خانه » همه » مذهبی » پرخاشگری پدر

پرخاشگری پدر


پرخاشگری پدر

۱۳۹۳/۰۴/۲۴


۴۴۶ بازدید

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما.پدری دارم با سن بالا و حدود ۳۰ سال بامن اختلاف سن دارند و هرگاه مسئله ای در خانه پیش می آید تا زمانی که از ایشان تعریف و کارهای او را تایید کنیم خوب هستند اما اگر انتقادی هر چند کوچک هم بکنیم بلا فاصله عصبی شده و با گفتن بگو چشم و کار شما درست است میخواهند موضوع را عوض کنند و اگر هم بحث بالا بگیرد سریعا عصبی و پرخاشگر میشوند .برای صحبت کردن و گفتن احادیث تماما خبره اما پای عمل که میرسد ذره ای از آن احادیث به یاد ندارند.چند بار به مقدسات بی احترامی کرده:از جمله پرت کردن قرآن پرت کردن مهر و زمانی که میپرسیم برای چه این کاررا کردید میگویند چون به من نگفتید چشم و با من موافقت نکردید.در صورتی که حرفی کاملا بی منطق میرنند.بیشتر این حالات در مسائل مالی پیش می آید و روی مادیات بسیار حساس هستند در ضمن بازنشسته سپاه و مدافع سر سخت ولایت و دراین حالت چنین اعمالی از ایشان سر میزند. حال شما بگویید من چه کنم به تنگنا رسیدم رسیده ام.

عصبی شدن وپرخاشگری وپرتاب کردن قرآن، خطاهای بسیار بزرگی است ولی همانطوری که خودتان گفته اید،اگر با او مخالفت نکنید، اوخوب است واین حالتها مربوط به حالت برانگیختن خشم او ورعایت نکردن احترام لازم نسبت به او،ازجانب شماست ،بنابراین به این دلیل که او پدر شما است وبر شما ولایت دارد؛ سعی کنید رعایت حال پدرتان را کرده وایشان را عصبانی نکنید ، (اگرمطالبی را که شما گفتید، همه صحت داشته باشد ، بازهم چون ایشان پدرتان است) ، کاری نکنید ویا حرفی نزنید که موجب خشم او شده وخدای ناخواسته قرآن را پرتاب کرده ویا…
به جهت احترام به پدرتان وبه دلیل اهمیت موضوع قسمتی از ترجمه کتاب معراج السعاده را آورده ایم:
احترام به پدر و مادر در منطق اسلام
اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است. ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى یابد سکوت روا نمى دارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى کند، درباره احترام به والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مسئله اى دیده مى شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى کنیم:
الف: در پنج سوره قرآن مجید، نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مى گذارد؛اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه مى کنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.
1- ( …..لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /83 (…. بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید).
2. (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
3. ( وقضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء 23) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.
4. (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام 151) چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
5. (و آن جاهداک على ا ن تشرک بى مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنیا معروفاً» (لقمان 15) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن ندارى، شریک کنند اطاعتشان مکن ولى در دنیا به نیکى با آنان رفتار کن.
ب: شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانکه مى خوانیم: «ا ن اشکرلى ولوالدیک الى المصیر» (لقمان 14) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوى من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
قرآن حتى کمترین بى احترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثى، امام صادق (ع) مى فرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنى من اف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ا ن ینظر الرجل الى و الدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزى کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مى کرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتى است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.
ج: با اینکه جهاد یکى از مهمترین برنامه هاى اسلامى است، تا هنگامى که جنبه وجوب عینى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جایز نیست. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که مردى نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیده اى است و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از این موضوع ناراحت مى شود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذى بعثنى بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فى سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است. البته، هنگامى که جهاد جنبه وجوب عینى پیدا کند، کشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى حتى نارضایتى پدر و مادر پذیرفته نیست.
– پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیر الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى رسد؛ اما هیچگاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.
– این تعبیر، اشاره لطیفى به این موضوع دارد که چنین اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمى توانند به آن نزدیک شوند.
– سید قطب در تفسیر فى ظلال القرآن، حدیثى به این مضمون از پیامبر (ص) نقل مى کند که مردى که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف مى داد، پیامبر (ص) را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم». پیامبر فرمودند: «نه، حتى جبران یکى از ناله هاى او را به هنگام وضع حمل» نمى کند.
– یک نکتة که دراینجا باید ذکر شود، این است که گاه مى شود پدر و مادر پیشنهادهاى غیر منطقى یا خلاف شرع به انسان مى کند، بدیهى است اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد، لازم نیست. ولى با این حال، باید با برخورد منطقى و انجام دادن وظیفه امر به معروف و نهى از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد. امام کاظم (ع) مى فرمایند: «کسى نزد پیامبر (ص) آمد و از حق پدر وفرزند سئوال کرد. فرمودند: باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشیند و کارى نکند که مردم به پدرش بدگویى کنند (نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردى)».
– توحید و نیکى به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام مهم اسلامى
«لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما اوکلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و کریماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ریبانى صغیراً ربکم اعلم بما فى نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفوراً» (اسراء 22-25) با خداى یکتا، خداى دیگرى به خداى مگیر که نکوهیده و خوار خواهى ماند. «پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. هر گاه تا تو زنده هستى هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من، همچنانکه مرا در خردى پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر کس دیگر به آنچه در دلهایتان مى گذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشید. او توبه کنندگان را مى آمرزد.»
آیات مورد بحث، سر آغازى براى بیان یک سلسه از احکام اساسى اسلام که با مسئله توحید وایمان شروع مى شود، توحیدى که خمیر مایه همه فعالیتهاى مثبت و کارهاى نیک و سازنده است. آیه نخست با توحید شروع شده است و تاکید مى کند که نباید براى خداوند یگانه هیچ معبودى قرار داد. آیه نمى گوید: «معبود دیگرى را با خدا پرستش مکن». بلکه مى گوید: قرار مده» تا معناى وسیعترى داشته باشد. یعنى، نه در عقیده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود دیگرى را در کنار «الله» قرار مده.
سپس به بیان نتیجه شرک مى پردازد، که همانا با نکوهش و خوارى نشستن است. انتخاب کلمه «قعود» (نشستن) در اینجا، اشاره به ضعف و ناتوانى است، زیرا در ادبیات عرب، این کلمه کنایه از ضعف است؛ همانگونه که گفته مى شود: « قعد به الضعف عن القتال» (ناتوانى سبب شد که از بیکار با دشمن بنشیند).از جمله بالا استفاده مى شود که شرک، سه اثر بسیار بد در وجود انسان مى گذارد:
1- شرک مایه ضعف، ناتوانى، زبونى و ذلت است؛ در حالى که توحید، عامل قیام، حرکت و سرافرازى است.
2- شرک، مایه مذمت ونکوهش است؛ چرا که یک خط روشن انحرافى است، در برابر منطق عقل و کفرانى است آشکار، در مقابل نعمت پروردگار. و آنکس که تن به چنین انحرافى دهد، در خور مذمت است.
3- شرک سبب مى شود که خداوند، مشرک را به معبودهاى ساختگى اش واگذارد و دست از حمایتش بردارد. و از آنجا که معبودهاى ساختگى نیز قادر به حمایتش بردارد و از آنجا که معبودهاى ساختگى نیز قادر به حمایت کسى نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانى برداشته است، آنان «مخذول» و بدون یار و یاور خواهند شد.
در آیات دیگر قرآن نیز همین معنا به شکل دیگرى مجسم شده است؛ چنانچه مى فرماید: عنکبوت /41«مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ا ن اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون»(مثل آنان که غیر از خدا را به دوستى گرفتند، مثل عنکبوت است که خانه اى بساخت و همانا سست ترین خانه ها، خانه عنکبوت است، اگر مى دانستند.)
– در آیات مورد بحث ،بعد از اصل توحید، به یکى از اساسى ترین تعلیمات انسانى انبیاء- با تاکید مجدد بر توحید- اشاره شده است؛ که همانا نیکى به پدر و مادر است. «قضی»، مفهوم محکمترى امر را دارد. و فرمان قطعى و محکم را مى رساند. این مطلب، نخستین تاکید در این باره است، قرار دادن توحید در کنار نیکى به پدر و مادر، تاکید دیگرى بر اهمیت این دستور اسلامى است. مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکى را در بر مى گیرد، و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل مى شود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است. نکره بودن «احساناً» که دراین گونه موارد براى بیان عظمت مى آید، پنجمین تاکید محسوب مى شود. توجه به این نکته لازم است که فرمان، معمولاً روى یک امر اثباتى مى رود؛ در حالى که در اینجا، روى نفى رفته است. این نکته، ممکن است به خاطر آن باشد که از کلمه «قضى»، فهمیده مى شود که جمله دیگرى در شکل اثباتى در تقدیر است یا اینکه مجموع جمله نفى و اثبات : «الا تعبدوا الا ایاه». در حکم یک جمله اثباتى؛ اثبات عبادت انحصارى پروردگار است.
سپس، یکى از مصداقهاى روشن نیکى به پدر و مادر بیان شده است. در اینجا، به قسمتى از ریزه کاریهاى برخورد بسیار مودبانه و احترام آمیز فرزندان به پدران و مادران از دیدگاه قرآن، اشاره مى شود.
1. از یک سو، روى حالت پیرى آنان- که در آن موقع نیازمندتر به حمایت ومحبت و احترامند- تاکید مى کند، و فرزندانشان را از کمترین سخن اهانت آمیز به آنان نهى مى کند. آنان ممکن است بر اثر کهولت، طورى شوند که نتواند بدون کمک دیگرى حرکت کنند، از جا برخیزند و حتى ممکن است قادر به رفع آلودگى از خود نباشند. در این مواقع، آزمایش بزرگ فرزندان شروع مى شود.
2. از سوى دیگر، قرآن تاکید مى کند که در این هنگام نه تنها به آنان نباید «اف» گفت: و با صداى بلند و اهانت آمیز با آنان صحبت کرد، بلکه با قول کریم و گفتار بزرگوانه باید با آنان گفتگو کرد. همه اینها، نهایت ادب در سخن را مى رساند، که زبان کلید قلب است.
3. از سوى دیگر، دستور به تواضع و فروتنى داده شده است، تواضعى که نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چیز دیگر
4. سرانجام، سفارش شده است که حتى موقعى که فرزند رو به سوى درگاه خدا مى آورد، پدر و مادر را، چه در حیات و چه در ممات، نباید فراموش کند و باید تقاضاى رحمت پروردگار را برایشان بنماید، بویژه این تقاضایش را با این دلیل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه که آنان در کودکى مرا تربیت کردند. تو به آنان رحم کن»
– نکته مهمى که از این تعبیر- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده مى شود. این است که اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند که به تنهایى قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند. فراموش نکن که تو هم در کودکى چنین بودى و آنان را باید جبران کرد. از آنجا که گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممکن است لغزشیهایى پیش بیاید که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه به سوى آن کشیده شود. در آخرین آیه مورد بحث مى فرماید: «پروردگار شما به آنچه در دلهاى شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه زمینه ها ضرورى، ثابت، ازلى و خالى از هر گونه اشتباه است؛ در حالى که علوم انسانى واجد این صفات نیست. بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمینه احترام و نیکى به پدر و مادر از انسان سر زد ولى بلافاصله پشیمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.
– در کافى به سند خود از عبد الله بن سنان روایت کرده که گفت از امام صادق (ع) شنیدم مى فرمود: یکى از گناهان کبیره عقوق والدین، و یکى دیگر نومیدى ازرحمت خدا،و یکى ایمنى از مکر اوست، و روایت شده که از هر گناهى بزرگتر شرک به خدا است. (اصول کافى، ج 2، ص 278، ح 4)
و در کتاب فقیه درحقوقى که از امام زین العابدین (ع) روایت کرده فرموده: بزرگترین حق خدا بر تو این است که اورا بپرستى، و چیزى شریکش نسازى که اگر اینکار رابه اخلاص کردى خداوند حقى براى تو برخود واجب مى کند، و آن این است که امور دنیا وآخرتت را کفایت مى کند. و نیز فرمود:
« و اما حق مادرت این است که بدانى او تورا طورى حمل کرد که احدى، احدى را آن طور حمل نمى کند، آرى او تو را در داخل شکم خود حمل کرد، واز میوه قلبش چیزى به تو داد، که احدى به احدى نمى دهد، و او با تمامى اعضاى بدنش تو را محافظت نمود، و باک نداشت ازاینکه گرسنه و تشنه بماند، بلکه پروایش همه از گرسنگى و تشنگى تو بود، او باک نداشت ازاینکه برهنه بماند، همه پروایش از برهنگى تو بود، او هیچ پروایى نداشت از گرما، ولى سعیش این بود که بر سر تو سایه بیفکند،او به خاطر تو از خواب خوش صرفنظر کرد، و تو را از گرما و سرما حفظ نمود، همه این تلاشها براى این است که تو مال اوباشى، و تو نمى توانى از عهده شکر او برآیى، مگر با یارى و توفیق خدا. (صفحه 328) » «واما حق پدرت این است که بدانى او ریشه تو است، چون اگر او نبود تو نبودى، پس هر وقت از خودت چیزى دیدى که خوشت آمد، بدان که اصل آن نعمت پدرتو است، پس حمدخدا گوى ، و شکر پدر بجاى آر ، آن قدر که با این نعمت برابرى کند، و هیچ نیرویى نیست جزبه وسیله خدا. »(من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 376)
– و در کافى به سند خود از هشام بن سالم، از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود : مردى نزد رسول اکرم(ص) رفت و گفت: یا رسول الله به چه کس نیکى کنم؟فرمودبه مادرت، عرضه داشت: سپس به چه کس؟ فرمود: به مادرت،عرضه داشت :سپس به چه کس؟فرمود: به مادرت،عرضه داشت: سپس به چه کس؟ فرمودبه پدرت.(کافى، ج 2، ص 159، ح9)
– و در مناقب آمده که روزى حسین بن على (ع) به عبدالرحمان بن عمرو بن عاص گذشت ، پس عبد الرحمان گفت : هر که مى خواهد به مردى نظر کند که محبوبترین اهل زمین است نزد اهل آسمان، به این شخص نظر کند، که دارد مى گذرد، هر چند که من بعد ازجنگ صفین تاکنون با او هم کلام نشده ام. پس ابوسعید خدرى او را نزد آن جناب آورد ، حسین (ع) به او فرمود : آیا مى دانستى که من محبوبترین اهل زمین نزد اهل آسمانم و با این حال در صفین شمشیر به روى من و پدرم کشیدى ؟ به خدا سوگند پدر من بهتر از من بود، پس عبد الرحمان عذر خواهى کرد و گفت : آخر چه کنم رسول خدا (ص) به خود من سفارش فرمود که پدرت را اطاعت کن ، حضرت فرمود : مگر کلام خداى را نشنیدى که فرمود : «و ان جا هداک على ان تشرک بى ما لیس لک به علم فلا تطعهما» و نیز مگر از رسول خدا (ص) نشنیده اى که فرمود : اطاعت (پدر و مادر و یا هر کس که اطاعتش واجب است) باید که معروف باشد و اطاعتى که نافرمانى خدا است معروف و پسندیده نیست و نیزمگر نشنیده اى که هیچ مخلوقى در نافرمانى خدا نباید اطاعت شود. (مناقب، ج 4، ص 73)
روایاتى در ذیل جمله: وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً در باره نیکى کردن به پدر و مادر:
– در تفسیر عیاشى از ابى ولاد الحناط روایت کرده که گفت: از امام صادق معناى آیه وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً را پرسیدم، فرمود: یعنى با پدر و مادر نیکو معاشرت کنى و وادارشان مکنى که مجبور شوند در حوائجشان از تو چیزى بخواهند (بلکه قبلا برایشان فراهم کنى) هر چند که خود بى نیاز از آن باشند مگر نشنیدى که خداى تعالى فرموده: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ به خیر و احسان نمى رسید مگر زمانى که از آنچه که دوست مى دارید انفاق کنید آن گاه امام (ع) فرمود: اما اینکه فرمود: إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ معنایش این است که اگر خسته ات کردند به ایشان اف نگویى و اگر تو را زدند وَ لا تَنْهَرْهُما ایشان را نرنجانى وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً یعنى در عوض بگویى خدا شما را بیامرزد، این است قول کریم تو، وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ یعنى دیدگان خود از نگاه پر مکنى مگر به نگاه از رحمت و رقت، و صداى خود بلندتر از صداى ایشان و دست خود ما فوق دست ایشان بلند مکنى و در راه از ایشان جلو نیفتى «2».مؤلف: این روایت را کلینى نیز در کافى به سند خود از ابى ولاد الحناط از آن جناب نقل کرده است «3».
– و در کافى به سند خود از حدید بن حکیم از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: کمترین عقوق والدین اف گفتن است، و اگر خداى تعالى از این کمتر را سراغ داشت از آن نیز نهى مى کرد «4».
مؤلف: همچنین این روایت را به سند دیگر از امام صادق (ع) نقل کرده و نیز همین معنا را به سند خود از ابى البلاد از آن حضرت روایت کرده است «5»، و عیاشى هم همان را در تفسیر خود از حریز از آن جناب نقل نموده، و طبرسى در مجمع البیان از حضرت رضا (ع) و آن حضرت از پدرش و پدرش از آن جناب امام صادق (ع) نقل کرده است «6»، و روایات در نیکى به پدر و مادر و حرمت عقوق چه در زندگى ایشان و چه بعد از مرگشان چه از طرق عامه از رسول خدا (ص) و از طرق خاصه از آن حضرت، و از امامان اهل بیت (ع) بیش از آن است که بتوان شمرد.
– و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: «برّ الوالدین أفضل من الصّلاة و الصّوم و الحجّ و العمرة و الجهاد فی سبیل اللّه». «نیکى به پدر و مادر از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خدا برتر است».
و فرمود: «من أصبح مرضیّا لأبویه، أصبح له بابان مفتوحان إلى الجنّة».«هر که روز آغازد و پدر و مادرش از او راضى باشند، دو در از بهشت بر او گشوده باشد».
– و از حضرت صادق علیه السّلام روایت است که فرمود: «انّ رجلا اتى النّبىّ صلى اللّه علیه و آله و سلّم فقال: یا رسول اللّه أوصنى. فقال: لا تشرک باللّه شیئا و ان حرّقت بالنّار و عذّبت إلاّ و قلبک مطمئنّ بالایمان، و والدیک فأطعهما و برّهما حیّین کانا أو میّتین، و ان امراک ان تخرج من اهلک و مالک فافعل، فانّ ذلک من الایمان».
«مردى نزد پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه! مرا سفارشى کن، فرمود: چیزى را شریک خدا مگیر، هر چند به آتش سوخته شوى و شکنجه بینى، که دل تو باید به ایمان مطمئن باشد، و پدر و مادر خود را فرمان بر و با آنها نیکى کن زنده باشند یا مرده، و اگر تورا فرمان دادند که دست از اهل و مال خود بردار چنان کن، که این عمل نشانه ایمان است».
– و نیز از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود: «مردى نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم آمد و از نیکى به پدر و مادر پرسید. سه بار فرمود: با مادر خود نیکوئى کن و سه بار فرمود: با پدر خود نیکوئى کن، و مادر را قبل از پدر ذکر کرد».
– و نیز از آن حضرت است: «مردى خدمت پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد: به که احسان کنم؟ فرمود: به مادرت. گفت سپس به که؟ فرمود: به مادرت، پرسید: سپس به که؟ فرمود: به مادرت. عرض کرد: سپس به که؟ فرمود: به پدرت».
– و مرد دیگرى خدمت آن حضرت صلى اللّه علیه و آله و سلّم آمد و عرض کرد: «من مردى جوان هستم و جهاد را دوست دارم، و مادرى دارم که از آن اکراه دارد. فرمود: برگرد و با مادر خود باش، به خدائى که مرا به حق برانگیخته است! آرام گرفتن مادر تو به تو در یک شب بهتر است از یک سال جهاد در راه خدا».
– و نیز حضرت صادق علیه السّلام فرمود: «خواهر رضاعى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم نزد آن حضرت آمد، چون او را دید شاد شد و روپوش خود را براى او گسترد و او را روى آن نشانید، سپس به او رو کرد و با تبسّم با او سخن گفت، تا برخاست و رفت و برادرش آمد، حضرت رفتارى که در باره خواهش کرد نسبت به او نکرد، گفتند:یا رسول اللّه، با خواهرش رفتارى کردى که نسبت به او با آنکه مرد است نکردى، فرمود: زیرا آن خواهر با پدر و مادر خود نیکوکارتر بود».
– از امام صادق علیه السّلام سؤال شد: «اىّ الأعمال افضل؟ قال: الصّلاة لوقتها، و برّ الوالدین، و الجهاد فی سبیل اللّه». «چه اعمالى بهتر است؟ فرمود: نماز در وقت، و نیکوئى با پدر و مادر، و جهاد در راه خدا».
– مردى به آن حضرت عرض کرد: «انّ أبی قد کبر جدّا و ضعف، فنحن نحمله اذا اراد الحاجة. فقال: ان استطعت أن تلى ذلک منه فافعل، و لقّمه بیدک، فإنّه جنّة لک غدا». «پدرم بسیار پیر شده و ضعف چنان بر او غالب گشته که براى قضاى حاجت او را برمى داریم، فرمود: اگر توانى خودت چنان کن، و به دست خود لقمه به دهان او گذار که فردا سپر تو خواهد بود».
– مردى به آن حضرت گفت: «انّ لی ابوین مخالفین. فقال: برّهما کما تبرّ المسلمین ممّن یتولاّنا».«پدر و مادرى دارم که (در مذهب ) مخالف من هستند. فرمود: با آنان نیکوئى کن همچنانکه با مسلمانهاى دوست (و اهل ولاء) ما نیکى مى کنى».
– مردى به حضرت رضا علیه السّلام عرض کرد: «أدعو لوالدىّ اذا کانا لا یعرفان الحقّ؟ قال: ادع لهما و تصدّق عنهما، و ان کانا حیّین لا یعرفان الحقّ فدارهما، فانّ رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلّم قال: انّ اللّه بعثنى بالرّحمة لا بالعقوق».
«هر گاه پدر و مادرم (مذهب ) حق را نشاسند دعاشان کنم؟ فرمود: به ایشان دعا کن و براى آنها صدقه بده، و اگر زنده باشند و (مذهب ) حق را نشناسند با آنها مدارا کن، که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: خدا مرا براى رحمت فرستاد نه براى نافرمانى و بى مهرى».
و اخبار دیگرى نیز در امر به نیکى و احسان به پدر و مادر، با آنکه بر خلاف حق باشند، رسیده است.
– امام صادق علیه السّلام فرمود: «ما یمنع الرّجل منکم أن یتبرّ والدیه حیّین و میّتین، و یصلّى عنهما، و یتصدّق عنهما، و یحجّ عنهما، و یصوم عنهما، فیکون الّذى صنع لهما و له مثل ذلک، فیزیده اللّه عزّ و جلّ ببرّه و صلاته (صلته) خیرا کثیرا». «مردى از شما را چه باز مى دارد که به پدر و مادر خود نیکى کند، زنده باشند یا مرده، که از جانب ایشان نماز کند و صدقه دهد و حج بجا آورد و روزه بگیرد، تا ثواب آنچه کرده از ایشان باشد و مانند آن هم براى خود او باشد، و خداى عز و جل به سبب احسان و نماز (یا صله) او خیر بسیار براى او بیفزاید».
و اخبار در ثواب نیکى به پدر و مادر بى شمار است. و هر مؤمنى را سزاوار است که در گرامیداشت و بزرگداشت و احترام ایشان اهتمام بسیار نماید، و در خدمت آنان کوتاهى نکند، و در معاشرت و مصاحبت با آنها رفتار نیکو داشته باشد، و اگر به چیزى نیاز داشته باشند صبر نکند تا آنها از او بخواهند بلکه پیش از اظهار ایشان تقدیمشان کند، که نیاز به سؤال نداشته باشند، همچنانکه در اخبار آمده است.
و اگر با او درشتى کنند به آنها اف نگوید، و حتّى اگر او را بزنند چهره درهم نکشد، بلکه به ایشان بگوید: خدا شما را بیامرزد، و نگاه تند به ایشان نیفکند بلکه با نظر رحمت و عطوفت بنگرد، و صداى خود را از صداى آنها بلندتر نکند، و دست خود را بالاى دست ایشان نگذارد، و جلوتر از ایشان راه نرود، بلکه تا آنجا که امکان دارد در حضور آنها ننشیند، و هر چه در فروتنى و خاکسارى براى ایشان مبالغه کند اجر و ثوابش بیشتر و بزرگتر خواهد بود.
و بالجمله: اطاعت و فرمانبردارى ایشان و طلب خشنودى آنان واجب است، و فرزند نباید بى اجازه ایشان مباح و مستحبّى را به جا آورد، و از این رو علما فتوا داده اند که مسافرت در طلب علم بدون اجازه آنها جایز نیست، مگر در طلب علم واجبات مثل نماز و روزه و اصول عقاید، بشرط آن که در شهر خودش کسى نباشد که به او بیاموزد، و اگر کسى باشد مسافرتش جایز نیست. و روایت است: «مردى از یمن نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم آمد که در خدمت آن حضرت جهاد کند، حضرت فرمود: برگرد و از پدر و مادر خود اجازه بخواه، اگر اجازه دادند جهاد کن، و گر نه تا توانى به آنها نیکى کن، که این بعد از توحید از همه آنچه نسبت به آن تکلیف مقرر شده است بهتر است». و دیگرى براى جهاد نزد آن حضرت آمد، فرمود: «آیا مادر دارى؟» گفت: آرى! فرمود: «ملازم او باش، که بهشت زیر پاى اوست».
– و دیگرى آمد که براى جهاد بیعت کند، و گفت: به خدمت شما نیامدم مگر اینکه پدر و مادرم را به گریه آوردم. فرمود: «برگرد نزد ایشان، و آنها را چنانکه گریانیدى بخندان».
و اگر بین پدر و مادر اختلافى پدید آمد به نحوى که خشنودى یکى به ناخشنودى دیگرى بسته بود، فرزند باید در اصلاح و آشتى بین آنها به هر طریق ممکن بکوشد، اگر چه لازم باشد که نزد فقیه شهر رود تا آنها را بخواهد و با پند و اندرز میانشان توافق برقرار کند، تا هیچ یک از او شکسته خاطر نشود.و بدان که حق برادر بزرگتر بر کوچکتر نیز بزرگ و رعایت آن لازم است. و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: «حق برادر بزرگ بر کوچک مثل حق پدر است بر فرزند».
پی نوشتها:
(1) این احادیث را با «اصول کافى»: باب نیکى به پدر و مادر، و با «وسائل»: کتاب نکاح، باب وجوب نیکى به والدین، و با «مستدرک»: 2- 628، کتاب نکاح، تصحیح کردیم.
(2) تفسیر عیاشى، ج 2، ص 285، ح 39.
(3) اصول کافى، ج 2، ص 157، ح 1.
(4) اصول کافى، ج 2 ص 348، ح 1.
(5) اصول کافى، ج 2، ص 349، ح 7- 9.
(6) مجمع البیان، ج 6، ص 409.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد