خانه » همه » مذهبی » وضع سیاسی عمومی قبل و بعد از ظهور (۱)

وضع سیاسی عمومی قبل و بعد از ظهور (۱)


وضع سیاسی عمومی قبل و بعد از ظهور (۱)

۱۳۹۳/۰۴/۲۰


۴۹ بازدید

وضع سیاسی عمومی قبل و بعد از ظهور (۱)

نویسنده: سید نذیر یحیی الحسنی

مترجمان: ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی

مقدمه

با تأمل در روایات تاریخی مهدویت در کتب شیعه و سنّی می توان اوضاع کلی سیاسی را قبل و بعد از ظهور امام دریافت. در این برهه زمانی، در نتیجه انقلابات و شورش ها و برافرشته شدن پرچم های دو جبهه اصلاح و انحراف، اوضاع سیاس یمنطقه همچون حرکت آب در مشک، دچار تزتزل و آشفتگی است.

وضع سیاسی عمومی قبل و بعد از ظهور (1)

نویسنده: سید نذیر یحیی الحسنی

مترجمان: ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی

مقدمه

با تأمل در روایات تاریخی مهدویت در کتب شیعه و سنّی می توان اوضاع کلی سیاسی را قبل و بعد از ظهور امام دریافت. در این برهه زمانی، در نتیجه انقلابات و شورش ها و برافرشته شدن پرچم های دو جبهه اصلاح و انحراف، اوضاع سیاس یمنطقه همچون حرکت آب در مشک، دچار تزتزل و آشفتگی است.

خط اصلاح همچون کشاورزی که زمین را برای کشت بذر آماده می کند به تجهیز و آمادگی خود برای این رویداد مهم یعنی ظهور می پردازد و خط انحراف که عهده دار محافظت از سنت های فاسد و موروث خویش است، قیام علیه خود و حتی انتقاد لفظی را بر نمی تابد و برای دفاع از خود سلاح بر می دارد.

روایات تاریخی از شخصیت های این دو جبهه و مقابله آن ها با یکدیگر به تفصیل سخن گفته اند.

پیشوایان خط اصلاح، امام مهدی (ع) و نمایندگانش، عیسی (ع)، خراسانی، شعیب بن صالح، مرد یمانی، نفس زکیه و مردی قمی هستند.

فرماندهان جبهه انحراف افرادی همچون سفیانی، دجال، شیصبانی، ابقع و اصهب هستند.

اقوام درگیر در این نبردها، اعراب، خراسانیان، یمنی ها، ترک ها، رومیان و هم پیمانان رومیان و یهودیان هستند.

دولت های درگیر، حکومت های مناطق شام، ایران، عراق، حجاز و فلسطین خواهند بود.

اما آغاز درگیری ها از مکه و پایان آن در قدس است و دولت های عراق و شام و ایران را شامل می شود.

این خلاصه ای از اوضاع کلّی سیاسی آن روزگار است که بر اثر نبرد میان حکومت های متخاصم پدید می آید. در این مقاله ما می خواهیم این نبردها را پی گیریم که از درگیری های پیش از ظهور امام شروع و به جنگ بزرگ فتح قدس ختم می شود. در این جنگ، گروه شرک و طغیان در برابر مردمان حق و فضیلت صف کشیده اند. باید دانست که ما بر خلاف بعضی ها، در پی تطبیق مفهوم و مضمون این روایات با اوضاع کنونی دنیا نیستیم. این کار چند دلیل دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

1. روایات وارده از رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) ، محدوده زمانی خاصی برای این وقایع تعیین نکرده اند، بلکه به ذکر «آخر الزمان» و «عصر ظهور» یا «سال ظهور» بسنده کرده اند. لذا نباید به خاطر وجود بعضی شباهت ها بین مضمون روایات و شرایط کنونی جهان، عصر حاضر را به طور قطع عصر ظهور به شمار آوریم، بلکه به تطبیق روایات با قرایت و شواهد مذکور در روایت بسنده می کنیم و از آن فراتر نمی رویم.

2. تطبیق دادن مفهوم و مضمون روایات و مصداق یابی برای آن، نیاز به قطعیت تردید ناپذیر دارد. این یک حکم شرعی نیست که شارع، متناسب با ظن و حتی شک در تعیین تکلیف عملی و بر خلاف اصول مختلف، امری را جایز بداند، بلکه این ها، حوادث تاریخی است و شخصیت های مورد نظر ائمه، که از آن ها نام برده اند، تغییر و تخلف نمی پذیرد. یعنی در صورت عدم یقین، تطبیق آن حوادث و شخصیت ها با حوادث روز و شخصیت های معاصر، قطعاً اشتباه خواهد بود.

3. ایجاد فرصت برای مصلحان و مؤمنان در جهت پویایی و به کار گیری اسلام برای اقامه عدل و امر به معروف و نهی از منکر، به یک یا دو نفر محدود نمی شود. دیگر این که انتظار منفی پیش نگیریم یعنی در انتظار اصلاح امور به دست امام و یارانش ننشینیم. چون طبیعت نفس انسان این است که به راحتی و آسایش پناه می برد، به خصوص وقتی دستاویزی مانند انتظار به دست آورد که در برابر حوادث آینده به او امنیت خاطر و اطمینان می بخشد.

4. پرهیز از بهانه دادن به دست منحرفان برای خدشه وارد کردن به روایات اهل بیت و تضعیف قداست آن در بین مردم، به ویژه تعیین مصداق های خیالی و موهوم برای روایاتی که قطعی است و به طور متواتر از جانب ائمه نقل شده است.

5. عبرت گرفتن از حوادث و جنگ های گذشته که بعضی کوشیده اند با وجود بُعد زمانی، آن ها را بر احادیث ظهور منطبق کنند. بله، گاهی این اندیشه تطبیق، به ذهن کسانی که در بحبوحه این جنگ ها و حوادث زندگی کرده اند، خطور کرده است. امام انطباق دادن این نظریه با حوادث و عناصر قابل تطبیق با آن، با گذر زمان و فاصله گرفتن از آن حادثه، به سرعت از هم می پاشد و آن روایت و حدیث را دست خوش تمسخر و استهزا می سازد.

همه موارد فوق ما را بر آن می دارد که از تطبیق حوادث روز با مفهوم روایات ائمه (ع) بپرهیزیم.

در این مقاله به مناطق درگیری و تحرکات اقوام، ملت ها و فرماندهان دو جبهه اصلاح و انحراف خواهیم پرداخت.

روایات تاریخی، این نبردها را به مناطق شام، ایران، حجاز و فلسطین محدود دانسته اند. به طوری که این مناطق کانون بحران و مرکز تحقق آن روایت تاریخی تلقی می شود و همین امر این مناطق را در کانون توجه جهانیان قرار داده است. احادیث رسیده از ائمه حاکی از آن است که در حضور قائم (عج) جنگی جهانی روی خواهد داد و دو سوم مردم جهان در آن جنگ از بین خواهند رفت و در عین حال این جنگ مناطق شام، ایران، حجاز و عراق را مستقیماً دربر نخواهد گرفت.

امیرالمؤمنین می فرماید: «در حضور قائم، مرگ های سرخ و سفید روی می دهد و ملخ های خون رنگ گاه و بی گاه هجوم می آورند. مرگ سرخ، قتل با شمشیر و مرگ سفید، طاعون خواهد بود». (1)

بنابراین، کره زمین با جنگی مواجه خواهد شد که در آن سلاح های کُشنده به کار می رود و شاید منظور از طاعون، سلاح های میکروبی باشد که بشر امروزی به آن دست یافته است.

روایات برآنند که این جنگ بین مردم شرق و غرب خواهد بود و به تبع آن میان مسلمانان نیز اختلاف خواهد افتاد. امام باقر (ع) می فرماید: «مردم شرق و غرب و نیز اهل قبله با هم اختلاف خواهند داشت». (2)

دو سوم مردم در این اختلافات از بین می روند، امام صادق (ع) می فرماید: «این امر (ظهور) تا زمانی که دو سوم مردم از بین بروند، محقق نخواهد شد». پرسیدم: وقتی دو سوم مردم از بین بروند، چه کسی باقی می ماند؟ فرمود: «آیا دوست ندارید که جزو آن یک سوم باقی مانده باشید؟». (3)

از مجموع این احادیث و اشاره به مرگ و قتل و وقوع جنگ جهانی، چنین برمی آید که مناطق امن جهان دستخوش ناآرامی و بی ثباتی می گردد و قدرت های سیاسی دچار تزلزل می شوند. این امر موجب خواهد شد تا مردم راه شام و حجاز و عراق و ایران در پیش گیرند چون این مناطق در کانون توجهات جهانی قرار خواهند گرفت و به اعتقاد من، ثبات سیاسی جهانی در این سرزمین ها به دست رهبران آن ها برقرار خواهد شد تا پس از سامان یافتن اوضاع در این مناطق، که محل ظهور است، کار امام آسان و غلبه او بر همه نقاط جهان میسر گردد. به همین دلیل، روایات بعد از جنگی که منجر به فتح قدس می شود و سپاهیان کفر و الحاد شکست می خورند، چیز زیادی ذکر نمی کنند. ما نیز تحقیق خود را به این مناطق و جنگ هایی که در آن اتفاق می افتد اختصاص می دهیم.

سرزمین شام

منطقه شام در حال حاضر میان سه کشور سوریه، لبنان و اردن و به تعبیری – اگر درست باشد – کشورهای خط مقدم رویارویی با اسرائیل واقع شده است.

در حدیث ما درباره این سرزمین چند مانع وجود دارد که مهم ترین آن ها حضور دولت اموی در این منطقه است. این ما را بر آن می دارد تا نسبت به روایات وارده و مصادیق آن به دیده تردید بنگریم. چون تشکیلات جعل حدیث که دولت اموی در این بلا برپا کرده بود. از نظر کارآیی از کارخانه اسلحه سازی مؤثرتر بوده است.

برای اثبات این مطلب کافی است سخنی را که عمیر بن هانی از معاویه بن ابی سفیان هنگام خطابه بر منبر شنیده است بازگو کنیم، معاویه گفته بود: «از پیامبر شنیدم که می فرمود: “پیوسته گروهی از امت من به امر خدا قیام می کنند”». مالک بن یخامر سکسکی گفتک یا امیرالمؤمنین، این مالک می گوید از معاذ شنیده که می گفت: «آن گروه، شامیان هستند». (4)

این تعیین مصداق، تحریف و جعل است و به اصل حدیث آسیبی نمی رساند، گرچه گاهی این گونه تطبیق دادن ها موجب تشویش اذهان مردم نسبت به اصالت حدیث شده است.

بنابراین، وظیفه مهم ما این است که درباره روایات بلاد شام و جنگ ها و پیروزی ها و شکست هایی که در آن سرزمین رخ خواهد داد، جانب احتیاط و هوشیاری پیش گیریم.

روایات تاریخی گواه آن است که این منطقه دچار ضعف و انحطاط سیاسی و به تبع آن تفرقه و اختلاف خواهد شد، بنا به روایات، این انحطاط از یک امر ساده همچون بازی بچه ها آغاز و بتدریج متحول و پیچیده می گردد و مداخلات همه جانبه برای رفع این مشکل به نتیجه نمی رسد و به تعبیر روایت: «هنوز یک سو آرام نشده که در سوی دیگر فتنه و شورش برپا می شود». (5)

شاید بهتر باشد بگوییم حوادث آسمانی به تثبیت و برپایی این فتنه ها کمک می کند و با آن ها سازگاری دارد. روایت می گوید: «سَیُرسِلُ اللهُ الیهم سبباً من السماء فیُفرّقهم حتی لوقاتَلتَهم الثعالب غلبتهم» (6)، (خداوند از آسمان بر آنان سببی خواهد فرستاد که آن ها را متفرق و پراکنده سازد به گونه ای که اگر روباه ها به جنگ آنان بیایند، بر آن ها پیروز شوند).

این تفرقه و انحطاط سیاسی، منطقه را صحنه حوادث می سازد، به خصوص که بلاد شام شاهد ایجاد غده ای سرطانی از سوی دشمنان اسلام، برای تضمین منافع آنان و دست نشاندگانشان در منطقه بوده است و تا وقتی این جرثومه وجود داشته باشد، این منطقه دچار بحران سیاسی و اجتماعی خواهد بود که نتیجه آن ظهور حکومت های نامتّحد است. به تعبیر امام باقر (ع): «اولین سرزمینی که دچار تباهی و انحطاط شود، شام است و در آن سه پرچم برافراشته خواهد شد: پرچم اصهب و أبقع و سفیانی». (7) به نظر من این نام ها ناظر به اقوام ساکن در این منطقه است که بر اثر بحران های سیاسی از سایر مناطق و برای کسب منافع بیشتر به این بلاد آمده اند و برخورد سخت و خونینی بین این پرچم ها که هیچ یک پرچم هدایت نیست، روی خواهد داد. و پس از نبردهای خونین که وحوش و طیور برای خوردن اجساد کشته شدگان آن خواهند شتافت، سفیانی پیروز می شود و منطقه را به تصرف در می آورد.

شاید عامل غلبه سفیانی، حمایت لشکریان اصهب و ابقع باشد، چون تحولات سیاسی که در این منطقه رخ می دهد، در جهت وحدت و تسلیم پرچم به مهدی خواهد بود و اینان که خطر را احساس می کنند، دست اتحاد به هم می دهند و مسئولیت فرماندهی جنگ با زمینه سازان ظهور را بر عهده سفیانی می گذارند.

این حمایت ها موجب می شود تا سفیانی بر این مناطق پنج گانه تسلط یابد. امام صادق (ع) می فرماید: «سفیانی از مسلّمات ظهور است و خروج او از ابتدا تا انتها، پانزده ماه به طول می انجامد که در شش ماه اول می جنگد و پس از غلبه بر بلاد پنج گانه، نه ماه تمام، نه یک روز بیشتر و نه کمتر، حکومت می کند». (8)

این بلاد پنج گانه شامل دمشق، اردن، حمص، حلب و قنسرین و به تعبیر دیگر سرزمین شام است.

روحیه توسعه طلبی و طمع ورزی سفیانی و حمایت بی دریغ کسانی که منافع خود را در خطر می بینند، او را وادار به تجاوز به عراق و تلاش برای تصرف آن جا و دستیابی به مناطقی وسیع تر می کند تا بتواند با جنبش های سیاسی که در خراسان و به طور کلی در شرق و نیز حجاز و یمن در حال شکل گیری است مقابله کند.

او لشکریان خود را آماده حمله به عراق می کند، چون احتمال می دهد گروهی از لشکریان فراری أبقع و اصهب برای حمله مجدد به سفیانی در آن جا گرد آمده اند، جنگ میان آن ها و سفیانی از قرقیسیا (9) و بر سر گنجی شروع می شود. امام باقر (ع) می فرماید: «سفیانی با ابقع به مقابله بر می خیزد. سفیانی او و همراهانش را می کشد. آن گاه اصهب عازم عراق می شود و لشکریان خود را از قرقیسیا می گذراند و در آن جا با سفیانی مواجه می گردد، در نتیجه نبر آن ها صد هزار نفر از جباران کشته می شوند، پس از آن سفیانی لشکری را روانه کوفه می کند». (10)

جنگ قرقیسیا بین سفیانی و مخالفان او بر سر گنجی اتفاق می افتد، روایات از ماهیت این گنج چیزی نگفته اند. آیا منظور از گنج، موقعیت سیاسی منطقه است که بین ترکیه و سوریه و عراق واقع شده است؟ یا منظور از آن، موقعیت استراتژیک منطقه است که از آن جا می توان تحرکاتی علیه دولت های مجاور صورت داد؟ یا گنج مادی و از نوع طلا و نفت یا نظایر آن هاست؟

ما در این جا سفیانی و لشکرش و کارهایی را که در عراق انجام می دهد رها می کنیم چون بحثی مستقل به آن اختصاص داده شده است. تا این جا سفیانی بر شام مسلط شده است. لازم به ذکر است که همه این وقایع قبل از ظهور مهدی (عج) روی می دهد.

ایران

علت این که ما در پیگری حوادث زمان سفیانی و ورد نیروهایش به کوفه به جای عراق به ایران پرداختیم، تحولات سیاسی است که در ایران و در همین زمان روی می دهد و رهبرانی از آن جا بر می خیزند که تأثیر شگرفی بر رویدادهای عصر ظهور امام دارند. به علاوه، از امیرالمؤمنین نقل شده که منشأ حوادث ظهور، مشرق زمین است: «منشأ آن از مشرق خواهد بود» (11)، از سوی دیگر، حرکت سفیانی به عراق برای مقابله با خراسانی خواهد بود و پرچم های سیاه نیز از مشرق به حرکت درخواهند آمد.

بنابراین ایران، از نظر اهمیت بعد از شام در درجه دوم قرار دارد که تحولات مقدماتی ظهور در آن جا روی می دهد. از مردم ایران در روایات به نام های مختلفی مانند «اهل مشرق»، «قوم سلمان»، «خراسانیان» و از ایران با عناوینی چون «گذرگاه مهدی»، «پرچم های مشرق» و «پرچم های سیاه» یاد شده است.

چون در مصداق پرچم های سیاه و حاملان آن ها تردید و اختلاف نظر وجود دارد، بنابراین ابتدا این اختلاف نظر را رفع می کنیم، سپس به ایران و حوادث آن باز می گردیم.

بحثی درباره اختلاف نظر درباره پرچم های سیاه

پرچم های سیاه در احادیث اهل بیت (ع) مکرراً ذکر شده است و قراینی وجود دارد که نشان می دهد دو نوع پرچم سیاه از مشرق به حرکت درخواهد آمد که یکسان نیستند. نوع اول پرچم های بنی عباس است که از مشرق و برای نابود کردن بقایای دولت اموی به اهتزاز در می آید و در شماری از احادیث به آن ها اشاره شده است:

«تخرج مِنَ المشرق رایاتٌ سودٌ لبنی العباس ثم یمکثون ماشاءالله ثم تخرج رایاتٌ سودٌ صغارٌ…و یؤدّون الطاعة للمهدی»، (پرچم های سیاهی از مشرق برای بنی عباس بیرون می آید و بنا به مشیت الهی مدتی دوام می یابند، پس از آن پرچم های سیاه و کوچکی بیرون می آید که از مهدی اطاعت می کنند). (12)

«تقبل الرایاتُ السودُ من المشرق یقودهم رجالٌ کالبخُت المحلّلة، اصحاب شعور، انسابهم القُری و اسماؤُهم الکنی، یفتحون مدینة دمشق ترفع عنهم الرحمة ثلاث ساعات»، (پرچم های سیاه از مشرق می آیند که مردانی همچون شتران آراسته آنان را رهبری می کنند و موهای بلندی دارند. ده نشینند و نامشان، کنیه است. اینان شهر دمشق را فتح می کنند و برای سه ساعت دست سربازان خود را در ظلم و تعدی بر مردم باز می گذارند). (13)

«یَدخلون دِمشقَ برایاتٍ سودٍ عظام فیقتلون فیها مقتلةً عظیمةً»، (با پرچم های بزرگ و سیاه وارد دمشق می شوند و در آن جا کشتاری بزرگ به راه می اندازند). (14)

«هم اسعدُالناس بالمسوّدة الاولی و أشقی الناس بالمسوّدة الثانیة. فقلنا: و ما المسودةُ الثانیةُ یا اباسعد، فقال: قال ابوالطهری: تخرج من قبل المشرق فی ثامنین الفاً محشوة قلوبهم ایماناً حشوَالرُمانةِ من الحبَّ»، (پرچم داران اول سعادتمندترین پرچم داران، دوم بدبخت ترین مردمند. پرسیدم: ای ابوسعد، پرچم داران دوم چه کسانی هستند؟ گفت: بنا به نقل ابوطهری، با هشتاد هزار نفر بیرون می آیند و دل هایشان همچون دانه های انار به هم پیوسته و سرشار از ایمان است). (15)

«تخرج رایهٌ سوداءُ لبنی العباس ثمّ تخرج من خراسان اُخری سوداء…الخ»، (پرچمی سیاه برای بنی عباس بیرون می آید، پس از آن پرچم سیاه دیگری از خراسان بیرون می آید…الخ). (16)

این روایات از پرچم های بنی عباس نام برده که انتساب آن ها به بنی عباس روشن است، چون در این گونه روایات قراینی هست که به صراحت پرچم های سیاه خراسان را متعلق به بنی عباس می داند. در روایت دوم هدف این پرچم ها دمشق، یعنی پایتخت دولت اموی ذکر شده که هدف بنی عباس بوده است، اما پرچم های سیاه بعدی، متعلق به مهدی (عج) و هدف آن ها قدس است که «پرچم ها در ایلیا به اهتزاز در می آید». (17)

روایت سوم همین گونه است، اما روایت چهارم از دو پرچم سیاه نام برده که راوی، دسته دوم را ستوده است، این پرچم ها از مشرق و برای نابودی دولت اموی به حرکت در می آیند.

نوع دوم، پرچم های سیاهی است که زمینه ساز قیام مهدی (عج) است: این پرچم ها نیز از شرق بیرون می آید اما از نظر اهداف و دیدگاه با پرچم های نوع اول تفاوت دارد. روایات متعددی درباره این پرچم ها وارد شده است، مثلاً، عبدالله بن مسعود می گوید: نزد رسول خدا (ص) رفتیم، پیامبر با چهره ای مسرور به جمع ما آمد، هر سؤالی می پرسیدیم، جواب می داد و هنوز حرفمان تمام نشده که سؤال دیگری می پرسیدیم، در این حال گروهی از جوانان بنی هاشم از مقابل ما گذشتند که حسن و حسین در بین آنها بودند، پیامبر (ص) چون آنان را دید، به میان آن ها رفت و چشمانش پر از اشک شد، پرسیدیم: ای رسول خدا، بر چهره ات چیزی می بینیم که خود آن را نمی پسندی، فرمود: «خداوند، ما اهل بیت را میان دنیا و آخرت مخیّر گردانید و بعد از من اهل بیتم دچار آوارگی و پراکندگی در شهرها می شوند، تا پرچم های سیاه در طلب حق از مشرق به اهتزاز درآید، اما حقشان به آن ها داده نمی شود، دوباره در طلب آن بر می آیند، باز هم آن را نمی یابند، باز در طلب آن بر می آیند ولی حقشان را نمی دهند، پس از آن برای احقاق حق خود، می جنگند و پیروز می شوند…هر کسی از شما و فرزندانتان آن ها را درک کند، اگر

مجبور باشد پای برهنه بر روی برف برود، باید به امام اهل بیت من بپیوندد». (18)

امام باقر (ع) می فرماید: «قومی را می بینم که در طلب حق از مشرق بیرون می آیند، اما حق آنان داده نمی شود، دوباره مطالبه می کنند باز هم حقشان را نمی دهند، چون این وضع را ببینند، شمشیر بر می دارند و به مبارزه می پردازند، در این حال مخالفان حاضر می شوند هر چه را بخواهند به آنان بدهند، اما آن ها نمی پذیرند و قیام می کنند و حکومت را به صاحب و پیشوای شما تحویل می دهند، کشته های اینان، شهید هستند». (19)

عامر بن طفیل می گوید: رسول خدا فرمود: «ای عامر، وقتی شنیدی که پرچم های سیاه از خراسان می آید اگر در صندوقی دربسته باشی، باید آن قفل را بشکنی و در زیر آن پرچم بجنگی تا کشته شوی». (20)

در حدیثی دیگر آمده است: «خداوند جوانی را از شرق به سروقت سفیانی می فرستد، او مردم را به اهل بیت پیامبر (ص) می خواند. آن ها پرچم های سیاه دارند و مستضعفانی هستند که خدا آن ها را عزت می بخشد و پیروزی نصیبشان می کند. هر کس به مقابله آن ها بر خیزد، او را درهم می شکنند». (21)

در حدیثی دیگر چنین آمده است: «پرچم های سیاه از خراسان بیرون می آید و چیزی نمی تواند مانع آنان شود تا این که این پرچم ها در ایلیا نصب می شوند». (22)

از خلال این احادیث معلوم شد که یک دسته از این پرچم ها از آن بنی عباس و دسته ای دیگر زمینه ساز ظهور امام است و هر دو دسته از شرق یعنی خراسان بیرون می آید و مقصود از خراسان در این احادیث، ایران است.

دسته دوم از این پرچم ها که زمینه ساز ظهور است، از ایران عازم عراق می شوند تا مانع پیشرفت سفیانی به سمت حجاز و مکه شوند، چون سفیانی پس از استقرار در کوفه به قتل و آواره کردن آل محمد (ص) می پردازد: «شیعیان آل محمد را در کوفه می کشند و خراسانیان به طلب مهدی بر می خیزند». (23)

این پرچم ها صفات گوناگونی دارند، از جمله:

1. فرمانده این پرچم ها، جوانی خراسانی و فردی دیگر به نام شعیب بن صالح هستند، حدیث می گوید: «جوانی از بنی هاشم که بر دست راستش خال دارد، از خراسان با پرچم های سیاه خروج می کند، پیش روی او شعیب بن صالح در حرکت است، او با اصحاب سفیانی می جنگد و آن ها را شکست می دهد». (24)

2. این پرچم ها به صلابت و اقتدار مردانش شناخته می شود که تا تحقق اهدافشان، یعنی ازادی قدس از هیچ چیز نمی هراسند، حدیث می گوید: «پرچم های سیاه از خراسان بیرون می آیند و چیزی نمی تواند مانع آن ها شود تا این که در ایلیا نصب شوند». (25)

3. از ظاهر احادیث چنین بر می آید که این مردان از حکومت های موجود در منطقه می خواهند که در کار آن ها دخالت نکنند ولی آن ها نمی پذیرند چون می خواهند این پرچم ها را از میان بردارند، و صاحبان پرچم ها تصمیم می گیرند، جنگ را به میدان دشمن بکشانند، از این رو عازم عراق می شوند و وقتی قوای سفیانی از شکست دادن آن ها در می مانند، از آن ها می خواهند که بازگردند تا در مقابل، هر چه بخواهند برایشان فراهم شود، اما این پرچم داران این درخواست را نمی پذیرند. حدیث چنین می گوید: «آن ها حق را درخواست می کنند ولی به آن ها داده نمی شود، دوباره آن را می طلبند باز هم درخواست آن ها اجابت نمی شود، پس می جنگند و پیروز می شوند». (26)

4. این پرچم ها، شکوه و ابهتی دارد که مخالفان را به وحشت می اندازد، روایات در توصیف آن ها می گوید: ترس، پیشاپیش این پرچم ها در حرکت است، چون گفته است: «مدت یک ماه، ترس و وحشت پیشاپیش این پرچم ها در حرکت است تا این که وارد کوفه می شوند و به خون خواهی پدرانشان بر می خیزند». (27)

این پرچم ها از ویژگی ها و قابلیت های ذاتی و امکانات عالی برخودارند که از رهبری سیاسی مرد خراسانی تا فرماندهی نظامی شعیب بن صالح و حرکت به سوی کوفه برای مقابله با سفیانی از آن جمله است. روایت می گوید: «وقتی لشکر سفیانی در تعقیب خراسانیان عازم کوفه می شوند و خراسانیان به طلب مهدی (عج) بیرون می آیند، سفیانی با مردی هاشمی که شعیب بن صالح با پرچم های سیاه در مقدمه سپاه اوست در دروازه اصطخر روبه رو می شود و بین آن ها جنگ بزرگی رخ می دهد که پیروزی نصیب پرچم های سیاه می شود لشکر سفیانی می گریزد، در این زمان مردم خواهان مهدی می شوند و به جست و جوی او بر می خیزند». (28)

بعد از این پیروزی، مردم به بیعت با مهدی بر می خیزند و «پرچم های سیاه برای بیعت با مهدی (عج) روانه می شوند». (29)

ظاهراً لشکر سفیانی پس از استقرار در کوفه در پی امام مهدی رو به مکه و مدینه می نهد که مقارن همین ایام در مدینه ظهور کرده است. امام در حالت خوف و انتظار، پنهانی از مدینه عازم مکه می شود، سفیانی لشکری در پی ایشان روانه می کند که در بیداء به زمین فرو می رود و اولین نشانه ظهور به وقوع می پیوندد، همین واقعه قیام امام را بشارت می دهد و امام خود شخصاً در انتظار این واقعه است تا پس از آن خطبه قیام خود را بیان فرماید.

تا این جا پرچم های سیاه در عراق مستقر شده اند.

پی نوشت ها :

1- الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 372.

2- الغیبة، نعمانی، ص 262.

3- الغیبة، طوسی، ص 339.

4- مسند ابی یعلی، ج 13، ص 375.

5- مصنف عبدالرزاق، ج 11، ص 362.

6- مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 7، ص 317.

7- الخرائج و الجرائج، ج 3، ص 1157.

8- الغیبة، نعمانی، ص 300.

9- قرقیسیا؛ شهری کوچک در کنار مصب رود خابور، که بین مرزهای ترکیه، سوریه و عراق واقع است.

10- بحارالانوار، ج52، ص 237.

11- عصرالظهور، ص 147.

12 الفتن، ص 190.

13- کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 11، ص 161.

14- الفتن، ص 283.

15- همان، ص 192.

16- همان، ص 188.

17- سنن ترمذی، ج 3، ص 363 .

18- میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 4، ص 424.

19- الغیبة، نعمانی، ص 273 .

20- کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 11، ص 278.

21- همان، ج 14، ص 597.

22- سنن ترمذی، ج3، ص 362.

23- کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 11، ص 273.

24- الفتن، ص 189 .

25- سنن ترمذی، ج 3، ص 362.

26- مستدرک الحاکم،‌ ج 4، ص 464.

27- مختصر بصائر الدرجات، ص 200.

28- کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 14، ص 588.

29- الفتن، ص 187 .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد