۱۳۹۵/۱۰/۰۸
–
۱۱۶۱ بازدید
مقصود از وحدت اسلامی چیست؟
بهترین معیار و الگوی ما در این زمینه مراجعه به قرآن ، روایات و سیره عملی معصومین (ع) است که همواره و در هر شرایطی بر رعایت وحدت و پرهیز از اختلاف میان مسلمانان تأکید دارند ؛در تبیین بیشتر این موضوع ابتدا لازم است به بررسی مفهوم و حدود وحدت بپردازیم.شهید مطهری: شهید مطهری در باره مفهوم و حدود وحدت اسلامی می فرمایند: « مقصود از وحدت اسلامی چیست ؟ آیا مقصود این است: از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود، و سایر مذاهب کنار گذاشته شود. یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آنها کنار گذاشته شود، و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود ، که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامی ، به هیچوجه ربطی به وحدت مذاهب ندارد، و مقصود از اتحاد مسلمین، اتحاد پیروان مذاهب مختلف، در عین اختلافات مذهبی، در برابر بیگانگان است؟ مخالفین اتحاد مسلمین، برای اینکه از وحدت اسلامی ، مفهومی غیر منطقی و غیر عملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه می کنند تا در قدم اول، با شکست مواجه گردد. بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به یک مذهب، و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرف مفترقات آنها که نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی، نیست . منظور این دانشمندان ، متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان این دانشمندان می گویند مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند که می تواند مبنای یک اتحاد محکم گردد، مسلمین همه خدای یگانه را می پرستند و همه به نبوت رسول اکرم ایمان و اذعان دارند، کتاب همه قرآن و قبله همه کعبه است، با هم و مانند هم حج می کنند و مانند هم نماز می خوانند و مانند هم روزه می گیرند و مانند هم تشکیل خانواده می دهند و داد و ستد می نمایند و کودکان خود را تربیت می کنند و اموات خود را دفن می نمایند. و جز در اموری جزئی، در این کارها با هم تفاوتی ندارند. مسلمین همه از یک نوع جهان بینی برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و با شکوه و سابقه دار شرکت دارند وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش ، در معتقدات مذهبی ، در پرستشها و نیایشها، در آداب و سنن اجتماعی خوب می تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد که قدرتهای عظیم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمایند ، خصوصا اینکه در متن اسلام بر این اصل تأکید شده است . مسلمانان به نصر صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصی آنها را به یکدیگر مربوط می کند . با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکت اسلام نصیبشان گشته استفاده نکنند ؟ از نظر این گروه از علمای اسلامی ، هیچ ضرورتی ایجاب نمی کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی ، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول یا فروع مذهبی خود بنمایند . همچنانکه ایجاب نمی کند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیمابین ، بحث و استدلال نکنند و کتاب ننویسند . تنها چیزی که وحدت اسلامی ، از این نظر ، ایجاب می کند ، این است که مسلمین برای اینکه احساسات کینه توزی در میانشان پیدا نشود ، یا شعله ور نگردد متانت را حفظ کنند ، یکدیگر را سب و شتم ننمایند ، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نبندند ، منطق یکدیگر را مسخره نکنند ، و بالاخره ، عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند . و در حقیقت لااقل حدودی را که اسلام در دعوت غیر مسلمان به اسلام ، لازم دانسته است ، درباره خودشان رعایت کنند . « ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن » .»علامه امینی نیز در مقدمه جلد پنجم، تحت عنوان نظریة کریمة به مناسبت یکی از تقدیر نامه هایی که از مصر، درباره الغدیر رسیده است، نظر خود را در این موضوع کاملا روشن می کنند و جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارند ، می گویند: عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را که قرآن کریم با جمله « انما المؤمنون اخوش »بدان تصریح کرده پاره نمی کند، هر چند کار مباحثه علمی و مجادله کلامی و مذهبی به اوج خود برسد، سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام ، با همه اختلافی که در اصول و فروع با یکدیگر داریم ، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان به خدا و پیامبر خداست. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکمفرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است ما مؤلفان اسلامی همه در زیر پرچم حق زندگی می کنیم و در تحت قیادت قرآن و رسالت نبی اکرم انجام وظیفه می نماییم. پیام همه ما این است که: « ان الدین عند الله الاسلام »و شعار همه ما لا اله الا الله و محمد رسول الله است. آری ما حزب خدا و حامیان دین او هستیم! علامه امینی در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان الغدیر یوحد الصفوف فی الملا الاسلامی مستقیما وارد بحث نقش الغدیر در وحدت اسلامی می شوند معظم له ، در این بحث ، اتهامات کسانی را که می گویند الغدیر موجب تفرقه بیشتر مسلمین می شود ، سخت رد می کنند ، و ثابت می کنند که بر عکس ، الغدیر بسیاری از سؤ تفاهمات را از بین می برد و موجب نزدیکتر شدن مسلمین به یکدیگر می گردد . اعترافات دانشمندان اسلامی غیر شیعه در این باره به خوبی موید این واقعیت است : محمد عبدالغنی حسن مصری ، در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول ، چاپ دوم ، چاپ شده است می گوید : از خداوند مسئلت می کنم که برکه آب زلال شما را ( غدیر در عربی به معنای گودال آب است ) سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنی قرار دهد که دست به دست هم داده ، بناء امت اسلامی را بسازند عادل غضبان مدیر مجله مصری الکتاب در مقدمه جلد سوم می گوید : این کتاب، منطق شیعه را روشن می کند و اهل سنت می توانند به وسیله این کتاب شیعه را به طور صحیح بشناسند . شناسایی صحیح شیعه سبب می شود که آراء شیعه و سنی به یکدیگر نزدیک شود ، و مجموعا صف واحدی تشکیل دهند . دکتر عبدالرحمان کیالی حلبی ، در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم الغدیر چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر ، و اینکه چه عواملی می تواند مسلمین را نجات دهد ، و پس از اشاره به اینکه شناخت صحیح وصی پیغمبر اکرم یکی از آن عوامل است ، می گوید: کتاب الغدیر و محتویات غنی آن، چیزی است که سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی یابد، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهی کرده اند، و حقیقت کجاست . ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم
علامه جعفری در شرح نهج البلاغه، ج 22، صص 19 – 29 چنین می نگارد:« مبناى وحدت اسلامى ، وحدت امت اسلامى و طرق وصول به آن:
با توجه به ریشه اصلى امت اسلامى و متن مشترکى که عامل وحدت همه مذاهب و فرقه هاى اسلامى است ، بلکه عامل هماهنگى همه ادیان توحیدى ابراهیمى مى باشد ، نمى بایست اختلاف مخلّ بر هم زیستى معقول و هماهنگ ادیان توحیدى بوجود آمده باشد . چه آن متن مشترک ، مى تواند زندگى اسلامى معقول را تأمین نماید. اما ملاحظه مى شود که على رغم متن مشترک و ریشه هاى مشترک ادیان توحیدى، مواردى از اختلاف بین این ادیان به ظهور رسیده است. البته اختلاف نظر یک پدیده ضرورى در مسائل نظرى است ، چه اختلاف نظر در بین صاحب نظران یکى از بدیهى ترین پدیده هاى معرفت پویا است که انکار یا تردید در آن ، یا ناشى از بى اطلاعى است و یا از ناتوانى در رویاروئى فکرى با مسائل نظرى سرچشمه مى گیرد . این پدیده به قدرى شایع است که نمى توان حتى دو متفکر صاحب نظر در یک رشته واحد را پیدا کنید که آن دو ، در همه تعریفات و مواد استدلال و روش ، در همان رشته اتفاق نظر داشته باشند ، با این حال ، همواره تعدادى از اصول کلى در مسائل نظرى چه در قلمرو علوم ، چه در فلسفه و اخلاقیات و حقوق و اقتصاد و سیاست ، و چه در هنر و ادبیات و غیر اینها مورد اتفاق همه صاحب نظران قرار مى گیرند . اگر اختلاف نظرها در تفسیر و تطبیق آن اصول کلى دور از غرض ورزیها و بازیگرى هاى تصنّعى باشد ، نه تنها هیچگونه ضررى بر اتفاق نظر در آن اصول کلى مشترک وارد نمى آورد ، بلکه موجب دقت و گسترش بیشتر در معارف مربوط و برخوردارى بهتر از آن اصول کلى مى گردد .
تاریخ اسلام در همه مسائل نظرى ، شاهد اختلاف آراء و عقائد بوده است و این اختلاف ، تا آنجا که به اصول کلى مشترک اخلالى وارد نیاورده ، رایج و مورد استقبال بوده است و حتى به عنوان یک امر ضرورى تلقى شده است . حتى در اصول کلى مشترک ، مثل توحید ، نبوت ، رهبرى بعد از پیامبر ، معاد ، صفات خداوندى و قرآن نیز مباحث نظرى فراوان مطرح شده و این نه تنها موجب آن نشده که متفکران اسلامى یکدیگر را تکفیر کنند ، بلکه عامل گسترش و تعمق معارف حکمى و کلامى نیز گشته است . اما اختلاف نظر در فروع مورد اتفاق ، مانند نماز ، روزه ، حج ، جهاد ابواب گوناگون اقتصاد و کیفرها ( حدود و دیات ) و غیر آن که بسیار فراوان و رایج است ، بدیهى تر از آنست که نیازى به بحث و تحقیق داشته باشد . اما در هر حال ، مى توان اختلاف را به دو نوع تقسیم کرد :
الف : اختلاف معقول
اختلاف معقول عبارتست از اختلافى که ناشى از چگونگى اطلاعات مربوط به مسئله و استعدادها ، مخصوصا نبوغ و عموم موضع گیریهاى طبیعى و قانونى است که اشخاص در ارتباط با حقائق دارند ، مانند اختلاف نظر در دریافت واقعیات عالم هستى از دیدگاه علوم نظرى و فلسفه ها . این همان اختلاف معقول است که نه تنها نباید مورد تردید و انکار قرار بگیرد ، بلکه موجب گسترش و عمق بیشتر در معارف نیز مى گردد . روایت معروف اختلاف امتى رحمة ( اختلاف امت من رحمت است ) ( سفینة البحار ، محدث قمى ج 2 ص 42 ) ، اشاره به همین اختلاف معقول مى نماید . بر اساس همین نگرش بوده است که اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامى ، چه در فقه و اصول و فهم احادیث ، چه در فلسفه و کلام و ادبیات و غیر ذلک با کمال رضایت به بحث و کاوش و اظهار نظرهاى مختلف مى پرداختند و هیچ یک دیگرى را خارج از اسلام تلقى نمى کرد . اگر به تاریخ اسلام بنگریم ، خواهیم دید که علماى فراوانى در حضور علمائى که در مسائل نظرى هم رأى آنان نبوده اند ، شاگردى کرده اند و کتابهاى یکدیگر را مورد شرح و تحقیق قرار مى دادند . مثلا کتاب تجرید الاعتقاد تألیف خواجه نصیر الدین طوسى از بزرگترین علماى شیعه مورد شرح ملا على قوشجى از علماى اهل سنت قرار گرفته است ، و کتاب المحجة البیضاء ، ملا محسن فیض ، از مشاهیر علماى شیعه ، در شرح و تحقیق احیاء العلوم غزالى که از معروف ترین علماى اهل سنت است تألیف شده است ، یا خود اینجانب ، عمرى را در شرح افکار جلال الدین محمد مولوى گذرانده ام [ شرح مثنوى : 15 مجلد از سال 44 تا 52 و فعلا تا چاپ شانزدهم . ] .
ب : اختلاف نامعقول
عبارتست از اختلافى که ناشى از عوامل غیر قانونى و انحرافى مى باشد ، مانند پیروى از هوى و هوس که از مهم ترین نمودهاى آن ، خودنمائى و شهرت پرستى است . در طول تاریخ ، کسانى بوده اند که خواسته اند خود را مطرح کنند و با تظاهراتى مثل آزاد فکرى ، آزادى اراده و آزادى بیان ، اما در حقیقت با عشق به قدرت ، مشهور شوند . عشقى که نهایت ناتوانى انسانى را اثبات مى کند . همانگونه که در سازندگان و ترویج کنندگان مذاهب دروغین مى بینیم . یکى از اساسى ترین عوامل بدست آوردن قدرت در طول تاریخ ، ایجاد اختلاف در عقیده یا عقائد مردم یک جامعه بوده است . این جریان ، نه تنها موجب پراکندگى افکار و عقائد و ایده آلهاى متحد کننده یک جامعه مى گردد ، بلکه گاهى عامل شدیدترین خصومت ها و تضادها در میان مردم یک یا چند جامعه مى شود که در سطح عمیق روحیاتشان ، افکار و عقائد مشترک بسیارى با یکدیگر داشته اند . و چون عقائد و آرمانها تفسیر کننده هدف و فلسفه حیات انسانهاست ، لذا بازى با آنها ، یا به وجود آوردن اختلاف هاى نامعقول میان انسانها براى نیل به قدرت ، یکى از ضد انسانى ترین روشهاى قدرت طلبان محسوب مى شود .
از زمره دیگر انواع اختلاف نامعقول ، آن است که ناشى از شطرنج بازى هاى ذهنى در علوم نظرى است که فقط براى ارضاى حس تخیل و اعتلاء طلبى در امور فکرى محض بر مى خیزد .
و بالعکس ، با کمال صراحت مى توان گفت که اختلاف معقول ، یعنى اختلافى که در مسیر رقابت هاى سازنده ، بوجود مى آید مطلوب ترین عامل پیشرفت معرفت و عمل است و بدون آن ، هیچ گونه حرکت تکاملى در حوزه دو حقیقت مذکور ( معرفت و عمل ) امکان پذیر نخواهد بود . در دین اسلام ، هرگز چنین دستورى وجود ندارد که همه مغزهاى مسلمین ، فعالیت یکنواخت داشته باشد و همه به نتایج واحد برسند . از طرف دیگر ، اصرار شدید اسلام بر اینست که بحث و کاوش و اجتهاد باید دائمى و مستمر باشد . بدیهى است این قضیه دوم ، بدون بروز اختلاف امکان پذیر نخواهد بود .
بنابراین ، اختلاف نظرها به عنوان یک پدیده طبیعى که معلول پویایى معارف اسلامى است ، پذیرفته شده ، اما این اختلاف باید در مسیر رقابت هاى سازنده قرار بگیرد ، نه تضادهاى ویران کننده . البته ، گاه این تکاپوها و رقابت هاى مثبت ، از طرف قدرت پرستان ، مبدل به تضادهائى مى گردد که عامل پیشرفت تکاملى را ، به عامل رکود و سقوط نابود کننده ، مبدل مى سازد . اما اختلاف هاى نامعقول که براى بدست آوردن سلطه و قدرت بوجود مى آیند ، سطحى و زودگذر و غالبا تکرارى است ، مانند کتابهائى که براى اختلاف افکندن بین شیعه و سنى در دوران ما نوشته مى شوند . معمولا این گونه آثار ، براى صاحب نظران و متفکران فقط اسباب تمسخر و تأسف خواهند بود ، و براى افکار ساده و بى اطلاع نیز اثرى زودگذر و فراموش شدنى بجا خواهند گذارد .
از طرف دیگر ، هر جا که آتشى از اختلاف بر افروخته شده ، هر چند نهالهائى چند از باغ خداوندى را سوزانده است اما روشنایى هائى براى متفکران نیز بوجود آورده که در نور آن ، هم ابعاد مخفى و مزایاى مکتب را روشن ساخته ، و هم نیات تفرقه افکن را واضح تر ساخته است ، چه اگر یک قضیه از واقعیت صحیح برخوردار باشد ، هر حمله اى که از طرف غرض ورزان به آن قضیه صورت بگیرد ، سطوح و ابعاد و توانائى مقابله آن واقعیت را بالاتر مى برد و روشن تر مى سازد ، و این ، عکس آن هدفى است که غرض ورزان تصور کرده اند . متأسفانه دراین تاریخ که امثال اینجانب و مخصوصا رهبران عالیقدر تشیع و تسنن فریاد وحدت امت اسلامى بر آورده اند یکى از ثروتمندترین کشورهاى عربى با هر گونه وسیله مشغول پراکنده کردن جوامع اسلامى است به آنان بگویید : إنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرصادِ .
ج : انواع وحدت
گفتیم که متن مشترک ادیان توحیدى ابراهیمى ، بر مبناى اعتقاد به وجود خداوند یگانه ، مبداء و مقصد حرکت انسان در وصول به کمال ، قرار دهنده عقل و وجدان در ذات انسانها و فرستنده پیامبران الهى براى ارشاد مردم ایجاد شده است . عناصر شخصیت واحد جوامع اسلامى ، یا اجزاى هویت واحد امت اسلامى در همین اعتقادات خلاصه مى شود ، و با ورود اختلال در هر یک از این عناصر یا اجزاء ، شخصیت یا هویت واحد به همان نسبت مختل مى گردد . اما انواع وحدتى را که براى امت اسلامى متصور است ، مى توان به سه دسته تقسیم کرد :
1 وحدت مطلق : وحدت مطلق عبارتست از اتفاق نظر در همه عقائد و معارف و احکام اسلامى با همه اصول و فروع آنها . اینگونه وحدت با نظر به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر و اجزاء اصلى عقائد و احکام دین اسلام ، به قدرى بعید است که مى توان گفت امرى امکان ناپذیر است . مخصوصا با در نظر گرفتن اختلاف متفکران در ذوق و اندیشه و کمى و بسیارى اطلاعات درباره منابع ، همچنین با نظر به اختلاف آنان در نبوغ و هوش و حافظه که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلال ها و غیر ذلک مؤثر مى باشند ، وحدت مطلق و اتفاق آراء بین متفکران ، غیر ممکن خواهد بود . تا مدتى که این اختلاف همراه با اخلاص و با هدف حقیقت یابى و با اطلاع کافى و لازم از منابع و اصول مربوطه باشد ، نه تنها ضررى بر وحدت امت اسلامى وارد نمى آورد ، بلکه پدیده اى است مطلوب که براى پیشرفت معارف اسلامى ضرورى است .
2 وحدت مصلحتى عارضى : آن نوع اتفاق نظر را وحدت مصلحتى عارضى مى نامیم که از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش مى آید و در مواقعى لازم مى آید که آن عوامل ، جوامع اسلامى را در خطر اختلال قرار داده اند . معمولا در هنگام بروز عوامل نابود کننده و مخاطره آمیز ، تضادها و اختلافات در میان فرقه ها و مذاهب مختلف ، نادیده گرفته مى شوند و نوعى اتحاد و هماهنگى میان آنان برقرار مى شود . چون این اتحاد و هماهنگى معلول عوامل جبرى خارج از متن دین است . با از بین رفتن آن عوامل ، این اتحاد نیز منتفى مى گردد و به تناسب کاهش یا افزایش نیروى آن عوامل ، میزان اتحاد موقت و مصلحتى نیز کاهش یا افزایش مى یابد . همانگونه که توقع « وحدت مطلق » میان متفکران و مردم جوامع اسلامى با وجود آن همه عوامل اختلاف معقول غیر منطقى است . توقع اینکه وحدت مصلحتى عارضى بتواند فرقه ها و مذاهب اسلامى را از هماهنگى و اتحاد دائمى و معقول برخوردار سازد ، انتظارى است نابجا .
3 وحدت معقول : با توجه به متن کلى دین که قبلا ذکر شد و با توجه به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر ( اجزاء ) اصلى عقائد و احکام دین اسلام ، وحدت مطلوب در بین امت اسلامى ، نوع « وحدت معقول » خواهد بود . وحدت معقول را مى توان چنین تعریف کرد : قرار دادن متن کلى دین اسلام براى اعتقاد همه جوامع مسلمان و بر کنار نمودن عقائد شخصى نظرى و فرهنگ محلى و خصوصیات آراء و نظریات مربوط به هر یک از اجزاء متن کلى دین که مربوط به تعقل و اجتهاد گروهى یا شخصى است . تحقق این نوع وحدت هیچ مانع شرعى و عقلى ندارد و هر متفکر آگاه از منابع اولیه اسلام و طرز تفکر ائمه معصومین علیهم السلام و صحابه عادل و متقى و تابعین حقیقى آنان مى داند که پیروى از متن کلى دین ، با تکاپو و اجتهاد براى فهم خصوصیات و کیفیت انتخاب دلایل ، امرى است ضرورى . بدیهى است آن هماهنگى و اتحادى که منابع اولیه اسلام ( قرآن و سنت و عقل سلیم و اجماع ) و شخصیت هاى پیشتاز اسلامى مثل آیت الله العظمى حاج سید حسین طباطبائى بروجردى مرجع شیعیان جهان و رهبر عالیمقام اهل سنت شیخ محمود شلتوت در گذشته و حال به آن دعوت نموده اند ، نه وحدت مصلحتى عارضى است که این نوع وحدت را هیچ یک از فرقه ها و مذاهب اسلامى به عنوان آرمان اعلاى جوامع اسلامى نمى پذیرند و نه وحدت مطلق است که عملى نیست بلکه اینان و امثال اینان ، بر اساس آنچه که مطلوب جدى منابع اولیه اسلامى بوده و هست ، خواستار انطباق حیات اجتماعى و دینى مردم همه جوامع اسلامى بر متن کلى و مشترک دین اسلام هستند که مى تواند فرا گیرنده همه فرقه ها و مذاهب معتقد به آن متن کلى باشد ، و این ، همانا وحدت معقول است . در طریق وصول به وحدت معقول ، نخستین گام ، همانا وسعت یافتن دیدگاه متفکران و شخصیت هاى بزرگ اسلامى است و عامل اساسى این توسعه دیدگاهها ، رهائى از چارچوب تنگ و تاریک تعصب غیر منطقى مى باشد . اسلام ، به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود ، توانسته است همانگونه که محمد بن طرخان فارابى را در دامن خود بپروراند ، ابن سینا و ابن رشد و ابن مسکویه و ابو ریحان بیرونى و حسن بن هیثم و محمد بن زکریا و جلال الدین محمد مولوى و میر داماد و صدر المتألهین و صدها امثال اینان را ، با آراء و عقاید مختلف در جهان شناسى و الهیات و حقائق مذهبى پرورش بدهد . از طرف دیگر ، صدها فقیه و اصولى در دو فرقه بزرگ اسلامى تشیع وتسنن در هزاران مسئله شرعى بحث و اجتهاد داشته اند ، گاه با یکدیگر موافق و گاه مخالف یکدیگر بوده اند ، اما هیچگونه تزاحم و تضاد ویران گر در میان نبوده است . همانگونه که در کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین تألیف شیخ اهل السنة و الجماعة ابو الحسن على بن اسماعیل اشعرى متوفى سال 330 ه ق آمده ، مذاهب گوناگون شیعه ، معتزله ، اشاعره و غیر ذلک که شاید از صد روش مذهبى تجاوز نماید ، وجود داشته اند ، اما این اختلافات بجز در مواردى اندک که اصل ضرورى اسلامى را منکر شده اند ، خللى بر اسلامى بودن آنان وارد نکرده است . نکته مهمى که در این مسئله باید در نظر گرفت ، اینست که قسمت شدن دو مذهب شیعه و سنى به دهها فرقه و گروه ، معنایش این نیست که اسلام واقعا به دهها مذهب تقسیم شده است ، زیرا اگر بنا شود که عقیده هر صاحب نظرى را در تاریخ معارف اسلامى ، به معناى یک مذهب مخصوص تعبیر کنیم ، باید بپذیریم که اسلام به هزاران مذهب تقسیم شده است از طرف دیگر ، هیچ متفکر اسلامى تاکنون هیچیک از دانشمندان و صاحب نظران دیگر را تکفیر نکرده است ، البته همواره بحث و مناقشه و نقد و بررسى بین آنان رواج داشته است ، و هم اکنون نیز تکاپوهاى علمى و فلسفى و فقهى و اصولى و ادبى و غیره در حوزه هاى کشورهاى اسلامى با کمال جدیت در جریان است و اگر قدم مثبتى در راه پیش رفت معرفت اسلامى در یکى از کشورهاى اسلامى برداشته شود ، دیگران نیز از آن سود مى جویند . « تفسیر المیزان » مرحوم علامه طباطبائى ، در کشورهاى مصر و سوریه و لبنان و . . . مورد استفاده قرار مى گیرد ، و تفسیر سید قطب ، در ایران به فارسى ترجمه مى شود .
آیت الله مکارم نیز در پاسخ به این پرسش که : « برای اتحاد بین مسلمین چه پیشنهادی دارید؟ آیا حرکت علما براساس تقریب را خوب می دانید یا نظر دیگری دارید چه باید کرد؟» می فرماید : « به عقیده من دوکار باید کرد: اول اینکه اتحاد را تعریف کنیم. خیلی ها خیال می کنند که اتحاد این است که بیاییم و دست از عقایدمان برداریم. معنی اتحاد این نیست که من علی(ع) را خلیفه بلافصل پیامبر ندانم یا آنها دست از عقایدشان بردارند، این عملی نیست اتحاد این نیست که مثل سیاسیون که چانه زنی می کنند تا به توافق برسند و…اتحاد این است که بر روی مشترکاتمان که خداوند واحد، پیامبر واحد کتاب واحد و…است تاکید کنیم. دوم اینکه به مقدسات یکدیگر اهانت نکنیم. اگر ما یا آنها به هم توهین کنیم اینها اسباب دردسر می شود. بنابراین اتحاد آن است که هر مذهب مقدسات خودش را دارد و بر مشترکات هم با سایر مذاهب همراهی و پافشاری می کنند و به یکدیگر هم اهانت نمی کنند.
دوم اینکه اتحاد را از صورت حرف و شعار درآوریم. الان مرتب شعار می دهیم اتحدوا اتحدوا…راهکارهای اتحاد را باید پیدا کرد. رسانه ها باید فعال شوند علما مهم هستند. علما باید تقارب فکری داشته باشند. اینها وقتی تفاهم کردند می توانند القاء کنند به پیروانشان.
علامه عسکرى (ره)، از منادیان وحدت اسلامی، مقاله حاضر را که مترجم آن آقاى احمد امیرى شادمهرى است با تشکر از مجمع جهانى تقریب بین مذاهب اسلامی، به یاد این عالم برجسته جهان اسلام ، تقدیم حضور خوانندگان مى نماییم؛ خداى سبحان مىفرماید: «ان هذه امتکم امه واحده وانا ربکم فاعبدون؛ » این پیامبران بزرگى که به آنان اشاره کردیم (و پیروانشان) همه یک امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید. (1)
ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان مىگذرد، آگاهیم و علتش این است که صهیونیسم جهانى و حکومتهاى استعمارى غرب گمان مىکردند حیات را از جوامع اسلامى گرفتهاند ولى پس از تشکیل جمهورى اسلامى به اشتباه خود پى بردند، لذا امت اسلامى را دچار جنگهاى اقتصادی، سیاسى و فرهنگى در داخل و خارج کردند، منظور از جنگهاى خارجی، فلسطین و جاهاى دیگر است. آنچه در داخل بر ما مىگذرد، مصیبتبارتر است، زیرا آنان به گونهاى بىسابقه در تاریخ اسلام توانستهاند میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند. البته در گذشته نیز گاهى میان برخى از فرقههاى اسلامى اختلاف بوده است. ما امروز براى رویارویى با خطرهایى که از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه باید بکنیم؟ اکنون بر یک و نیم میلیارد مسلمان واجب است با یکدیگر متحد شوند و اگر چنین کنند، هیچ قدرتى در جهان توان رویارویى با آنها را ندارد. ما امروز نیاز به وحدت در همه زمینهها داریم که مثلا در عرصه اقتصادى از طریق تشکیل بازارهاى مشترک اقتصادى نظیر بازار مشترک اروپا دستیافتنى است. البته ایجاد چنین وحدتى وظیفه دولتهاى اسلامى است، نه وظیفه ما. وظیفه ما علما و همه متفکران اسلامى در سراسر گیتى و دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکرى امت اسلامی، ایجاد همبستگى میان مسلمانان است. اینان باید وحدت اسلامى را برقرار کنند، و اینکه چگونه وحدت اسلامى تحقق مىیابد، این جانب اندیشهاى در ذهن دارم که مطرح مى کنم؛
وحدت اسلامى به دو نوع تقسیم مىشود: 1 – وحدت علمى 2 – وحدت عملى . براى تحقق وحدت علمی، باید به بحثوبررسى و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و روش خلفا بپردازیم. اما مهمترین موارد اتفاق، عبارتند از:
1 – قرآن کریم
ما مسلمانان در تمام دنیا قرآنى اعم از چاپی، خطى و مکتوب به خط کوفى و نسخ یا هر خط دیگرى جز همین قرآن نداریم و قرآن دیگرى جز آن، در هیچ شهر یا خانه اى و نزد هیچ مسلمان و غیرمسلمانى یافت نمىشود. پس این بدگوییهاى ما از یکدیگر براى چیست؟! ما باید بر گرد قرآن جمع و با یکدیگر متحد شویم.
2 – سنت پیامبرصلى الله علیه وآله
همه مسلمانان دنیا اتفاق نظر دارند بر اینکه [باید] به آنچه در سنت رسول خداصلى الله علیه وآله آمده، عمل کنند، و هیچ مسلمانى یافت نمىشود که قائل به این حرف نباشد.این دو از اهم موضوعات مورد اتفاق میان دو مکتب است، و مهمترین موارد اختلاف نیز همین دو مورد است.
فهم قرآن
دو مکتب یاد شده در فهم اصطلاحات قرآنى اختلاف نظر دارند مانند «کرسی» در عبارت «وسع کرسیه السموات والارض.» برخى از مسلمانان در معناى آیه مىگویند: در آسمانها جسمى وجود دارد به نام «کرسی» که خداوند [العیاذ بالله] بر روى آن مىنشیند، ولى ائمه اهل بیتعلیهمالسلام به استناد آنچه در زبان عربى آمده، به ما آموختهاند که «کرسی» در این جا به معناى علم است، بنابر این معناى آیه شریفه یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشىء من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات والارض»، (2) این است که خداوند آنچه را در پیش روى آنها (بندگان) و در پشتسر آنان است مىداند و جز به مقدارى که بخواهد، کسى از علم او آگاه نمىگردد و علم او بر همه آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزى از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست.به هر حال این یک مسئله علمى است و ما مىتوانیم در یک بحث علمى آن را بین خودمان مورد بحث و بررسى قرار دهیم و مانعى ندارد که شما راى مرا و من راى شما را نپذیرم، و در عین حال یکپارچه و متحد باقى بمانیم و اختلاف نظر به دوستى ما خللى وارد نکند.
فراگیرى سنت:
یکى از موارد اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و مکتب خلفا، پاسخ این سوال است که ما سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را از چه کسانى باید فرابگیریم؟ آیا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آیا همه صحابه عادل بودند؟ اینها مسائلى است که برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقیده مکتب اهل بیتعلیهمالسلام بر این است که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را ما باید از عدول صحابه و از خود ائمه علیهمالسلام فرا بگیریم، و این خود یکى از مسائل فقهى مورد اختلاف میان ماست و هر یک از طرفین (شیعه و سنی) دلایل خود را ارائه مىدهد. علاوه بر این براى دستیابى به این وحدت علمى ما به مطالعه و بررسى اصطلاحات قرآن و عقاید اسلامى نیازمندیم، زیرا ما در حوزههاى علمیه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامى الزیتونیه [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهى را خوانده و آموختهایم ولى اصطلاحات اسلامی، قرآنی، عقیدتى را رها کردهایم، به عنوان مثال، ما «الله» را اسم جنس و اصل آن را «الاله» مىدانیم که همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن که علم مرتجل است. و همچنین اصطلاح «خلیفه الله» (جانشین خدا) که به نظر ما بر هر بشرى صدق مىکند ولى در حقیقت جانشینان خدا در زمین ائمه معصومینعلیهمالسلام هستند که خداوند آنان را پیشوایان هدایت مردم قرار داده است. پس از درک امثال این اصطلاحات است که فهم صحیح قرآن و عقاید اسلامى براى ما مشخص مىشود. این جانب بیست و پنج اصطلاح را در کتابى (3) مورد تحقیق قرار دادهام، برخى از آنها عبارتند از: – «اسم» در آیه شریفه: «سبح اسم ربک الاعلی» (4) و معناى آن – «علم آدم الاسماء» (5) و معناى آن – فرقى که میان «اله» و «رب» وجود دارد.
با توجه به مطالبى که عرض کردم، ما اولا به بررسى این اصطلاحات و ثانیا به مطالعه و بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله نیاز داریم، تا براى ما روشن شود که آیا مى توانیم احکام اسلام را از کتاب و سنت و نیز از اجتهادهاى صحابه و خلفا بگیریم؟ یا باید به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ یکى از اجتهادهاى صحابه در زمان خودشان این بوده که به عنوان مثال خلیفه دوم اجتهاد کرده و به نهى از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخى از مسلمانان بر طبق آن عمل مىکنند و برخى نمىکنند، در این موارد ما باید به مطالعه بپردازیم که آیا بر عمل به اجتهادهاى خلفا باقى بمانیم یا در به دست آوردن احکام اسلام به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ این مسائل یعنى منابع سنت و استنباط احکام را باید بررسى کنیم و این کارى است که من در سه جلد کتاب با عنوان «معالم المدرستین» انجام داده و از نامگذارى آن به نام شیعه و سنى خوددارى کردهام و آن را مکتب خلفا و مکتب اهل بیتعلیهمالسلام نامیدم. در این جا مطلبى را که در آخر کتاب «معالم المدرستین» نوشتهام، نقل مى کنم؛
«روى سخن با دانشگاههاى اسلامى و اندیشمندان جهان اسلام، علما، نویسندگان اسلامى و مبارزان راه اعاده حیات اسلامى ما و با مصلحان غیرتمند است. جهان اسلام نهضتى را براى تجدید حیات اسلام و نیل به هدفى نو آغاز کرده و شایسته است بى طرفانه به بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله، سیره و حدیثبپردازیم و بر تقلید از سلف صالح باقى نمانیم نه در استنباط احکام شرعی، و نه در فهم حدیث. من خودم به «صحیح بخاری» مراجعه مىکنم و حدیث درستى را که در آن مىبینم اخذ مىکنم، همانطور که به اصول کافى نیز مراجعه مىکنم و با این روش است که شناخت اسلام از کتاب و سنت و دستیابى به آن تحقق پیدا مىکند و وحدت کلمه مسلمانان را پیرامون کتاب و سنت به منظور اقدام کردن به تجدید حیات اسلامی، امکانپذیر مىسازد. من در اجراى طرح و اندیشه خودم و به منظور پالودن سنت پیامبرصلى الله علیه وآله اقدام به تالیف سلسله مباحثى از جمله احادیث ام المومنین عایشه نموده و در آنها احادیث نقل شده از وى را با احترام کامل بررسى کرده و در جلد دوم آن مباحث اثبات کردهام که برخى از احادیث نقل شده از عایشه تهمت هایى است که بر او و بر صحابه وارد کردهاند، مانند داستان غرانیق که کفار متظاهر به اسلام این افترا را به آنها بستند و نیز داستان نزول جبرئیل در آغاز وحى و اینکه او رسول خداصلى الله علیه وآله را سه بار خفه کرد، از داستانهاى ساختگى آنان است. اینها اتهاماتى است که بر ام المومنین عایشه و سایر صحابه بستهاند، و در بحث از آنها اقداماتى را که عایشه انجام داد و به وسیله آنها سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را پاک کرد، ذکر کردهام و درباره برخى از آنها گفتهام شاید در نسبت دادن حدیثبه وى (عایشه) اشتباهى رخ داده باشد، و بقیه احادیث نقل شده از او را به طور علمى بررسى کردهام، بویژه آنچه درباره سیره پیامبرصلى الله علیه وآله از عایشه نقل شده است، من با بى طرفى کامل به بررسى این مطالب و مطالب دیگر پرداختهام؛ مطالبى که در کتابهاى دیگر آمده و شما عناوین آنها را در پایان جلد اول «عبدالله بن سبا» مىیابید. از برادران دانشور خود تقاضا مىکنم درباره مطالبى که در تالیفاتم آمده با من به مناقشه بپردازند و مکاتبه کنند، و با این روش است که وحدت علمى تحقق پیدا مىکند
وحدت عملى
در این باره از باب مثال عرض مىکنم: ما در مکتب اهلبیتعلیهمالسلام حکمى داریم مبنى بر اینکه «هر کس در نماز بسمالله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است»، و نمىتوان به او اقتدا کرد ولى با توجه به اینکه برادران حنفى مذهب ما چنین عقیدهاى ندارند و حمد را بدون «بسمالله» قرائت مىکنند، از ائمه ما در کتاب «وسائل الشیعه»، در سه حدیث از امام صادقعلیهالسلام آمده است که فرمود: «من صلى خلفهم کان کمن صلى خلف رسول الله»، (یعنی؛ کسى که پشتسر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشتسر رسول خداصلى الله علیه وآله نماز خوانده است)، با اینکه آن امام [جماعت] حنفى «بسمالله» نمىگوید. در حدیث دیگرى آمده: «اذا صلیت معهم غفرلک بعدد من خالفک – فى قراءه البسمله – و حضر الصلاه فى المسجد»، (یعنی؛ هر گاه تو با آنان نماز بگزاری، به تعداد کسانى که در خواندن بسمالله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ایستادهاند، از گناهانت آمرزیده مىشود.) امام صادقعلیهالسلام به راوى دیگرى فرمود: «یا اسحاق! اتصلى معهم فى المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: «صل معهم، فان المصلى معهم فى الصف الاول کالشاهر سیفه فى سبیل الله» (6) ، اى اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز مىگزاری؟ گفتم: آری؛ فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است. بدین سان وحدت عملى تحقق مىیابد. امام صادقعلیهالسلام شخصا با ابوحنیفه مىنشست و در عقاید و احکام با وى مناظره مىکرد، و این کار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسى استاد کرسى تدریس در دارالخلافه بود، ولى سلاجقه که به بغداد رفتند، کرسى شیخ را سوزاندند و میان ما جدایى افکندند، سپس اختلافهایى میان صفویه و خلافت عثمانى پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشى مىشد نه از دین.
همه این مسائل در گذشته وجود داشت و برخى از آنها رنجآور است، ما باید دست از این اختلاف [لعن] و اختلافات دیگر، برداریم. امروز، ما باید اختلافات و جدالهاى بىنتیجه را رها کنیم و تنها به مطالعه و بررسى این موضوع بپردازیم که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله و تفسیر قرآن را از کجا بگیریم. هر یک از ما (شیعه و سنی) دلیل عقایدش را ارائه مىکند و دلیل برادرش را مىشنود، چه آن را بپذیرد یا نه ولى در برابر دشمن مشترک از برادر دینى خود حمایت کنیم و به خاطر وى فدا شویم، مانند برخوردى که جمهورى اسلامى با مسلمانان فلسطین داشته، که همه کشورهاى عربى مىخواهند دست دوستى به اسرائیل بدهند، جز جمهورى اسلامى که از انتفاضه در داخل فلسطین پشتیبانى مىکند و حزبالله لبنان را از شیعیان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسیله آنان با اسرائیل بجنگند و آنان به خاطر فلسطینیان کشته شوند، و امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) روز قدس را قرار داد. ما نیز باید مسلمانان را به این نوع وحدت (عملی) فرا خوانیم، و آخرین کلام من این آیه شریفه است: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره ( منبع:رسالت 1/07/86)
علامه جعفری در شرح نهج البلاغه، ج 22، صص 19 – 29 چنین می نگارد:« مبناى وحدت اسلامى ، وحدت امت اسلامى و طرق وصول به آن:
با توجه به ریشه اصلى امت اسلامى و متن مشترکى که عامل وحدت همه مذاهب و فرقه هاى اسلامى است ، بلکه عامل هماهنگى همه ادیان توحیدى ابراهیمى مى باشد ، نمى بایست اختلاف مخلّ بر هم زیستى معقول و هماهنگ ادیان توحیدى بوجود آمده باشد . چه آن متن مشترک ، مى تواند زندگى اسلامى معقول را تأمین نماید. اما ملاحظه مى شود که على رغم متن مشترک و ریشه هاى مشترک ادیان توحیدى، مواردى از اختلاف بین این ادیان به ظهور رسیده است. البته اختلاف نظر یک پدیده ضرورى در مسائل نظرى است ، چه اختلاف نظر در بین صاحب نظران یکى از بدیهى ترین پدیده هاى معرفت پویا است که انکار یا تردید در آن ، یا ناشى از بى اطلاعى است و یا از ناتوانى در رویاروئى فکرى با مسائل نظرى سرچشمه مى گیرد . این پدیده به قدرى شایع است که نمى توان حتى دو متفکر صاحب نظر در یک رشته واحد را پیدا کنید که آن دو ، در همه تعریفات و مواد استدلال و روش ، در همان رشته اتفاق نظر داشته باشند ، با این حال ، همواره تعدادى از اصول کلى در مسائل نظرى چه در قلمرو علوم ، چه در فلسفه و اخلاقیات و حقوق و اقتصاد و سیاست ، و چه در هنر و ادبیات و غیر اینها مورد اتفاق همه صاحب نظران قرار مى گیرند . اگر اختلاف نظرها در تفسیر و تطبیق آن اصول کلى دور از غرض ورزیها و بازیگرى هاى تصنّعى باشد ، نه تنها هیچگونه ضررى بر اتفاق نظر در آن اصول کلى مشترک وارد نمى آورد ، بلکه موجب دقت و گسترش بیشتر در معارف مربوط و برخوردارى بهتر از آن اصول کلى مى گردد .
تاریخ اسلام در همه مسائل نظرى ، شاهد اختلاف آراء و عقائد بوده است و این اختلاف ، تا آنجا که به اصول کلى مشترک اخلالى وارد نیاورده ، رایج و مورد استقبال بوده است و حتى به عنوان یک امر ضرورى تلقى شده است . حتى در اصول کلى مشترک ، مثل توحید ، نبوت ، رهبرى بعد از پیامبر ، معاد ، صفات خداوندى و قرآن نیز مباحث نظرى فراوان مطرح شده و این نه تنها موجب آن نشده که متفکران اسلامى یکدیگر را تکفیر کنند ، بلکه عامل گسترش و تعمق معارف حکمى و کلامى نیز گشته است . اما اختلاف نظر در فروع مورد اتفاق ، مانند نماز ، روزه ، حج ، جهاد ابواب گوناگون اقتصاد و کیفرها ( حدود و دیات ) و غیر آن که بسیار فراوان و رایج است ، بدیهى تر از آنست که نیازى به بحث و تحقیق داشته باشد . اما در هر حال ، مى توان اختلاف را به دو نوع تقسیم کرد :
الف : اختلاف معقول
اختلاف معقول عبارتست از اختلافى که ناشى از چگونگى اطلاعات مربوط به مسئله و استعدادها ، مخصوصا نبوغ و عموم موضع گیریهاى طبیعى و قانونى است که اشخاص در ارتباط با حقائق دارند ، مانند اختلاف نظر در دریافت واقعیات عالم هستى از دیدگاه علوم نظرى و فلسفه ها . این همان اختلاف معقول است که نه تنها نباید مورد تردید و انکار قرار بگیرد ، بلکه موجب گسترش و عمق بیشتر در معارف نیز مى گردد . روایت معروف اختلاف امتى رحمة ( اختلاف امت من رحمت است ) ( سفینة البحار ، محدث قمى ج 2 ص 42 ) ، اشاره به همین اختلاف معقول مى نماید . بر اساس همین نگرش بوده است که اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامى ، چه در فقه و اصول و فهم احادیث ، چه در فلسفه و کلام و ادبیات و غیر ذلک با کمال رضایت به بحث و کاوش و اظهار نظرهاى مختلف مى پرداختند و هیچ یک دیگرى را خارج از اسلام تلقى نمى کرد . اگر به تاریخ اسلام بنگریم ، خواهیم دید که علماى فراوانى در حضور علمائى که در مسائل نظرى هم رأى آنان نبوده اند ، شاگردى کرده اند و کتابهاى یکدیگر را مورد شرح و تحقیق قرار مى دادند . مثلا کتاب تجرید الاعتقاد تألیف خواجه نصیر الدین طوسى از بزرگترین علماى شیعه مورد شرح ملا على قوشجى از علماى اهل سنت قرار گرفته است ، و کتاب المحجة البیضاء ، ملا محسن فیض ، از مشاهیر علماى شیعه ، در شرح و تحقیق احیاء العلوم غزالى که از معروف ترین علماى اهل سنت است تألیف شده است ، یا خود اینجانب ، عمرى را در شرح افکار جلال الدین محمد مولوى گذرانده ام [ شرح مثنوى : 15 مجلد از سال 44 تا 52 و فعلا تا چاپ شانزدهم . ] .
ب : اختلاف نامعقول
عبارتست از اختلافى که ناشى از عوامل غیر قانونى و انحرافى مى باشد ، مانند پیروى از هوى و هوس که از مهم ترین نمودهاى آن ، خودنمائى و شهرت پرستى است . در طول تاریخ ، کسانى بوده اند که خواسته اند خود را مطرح کنند و با تظاهراتى مثل آزاد فکرى ، آزادى اراده و آزادى بیان ، اما در حقیقت با عشق به قدرت ، مشهور شوند . عشقى که نهایت ناتوانى انسانى را اثبات مى کند . همانگونه که در سازندگان و ترویج کنندگان مذاهب دروغین مى بینیم . یکى از اساسى ترین عوامل بدست آوردن قدرت در طول تاریخ ، ایجاد اختلاف در عقیده یا عقائد مردم یک جامعه بوده است . این جریان ، نه تنها موجب پراکندگى افکار و عقائد و ایده آلهاى متحد کننده یک جامعه مى گردد ، بلکه گاهى عامل شدیدترین خصومت ها و تضادها در میان مردم یک یا چند جامعه مى شود که در سطح عمیق روحیاتشان ، افکار و عقائد مشترک بسیارى با یکدیگر داشته اند . و چون عقائد و آرمانها تفسیر کننده هدف و فلسفه حیات انسانهاست ، لذا بازى با آنها ، یا به وجود آوردن اختلاف هاى نامعقول میان انسانها براى نیل به قدرت ، یکى از ضد انسانى ترین روشهاى قدرت طلبان محسوب مى شود .
از زمره دیگر انواع اختلاف نامعقول ، آن است که ناشى از شطرنج بازى هاى ذهنى در علوم نظرى است که فقط براى ارضاى حس تخیل و اعتلاء طلبى در امور فکرى محض بر مى خیزد .
و بالعکس ، با کمال صراحت مى توان گفت که اختلاف معقول ، یعنى اختلافى که در مسیر رقابت هاى سازنده ، بوجود مى آید مطلوب ترین عامل پیشرفت معرفت و عمل است و بدون آن ، هیچ گونه حرکت تکاملى در حوزه دو حقیقت مذکور ( معرفت و عمل ) امکان پذیر نخواهد بود . در دین اسلام ، هرگز چنین دستورى وجود ندارد که همه مغزهاى مسلمین ، فعالیت یکنواخت داشته باشد و همه به نتایج واحد برسند . از طرف دیگر ، اصرار شدید اسلام بر اینست که بحث و کاوش و اجتهاد باید دائمى و مستمر باشد . بدیهى است این قضیه دوم ، بدون بروز اختلاف امکان پذیر نخواهد بود .
بنابراین ، اختلاف نظرها به عنوان یک پدیده طبیعى که معلول پویایى معارف اسلامى است ، پذیرفته شده ، اما این اختلاف باید در مسیر رقابت هاى سازنده قرار بگیرد ، نه تضادهاى ویران کننده . البته ، گاه این تکاپوها و رقابت هاى مثبت ، از طرف قدرت پرستان ، مبدل به تضادهائى مى گردد که عامل پیشرفت تکاملى را ، به عامل رکود و سقوط نابود کننده ، مبدل مى سازد . اما اختلاف هاى نامعقول که براى بدست آوردن سلطه و قدرت بوجود مى آیند ، سطحى و زودگذر و غالبا تکرارى است ، مانند کتابهائى که براى اختلاف افکندن بین شیعه و سنى در دوران ما نوشته مى شوند . معمولا این گونه آثار ، براى صاحب نظران و متفکران فقط اسباب تمسخر و تأسف خواهند بود ، و براى افکار ساده و بى اطلاع نیز اثرى زودگذر و فراموش شدنى بجا خواهند گذارد .
از طرف دیگر ، هر جا که آتشى از اختلاف بر افروخته شده ، هر چند نهالهائى چند از باغ خداوندى را سوزانده است اما روشنایى هائى براى متفکران نیز بوجود آورده که در نور آن ، هم ابعاد مخفى و مزایاى مکتب را روشن ساخته ، و هم نیات تفرقه افکن را واضح تر ساخته است ، چه اگر یک قضیه از واقعیت صحیح برخوردار باشد ، هر حمله اى که از طرف غرض ورزان به آن قضیه صورت بگیرد ، سطوح و ابعاد و توانائى مقابله آن واقعیت را بالاتر مى برد و روشن تر مى سازد ، و این ، عکس آن هدفى است که غرض ورزان تصور کرده اند . متأسفانه دراین تاریخ که امثال اینجانب و مخصوصا رهبران عالیقدر تشیع و تسنن فریاد وحدت امت اسلامى بر آورده اند یکى از ثروتمندترین کشورهاى عربى با هر گونه وسیله مشغول پراکنده کردن جوامع اسلامى است به آنان بگویید : إنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرصادِ .
ج : انواع وحدت
گفتیم که متن مشترک ادیان توحیدى ابراهیمى ، بر مبناى اعتقاد به وجود خداوند یگانه ، مبداء و مقصد حرکت انسان در وصول به کمال ، قرار دهنده عقل و وجدان در ذات انسانها و فرستنده پیامبران الهى براى ارشاد مردم ایجاد شده است . عناصر شخصیت واحد جوامع اسلامى ، یا اجزاى هویت واحد امت اسلامى در همین اعتقادات خلاصه مى شود ، و با ورود اختلال در هر یک از این عناصر یا اجزاء ، شخصیت یا هویت واحد به همان نسبت مختل مى گردد . اما انواع وحدتى را که براى امت اسلامى متصور است ، مى توان به سه دسته تقسیم کرد :
1 وحدت مطلق : وحدت مطلق عبارتست از اتفاق نظر در همه عقائد و معارف و احکام اسلامى با همه اصول و فروع آنها . اینگونه وحدت با نظر به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر و اجزاء اصلى عقائد و احکام دین اسلام ، به قدرى بعید است که مى توان گفت امرى امکان ناپذیر است . مخصوصا با در نظر گرفتن اختلاف متفکران در ذوق و اندیشه و کمى و بسیارى اطلاعات درباره منابع ، همچنین با نظر به اختلاف آنان در نبوغ و هوش و حافظه که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلال ها و غیر ذلک مؤثر مى باشند ، وحدت مطلق و اتفاق آراء بین متفکران ، غیر ممکن خواهد بود . تا مدتى که این اختلاف همراه با اخلاص و با هدف حقیقت یابى و با اطلاع کافى و لازم از منابع و اصول مربوطه باشد ، نه تنها ضررى بر وحدت امت اسلامى وارد نمى آورد ، بلکه پدیده اى است مطلوب که براى پیشرفت معارف اسلامى ضرورى است .
2 وحدت مصلحتى عارضى : آن نوع اتفاق نظر را وحدت مصلحتى عارضى مى نامیم که از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش مى آید و در مواقعى لازم مى آید که آن عوامل ، جوامع اسلامى را در خطر اختلال قرار داده اند . معمولا در هنگام بروز عوامل نابود کننده و مخاطره آمیز ، تضادها و اختلافات در میان فرقه ها و مذاهب مختلف ، نادیده گرفته مى شوند و نوعى اتحاد و هماهنگى میان آنان برقرار مى شود . چون این اتحاد و هماهنگى معلول عوامل جبرى خارج از متن دین است . با از بین رفتن آن عوامل ، این اتحاد نیز منتفى مى گردد و به تناسب کاهش یا افزایش نیروى آن عوامل ، میزان اتحاد موقت و مصلحتى نیز کاهش یا افزایش مى یابد . همانگونه که توقع « وحدت مطلق » میان متفکران و مردم جوامع اسلامى با وجود آن همه عوامل اختلاف معقول غیر منطقى است . توقع اینکه وحدت مصلحتى عارضى بتواند فرقه ها و مذاهب اسلامى را از هماهنگى و اتحاد دائمى و معقول برخوردار سازد ، انتظارى است نابجا .
3 وحدت معقول : با توجه به متن کلى دین که قبلا ذکر شد و با توجه به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیات و انتخاب دلائل در عناصر ( اجزاء ) اصلى عقائد و احکام دین اسلام ، وحدت مطلوب در بین امت اسلامى ، نوع « وحدت معقول » خواهد بود . وحدت معقول را مى توان چنین تعریف کرد : قرار دادن متن کلى دین اسلام براى اعتقاد همه جوامع مسلمان و بر کنار نمودن عقائد شخصى نظرى و فرهنگ محلى و خصوصیات آراء و نظریات مربوط به هر یک از اجزاء متن کلى دین که مربوط به تعقل و اجتهاد گروهى یا شخصى است . تحقق این نوع وحدت هیچ مانع شرعى و عقلى ندارد و هر متفکر آگاه از منابع اولیه اسلام و طرز تفکر ائمه معصومین علیهم السلام و صحابه عادل و متقى و تابعین حقیقى آنان مى داند که پیروى از متن کلى دین ، با تکاپو و اجتهاد براى فهم خصوصیات و کیفیت انتخاب دلایل ، امرى است ضرورى . بدیهى است آن هماهنگى و اتحادى که منابع اولیه اسلام ( قرآن و سنت و عقل سلیم و اجماع ) و شخصیت هاى پیشتاز اسلامى مثل آیت الله العظمى حاج سید حسین طباطبائى بروجردى مرجع شیعیان جهان و رهبر عالیمقام اهل سنت شیخ محمود شلتوت در گذشته و حال به آن دعوت نموده اند ، نه وحدت مصلحتى عارضى است که این نوع وحدت را هیچ یک از فرقه ها و مذاهب اسلامى به عنوان آرمان اعلاى جوامع اسلامى نمى پذیرند و نه وحدت مطلق است که عملى نیست بلکه اینان و امثال اینان ، بر اساس آنچه که مطلوب جدى منابع اولیه اسلامى بوده و هست ، خواستار انطباق حیات اجتماعى و دینى مردم همه جوامع اسلامى بر متن کلى و مشترک دین اسلام هستند که مى تواند فرا گیرنده همه فرقه ها و مذاهب معتقد به آن متن کلى باشد ، و این ، همانا وحدت معقول است . در طریق وصول به وحدت معقول ، نخستین گام ، همانا وسعت یافتن دیدگاه متفکران و شخصیت هاى بزرگ اسلامى است و عامل اساسى این توسعه دیدگاهها ، رهائى از چارچوب تنگ و تاریک تعصب غیر منطقى مى باشد . اسلام ، به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود ، توانسته است همانگونه که محمد بن طرخان فارابى را در دامن خود بپروراند ، ابن سینا و ابن رشد و ابن مسکویه و ابو ریحان بیرونى و حسن بن هیثم و محمد بن زکریا و جلال الدین محمد مولوى و میر داماد و صدر المتألهین و صدها امثال اینان را ، با آراء و عقاید مختلف در جهان شناسى و الهیات و حقائق مذهبى پرورش بدهد . از طرف دیگر ، صدها فقیه و اصولى در دو فرقه بزرگ اسلامى تشیع وتسنن در هزاران مسئله شرعى بحث و اجتهاد داشته اند ، گاه با یکدیگر موافق و گاه مخالف یکدیگر بوده اند ، اما هیچگونه تزاحم و تضاد ویران گر در میان نبوده است . همانگونه که در کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین تألیف شیخ اهل السنة و الجماعة ابو الحسن على بن اسماعیل اشعرى متوفى سال 330 ه ق آمده ، مذاهب گوناگون شیعه ، معتزله ، اشاعره و غیر ذلک که شاید از صد روش مذهبى تجاوز نماید ، وجود داشته اند ، اما این اختلافات بجز در مواردى اندک که اصل ضرورى اسلامى را منکر شده اند ، خللى بر اسلامى بودن آنان وارد نکرده است . نکته مهمى که در این مسئله باید در نظر گرفت ، اینست که قسمت شدن دو مذهب شیعه و سنى به دهها فرقه و گروه ، معنایش این نیست که اسلام واقعا به دهها مذهب تقسیم شده است ، زیرا اگر بنا شود که عقیده هر صاحب نظرى را در تاریخ معارف اسلامى ، به معناى یک مذهب مخصوص تعبیر کنیم ، باید بپذیریم که اسلام به هزاران مذهب تقسیم شده است از طرف دیگر ، هیچ متفکر اسلامى تاکنون هیچیک از دانشمندان و صاحب نظران دیگر را تکفیر نکرده است ، البته همواره بحث و مناقشه و نقد و بررسى بین آنان رواج داشته است ، و هم اکنون نیز تکاپوهاى علمى و فلسفى و فقهى و اصولى و ادبى و غیره در حوزه هاى کشورهاى اسلامى با کمال جدیت در جریان است و اگر قدم مثبتى در راه پیش رفت معرفت اسلامى در یکى از کشورهاى اسلامى برداشته شود ، دیگران نیز از آن سود مى جویند . « تفسیر المیزان » مرحوم علامه طباطبائى ، در کشورهاى مصر و سوریه و لبنان و . . . مورد استفاده قرار مى گیرد ، و تفسیر سید قطب ، در ایران به فارسى ترجمه مى شود .
آیت الله مکارم نیز در پاسخ به این پرسش که : « برای اتحاد بین مسلمین چه پیشنهادی دارید؟ آیا حرکت علما براساس تقریب را خوب می دانید یا نظر دیگری دارید چه باید کرد؟» می فرماید : « به عقیده من دوکار باید کرد: اول اینکه اتحاد را تعریف کنیم. خیلی ها خیال می کنند که اتحاد این است که بیاییم و دست از عقایدمان برداریم. معنی اتحاد این نیست که من علی(ع) را خلیفه بلافصل پیامبر ندانم یا آنها دست از عقایدشان بردارند، این عملی نیست اتحاد این نیست که مثل سیاسیون که چانه زنی می کنند تا به توافق برسند و…اتحاد این است که بر روی مشترکاتمان که خداوند واحد، پیامبر واحد کتاب واحد و…است تاکید کنیم. دوم اینکه به مقدسات یکدیگر اهانت نکنیم. اگر ما یا آنها به هم توهین کنیم اینها اسباب دردسر می شود. بنابراین اتحاد آن است که هر مذهب مقدسات خودش را دارد و بر مشترکات هم با سایر مذاهب همراهی و پافشاری می کنند و به یکدیگر هم اهانت نمی کنند.
دوم اینکه اتحاد را از صورت حرف و شعار درآوریم. الان مرتب شعار می دهیم اتحدوا اتحدوا…راهکارهای اتحاد را باید پیدا کرد. رسانه ها باید فعال شوند علما مهم هستند. علما باید تقارب فکری داشته باشند. اینها وقتی تفاهم کردند می توانند القاء کنند به پیروانشان.
علامه عسکرى (ره)، از منادیان وحدت اسلامی، مقاله حاضر را که مترجم آن آقاى احمد امیرى شادمهرى است با تشکر از مجمع جهانى تقریب بین مذاهب اسلامی، به یاد این عالم برجسته جهان اسلام ، تقدیم حضور خوانندگان مى نماییم؛ خداى سبحان مىفرماید: «ان هذه امتکم امه واحده وانا ربکم فاعبدون؛ » این پیامبران بزرگى که به آنان اشاره کردیم (و پیروانشان) همه یک امت واحد بودند و من پروردگار شمایم، تنها مرا بپرستید. (1)
ما همه از آنچه در حال حاضر بر مسلمانان مىگذرد، آگاهیم و علتش این است که صهیونیسم جهانى و حکومتهاى استعمارى غرب گمان مىکردند حیات را از جوامع اسلامى گرفتهاند ولى پس از تشکیل جمهورى اسلامى به اشتباه خود پى بردند، لذا امت اسلامى را دچار جنگهاى اقتصادی، سیاسى و فرهنگى در داخل و خارج کردند، منظور از جنگهاى خارجی، فلسطین و جاهاى دیگر است. آنچه در داخل بر ما مىگذرد، مصیبتبارتر است، زیرا آنان به گونهاى بىسابقه در تاریخ اسلام توانستهاند میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند. البته در گذشته نیز گاهى میان برخى از فرقههاى اسلامى اختلاف بوده است. ما امروز براى رویارویى با خطرهایى که از هر سو و در همه جا ما را در برگرفته چه باید بکنیم؟ اکنون بر یک و نیم میلیارد مسلمان واجب است با یکدیگر متحد شوند و اگر چنین کنند، هیچ قدرتى در جهان توان رویارویى با آنها را ندارد. ما امروز نیاز به وحدت در همه زمینهها داریم که مثلا در عرصه اقتصادى از طریق تشکیل بازارهاى مشترک اقتصادى نظیر بازار مشترک اروپا دستیافتنى است. البته ایجاد چنین وحدتى وظیفه دولتهاى اسلامى است، نه وظیفه ما. وظیفه ما علما و همه متفکران اسلامى در سراسر گیتى و دانشمندان جهان اسلام و رهبران فکرى امت اسلامی، ایجاد همبستگى میان مسلمانان است. اینان باید وحدت اسلامى را برقرار کنند، و اینکه چگونه وحدت اسلامى تحقق مىیابد، این جانب اندیشهاى در ذهن دارم که مطرح مى کنم؛
وحدت اسلامى به دو نوع تقسیم مىشود: 1 – وحدت علمى 2 – وحدت عملى . براى تحقق وحدت علمی، باید به بحثوبررسى و مطالعه مسائل مورد اتفاق و اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و روش خلفا بپردازیم. اما مهمترین موارد اتفاق، عبارتند از:
1 – قرآن کریم
ما مسلمانان در تمام دنیا قرآنى اعم از چاپی، خطى و مکتوب به خط کوفى و نسخ یا هر خط دیگرى جز همین قرآن نداریم و قرآن دیگرى جز آن، در هیچ شهر یا خانه اى و نزد هیچ مسلمان و غیرمسلمانى یافت نمىشود. پس این بدگوییهاى ما از یکدیگر براى چیست؟! ما باید بر گرد قرآن جمع و با یکدیگر متحد شویم.
2 – سنت پیامبرصلى الله علیه وآله
همه مسلمانان دنیا اتفاق نظر دارند بر اینکه [باید] به آنچه در سنت رسول خداصلى الله علیه وآله آمده، عمل کنند، و هیچ مسلمانى یافت نمىشود که قائل به این حرف نباشد.این دو از اهم موضوعات مورد اتفاق میان دو مکتب است، و مهمترین موارد اختلاف نیز همین دو مورد است.
فهم قرآن
دو مکتب یاد شده در فهم اصطلاحات قرآنى اختلاف نظر دارند مانند «کرسی» در عبارت «وسع کرسیه السموات والارض.» برخى از مسلمانان در معناى آیه مىگویند: در آسمانها جسمى وجود دارد به نام «کرسی» که خداوند [العیاذ بالله] بر روى آن مىنشیند، ولى ائمه اهل بیتعلیهمالسلام به استناد آنچه در زبان عربى آمده، به ما آموختهاند که «کرسی» در این جا به معناى علم است، بنابر این معناى آیه شریفه یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشىء من علمه الا بماشاء وسع کرسیه السموات والارض»، (2) این است که خداوند آنچه را در پیش روى آنها (بندگان) و در پشتسر آنان است مىداند و جز به مقدارى که بخواهد، کسى از علم او آگاه نمىگردد و علم او بر همه آسمانها و زمین احاطه دارد و چیزى از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست.به هر حال این یک مسئله علمى است و ما مىتوانیم در یک بحث علمى آن را بین خودمان مورد بحث و بررسى قرار دهیم و مانعى ندارد که شما راى مرا و من راى شما را نپذیرم، و در عین حال یکپارچه و متحد باقى بمانیم و اختلاف نظر به دوستى ما خللى وارد نکند.
فراگیرى سنت:
یکى از موارد اختلاف میان مکتب اهل بیتعلیهمالسلام و مکتب خلفا، پاسخ این سوال است که ما سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را از چه کسانى باید فرابگیریم؟ آیا تنها از صحابه آن حضرت، و از همه آنان؟ آیا همه صحابه عادل بودند؟ اینها مسائلى است که برادران اهل سنت ما به آنها اعتقاد دارند و در مقابل آن، عقیده مکتب اهل بیتعلیهمالسلام بر این است که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را ما باید از عدول صحابه و از خود ائمه علیهمالسلام فرا بگیریم، و این خود یکى از مسائل فقهى مورد اختلاف میان ماست و هر یک از طرفین (شیعه و سنی) دلایل خود را ارائه مىدهد. علاوه بر این براى دستیابى به این وحدت علمى ما به مطالعه و بررسى اصطلاحات قرآن و عقاید اسلامى نیازمندیم، زیرا ما در حوزههاى علمیه خودمان و در الازهر و دانشگاه اسلامى الزیتونیه [در تونس]، و در حوزه نجف و قم، اصطلاحات فقهى را خوانده و آموختهایم ولى اصطلاحات اسلامی، قرآنی، عقیدتى را رها کردهایم، به عنوان مثال، ما «الله» را اسم جنس و اصل آن را «الاله» مىدانیم که همزه اله حذف و لام مشدد شده و حال آن که علم مرتجل است. و همچنین اصطلاح «خلیفه الله» (جانشین خدا) که به نظر ما بر هر بشرى صدق مىکند ولى در حقیقت جانشینان خدا در زمین ائمه معصومینعلیهمالسلام هستند که خداوند آنان را پیشوایان هدایت مردم قرار داده است. پس از درک امثال این اصطلاحات است که فهم صحیح قرآن و عقاید اسلامى براى ما مشخص مىشود. این جانب بیست و پنج اصطلاح را در کتابى (3) مورد تحقیق قرار دادهام، برخى از آنها عبارتند از: – «اسم» در آیه شریفه: «سبح اسم ربک الاعلی» (4) و معناى آن – «علم آدم الاسماء» (5) و معناى آن – فرقى که میان «اله» و «رب» وجود دارد.
با توجه به مطالبى که عرض کردم، ما اولا به بررسى این اصطلاحات و ثانیا به مطالعه و بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله نیاز داریم، تا براى ما روشن شود که آیا مى توانیم احکام اسلام را از کتاب و سنت و نیز از اجتهادهاى صحابه و خلفا بگیریم؟ یا باید به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ یکى از اجتهادهاى صحابه در زمان خودشان این بوده که به عنوان مثال خلیفه دوم اجتهاد کرده و به نهى از عمره تمتع فتوا داده و امروزه برخى از مسلمانان بر طبق آن عمل مىکنند و برخى نمىکنند، در این موارد ما باید به مطالعه بپردازیم که آیا بر عمل به اجتهادهاى خلفا باقى بمانیم یا در به دست آوردن احکام اسلام به کتاب و سنت اکتفا کنیم؟ این مسائل یعنى منابع سنت و استنباط احکام را باید بررسى کنیم و این کارى است که من در سه جلد کتاب با عنوان «معالم المدرستین» انجام داده و از نامگذارى آن به نام شیعه و سنى خوددارى کردهام و آن را مکتب خلفا و مکتب اهل بیتعلیهمالسلام نامیدم. در این جا مطلبى را که در آخر کتاب «معالم المدرستین» نوشتهام، نقل مى کنم؛
«روى سخن با دانشگاههاى اسلامى و اندیشمندان جهان اسلام، علما، نویسندگان اسلامى و مبارزان راه اعاده حیات اسلامى ما و با مصلحان غیرتمند است. جهان اسلام نهضتى را براى تجدید حیات اسلام و نیل به هدفى نو آغاز کرده و شایسته است بى طرفانه به بررسى منابع سنت پیامبرصلى الله علیه وآله، سیره و حدیثبپردازیم و بر تقلید از سلف صالح باقى نمانیم نه در استنباط احکام شرعی، و نه در فهم حدیث. من خودم به «صحیح بخاری» مراجعه مىکنم و حدیث درستى را که در آن مىبینم اخذ مىکنم، همانطور که به اصول کافى نیز مراجعه مىکنم و با این روش است که شناخت اسلام از کتاب و سنت و دستیابى به آن تحقق پیدا مىکند و وحدت کلمه مسلمانان را پیرامون کتاب و سنت به منظور اقدام کردن به تجدید حیات اسلامی، امکانپذیر مىسازد. من در اجراى طرح و اندیشه خودم و به منظور پالودن سنت پیامبرصلى الله علیه وآله اقدام به تالیف سلسله مباحثى از جمله احادیث ام المومنین عایشه نموده و در آنها احادیث نقل شده از وى را با احترام کامل بررسى کرده و در جلد دوم آن مباحث اثبات کردهام که برخى از احادیث نقل شده از عایشه تهمت هایى است که بر او و بر صحابه وارد کردهاند، مانند داستان غرانیق که کفار متظاهر به اسلام این افترا را به آنها بستند و نیز داستان نزول جبرئیل در آغاز وحى و اینکه او رسول خداصلى الله علیه وآله را سه بار خفه کرد، از داستانهاى ساختگى آنان است. اینها اتهاماتى است که بر ام المومنین عایشه و سایر صحابه بستهاند، و در بحث از آنها اقداماتى را که عایشه انجام داد و به وسیله آنها سنت پیامبرصلى الله علیه وآله را پاک کرد، ذکر کردهام و درباره برخى از آنها گفتهام شاید در نسبت دادن حدیثبه وى (عایشه) اشتباهى رخ داده باشد، و بقیه احادیث نقل شده از او را به طور علمى بررسى کردهام، بویژه آنچه درباره سیره پیامبرصلى الله علیه وآله از عایشه نقل شده است، من با بى طرفى کامل به بررسى این مطالب و مطالب دیگر پرداختهام؛ مطالبى که در کتابهاى دیگر آمده و شما عناوین آنها را در پایان جلد اول «عبدالله بن سبا» مىیابید. از برادران دانشور خود تقاضا مىکنم درباره مطالبى که در تالیفاتم آمده با من به مناقشه بپردازند و مکاتبه کنند، و با این روش است که وحدت علمى تحقق پیدا مىکند
وحدت عملى
در این باره از باب مثال عرض مىکنم: ما در مکتب اهلبیتعلیهمالسلام حکمى داریم مبنى بر اینکه «هر کس در نماز بسمالله الرحمن الرحیم نگوید نمازش باطل است»، و نمىتوان به او اقتدا کرد ولى با توجه به اینکه برادران حنفى مذهب ما چنین عقیدهاى ندارند و حمد را بدون «بسمالله» قرائت مىکنند، از ائمه ما در کتاب «وسائل الشیعه»، در سه حدیث از امام صادقعلیهالسلام آمده است که فرمود: «من صلى خلفهم کان کمن صلى خلف رسول الله»، (یعنی؛ کسى که پشتسر آنان نماز بخواند، مانند آن است که پشتسر رسول خداصلى الله علیه وآله نماز خوانده است)، با اینکه آن امام [جماعت] حنفى «بسمالله» نمىگوید. در حدیث دیگرى آمده: «اذا صلیت معهم غفرلک بعدد من خالفک – فى قراءه البسمله – و حضر الصلاه فى المسجد»، (یعنی؛ هر گاه تو با آنان نماز بگزاری، به تعداد کسانى که در خواندن بسمالله با تو مخالفت کرده و در مسجد به نماز ایستادهاند، از گناهانت آمرزیده مىشود.) امام صادقعلیهالسلام به راوى دیگرى فرمود: «یا اسحاق! اتصلى معهم فى المسجد؟ قال: قلت نعم، قال: «صل معهم، فان المصلى معهم فى الصف الاول کالشاهر سیفه فى سبیل الله» (6) ، اى اسحاق، آیا با آنان [مخالفان] نماز مىگزاری؟ گفتم: آری؛ فرمود: با آنان نماز بگزار، همانا، نمازگزار با آنان در صف اول، مانند کسى است که در راه خدا شمشیر کشیده است. بدین سان وحدت عملى تحقق مىیابد. امام صادقعلیهالسلام شخصا با ابوحنیفه مىنشست و در عقاید و احکام با وى مناظره مىکرد، و این کار تا زمان شیخ مفید در بغداد معمول بود. شیخ طوسى استاد کرسى تدریس در دارالخلافه بود، ولى سلاجقه که به بغداد رفتند، کرسى شیخ را سوزاندند و میان ما جدایى افکندند، سپس اختلافهایى میان صفویه و خلافت عثمانى پدید آمد، و این اختلافات در واقع از سیاست ناشى مىشد نه از دین.
همه این مسائل در گذشته وجود داشت و برخى از آنها رنجآور است، ما باید دست از این اختلاف [لعن] و اختلافات دیگر، برداریم. امروز، ما باید اختلافات و جدالهاى بىنتیجه را رها کنیم و تنها به مطالعه و بررسى این موضوع بپردازیم که سنت پیامبرصلى الله علیه وآله و تفسیر قرآن را از کجا بگیریم. هر یک از ما (شیعه و سنی) دلیل عقایدش را ارائه مىکند و دلیل برادرش را مىشنود، چه آن را بپذیرد یا نه ولى در برابر دشمن مشترک از برادر دینى خود حمایت کنیم و به خاطر وى فدا شویم، مانند برخوردى که جمهورى اسلامى با مسلمانان فلسطین داشته، که همه کشورهاى عربى مىخواهند دست دوستى به اسرائیل بدهند، جز جمهورى اسلامى که از انتفاضه در داخل فلسطین پشتیبانى مىکند و حزبالله لبنان را از شیعیان طرفدار خود، به وجود آورده تا به وسیله آنان با اسرائیل بجنگند و آنان به خاطر فلسطینیان کشته شوند، و امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) روز قدس را قرار داد. ما نیز باید مسلمانان را به این نوع وحدت (عملی) فرا خوانیم، و آخرین کلام من این آیه شریفه است: «قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره ( منبع:رسالت 1/07/86)