۱۳۹۲/۰۵/۲۹
–
۲۵۶۷۸ بازدید
در کدام حروف قرآن ،بایستی وقف، کرد؟ کدام وقف، واجب است؟
در پاسخ به توضیحی در باره وقف و احکام ان توجه کنید . بنابر روایتی از ابن عبّاس، محلهای وقف به منازل و مکانهای آسایش و تجدید نیرو تشبیه شدهاند: اَلْوُقُوفُ مَنازِلُ الْقُرْانِ (وقفها منزلهای قرآن هستند) چرا که وقف در لغت به معنای درنگ نمودن و ایستادن است و در علم تجوید قطع صوت و نَفَس با هم را وقف گویند. در هنگام تلاوت قرآن کریم هرگاه خواسته باشیم بنا به دلایلی صوت را قطع کرده و تجدید نَفَس کنیم، با ساکن نمودن حرف آخر کلمه بر روی آن وقف میکنیم، مانند: یَعْلَمُونَ- هُدیً- نادیهُ که پس از وقف میشوند: یَعْلَمُو نْ – هُد ی – نادی هْ . به کلمهای که بر آن وقف میشود به عربی موقوفٌ علیها (وقف شدة برآن) گفته میشود.
اگر قاری قرآن در هنگام وقف به جای ساکن کردن حرف آخر، حرکت آن را تلفّظ نموده و به همین حالت وقف کند، اصطلاحاً آن را وقفِ به حرکت گویند و بالعکس اگر پس از ساکن کردن حرف آخر، وقف نکرده و به قـرائت ادامه دهـد اصـطلاحاً آن را وصل به سکون مینامند که هر دو آن یعنی «وقف به حرکت» و «وصل به سکون» در علم تجوید بلکه در قرائت نماز ممنوع بوده و جایز نیست.
سکت و تفاوت آن با وقف
هرگاه در هنگام تلاوت قرآن برای یک لحظة کوتاه صوت قطع شده ولی نَفَس قطع نشده و جریان داشته باشد گویند عمل «سکت» انجام شده است. پس میتوان گفت: قطع صوت بدون قطع نفس را سکت و قطع صوت و نفس را باهم وقف گویند که به روایت حَفصْ از عاصم جمعاً در قرآن کریم در چهار مورد سکت واجب است که عبارتند از:
1- مَنْ راقٍ (سورة قیامت)
2- بَلْ رانَ (سورة مطفّفین)
3- در سورة کهف، آیة اوّل، عِوَجاً قَیّماً که باید بین عِوَجاً و قَیّماً سکت نمود و چون سکت فقط بر سکون جایز است و بر حرکت جایز نیست فلذا بایستی بعد از الفِ عِوَجا سکت نموده و بدون قطع نفس، قَیّماً را شروع و قرائت را ادامه داد.
4- در سورة «یس» آیة 51 بعد از کلمة «مَرْقَدِنا» و قبل از «هذا» باید سکت نمود (هرچند که میتوان بر کلمات مَرْقَدِنا و عِوَجا وقف نیز نمود ولی سکت اَوْلی است.) لازم به تذکر است که علامت سکت در قرآن کریم بیشتر با حرف «س» و یا آوردن کلمة «سکته» بر روی حرف نشان داده میشود که با دیدن این علامتها باید بلافاصله عمل سَکْت را انجام داد، اگر چه در صورت عدم وجود علامت نیز، عالمِ به علم تجوید عمل سکت را انجام خواهد داد.
طریقه وقف بر آخر کلمات
باید دانست به طرق مختلفی در قرائات سَبْعَة بر آخر کلمات وقف می کنند که مشهورترین آنها مخصوصاً در قرائت عاصم به روایت حفص از قرار ذیل است:
1- وقف به اسکان: به معنای ساکن نمودن و منظور این است که هرگاه بخواهیم بر کلمهای وقف کنیم اگر آخرین حرف آن ساکن بود که چه بهتر، و اگر متحرک بود آنرا ساکن کرده و وقف میکنیم مانند: حَکیمٌ که میشود حَکیمْ وسَریعٌ که میشود سَریعْ.
توجه: کلماتی که آخرین حرف آنها به یکی از سه حرف مدّی ختم میشود در حالت وقف در حکم ساکن میباشند. مانند: تَلیها- یَمْشی- کَفَرُوا.
2- وقف به ابدال: به معنای تبدیل کردن حرف آخر کلمه به حرفی دیگر است مانند: وقف بر روی تاء گرد (ة) که به هاء گرد (ه) تبدیل میشود و در درسهای گذشته به آن اشاره شد و نیز وقف بر تنوین مفتوحه که به صدای الفی وقف میشود مانند: مَعیشَةً- طَریقَةً- ضنْکاً- صَفْصَفاً- سُوءً- هُدیً که میشوند: مَعیشَهْ- طَریقَهْ- ضَنْکا- صَفْصَفا- سُوءا- هُدی.
توجّه: غیر از سه طریق مذکور، طرق دیگری در کتب تجویدی بیان شده است که علاقهمندان میتوانند به آنها مراجعه کنند لکن آنچه در قرائت عاصم به روایت حفص مورد نظر است همان است که بیان شد، ولی با این حال برای اطّلاع دانشجویان عزیز، دو مورد از وقفهای غیر مشهور در قرائتهای سَبعه را ذیلاً بازگو میکنیم:
1- وقف به رَوْم: روم در لغت به معنای قصد است و در اصطلاح تجویدی آوردن ثُلث حرکت در هنگام وقف است و مقصود آن است که متکلّم هنگام وقف، حرکت آخر کلمه را آهسته و نیمه تمام ادا میکند و این گونه وقف را از آن جهت رَومْ گویند که قاری در عین حالی که میخواهد وقف کند قصد دارد بفهماند که حرکت آخر کلمه چیست و البته این گونه وقف در کسره و ضمّه به کار میرود مانند: فَاتَّقُونِ- اَطیعُونِ- نَسْتَعینُ.
2- اشمام: یعنی بویانیدن و در اصطلاح تجویدی اشاره کردن بهسوی حرکت حرف آخر کلمه است با لبها بدون صوت (غنچه کردن دو لب) و باید دانست که این وقف اختصاص به ضمّه دارد و اجرای آن به این طریق است که متکّلم هنگام وقف دو لب را جمع کند به طوری که میخواهد حرف مضمومی را ادا نماید که بیننده بفهمد حرکت حرف آخر کلمه ضمّه است ولی صدای حرکت شنیده نشود، و این گونه وقف را از این جهت اشمام گویند که متکلّم به حرف آخر بوی ضمّه میدهد چون اِشْمامْ در لغت به معنای بویانیدن است.
توجّه: غرض از رَوْم و اِشْمامْ، امتیاز میان سکون اصلی و عارضی است تا حرکت ساقط شده معلوم گردد زیرا سکون اصلی، رَوْم و اِشْمامْ ندارد.
اقسام وقف
باید دانست قاری قرآن در هنگام تلاوت آیات الهی گاهی از روی ناچاری مجبور به وقف بر روی کلمهای میشود که ممکن است وقفی نامطلوب و بیجا باشد و بدیهی است در چنین صورتی اعاده کرده و از کلمة مورد نظر، ابتدا خواهد کرد، ولی در جایی که قاری قرآن میخواهد اختیاراً وقف نماید باید مکان مناسب برای آن را در نظر گرفته و در انتها و شروع، به عبارتی وقف و ابتدا، دقّت لازم را بنماید تا که احتمالاً خدشه ای به کلام وارد نکند. از این جهت وقف به 6 قسم تقسیم میشود که ذیلاً هر یک با احکام خاص خود بیان خواهد شد.
1- وقف لازم: و آن در مواردی است که اگر وقف نکنیم موجب تغییر معنا گردد، پس در چنین مواردی باید حتماً وقف کنیم، مانند این جملة مبارکه در آیات 7 و 8 سورة حشر: «اِنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقابِ لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرینَ» (البته خداوند سخت عقوبت کننده است برای فقراء مهاجرین…) که وقف بر روی کلمة عقاب لازم و واجب است چرا که در غیر این صورت معنا به طور کلّی تغییر پیدا میکند.
2- وقف تام: در جایی است که کلام از نظر لفظ و معنا تمام شده باشد و ربطی به ما بعد نداشته باشد و از همین جهت هم به آن وقف تام گویند، مانند وقف بر «بسمالله الرحمن الرحیم» و ابتدا به اول سوره. پس در وقف تام بدون اعادة جملة قبلی، عبارت دوم را ابتدا مینماییم.
3- وقف کافی: در جایی است که جمله از نظر لفظی تمام باشد اگر چه از نظر معنی ارتباطی به ما بعد داشته باشد، و چنین وقفی را از آن جهت کافی گویند که وقف در اینجا بیاشکال است و مجاز بودن وقف همین قدر که بیاشکال بود کافی است، مانند وقف به: «…مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» سوره بقره آیه3 ( از آنچه روزی فرمودهایم ایشان را انفاق میکنند) ، و ابتدا به وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ سوره بقره آیه4.
4- وقف حَسَنْ: در موردی است که وقف در آن مورد بی اشکال است چون معنای کاملی را میرساند ولی ابتدا به مابعد چندان لطفی ندارد چون کلمة مابعد بهطوری است که از نظر معنی مربوط به ماقبل است، مثل وقف به اَلْحَمْدُ لِلّهِ و ابتدا به رَبِّ الْعالَمینَ لذا در چنین موردی اگر وقف کرد نیکو است برگردد و دوباره با وصل بخواند.
5- وقف قَبیح: آن جایی است که کلام از نظر لفظ و معنا ناتمام است، مانند اینکه وقف شود به اِنْ تَنْصُرُوااللهَ اگر یاری کنید‹دین› خدای تعالی را و ابتدا شود به یَنْصُرْکُمْ- یاری می نماید شما ر ا «سورة محمّد (ص) آیه 7 ». پس اختیاراً وقف کردن در این نوع وقف کاری ناشایست محسوب میشود و نباید وقف کرد.
6- وقف اَقْبَحْ: در جایی است که علاوه بر این که کلام از نظر لفظ و معنا تمام نیست وقف در این مورد موجب اشتباه فاحشی میشود، مانند وقف در لااِلهَ و ابتدا به اِلَّا اللهُ که دراین مورد به هیچوجه وقف جایز نبوده و وصل واجب است. این نوع وقف را بعضی از دانشمندان کُفْرانْ نیز نام نهاده اند .
توجّه: بحث اقسام وقف، به قاری این را میفهماند که قبل از تلاوت قرآن کریم حتّی المقدور از معانی آیات به طور مختصر هم که شده اطّلاعی داشته باشد تا بتواند در مسائل ابتدا و وقف به نحو احسن اقدام نماید.
علامات وقف
به دلیل اینکه فرد قاری بهسهولت بتواند در مکانهای مناسب وقف کند یکی از دانشمندان علم تجوید به نام شیخ عبدالله سجاوَندی شش حرف را به عنوان نشانة وقف وضع نموده که به نام رموز سجاوندی معروفند که عبارتند از:
1- م: علامت وقف لازم است و باید حتماً وقف نمود.
2- ط: علامت وقف مطلق است، یعنی وقف کردن بدون اعادة جملة ماقبل، نیکو است.
3- ج: نشانة وقف جایز است یعنی وقف و وصل آن هر دو جایز است ولی وقف بهتر است.
4- ز: علامت وقف مُجَوَّز (تجویز شده) است یعنی وقف و وصل هر دو تجویز شده ولی وصل بهتر است.
5- ص: نشانة وقف مُرَخَّصْ است و به معنای آن است که در حالت اضطرار، میتوان وقف نمود و سپس حُسْن ابتدا را در نظر گرفته و مجدداً شروع به خواندن کرد.
6- لا: علامت ممنوع بودن وقف است و اگر وقف شد باید مجدداً با رعایت حُسْنِ ابتدا شروع نمود.
توجّه: باید دانست علامات مذکور، علامات معروف و مشهور بین همة دانشمندان علم تجوید است لکن در بعضی از قرآنهای چاپ کشورهای عربی به علائم دیگری برخورد میکنیم که غیر مشهور هستند و شناخت آنها برای یک دانشجوی قرآنی ضروری است که عبارتند از:
1- قِفْ: (یعنی وقف کن) وقف مطلقاً بر آن خوب است.
2- قِ: وقف بر آن اشکالی ندارد ولی وصل بهتر است.
3- صِلْ: وقف جایز نبوده و وصل نیکو است.
4- صَلی: بهتر این است که وصل شود.
5- قِفْهُ: علامت سکت است فقط در اینجا زمان سکت مقداری طولانی تر است.
6- صِقْ: علامت وصل به ماقبل است یعنی از آنجا شروع نشود بلکه از ماقبل آن شروع شود.
7- صِبْ: نشانة وصل به مابعد است.
8- جِهْ: علامت وقف مُرَخَّصْ است.
9-کَ: یعنی با علامت وقف قبل از خود یکسان است.
10- قِلی: وقف کردن بهتر است.
11- سه نقطه (:.) علامت وقف معانقه است و آنرا جایی گذارند که به فاصلة کمی وقفی بیاید، پس اگر اوّلی را وقف کرد در دوّمی وقف نکند مانند: لارَیْبَ فیهِ :. هُدیً لِلْمُتَّقینَ و البته در قرآنهای کتابت عثمان طه گاهی دو علامت معانقه پشت سرهم میباشند که مشمول همان قاعدة بالا میباشند مانند: لارَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ.
توجّه: دربارة وقف و احکام آن، اگر خواسته باشید تحقیق بیشتری نمایید میتوانید به کتاب اَلنَّشْرُ فی قِرائاتِ العَشْر (ج 1 و 2) در ذیل بحث وقف و نیز کتاب فارسی سِرّالبیان فی علم القرآن (ص 226 الی ص 257) مراجعه کنید.
almiqat.com
اگر قاری قرآن در هنگام وقف به جای ساکن کردن حرف آخر، حرکت آن را تلفّظ نموده و به همین حالت وقف کند، اصطلاحاً آن را وقفِ به حرکت گویند و بالعکس اگر پس از ساکن کردن حرف آخر، وقف نکرده و به قـرائت ادامه دهـد اصـطلاحاً آن را وصل به سکون مینامند که هر دو آن یعنی «وقف به حرکت» و «وصل به سکون» در علم تجوید بلکه در قرائت نماز ممنوع بوده و جایز نیست.
سکت و تفاوت آن با وقف
هرگاه در هنگام تلاوت قرآن برای یک لحظة کوتاه صوت قطع شده ولی نَفَس قطع نشده و جریان داشته باشد گویند عمل «سکت» انجام شده است. پس میتوان گفت: قطع صوت بدون قطع نفس را سکت و قطع صوت و نفس را باهم وقف گویند که به روایت حَفصْ از عاصم جمعاً در قرآن کریم در چهار مورد سکت واجب است که عبارتند از:
1- مَنْ راقٍ (سورة قیامت)
2- بَلْ رانَ (سورة مطفّفین)
3- در سورة کهف، آیة اوّل، عِوَجاً قَیّماً که باید بین عِوَجاً و قَیّماً سکت نمود و چون سکت فقط بر سکون جایز است و بر حرکت جایز نیست فلذا بایستی بعد از الفِ عِوَجا سکت نموده و بدون قطع نفس، قَیّماً را شروع و قرائت را ادامه داد.
4- در سورة «یس» آیة 51 بعد از کلمة «مَرْقَدِنا» و قبل از «هذا» باید سکت نمود (هرچند که میتوان بر کلمات مَرْقَدِنا و عِوَجا وقف نیز نمود ولی سکت اَوْلی است.) لازم به تذکر است که علامت سکت در قرآن کریم بیشتر با حرف «س» و یا آوردن کلمة «سکته» بر روی حرف نشان داده میشود که با دیدن این علامتها باید بلافاصله عمل سَکْت را انجام داد، اگر چه در صورت عدم وجود علامت نیز، عالمِ به علم تجوید عمل سکت را انجام خواهد داد.
طریقه وقف بر آخر کلمات
باید دانست به طرق مختلفی در قرائات سَبْعَة بر آخر کلمات وقف می کنند که مشهورترین آنها مخصوصاً در قرائت عاصم به روایت حفص از قرار ذیل است:
1- وقف به اسکان: به معنای ساکن نمودن و منظور این است که هرگاه بخواهیم بر کلمهای وقف کنیم اگر آخرین حرف آن ساکن بود که چه بهتر، و اگر متحرک بود آنرا ساکن کرده و وقف میکنیم مانند: حَکیمٌ که میشود حَکیمْ وسَریعٌ که میشود سَریعْ.
توجه: کلماتی که آخرین حرف آنها به یکی از سه حرف مدّی ختم میشود در حالت وقف در حکم ساکن میباشند. مانند: تَلیها- یَمْشی- کَفَرُوا.
2- وقف به ابدال: به معنای تبدیل کردن حرف آخر کلمه به حرفی دیگر است مانند: وقف بر روی تاء گرد (ة) که به هاء گرد (ه) تبدیل میشود و در درسهای گذشته به آن اشاره شد و نیز وقف بر تنوین مفتوحه که به صدای الفی وقف میشود مانند: مَعیشَةً- طَریقَةً- ضنْکاً- صَفْصَفاً- سُوءً- هُدیً که میشوند: مَعیشَهْ- طَریقَهْ- ضَنْکا- صَفْصَفا- سُوءا- هُدی.
توجّه: غیر از سه طریق مذکور، طرق دیگری در کتب تجویدی بیان شده است که علاقهمندان میتوانند به آنها مراجعه کنند لکن آنچه در قرائت عاصم به روایت حفص مورد نظر است همان است که بیان شد، ولی با این حال برای اطّلاع دانشجویان عزیز، دو مورد از وقفهای غیر مشهور در قرائتهای سَبعه را ذیلاً بازگو میکنیم:
1- وقف به رَوْم: روم در لغت به معنای قصد است و در اصطلاح تجویدی آوردن ثُلث حرکت در هنگام وقف است و مقصود آن است که متکلّم هنگام وقف، حرکت آخر کلمه را آهسته و نیمه تمام ادا میکند و این گونه وقف را از آن جهت رَومْ گویند که قاری در عین حالی که میخواهد وقف کند قصد دارد بفهماند که حرکت آخر کلمه چیست و البته این گونه وقف در کسره و ضمّه به کار میرود مانند: فَاتَّقُونِ- اَطیعُونِ- نَسْتَعینُ.
2- اشمام: یعنی بویانیدن و در اصطلاح تجویدی اشاره کردن بهسوی حرکت حرف آخر کلمه است با لبها بدون صوت (غنچه کردن دو لب) و باید دانست که این وقف اختصاص به ضمّه دارد و اجرای آن به این طریق است که متکّلم هنگام وقف دو لب را جمع کند به طوری که میخواهد حرف مضمومی را ادا نماید که بیننده بفهمد حرکت حرف آخر کلمه ضمّه است ولی صدای حرکت شنیده نشود، و این گونه وقف را از این جهت اشمام گویند که متکلّم به حرف آخر بوی ضمّه میدهد چون اِشْمامْ در لغت به معنای بویانیدن است.
توجّه: غرض از رَوْم و اِشْمامْ، امتیاز میان سکون اصلی و عارضی است تا حرکت ساقط شده معلوم گردد زیرا سکون اصلی، رَوْم و اِشْمامْ ندارد.
اقسام وقف
باید دانست قاری قرآن در هنگام تلاوت آیات الهی گاهی از روی ناچاری مجبور به وقف بر روی کلمهای میشود که ممکن است وقفی نامطلوب و بیجا باشد و بدیهی است در چنین صورتی اعاده کرده و از کلمة مورد نظر، ابتدا خواهد کرد، ولی در جایی که قاری قرآن میخواهد اختیاراً وقف نماید باید مکان مناسب برای آن را در نظر گرفته و در انتها و شروع، به عبارتی وقف و ابتدا، دقّت لازم را بنماید تا که احتمالاً خدشه ای به کلام وارد نکند. از این جهت وقف به 6 قسم تقسیم میشود که ذیلاً هر یک با احکام خاص خود بیان خواهد شد.
1- وقف لازم: و آن در مواردی است که اگر وقف نکنیم موجب تغییر معنا گردد، پس در چنین مواردی باید حتماً وقف کنیم، مانند این جملة مبارکه در آیات 7 و 8 سورة حشر: «اِنَّ اللهَ شَدیدُ الْعِقابِ لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرینَ» (البته خداوند سخت عقوبت کننده است برای فقراء مهاجرین…) که وقف بر روی کلمة عقاب لازم و واجب است چرا که در غیر این صورت معنا به طور کلّی تغییر پیدا میکند.
2- وقف تام: در جایی است که کلام از نظر لفظ و معنا تمام شده باشد و ربطی به ما بعد نداشته باشد و از همین جهت هم به آن وقف تام گویند، مانند وقف بر «بسمالله الرحمن الرحیم» و ابتدا به اول سوره. پس در وقف تام بدون اعادة جملة قبلی، عبارت دوم را ابتدا مینماییم.
3- وقف کافی: در جایی است که جمله از نظر لفظی تمام باشد اگر چه از نظر معنی ارتباطی به ما بعد داشته باشد، و چنین وقفی را از آن جهت کافی گویند که وقف در اینجا بیاشکال است و مجاز بودن وقف همین قدر که بیاشکال بود کافی است، مانند وقف به: «…مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» سوره بقره آیه3 ( از آنچه روزی فرمودهایم ایشان را انفاق میکنند) ، و ابتدا به وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ سوره بقره آیه4.
4- وقف حَسَنْ: در موردی است که وقف در آن مورد بی اشکال است چون معنای کاملی را میرساند ولی ابتدا به مابعد چندان لطفی ندارد چون کلمة مابعد بهطوری است که از نظر معنی مربوط به ماقبل است، مثل وقف به اَلْحَمْدُ لِلّهِ و ابتدا به رَبِّ الْعالَمینَ لذا در چنین موردی اگر وقف کرد نیکو است برگردد و دوباره با وصل بخواند.
5- وقف قَبیح: آن جایی است که کلام از نظر لفظ و معنا ناتمام است، مانند اینکه وقف شود به اِنْ تَنْصُرُوااللهَ اگر یاری کنید‹دین› خدای تعالی را و ابتدا شود به یَنْصُرْکُمْ- یاری می نماید شما ر ا «سورة محمّد (ص) آیه 7 ». پس اختیاراً وقف کردن در این نوع وقف کاری ناشایست محسوب میشود و نباید وقف کرد.
6- وقف اَقْبَحْ: در جایی است که علاوه بر این که کلام از نظر لفظ و معنا تمام نیست وقف در این مورد موجب اشتباه فاحشی میشود، مانند وقف در لااِلهَ و ابتدا به اِلَّا اللهُ که دراین مورد به هیچوجه وقف جایز نبوده و وصل واجب است. این نوع وقف را بعضی از دانشمندان کُفْرانْ نیز نام نهاده اند .
توجّه: بحث اقسام وقف، به قاری این را میفهماند که قبل از تلاوت قرآن کریم حتّی المقدور از معانی آیات به طور مختصر هم که شده اطّلاعی داشته باشد تا بتواند در مسائل ابتدا و وقف به نحو احسن اقدام نماید.
علامات وقف
به دلیل اینکه فرد قاری بهسهولت بتواند در مکانهای مناسب وقف کند یکی از دانشمندان علم تجوید به نام شیخ عبدالله سجاوَندی شش حرف را به عنوان نشانة وقف وضع نموده که به نام رموز سجاوندی معروفند که عبارتند از:
1- م: علامت وقف لازم است و باید حتماً وقف نمود.
2- ط: علامت وقف مطلق است، یعنی وقف کردن بدون اعادة جملة ماقبل، نیکو است.
3- ج: نشانة وقف جایز است یعنی وقف و وصل آن هر دو جایز است ولی وقف بهتر است.
4- ز: علامت وقف مُجَوَّز (تجویز شده) است یعنی وقف و وصل هر دو تجویز شده ولی وصل بهتر است.
5- ص: نشانة وقف مُرَخَّصْ است و به معنای آن است که در حالت اضطرار، میتوان وقف نمود و سپس حُسْن ابتدا را در نظر گرفته و مجدداً شروع به خواندن کرد.
6- لا: علامت ممنوع بودن وقف است و اگر وقف شد باید مجدداً با رعایت حُسْنِ ابتدا شروع نمود.
توجّه: باید دانست علامات مذکور، علامات معروف و مشهور بین همة دانشمندان علم تجوید است لکن در بعضی از قرآنهای چاپ کشورهای عربی به علائم دیگری برخورد میکنیم که غیر مشهور هستند و شناخت آنها برای یک دانشجوی قرآنی ضروری است که عبارتند از:
1- قِفْ: (یعنی وقف کن) وقف مطلقاً بر آن خوب است.
2- قِ: وقف بر آن اشکالی ندارد ولی وصل بهتر است.
3- صِلْ: وقف جایز نبوده و وصل نیکو است.
4- صَلی: بهتر این است که وصل شود.
5- قِفْهُ: علامت سکت است فقط در اینجا زمان سکت مقداری طولانی تر است.
6- صِقْ: علامت وصل به ماقبل است یعنی از آنجا شروع نشود بلکه از ماقبل آن شروع شود.
7- صِبْ: نشانة وصل به مابعد است.
8- جِهْ: علامت وقف مُرَخَّصْ است.
9-کَ: یعنی با علامت وقف قبل از خود یکسان است.
10- قِلی: وقف کردن بهتر است.
11- سه نقطه (:.) علامت وقف معانقه است و آنرا جایی گذارند که به فاصلة کمی وقفی بیاید، پس اگر اوّلی را وقف کرد در دوّمی وقف نکند مانند: لارَیْبَ فیهِ :. هُدیً لِلْمُتَّقینَ و البته در قرآنهای کتابت عثمان طه گاهی دو علامت معانقه پشت سرهم میباشند که مشمول همان قاعدة بالا میباشند مانند: لارَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ.
توجّه: دربارة وقف و احکام آن، اگر خواسته باشید تحقیق بیشتری نمایید میتوانید به کتاب اَلنَّشْرُ فی قِرائاتِ العَشْر (ج 1 و 2) در ذیل بحث وقف و نیز کتاب فارسی سِرّالبیان فی علم القرآن (ص 226 الی ص 257) مراجعه کنید.
almiqat.com