خانه » همه » مذهبی » «و خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید …». آیا بر اساس این آیه از سوره بقره، نباید هیچ‌گاه به نام خدا سوگند یاد نمود؟!

«و خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید …». آیا بر اساس این آیه از سوره بقره، نباید هیچ‌گاه به نام خدا سوگند یاد نمود؟!

پاسخ اجمالی

در آیه‌ای از قرآن کریم می‌خوانیم:

«خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید و سوگند او را مانع از پرهیزکار بودن و اصلاح بین مردم نسازید که خدا شنوا و دانا است».[1]

در شأن نزول این آیه می‌گویند: این آیه درباره عبد اللّه بن رواحه نازل گردید، که با دامادش بشر بن نعمان قطع رابطه کرده و قسم خورده بود به خانه وى نرود و با وی سخن نگوید و بین وى با زنش میانجی‌گرى نکند، و می‌گفت: به خدا سوگند یاد کرده‌‏ام و بدون دادن ‏کفاره روا نیست قسم خود را بشکنم.[2]

در معناى جمله اول آیه(خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید)، و این‌که مراد از آن چیست از سوی مفسران نظریاتی ارائه شده است؛ مانند:

  1. سوگند به خدا را بهانه‌ای برای خودداری از نیکوکارى و پرهیزکارى قرار ندهید؛ یعنی به سوگندی که به خدا خورده‌اید استناد نکرده و نگویید: چون ما به خدا سوگند خورده‌‏ایم، این کار خیر را انجام نخواهیم داد.

بنابر این، «عرضه» در این‌جا به معناى اعتراض است که مانع شدن میان دو چیز می‌باشد و معترض چیزی است که مانع بین دو امر است و نمی‌گذارد یکى از آنها به دیگرى برسد(مانند جمله معترضه). و در این‌جا منظور این است که قسم خوردن و علت آوردن آن‌را فاصله بین خود و نیکى قرار ندهید.

  1. «عرضه» به معناى حجت؛ یعنی سوگند به خدا را حجت و دلیل خود براى خوددارى از نیکى و پرهیزکارى قرار ندهید، و اگر قبلاً سوگندى خورده‌‏اید و اکنون دانستید که خیر و مصلحت در خلاف آن است، باید آنچه مصلحت در خلاف آن است را ترک کرده و آنچه خیر و مصلحت دارد را انجام دهید و استناد به سوگند گذشته ننمایید.

در حقیقت معناى آیه در این دو مورد یکى است؛ زیرا در هر دو معنا این است که سوگند به خدا را مانع کار نیک نکنید، به این‌که سوگند را علت و یا حجت قرار دهید.[3]

در این صورت تناسب آن با شأن نزول چنین است که سوگند یاد کردن در انجام کارهاى مباح، عملى پسندیده نیست تا چه رسد به این‌که کسى سوگند یاد کند کارهاى خوب را ترک کند.[4]

براین اساس، آیه در صدد بیان این مطلب است که شما با سوگند خوردن، خود را در انجام امور خیر محدود نکنید. به عنوان نمونه اگر از شما خواستند بین دو نفر آشتی برقرار کنید، نگویید که سوگند خورده‌ام در این امور دخالت نکنم!

  1. ممکن است کلمه «عرضه» به معناى «چیزى که عرضه بر آن بسیار است»، بوده باشد. بر اساس این معنا، آیه شریفه، نهى از زیاد سوگند خوردن به خداى سبحان خواهد بود. و معنایش چنین خواهد داد که بسیار به خدا سوگند نخورید، که اگر چنین کنید باعث می‌شود که دیگر موفق به نیکى و تقوا و اصلاح بین مردم نشوید؛ چون کسى که بسیار به خدا سوگند می‌خورد نام خدا دیگر در نظرش بزرگ جلوه نمی‌کند و سوگند به او را عملى سبک می‌شمارد؛ چون هر عملى که تکرار شد از اهمیت می‌افتد، و اثر سوگند زیاد آن است که اولاً: چنین کسى از دروغ هم پروا نمی‌کند، و دروغ هم بسیار خواهد گفت، و ثانیاً: جامعه، براى چنین فردى ارزش و منزلتى قائل نیست؛ چون مردم می‌فهمند که او براى خودش حرمتى قائل نیست، و خودش می‌داند که هر چه بگوید، جامعه آن‌را نمی‌پذیرد، و تکذیبش می‌کند.[5]

خلاصه این‌که آیه در صدد بیان آن است که نباید سوگند خوردن به خدا ورد زبان انسان‌ها شده، و به تدریج به صورت امری بی‌اهمیت تلقی شود؛ یعنی در امور کم اهمیت، حتی اگر سخن انسان راست و منطبق با واقع باشد، نباید سوگند خورد.

در همین راستا امام صادق(ع) فرمود: «لا تحلفوا بالله صادقین و لا کاذبین فإن الله قد نهى عن ذلک فقال‏ لا تجعلوا الله‏ عرضة لأیمانکم‏»؛[6] به خدا سوگند نخورید، چه این‌که راست بگویید یا دروغ؛ زیرا خداوند می‌فرماید: «خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید». امام فرمود: اگر کسی از شما خواست بین دو نفر اصلاح برقرار کنید، نگویید من سوگند خوردم که چنین کاری را نکنم.

با توجه به آنچه بیان شد، نهی از سوگند خوردن به نام خدا، بدان معنا نیست که در موارد نیاز – به عنوان نمونه شهادت صادقانه به نفع فردی در دادگاه – از سوگند خوردن خودداری کنیم، بلکه مراد آن است که سوگند خوردن را لقلقه زبان خود قرار ندهیم.

گفتنی است که در آیه بعد می‌فرماید: خداوند شما را برای سوگندهایى که بدون توجه یاد می‌کنید، مؤاخذه نخواهد کرد: «لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی‏ أَیْمانِکُم».[7]

 


[1]. بقره، 224. «وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ».

[2]. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ترجمه، ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص 44، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1383ش.

[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏2، ص 567، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 146، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[5]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 222- 223، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق؛ همو، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 2، ص 333، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.

[6]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 567؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 1، 218، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.

[7]. بقره، 225.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد