خانه » همه » مذهبی » وظیفه سپاه قدس؟

وظیفه سپاه قدس؟


وظیفه سپاه قدس؟

۱۳۹۳/۰۷/۱۲


۱۴۴۳۲ بازدید

با سلام و احترام خدمت شما ، تبلیغات منفی دشمن بر علیه سردار قاسم سلیمانی به دلیل ناکامی آنان در سیاست های خود در منطقه و به ویژه در تحولات سوریه و عراق است که به دلیل فعالیت و سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی صورت گرفته است . در مورد سپاه قدس باید بگوییم .نیروی قدس یا سپاه قدس نیروی ویژه و زیرشاخه‌ای از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب می گردد که مسئول فعالیت‌های برون‌مرزی را بر عهده دارد. مأموریت اصلی نیروی قدس، سازماندهی و ترغیب نهضت های انقلابی اسلامی علیه نظام استبداد جهانی و صهیونیسم بین‌الملل و مقابله با شرایط ظالمانه علیه مسلمانان است.

با سلام و احترام خدمت شما ، تبلیغات منفی دشمن بر علیه سردار قاسم سلیمانی به دلیل ناکامی آنان در سیاست های خود در منطقه و به ویژه در تحولات سوریه و عراق است که به دلیل فعالیت و سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی صورت گرفته است . در مورد سپاه قدس باید بگوییم .نیروی قدس یا سپاه قدس نیروی ویژه و زیرشاخه‌ای از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب می گردد که مسئول فعالیت‌های برون‌مرزی را بر عهده دارد. مأموریت اصلی نیروی قدس، سازماندهی و ترغیب نهضت های انقلابی اسلامی علیه نظام استبداد جهانی و صهیونیسم بین‌الملل و مقابله با شرایط ظالمانه علیه مسلمانان است. مقام معظم رهبری در مورد وظایف و مأموریت های اصلی سپاه فرمودند: « به نظر من، سه مأموریت عمده براى سپاه وجود دارد که اینها را باید توجه کنند:اول، دفاع مسلحانه از انقلاب و نظام اسلامى است که این، مأموریت محورى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى است. دوم، سازماندهى و آموزش ارتش بیست میلیونى است. این ارتش که اول بار، امام عزیزمان در اولین ماههاى انقلاب بر زبان مبارکشان جارى کردند و از آن یاد نمودند، باید وجود خارجى پیدا کند. سخنان امام بزرگوار و فقید عزیز ما، نباید مثل امواجى در فضا گم بشود و بتدریج محو گردد. بعکس، این سخنان باید روزبه‌روز، به عمل نزدیکتر شود. نباید روزبه‌روز کم‌رنگ بشود؛ بلکه باید پُررنگتر بشود و تجسم و تبلور پیدا کند. مأموریت سوم، همان چیزى است که امروز سپاه پاسداران در قالب سپاه قدس یا نیروى قدس، از آن یاد مى‌کند و امام بزرگوارمان تشکیل هسته‌هاى مردمى حزب‌اللَّه در سراسر جهان را یکى از آرزوهاى خود و یکى از دستورهاى کار آینده‌ى انقلاب اسلامى در سطح جهان قرار دادند. بى‌شک، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، در این مورد مأموریتى خواهد داشت. ما نمى‌گوییم به جایى لشکرکشى مى‌کنیم و در امور دیگران دخالت خواهیم کرد؛ اما مى‌گوییم که نیروى نظامىِ منظمِ انقلابىِ مجرّب در اولین کشورى که با انقلاب اسلامى پدید آمده است، یقیناً در قبال هسته‌هاى مسلح حزب‌اللَّه در سراسر جهان خالى از مسؤولیت نیست. کیفیت این مسؤولیت، بایستى به تناسب و مقتضیات روشن بشود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، اگر بخواهد این سه مأموریت را درست انجام بدهد، اولاً احتیاج دارد که سازماندهى خود را هر چه قویتر و مستحکمتر بکند. این، بار سنگینى است که فقط مى‌تواند بر دوش یک سازمان مستحکم و یک بنیه‌ى قوىِ سازمانى قرار بگیرد ولاغیر. باید سازماندهى سپاه هرچه قویتر بشود. به گسترش بى‌رویه و کمّى اعتقادى ندارم. به توان بالاى کیفى، اعتقاد دارم. آن چیزى مملکت را نجات خواهد داد و انقلاب را به صورت مسلحانه حفظ خواهد کرد و براى حراست از آن، پشتگرمى و امید مسؤولان و ملت را تشکیل خواهد داد، یک سازمان متشکل و نیرومند و قوى است، نه یک سازمان گسترده‌یى که على‌رغم گسترش، بنیه‌ى کافى و توان لازم را نداشته باشد. www.suiglenews.com/newss_175958)) علاوه بر اینکه سپاه قدس یکی از مولفه‌های اصلی امنیت ملی کشور محسوب می گردد زیرا از جهت نظامی در دنیای معاصر اینکه کشوری تنها محدود به مرزهای جغرافیایی خود در پی دفاع از امنیت ملی باشد، یک اشتباه استراتژیک است. هر قدر حضور فراسرزمینی نیروهای نظامی کشوری بیشتر باشد، مسلما امنیت ملی آن نیز بالاتر خواهد رفت. درباره امنیت ملی ایران عزیز نیز روشن است که در صورت امکان حضور پاسداران اسلام و انقلاب در هر زمان و مکانی که لازم باشد، دشمن همواره نگران است که در صورت حمله به حکومت اسلامی منافعش در دفاعی همه جانبه و فرامنطقه‌ای مورد تعرض قرار خواهد گرفت. این ترس نوعی بازدارندگی از اقدام علیه امنیت ملی ملت ایران فراهم می‌نماید که در راستای دستور قرآن کریم «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم» (و شما ای مومنان در مقام مبارزه با آنها خود را مهیا کنید و هر چه در توان دارید، از نیروها و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خودتان، فراهم سازید تا دشمنان خدا و دشمنان خود ـ و کسان دیگری که شما نمی‌شناسید ولی خدا می‌شناسد ـ را بترسانید).(سوره انفال , آیه 60)است. و استفاده از نیروی سپاه قدس یکی از این راهکارهاست . در دنیایی که آمریکا به خود اجازه می‌دهد در 39 کشور جهان پایگاه‌های بزرگ نظامی اعم از زمینی و هوایی و دریایی و در 140 کشور نیز ایستگاه‌های کوچک نظامی دایر کرده و تفنگداران نیروی دریایی شیطانی‌اش در بیش از 580 پایگاه نظامی در سرتاسر دنیا با هدف اعلام شده حفظ منافع ایالات متحده امریکا حضور فیزیکی داشته باشند، به چه دلیل سپاه قدس ایران اسلامی حق حضور در دیگر نقاط دنیا جهت دفاع از منافع ملت ایران را نداشته باشد؟ با توجه به جایگاه ونقش سپاه قدس در بیداری و هدایت نهضت های آزادی بخش و اسلامی و مقابله با سیاست های استعماری استکبار جهانی و به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی و خنثی نمودن توطئه های آنان در سطح منطقه ای وفرا منطقه ای , طبیعی است که این نیرو همچون خاری در چشم دشمنان بوده و سد راه اهداف آنان تلقی گردد از این رو شاهد شدید ترین حملات علیه این نیرو هستیم و این نیرو همواره در نوک پیکان دشمنی استکبار جهانی بوده است . و در این راستا شایعات و تهمت های ناروایی را نسبت به این نیرو وارد می نمایند که از مهمترین آنها برچسب تروریست بودن و اقدامات تروریستی توسط این نیرو است در حالی که اقدامات این نیرو بیش از آنکه جنبه نظامی داشته باشد , در حوزه فکری و آگاهی بخشی وبصیرت افزایی نهضت های اسلامی است و جمهوری اسلامی بر اساس فرهنگ دینی حاکم برآن خود را موظف به حمایت از همه مظلومان و مستضعفان می داند و در برابر نظام سلطه ایستادگی می نماید و نظام اسلامی نشان داده است که بر اصول انسانی همواره پا برجا بوده و بر خلاف اصول اسلامی و انسانی گام بر نمی دارد و خود بیشترین آسیب و صدمات را از تروریسم دیده است وارد نمودن چنین اتهاماتی آن هم از سوی کشورهایی که خود حامی تروریسم بوده و دستشان به خون انسان های بی گناه آلوده است , گویای سست و بی پایه بودن این اتهامات است اما براستی چرا دشمنان ایران اسلامی از نیروی قدس می ترسند؟ تمرکز آمریکا بر نیروی قدس سپاه و شخص سردار قاسم سلیمانی یکباره علنی شده، ولی مطلقا یکباره بوجود نیامده است. بیش از یک دهه است که آمریکایی ها از نیروی قدس می ترسند و این ترس خود را به روش های مختلف ابراز کرده اند. بویژه از زمانی که آمریکا پس از سال 2001 قدم به منطقه گذاشت و دو کشور عراق و افغانستان را اشغال کرد، مزه رویارویی با نیروی قدس را به عمیق ترین و واقعی ترین شکل ممکن چشیده است. شاید حدود یک دهه طول کشید تا آمریکا حریف اصلی خود در منطقه را شناخت. درک آمریکا از آنچه قدرت منطقه ای ایران خوانده می شود، عمدتا -اگر نگوییم در همه موارد- مبتنی بر تجربه رویارویی با نیروی قدس است. بدون شک، روزی که حدود یک دهه پیش، آمریکایی ها تصمیم به آغاز حضور نظامی گسترده در منطقه گرفتند به هیچ وجه نمی توانستند تصور کنند که با چه نیرویی مواجه خواهند شد و هماورد اصلی آنها کیست. آمریکایی ها منطقه خاورمیانه را فضایی گشوده و خالی از رقیب می دیدند که بهتر است به جای کنترل از راه دور، مستقیما در آن حضور پیدا کرده و اداره اش کنند. حالا، بعد از ده سال، درک آمریکایی ها از محدودیت های عملیاتی، گفتمانی، اطلاعاتی و سیاسی شان در منطقه کاملا واقعی شده و تنها چاره ای که پیش روی خود می بینند این است که بار کنند و از منطقه بروند. شاید بسیاری ندانند، اما این حقیقتی بسیار مهم و گریزناپذیر است که نیروی قدس سپاه و شخص حاج قاسم سلیمانی، در خالی کردن باد نخوت ماشین جنگی آمریکا درون منطقه خاورمیانه یکی از برجسته ترین نقش ها را داشته است. مشکل آمریکایی ها درباره نیروی قدس، نمونه ای کوچک از مشکلی است که آنها درباره کل انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن دارند. آمریکایی ها نمی توانند بفهمند نیروی قدس چیست، چگونه عمل می کند و چه اهدافی را برای خود مشخص کرده؛ همچنانکه هیچ وقت نتوانستند از ماهیت مکتبی که امام تاسیس کرد و حاج قاسم و یارانش در خلاصه ترین تعریف ممکن شاگردان ممتاز آن مکتبند، سر دربیاورند. به همین دلیل است که برای کسانی که حتی به اندازه ذره ای سپاه را می شناسند، مجموعه اقدامات آمریکا برای پیش بردن پروژه سپاه هراسی، چیزی بیشتر از دست و پا زدن های خنده دار به نظر نمی آید. به این موضوع بازخواهیم گشت. برخلاف آنچه آمریکایی ها تصور می کنند نیروی قدس بسیار بیش از آنکه یک نیروی عملیاتی زبده باشد- که هست- یک تفکر است، تفکری که مرز نمی شناسد و کلیدواژه ها و گزاره هایی را با خود حمل می کند که مستقیما با بنیادی ترین ارزش ها و روش های تمدن غربی در تضاد و درگیری دائم است. آمریکایی ها برای آنکه بدانند چرا نیروی قدس توانمند است و چرا اینچنین در هماوردی با آنها موفق بوده، باید اندکی از تحلیل های جیمز باندی فاصله بگیرند و به ریشه های تفکری بیندیشند که قدس حامل آن است. ترس از نیروی قدس در وهله اول ترس از نیروی برانگیزاننده و سازش ناپذیر اسلام انقلابی است. برخلاف آنچه ذهن علیل آمریکایی تصور می کند کار اصلی نیروی قدس تجهیز تسلیحاتی و عملیات ویژه اطلاعاتی نیست. کار اصلی نیروی قدس آن است که به مسلمانان یادآوری کند، آیینی که با کفر و ظلم سازش می کند و قلت عدد را دلیل کافی برای بی عملی و گام ننهادن در راه مبارزه می داند، اسلام نیست. اسلام حقیقی در اصل، بر مبارزه با شرک بنا شده و امروز بزرگترین شرک تن دادن به سلطه آمریکا و صهیونیست هاست. آنچه امروز آمریکا را در منطقه زمین گیر کرده و در حال اخراج همیشگی آن از دیار مسلمین است، ترس از موشک های حماس و چریک های حزب الله نیست، بلکه ترس از آن تفکری است که 30 مبارز حزب الله را در روستای عیت الشعب لبنان 33 روز در محاصره کامل چنان با انگیزه نگه داشت که این روستا – در چند صد متری مرز لبنان- تا روز آخر جنگ سقوط نکرد. هر وقت آمریکایی ها فهمیدند که راز آن مقاومت چه بود، نیروی قدس و حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله را هم شناخته اند. در مرحله بعد، ترس از نیروی قدس، اعتراف به نفرت فراگیر در منطقه خاورمیانه از رژیم غاصب، جنایتکار و منحوس اسراییل است. مبارزه با اسراییل و به دنبال آن درگیر شدن با همه آنچه در منطقه بوی آمریکا می دهد، موتور محرکه اصلی اسلام انقلابی در منطقه است. این نکته ای است که اداره کنندگان کاخ سفید تا پیش از آغاز انقلاب های اسلامی در منطقه هیچ درکی از آن نداشتند. حکومت به ظاهر استوار دیکتاتورها بدل به حجابی پیش چشم غربی ها شده بود که اجازه نمی داد عمق نفرت ریشه دوانده از اسراییل و آمریکا در جان های این مردم را ببینند. هنر نیروی قدس این بود که در تمام آن سال هایی که آمریکا تصور می کرد مبارک و بن علی و ملک عبدالله منطقه را در قبضه قدرت آمریکا نگه داشته و آن را به مکانی امن برای اسراییل تبدیل کرده اند، آتش مبارزه با صهیونیست ها را در دل های مومنان نه فقط روشن نگاه داشت بلکه هر روز بر شدت و شعله آن افزود تا جایی که اکنون زبانه های آن آتش گر گرفته، در حال سوختن دودمان آمریکا در منطقه است. هر وقت آمریکا توانست راز نفرت گسترده از اسراییل در منطقه را دریابد، سر محبوبیت و موفقیت قاسم سلیمانی و مردانش را هم خواهد فهمید. در گام سوم، ترس از نیروی قدس، ترس از بسط الگوی انقلاب اسلامی است. حاج قاسم سلیمانی زمانی در یکی از معدود اظهارنظرهای آشکارش گفته بود ملت ایران تنها ملتی در جهان است که لیاقت شکست تاریخی آمریکا را دارد. حدود 5 سال پیش که این جمله از قول حاج قاسم نقل شد بسیاری آن را یک آرزوی بزرگ، شیرین و البته دور دانستند. امروز چطور؟ امروز که نتانیاهو هم از بیخ گوش خود صدای امام خمینی(ره) را می شنود و رابرت گیتس می گوید درگیر شدن با ایران به معنای آن است که فردا آمریکا ناچار باشد درون خاک خود با فرزندان انقلاب ایران بجنگد، آیا باز هم می توان گفت که جمله حاج قاسم بیان یک آرزوی دور بوده است؟ آمریکایی ها می دانند بزرگترین و راهبردی ترین مشکلشان در آینده این است که چگونه با روند بازگشت اسلام سیاسی به منطقه مواجه شوند. آنچه این مسئله را سهمگین تر می کند این است که آمریکایی ها دریافته اند بازگشت اسلام سیاسی و تلفیق دین و حکومت در منطقه هیچ معنایی جز بسط الگوی ایران ندارد و ایران تنها کشوری در جهان است که تلفیق موفق و کارآمد دین و حکومت در آن شکل گرفته و تجربه شده است و مهمترین محصول آن تجربه هم همان است که قاسم سلیمانی گفت: ایران آمریکا را در منطقه سر جای خود نشانده است. بله، نیروی قدس مبارزان در منطقه را مسلح می کند اما نه به سلاح، بلکه به تفکری که هزاران بار برنده تر از هر سلاحی است. حاج قاسم به کسی در منطقه اسلحه نداده است. نیازی به این کار نیست. او به مبارزان منطقه آموخته که چگونه فکر کنند تا از دل آن کاری ترین ایده ها برای ضربه زدن به پیکره استکبار بیرون بیاید. این بزرگترین سلاح ممکن است. هر زمان آمریکایی ها راز بازگشت اسلام سیاسی به منطقه را دریافتند، نیروی قدس را هم شناخته اند. چهارمین نکته این است که ترس از نیروی قدس به معنای ترس از غلبه رفتار ایدئولوژیک بر رفتار پراگماتیک است. آمریکایی ها بهتر از هر کسی در این جهان، معنای این جمله را می فهمند. دو پرونده را در نظر بگیرید؛ یکی پرونده هسته ای در دوران دوم خرداد و دیگری پرونده عراق. یکی را پراگمات ها اداره کردند و دیگری را شاگردان حاج قاسم؛ مردان آفتاب سوخته ای که کوره راه های کوه و بیابان را بهتر از محلات شیک و چشم فریب شهرها می شناسند.کدام پرونده بهتر اداره شد؟ هر وقت آمریکایی ها جواب این سوال را دانستند، نیروی قدس را هم شناخته اند. و آخر از همه ترس از نیروی قدس، هراس از بی معنا شدن مرزهاست. قدس به مومنان یاد می دهد به جای ماندن در خانه خود، در خانه دشمن با او بجنگند. آمریکا شاید تا همین اواخر این موضوع را جدی نمی گرفت اما حالا که از قلب نیویورک هم صدای مرگ بر اسراییل می شنود، باید فهمیده باشد که معنای «عملیات برون مرزی» چیست. هر وقت آمریکایی ها فهمیدند که نفرت از اسراییل چگونه به نیویورک رسیده الگوی عمل نیروی قدس در خاورمیانه را هم کشف خواهند کرد. این نوشته فقط یک مقدمه است. هر کس بخواهد درباره نیروی قدس سخن بگوید -امر مبارکی که ظاهرا باب آن باز شده- باید عمیقا در یک مفهوم دیگر یعنی مفهوم شهادت طلبی هم تامل کرده باشد. آمریکایی ها البته می دانند این حرف یعنی چه، چرا که احتمالا تحلیلگرانشان به آنها گفته اند که تقریبا همه اظهارنظرهای منتشر شده حاج قاسم سلیمانی مربوط به مجالس بزرگداشت شهداست، مجالسی که اهلش می گوید حاج قاسم دعوت به هیچ کدام از آنها را رد نمی کند و کلام اول و آخرش این است که: «دعا کنید جا نمانم». هر وقت آمریکایی ها راز عشق حاج قاسم به احمد کاظمی را فهمیدند، نیروی قدس را هم شناخته اند. خلاصه کنیم. ترس از نیروی قدس، هراس از بهترین و دلیرترین مردان ایران است که در گمنامی محض، در خطرناک ترین حوزه های ماموریتی و برای کمک به مردمی که جز بیان رنج های خود چیزی برای عرضه به آنها ندارند و فقط با هدف گسترش اسلام، سر از پا نمی شناسند. مفهومی چنین عمیق و بزرگ آیا در ذهن های کوچک و دیجیتالیزه شده آمریکایی ها جا می شود؟( sicsc.persianblog.ir/post/235)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد