۱۳۹۳/۰۷/۲۳
–
۳۹۴ بازدید
چرا یهودیان همیشه در طول تاریخ از تمکن مالی زیادی برخوردار بودند و وضعیت اقتصادی خوبی داشتند.
اولاً، اموال در دین یهود، به صورت ربا جمع گشته و این از زمان پیامبران بنی اسرائیل، شیوه علمای بی عمل یهود بوده و همواره مورد مخالفت پیامبران الهی واقع گشته است. در واقع اموال در یهود چه از ناحیه کسب آن و چه از ناحیه شیوه جمع آوری و چه در نحوه خرج آن از دیدگاه شریعت، همواره با مشکل جدی روبروست.
ثانیاً، باید توجّه داشت که سعادت حقیقی انسان ها نه در گرو مال و ثروت است نه در گرو فقر. تاریخ روشن بشر، گواه صادق این حقیقت است که از میان هر دو گروه ثروتمند و فقیر، هم مومن و سعادتمند شده اند هم کافر و فاسق و شقی؛ و البته ثروتمندان بیشتر به شقاوت و بدبختی حقیقی و ابدی گرفتار شده اند تا فقراء؛ و همواره نزدیکترین افراد به انبیاء و ائمه (ع) و جهاد کنندگان در راه خدا فقراء بوده اند؛ و اکثر دشمنان انبیاء نیز از میان ثروتمندان و دنیاداران بوده اند. لذا چنین نیست که خدا به واسطه ی اندک دادن مال دنیا به کسی در حقّ او ظلمی کرده باشد؛ بلکه چه بسا در حقّ او احسان نموده و او را در دسته ی انبیاء قرار داده که اکثراً از فقراء بوده اند. در منطق الهی مالک امور تنها خداست و غیر او تنها امانتدار خدا هستند. لذا هیچ کس بالذّات ثروتمند نیست بلکه همه فقیر بالذّات هستند و هیچ موجودی جز خدا، مالک وجود خود نیست کجا رسد مالک موجود دیگری باشد. « یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید. ــــــ اى مردم شما(همگى) فقیر و نیازمند به خدایید؛ و تنها خداوند است که بى نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است » (فاطر:15). بنابراین، ثروتمندان، به حقیقت مالک مال نیستند بلکه مانند کارمند یا رئیس بانکی هستند که ثروت فراوانی به آنها سپرده شده تا طبق قانون آن را به دیگران واگذار نموده اقتصاد کشور را به گردش درآورند. لذا اگر خدا به برخی ثروت افزونتری داده چنین نیست که آن ثروت را تماماً به خود آنها داده باشد؛ بلکه خدا ثروتمندان را طبق قوانین شریعت مأمور نموده که مال را به اهلش برسانند. پس اگر چنین کردند تکلیف خود را انجام داده و اجر آن را خواهند داشت، در غیر این صورت همان مال و ثروت موقّت دنیایی، موجب شقاوت و بدبختی اخروی آنها را فراهم ساخت. فقراء نیز مکلّفند که هنگام نیاز جز به کرم خدا چشم نداشته باشند و جز از راه مشروع در طلب روزی برنیایند. لذا همان گونه که ثروتمندان با ثروت امتحان می شوند، فقراء نیز با فقرشان مورد امتحان قرار می گیرند. بنابراین، ثروت، صرفاً یکی از عوامل امتحان الهی است که تکلیف مضاعفی بر صاحبش موجب می شود؛ کما اینکه فقر نیز یکی از عوامل امتحان بشر است که آن هم تکلیفی را بر فقیر و غنی در پی دارد. و اساساً دنیا جای بهره مندی نیست و همه چیز آن برای خودسازی و تهیّه ی توشه ی آخرت است. دنیا و ثروت و فقر آن برای کسی جدّی است که نظر به آخرت ندارد؛ و گرفتار جزء بینی شده و هستی را در همین دنیا خلاصه نموده است؛ اگر چه در زبان، قائل به برزخ و آخرت نیز باشد. اگر کسی بداند که آخرت یعنی ابدیّت و دنیا یعنی تنها هفتاد یا هشتاد سال زندگی پر زحمت، آنگاه متوجّه می شود که خوشی یا سختی چند روزه ی دنیا در برابر خوشی و سختی ابدی آخرت هیچ نیست؛ چرا که هر عددی هر چند بزرگ، در برابر بی نهایت، حقیقتاً هیچ است؛ نسبت عدد یک به بی نهایت، هیچ تفاوتی با نسبت عدد یک میلیار نسبت به بی نهایت ندارد؛ و هر دو مساوی صفر می باشند.
ثانیاً، باید توجّه داشت که سعادت حقیقی انسان ها نه در گرو مال و ثروت است نه در گرو فقر. تاریخ روشن بشر، گواه صادق این حقیقت است که از میان هر دو گروه ثروتمند و فقیر، هم مومن و سعادتمند شده اند هم کافر و فاسق و شقی؛ و البته ثروتمندان بیشتر به شقاوت و بدبختی حقیقی و ابدی گرفتار شده اند تا فقراء؛ و همواره نزدیکترین افراد به انبیاء و ائمه (ع) و جهاد کنندگان در راه خدا فقراء بوده اند؛ و اکثر دشمنان انبیاء نیز از میان ثروتمندان و دنیاداران بوده اند. لذا چنین نیست که خدا به واسطه ی اندک دادن مال دنیا به کسی در حقّ او ظلمی کرده باشد؛ بلکه چه بسا در حقّ او احسان نموده و او را در دسته ی انبیاء قرار داده که اکثراً از فقراء بوده اند. در منطق الهی مالک امور تنها خداست و غیر او تنها امانتدار خدا هستند. لذا هیچ کس بالذّات ثروتمند نیست بلکه همه فقیر بالذّات هستند و هیچ موجودی جز خدا، مالک وجود خود نیست کجا رسد مالک موجود دیگری باشد. « یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید. ــــــ اى مردم شما(همگى) فقیر و نیازمند به خدایید؛ و تنها خداوند است که بى نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است » (فاطر:15). بنابراین، ثروتمندان، به حقیقت مالک مال نیستند بلکه مانند کارمند یا رئیس بانکی هستند که ثروت فراوانی به آنها سپرده شده تا طبق قانون آن را به دیگران واگذار نموده اقتصاد کشور را به گردش درآورند. لذا اگر خدا به برخی ثروت افزونتری داده چنین نیست که آن ثروت را تماماً به خود آنها داده باشد؛ بلکه خدا ثروتمندان را طبق قوانین شریعت مأمور نموده که مال را به اهلش برسانند. پس اگر چنین کردند تکلیف خود را انجام داده و اجر آن را خواهند داشت، در غیر این صورت همان مال و ثروت موقّت دنیایی، موجب شقاوت و بدبختی اخروی آنها را فراهم ساخت. فقراء نیز مکلّفند که هنگام نیاز جز به کرم خدا چشم نداشته باشند و جز از راه مشروع در طلب روزی برنیایند. لذا همان گونه که ثروتمندان با ثروت امتحان می شوند، فقراء نیز با فقرشان مورد امتحان قرار می گیرند. بنابراین، ثروت، صرفاً یکی از عوامل امتحان الهی است که تکلیف مضاعفی بر صاحبش موجب می شود؛ کما اینکه فقر نیز یکی از عوامل امتحان بشر است که آن هم تکلیفی را بر فقیر و غنی در پی دارد. و اساساً دنیا جای بهره مندی نیست و همه چیز آن برای خودسازی و تهیّه ی توشه ی آخرت است. دنیا و ثروت و فقر آن برای کسی جدّی است که نظر به آخرت ندارد؛ و گرفتار جزء بینی شده و هستی را در همین دنیا خلاصه نموده است؛ اگر چه در زبان، قائل به برزخ و آخرت نیز باشد. اگر کسی بداند که آخرت یعنی ابدیّت و دنیا یعنی تنها هفتاد یا هشتاد سال زندگی پر زحمت، آنگاه متوجّه می شود که خوشی یا سختی چند روزه ی دنیا در برابر خوشی و سختی ابدی آخرت هیچ نیست؛ چرا که هر عددی هر چند بزرگ، در برابر بی نهایت، حقیقتاً هیچ است؛ نسبت عدد یک به بی نهایت، هیچ تفاوتی با نسبت عدد یک میلیار نسبت به بی نهایت ندارد؛ و هر دو مساوی صفر می باشند.