۱۳۹۷/۱۱/۰۶
–
۱۶۲۳۲ بازدید
می گویند فطرت انسان خداجوست – می گویند کودکان پاک هستند – می گویند نوزاد تا ۴ ماه بدون واسطه با خدا حرف میزنه و با هر جیغ زدنش تهلیل می گوید ما هم قبول داریم . پس چرا وقتی برای یک بچه ۱۰ ماهه موسیقی پخش می شود ناخوداگاه می رقصد یا وقتی دسن یک بچه دیگر هم سن خود یک چیزی می بیند به زور ان را از دست او می کشد – چرا بچه های دیگر را می زند یا موهای دیگران را می کشد یا با دستش صورت دیگران را زخم می کند ؟
فطرت که امرى آفرینشى و صفتى سرشتى و ذاتى است، ویژگى هایى دارد که همگى از تحلیل خود فطرت بدست مى آیند، و اثبات آنها براى فطرت به دلیل (واسطه دراثبات) نیاز ندارد. می توان ویژگی های فطرت را بدین نحو به شمارش در آورد : 1 – تحقق آنها به علتى غیر از علت وجود انسان نیاز ندارد، زیرا فرض این است که آفرینشى و سرشتى انسانند، پس اگر انسان هست، فطریات او هم با او همراهند، آرى عوامل طبیعى، اجتماعى و غیره در رشد یا انحطاط و به عبارت دیگر در ترتب آثار عینى فطرت برآن مؤثرند، چنانکه در رشد و نمو اصل وجود انسان نیز مؤثر مى باشند. 2 – انسان به آنها درک روشن و معرفتى ویژه دارد، گرچه ممکن است از نظر علم حصولى مورد غفلت و بى توجهى قرار گیرند، چنانکه این دوگانگى معرفت و جهل از نظر حضورى و حصولى در مورد ذات ونفس او نیز راه دارد. 3 – ثابت ، پایدار و جاودانه اند. زیرا لوازم ذات یک چیز بسان ذاتیات آن، انفکاک ناپذیرند. 4 – همگانى و فراگیر بوده، کلیت و عمومیت دارند، دلیل آن همان است که در بند سوم گذشت. 5 – با درک و معرفت فکرى و عقلى همراهند، زیرا انسان از ویژگى عقل و تفکر برخوردار است، و چنانکه قبلا بیان گردید، فطرت نیز از ویژگى هاى انسان و مربوط به بعد فکرى و عقلى اویند. 6 – از ویژگى قداست و تعالى اخلاقى برخوردارند، و دلیل آن نیز فکرى و عقلانى بودن آنها است. زیرا معیار تکلیف، امر و نهى، خوب و بد اخلاقى، عقل و تفکراست; بدین جهت در حیوانات که فاقد درک عقلانى و فکرى اند خوب و بد اخلاقى راه ندارد، خوب و بدهاى آنها طبیعى و غریزى است. لازم به یادآورى است که آنچه در شعاع درک عقلانى قرار مى گیرد، فطرى نامیده نمى شود، بلکه فطرى بودن آن مشروط به این است که عقل آن را بپسندد، یعنى با مرتبه عقلانى وجود انسان سازگار بیابد مانند عدالت، راستگویى، وفاى به عهد و مانند آن، ولى آنچه از ویژگى درک عقلانى برخورداراست، ولى انسان تمایل و کشش عقلانى نسبت به آن ندارد، بلکه در شعاع تمایلات حیوانى و غریزى او قراردارد، فطرى نخواهد بود، و در نتیجه قدسى و ارزشى هم نیست. استاد مطهرى ویژگى هاى فطرت را امور زیر دانسته اند: 1 – فطرت از غریزه آگاهانه تراست، غریزه به حکم اینکه یک میل است، با آگاهى همراه است، یعنى حیوان به میل خود نوعى آگاهى دارد، ولى دیگر به آگاهى خود علم ندارد، ولى انسان آنچه را مى داند مى تواند بداند که مى داند. 2 – فطریات ماوراء حیوانى اند و ملاکهاى انسانیت بشمار مى روند. 3 – فطریات انتخابگرانه اند و با خودمحورى قابل توجیه نیستند. 4 – فطریات از نوعى قداست برخوردارند. و ملاک تعالى انسان مى باشند. (فطرت . مطهری . . صص 32 -34 و صص 69 -73) استاد جوادى آملى نیز درباره ویژگى هاى فطرت چنین گفته اند: «فطرت که همان بینش شهودى انسان نسبت به هستى محض و نیز گرایش آگاهانه و کشش شاهدانه و پرستش خاضعانه نسبت به حضرت اوست، نحوه خاصى از آفرینش است که حقیقت آدمى به آن نحو سرشته شد، و جان انسانى به آن شیوه خلق شد، که فصل اخیر انسان را همان هستى ویژه مطلق خواهى تشکیل مى دهد. فطرت که سرشتى ویژه و آفرینشى خاص است غیراز طبیعت است که در همه موجودهاى جامد وبى روح یافت مى شود، و غیر از غریزه است که درحیوانات و درانسان در بعد حیوانیش موجود است، این ویژگى فطرت از آن جهت است که با بینش شهودى نسبت به هستى محض وکمال نامحدود همراه است، و با کشش و گرایش حضورى نسبت به مدبرى که جهل و عجز وبخل را به حریم کبریایى او راه نیست، آمیخته و هماهنگ مى باشد، فطرت انسانى، مطلق بینى و مطلق خواهى است ». (ده مقاله پیرامون مبدا و معاد. مطهری. صص 67 -69