیاسی اجتماعی و حرکتدهنده سایر اقشار جامعه باشند، به قشری پیرو و متأثر از موجهای اجتماعی -که عموماً برخاسته از فضای مجازی است- بدل شدهاند.
۲– ترویج نسخههای تحریفیافته انقلابیگری: در سالهای اخیر برخی افراد تعاریف تحریفیافتهای را از انقلابیگری در میان مجموعههای دانشجویی ترویج کردهاند که در سایه ضعف معرفتی موجود در این محیط توانسته در میان برخی از دانشجویان فعال جا باز کند. معادلسازی عدالتخواهی منبعث از گفتمان انقلاب اسلامی با نحلههای ماتریالیستی همچون چپگرایی سوسیالیستی و آنارشیسم دقیقاً مشابه همان مسیر غلطی است که برخی گروههای التقاطی در سالهای دهه ۵۰ و ۶۰ قرن گذشته پیمودند و نتیجه آن انحرافات بزرگی در تشکلهای اسلامی بود. اکنون بار دیگر خطر تلقیات تقلیلیافته و تحریفیافته، برخی گروههای اسلامگرا را تهدید میکند که معالأسف میتواند تکرار تلخ انحرافات فکری گسترده را رقم زند.
۳- ضعف بعد تحلیلی و دشمنشناسی: در کنار افت چشمگیر عمق فکری فعالیتهای دانشجویی، به دلیل آنکه بخش عمدهای از اهتمام مجموعههای دانشجویی به فعالیتهای اجتماعی اختصاص یافته، عملاً بعد تحلیلی و نگرش راهبردی در میان بسیاری از فعالان دانشجو تضعیف شده است. در این شرایط افق تحلیلی از سطح فراملی و کلان تنزل یافته و عمدتاً در سطح رقابتهای فروملی و جناحی تمرکز مییابد. دشمنان اصلی کشور و نظام سلطه بینالمللی در اذهان دانشجویی نادیده گرفته شده و فلان مسئول یا جریان سیاسی خطاکار به دشمن اصلی تبدیل میشود و هموغم تشکلها به مبارزه با این دشمنان جدید مصروف میشود.
۴- ضعف گسترده در تعامل دانشجویان با مسئولان: در طرف مقابل فعالیتهای دانشجویی، کاهش چشمگیر فاصله مسئولان از دانشگاه و دانشجویان – که بیارتباط با سیاستزدگی محیط دانشگاه نیست- سبب شده که اتصال دو ضلع مطالبه یعنی دانشجویان و مسئولان عملاً برقرار نباشد و انباشت مطالبات دانشجویی در شرایط عدم پاسخگویی مسئولان قوا، عملاً بخشی از دانشجویان را به مطالبهگری در خلأ سوق داده است. از سویی عدم ارتباط با کارگزاران اجرایی و از سوی دیگر ضعف حوزههای تحلیلی و فکری حاکم بر مجموعههای دانشجویی موجب نبود رویکرد حل مسئله به چالشهای کشور شده و عملاً مطالبهگری بدون ارائه راهکار را رقم میزند که تنها به دنبال نفی وضع موجود است و برای گذار به وضع مطلوب پیشنهادی ندارد.
در چنین شرایطی مطالبهگری دانشجویی که از رسالتهای اصلی این جنبش است، به تدریج از مصالح جامعه فاصله گرفته و تبدیل به محملی برای تشدید تنشهای اجتماعی میشود. مطالبهگری سطحی، منهای عقلانیت، پرخاشگرانه و غیرمسئولانه نهتنها هیچ مشکلی را حل نمیکند، بلکه پازل کلان دشمن در شکافسازی ملی را تکمیل میکند. نتیجه ملموس آن را تلاش رسانههای بیگانه و پادوهای سیاسی استعمار و استکبار در برجستهسازی و جهتدهی به برخی فعالیتهای مطالبهگرانه – که اتفاقاً از سوی افراد دلسوز و مؤمن به انقلاب، اما ناآگاه و سطحی دنبال میشود- میتوان مشاهده کرد. اصلاح این روند خطرناک هم نیازمند اهتمام مسئولان و راهبران اصلی تشکلهای دانشجویی و نهادهای دانشگاهی در تقویت ابعاد فکری و معرفتی فعالان دانشجو و هم توجه مسئولان قوا در تعامل صمیمانهتر با مجموعههای دانشجویی در جهت به نتیجه رساندن مطالبات بهحق و صحیح این جنبش است.
23302