عصراسلام: در سالهای اخیر، به دلایلی که باید بررسی و آسیبشناسی شود، قشری در جامعه ایرانی متولد شده که شاید بتوان آن را قشر «کودک-شهروند» نامید. قشری که شاید از نظر جمعیت چندان بزرگ نباشد، اما پر سر و صدا، پر توقع و مخل آرامش جامعه است.
از ویژگیهای کودک-شهروندان این است که برای خود کوچکترین مسئولیتی در قبال شرایط خودشان و کشورشان و حل مشکلات جامعهشان قائل نیستند. جهان خارج را عمدتاً از طریق فیلمهای هالیوود و سریالهای تلویزیونی خارجی شناختهاند، اخبارشان را در لابهلای برنامههای سرگرمکننده شبکه «منوتو» دریافت میکنند و تحلیلهایشان را از «سلبریتی»ها در فضای مجازی میگیرند. تنها کنش سیاسیشان طلبکار بودن، غر زدن، فحش دادن و برچسب زدن است، و اگر هر چهار سال یکبار هم با منتکشی و خواهش و التماس دیگران پای صندوق رای بروند، تا انتخابات بعدی از اینکه نوک انگشتشان «جوهری» شده شکایت میکنند و از زمین و زمان طلبکار میشوند.
کودک-شهروندان ارتباطی با «واقعیت» ندارند. مختصات خودشان را در تاریخ درک نمیکنند. جنگ و تحریم اقتصادی و تهدید نظامی و فشار حداکثری خارجی و مسائل منطقهای و پاندمی جهانی «مشکل» آنها نیست و «ربطی» به آنها ندارد. آنها هر چیزی که میخواهند را باید در همان لحظه بدست بیاورند، وگرنه این «خرابشده» جای زندگی کردن نیست.
کودک-شهروندان در وسط طوفان حوادث و در زمانی که سایر مردم با معضلات کمرشکن دست و پنجه نرم میکنند، نیش و طعنه میزنند که همه چیز «گل و بلبل» است! گویا همیشه همه چیز باید برای آنها «گل و بلبل» باشد و دیگران باید همواره معذب و شرمنده آنها باشند که چرا «گل و بلبل» نیست، وگرنه «مالهکش» و «مزدور» و «استمرارطلب»اند.
کودک-شهروندان هیچ چیزی به کشورشان «بدهکار» نیستند؛ حتی در این حد که به آن «فحش» ندهند. هرگز به هیچ پیشرفتی در کشورشان افتخار نمیکنند (افتخار کردن کار بزرگسالان است). این کشورشان است که باید همیشه آنها را روی سرش بگذارد، تشویق کند، پاداش بدهد و فحشهایشان را هم به جان بخرد.
کودک-شهروندان هرگز نمیپرسند که خود برای کشورشان چه میکنند. نه! سوالشان این است که «این خرابشده چه گلی به سر من زده است؟»
نویسنده: علی نصری