۱۳۹۲/۰۵/۲۹
–
۲۳۸ بازدید
براى پاسخ به این سؤال از دو راه کلى (عقل و آیات قرآن کریم)، مسأله را پى مى گیریم.
T}یک. راه عقل {T
یک. راه عقل
براى داورى در مورد حقانیت یک دین و عدم حقانیت ادیان دیگر، باید ابتدا با اصول عقاید و آموزه هاى ادیان آشنا شد و آن گاه آن را به وسیله عقل – که حجت درونى انسان است – محک زد. ما در چنین مراجعه اى، اصول عقاید و معارف دین اسلام را مبتنى بر ادله و براهین متقن و یقینى عقلى مى یابیم؛ یعنى، یکایک این اصول به وسیله براهین متعدد یقینى اثبات مى گردد. با وجود براهینى که درباره اصل توحید اقامه مى شود، ادیان و مکاتب غیرتوحیدى – که اعتقاد به تثویت (دوخدایى)، تثلیث (سه خدایى) یا چند خدایى از ارکان اعتقادى آنها محسوب مى شود – ابطال مى گردد. در همین زمینه، آنچه که از ادله یقینى عقلى بر نفى جسمیت یا رؤیت خداوند اقامه مى شود، مکاتب و مذاهبى را که مبتنى بر چنین عقایدى هستند، رد مى کند. در خصوص دو دین بزرگ یهودیت و مسیحیت، نیز با همین حجت درونى؛ یعنى، احکام و براهین یقینى عقل، اگر به بررسى آموزه هاى این دو دین بنشینیم، به نتیجه مشابه سایر مکاتب خواهیم رسید. در خصوص ادیان الهى و آسمانى باید گفت که حقیقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقیاد و تسلیم در برابر خداوند متعال است، لکن دستور العمل هاى مربوط به چگونگى تأمین سعادت دنیوى و اخروى انسان، که در اصطلاح از آن به «شریعت» یاد مى شود، متفاوت است؛ یعنى، با توجه به اختلاف زمان و مکان و مخاطب این دستورالعمل ها، مراحل مختلى را گذرانده و متناسب با آن رو به تکامل بوده است. علاوه بر این، اصول عقاید و گوهر ادیان نیز در مقام بیان و تبیین از عمق و تفصیل بیشترى برخوردار گردیده است. در حقیقت، دین توحیدى واحد است و شرایع متعدد است: «ان الدین عند الله الاسلام»؛ آل عمران (3)، آیه 19. «به درستى که دین در نزد خدا اسلام (تسلیم در برابر حق) است». با ظهور هر پیامبرى شریعت قبلى پالایش یافته و در شکل کامل ترى عرضه شده است. از این رو پیامبران همه مبلغ دین واحد بودند، و به همین جهت، یکى پس از دیگرى مژده آمدن پیامبر جدید را مى دادند و به این مطلب در کتاب مقدس یهودیت و مسیحیت تصریح شده است. تورات، کتاب هوشیع نبى. بنابراین پیروى صحیح از آیین یهود، با آمدن حضرت عیسى، در تبعیت از ایشان خواهد بود و پیروى صحیح از آیین مسیح با ظهور پیامبر اسلام، در تبعیت از حضرت نبى اکرم خواهد بود. در نتیجه، تفاوت شرایع آسمانى به معناى درجات متکامل از یک راه و یک حقیقت است. با توجه به این بیان عقل، با قطع نظر از مسأله تحریف در شرایع گذشته، حکم به لزوم پیروى از جامع ترین و کامل ترین پیام و دستورالعمل الهى که در آخرین شریعت (اسلام) متجلى شده است، مى نماید. همچنین عقل، در بررسى آموزه هایى که توسط یهودیت و مسیحیت امروزى تبیین مى شود، آنها را مخالف با براهین یقینى خود مى یابد. اعتقاد به تثلیث رساله اول به قرنتیان 6:8 و انجیل یوحنا: 20. تجسم و رؤیت همان و سفر پیدایش. امورى است که براهین عقلى آن را از هیچ مکتب و مذهبى نمى پذیرد؛ بلکه آن را نشانه عدم حقانیت و در واقع تحریف آنها مى داند. به پاره اى دیگر از تحریفات صورت گرفته در این دو دین بزرگ اشاره اى گذرا مى کنیم تا بر اساس حکم عقل، خود داورى کنید:
تحریفات مسیحیت و یهود
1. اتهامات ناروا به پیامبران؛ علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادى و اعتقادى در کتاب مقدس، پاره اى اتهامات ناروا و غیراخلاقى به بعضى از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد، ر.ک: انجیل یوحنا، 1:112، سفرتکوین، 30:19 38 و براى آشنایى بیشتر ر.ک: انیس الاعلام، ج 3 و صادقى، محمد، بشارات عهدین، ص 73 و 177. این در حالى است که براهین عقلى لزوم عصمت پیامبران را اثبات مى کند. 2. وجود افسانه ها؛ وجود افسانه هاى بى پایه در کتاب مقدس، یکى دیگر از جنبه هاى تحریف آن است؛ از جمله مى توان به کشتى گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه اى او بر خدا، اشاره کرد سفر پیدایش، 43/2330. 3. گناه فطرى؛ مسیحیان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و این گناه به همه فرزندان او نیز منتقل مى شود؛ یعنى، انسان بالفطرة گناه کار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایى از این خطا، سودى نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسى(ع)، کفاره گناه فطرى انسان است. 4. تقویت ظلم؛ یکى دیگر از آموزه هاى نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان حاکم و سایه خدا در زمین اند. انجیل متى، 38:5 و اکثر نامه هاى پولس به رومیان. وجود این گونه آموزه هاى غیرعقلانى در کنار طرح مسأله تثلیث و تجسیم و وجود تناقضات متعدد در متن کتاب مقدس، در کتاب «انیس الاعلام»، ج 2، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسى قرار گرفته است. دلیل بر عدم حقانیت مسیحیت و یهودیت امروزى است. خلاصه سخن اینکه راه شناخت حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان و شرایع، مراجعه به آموزه هاى آنها و داورى است. اگر کسى مراجعه کند، خواهد یافت که اسلام در سه وادى «عقاید»، «اخلاق و فضایل» و «احکام فردى و اجتماعى»، نه تنها کامل تر از سایر ادیان؛ بلکه قابل مقایسه و طرف نسبت با آنها نیست و در تمام دوره زندگى بشر، عقاید و شریعتى به اینجامعیت و عمق و اتقان و استوارى بر بنیان عقل، وجود ندارد. امام خمینى(ره) در این زمینه، در کتاب چهل حدیث مى نویسد: «اثبات حقانیت دین اسلام، احتیاج به هیچ مقدمه ندارد جز نظر کردن به خود آن و مقایسه بین آن و سایر ادیان و شرایع». خمینى، روح الله، چهل حدیث، شرح حدیث دوازدهم، ص 201. در پایان این بخش، به این نکته اشاره مى کنیم که داورى عقل و سنجش و حکم عقل به حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت سایر ادیان، خود دلیلى بر نفى پلورالیزم است.
دو. راه آیات
آیات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و در نتیجه نفى پلورالیسم و تکثرگرایى دینى، به صراحت با برخى از اصول و مبانى پلورالیسم مخالف است و آن را ابطال مى کند. مجموع آیات در این زمینه را در سه بخش قرار مى دهیم: 1. آیاتى که بر صراحت، تنها اسلام را دین حق و صراط مستقیم معرفى مى کند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفى کرده و آنان را به پیروى از اسلام دعوت مى کند: الف. «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرین». آل عمران (3)، آیه 85. ب. «و لن ترضى عنک الیهود و لا النصارى حتى تتّبع ملّتهم، قل انّ هدى الله هو الهدى و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذى جاءک من العلم مالک من الله من ولىّ و لا نصیر». بقره (2)، آیه 120. ج. «و قالت الیهود عُزیر ابن الله و قالت النصارى المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون قول الّذین کفروا من قبل قاتلهم الله انّى یؤفکون». توبه (9)، آیه 30. و آیات فراوان دیگر که شما را به قرآن کریم ارجاع مى دهیم: سوره آل عمران(3)، آیه 61 (مباهله با مسیحیان)؛ سوره توبه (9)، آیه 32 و 31؛ سوره نساء(4)، آیه 157و 171؛ سوره مائده(5)، آیه 51 و 73؛ سوره فتح (48)، آیه 28؛ سوره صف (61)، آیه 9؛ سوره مریم(19)، آیات 91 88؛ سوره بقره (2)، آیه 79. 2. آیاتى که با مبناى شکاکیت و نسبیت گرایى و عدم امکان دستیابى به حقیقت – که از مبانى و پیش فرض هاى پلورالیزم دینى است – در تضاد و تقابل است و نشان مى دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیّت مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت امکان پذیر است. این آیات عبارت است از: الف. آیاتى که شکاکان را مورد سرزنش قرار مى دهد. نحل (16)، آیه 66؛ جاثیه (45)، آیه 32. ب. آیاتى که ادله انبیا را روشن و آشکار، و شکّ شکاکان را بى وجه معرفى مى کند. ابراهیم (14)، آیه 9 و 10. ج. آیاتى که امر به تبعیت از علم و یقین و اجتناب از پیروى از ظن و گمان و شک دارد. اسراء (17)، آیه 36؛ یونس (10)، آیه 36؛ نجم (53)، آیه 28. 3. پلورالیزم دینى، بر اساس برخى از مبانى جدید هرمنوتیک استوار است که مى پندارد، عبارات و متون دینى صامت، یعنى، خالى از معانى اند و قهرا هر نوع شناختى از دین، کاملاً شخصى مى باشد. آیات و روایات بسیارى با این مبنا به صراحت مخالفت دارند: الف. «و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» ؛ حدید (57)، آیه 25. «کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به قسط و عدل قیام کنند». اگر هر کسى بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتى از آن داشته باشد، معیار تمییز بین عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه عدل بر اساس آن معیار واحد در جامعه، ممکن نخواهد شد. ب. «و نزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى ء» ؛ نحل (16)، آیه 89. «این کتاب (قرآن) را بر تو فرستادیم تا حقیقت هر چیز را بیان کند». ج. «و تلک حدود الله یبینها لقوم یعلمون» ؛ بقره (2)، آیه 230. «این است احکام خدا، بیان مى کند آن را براى قومى که دانا هستند». د. «لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى» ؛ همان، آیه 256. «هیچ اکراهى در دین نیست به درستى که راه هدایت از گمراهى، روشن گردید». آیات بالا، قرآن کریم را بیان کننده راه راست از گمراهى و نشانگر حدود الهى و بیانگر هر چیز، معرفى مى کند و این با مبناى هرمنوتیک جدید، یعنى، خالى بودن عبارات و متون از بار معنایى و تأثیرپذیرى از دانش هاى بشرى و در نتیجه شخصى بودن برداشت ها از عبارت (و نه معرفتى بودن این برداشت ها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.
حاصل سخن
با مراجعه به حکم عقل و آیات قرآن کریم، به هیچ وجه پلورالیسم و کثرت گرایى دینى، به معناى حقانیت همه ادیان، قابل پذیرش نیست؛ لکن توجه به این نکته ضرورى است که دین حق و صراط مستقیم واحد است؛ ولى معذّر و حجت متعدد است. باید مسأله حقانیت را از معذّریت و حجت جدا کرد. پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهى هستند؛ اما در صورت وجود دو شرط: (1. جهل به اسلام، 2. پاى بندى به آیین خود) داراى حجت و مستمسک خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقیم» و دین حق نیست؛ اما قابل اعتذار است و در روز قیامت نزد خداوند معذوراند. قرآن از این گروه به «مستضعف» یاد کرده است. این گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روش ها، بهره اى از سعادت خواهند برد و به درجه اى از سعادت نایل خواهند شد. نکته دیگر آنکه حقیقت دین یک چیز بیش نیست؛ ولى وحدت آن، از سنخ وحدت عددى نیست،؛ بلکه از قبیل وحدت تشکیکى است؛ یعنى، داراى مراتب است که قرآن از این مراتب به «سبل» تعبیر کرده است. صراط مستقیم واحد است؛ اما سبل به تعدد و اختلاف سالکان و متعبدان متعدد است: «والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا». عنکبوت (29)، آیه 69. صراط مستقیم همان شاهراه هدایت است که سبل امن الهى به آن منتهى مى شود و هر کس به همان مقدار که از سبل امن الهى پیروى کند، از صراط مستقیم نیز بهره مند خواهد شد و هر کس همه سبل امن الهى را طى کند، از صراط مستقیم به طور کامل بهره مند خواهند شد: «… قد جائکم من الله نور و کتاب مبین یهدى به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور بإذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم». مائده (5)، آیه 15و16. ر.ک: المیزان، ج 1، ذیل آیه 6و7 سوره حمد، (بحث صراط و سبیل). براى آشنایى بیشتر منابع زیر معرفى مى گردد: الف. کتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقاله «نگاهى درون دینى به پلورالیزم دینى، عبدالحسین خسروپناه»؛ ب. قدردان قراملکى، محمدحسن، سویه هاى پلورالیزم؛ پ. قدردان قراملکى، محمدحسن، قرآن و پلورالیزم.