توجه

  1. توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

خانه » همه » مذهبی » پوست اندازي «بلعم باعورا» براي بازي در زمين فرعون

پوست اندازي «بلعم باعورا» براي بازي در زمين فرعون

سوره اعراف، آيه 175: («وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ‏»).

در آيه فوق سخن از عالم و دانشمندي است كه نخست در مسير حق بود، آن چنان كه هيچ كس فكر نمى‏ كرد روزى منحرف شود اما سرانجام دنيا پرستى و پيروى از هواى نفس چنان به سقوطش كشانيد كه در صف گمراهان و پيروان شيطان قرار گرفت. از روايات و كلمات مفسران استفاده مى ‏شود كه منظور از اين شخص مردى به نام «بلعم باعورا» بوده است كه در عصر حضرت موسى (ع) زندگى مى ‏كرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنى اسرائيل محسوب مى ‏شد، بطوريكه حضرت موسى از وجود او به عنوان يك مبلغ نيرومند استفاده مى ‏كرد، و كارش در اين راه آن قدر بالا گرفت كه دعايش در پيشگاه خدا به اجابت مى ‏رسيد. اما بر اثر تمايل به فرعون و وعد و وعيدهاى او از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست‏ داد، تا آنجا كه در صف مخالفان موسى (ع) قرار گرفت‏.

تعبير«انسلخ» كه در اصل به معنى از پوست بيرون آمدن است، نشان مى ‏دهد كه آيات و علوم الهى در آغاز چنان به او احاطه داشت كه همچون پوست تن او شده بود، اما ناگهان از اين پوست بيرون آمد و با يك چرخش تند، مسير خود را به كلى تغيير داد! از تعبير «فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ‏» چنين استفاده مى ‏شود كه در آغاز شيطان تقريبا از او قطع اميد كرده بود، چرا كه او كاملا در مسير حق قرار داشت، اما پس از انحراف مزبور، شيطان به سرعت او را تعقيب كرد و به او رسيد و بر سر راهش نشست و به وسوسه‏ گرى پرداخت، و سرانجام او را در صف گمراهان و شقاوتمندان قرار داد.[1]

على بن ابراهيم قمى در تفسير خود در ذيل آيه مورد بحث مى ‏گويد: پدرم از حسين بن خالد از ابى الحسن امام رضا (ع) برايم نقل كرد كه آن حضرت فرمود: بلعم باعورا داراى اسم اعظم بود و با اسم اعظم دعا مى‏ كرد و خداوند دعايش را اجابت مى‏ كرد، اما در آخر بطرف فرعون ميل كرد، و از درباريان او شد، اين گونه بود تا آن روزى كه فرعون براى دستگير كردن موسى و يارانش در طلب ايشان مى ‏گشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسى و اصحابش را به دام ما بيندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نيز به جستجوى موسى برود الاغش از راه رفتن امتناع كرد، بلعم شروع كرد به زدن آن حيوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: واى بر تو! براى چه مرا مى ‏زنى؟! آيا مى‏ خواهى با تو بيايم تا تو بر پيغمبر خدا و مردمى با ايمان نفرين كنى؟! بلعم اين را كه شنيد آن قدر آن حيوان را زد تا كشت، و همانجا اسم اعظم از زبانش برداشته شد، و قرآن در باره‏ اش فرموده:” فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ، وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ” اين مثلى است كه خداوند زده است‏[2]».

پي نوشت:

[1] تفسير نمونه، ج7، ص11-16.
[2] تفسير قمي ج1 ص248. به نقل از ترجمه الميزان، ج 8، ص440.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد