خانه » همه » مذهبی » پیامبران و هدایت و تربیت انسان ها

پیامبران و هدایت و تربیت انسان ها


پیامبران و هدایت و تربیت انسان ها

۱۳۹۲/۰۹/۰۵


۱۸۳ بازدید

۱. پیامبران الهی چگونه با قید و بندهای درونی به مبارزه پرداختند؟
۲. به اختصار اقدامات پیامبران را بیان کنید؟

1-   پیامبران الهی به دلیل تهذیب نفس وتقوی وارتباط لاینقطع با خداوند بر نفس خود مسلط شده واز هرگونه قید وبند نفسانی رها بوده اند . آنچه انبیاء الهی از جانب خدای خود آوردند در حقیقت نوآوری هایی بود که مردمان زمان نه تنها هیچ شناختی از آنها نداشتند بلکه سنخیتی هم با آن تعلیمات در آنها موجود نبود و لازمه تبعیت درست از آنها:
اولاً: شناخت درستی از خالق این جهان و انسان بود.
ثانیاً: تغییر و اصلاح دانسته ها و باورهای قبلی که همه بر روش های پیشینیانی بود که اغلب یا مبتنی بر خرافات و اسطوره های گذشته بود یا برداشت نادرست از تعلیمات پیامبران قبلی لذا آورده های هر پیامبر را نامتناسب با باورها و در تضاد با منافع مادی و امیالشان می دیدند. اصلاح نفس خود و تابع قانون شدن که در قرآن از آن به «تقوا» تعبیر شده است کار آسانی نیست و انسان ها اصولاً از قانون و قید و بندهای آن گریزانند هر پیامبری که می آمد – و پیامبر اکرم اسلام (ص) هم – در وهله اول مردم به آنها می گفتند: إنا وجدنا آباءنا على أمة وإنا على آثارهم مهتدون(ما پدرانمان را بر روشی یافته ایم و و بر همان روش ها ره می رویم (23 – زخرف)). و باز به قول قرآن: وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ (و هر گروهی از آنها قصد پیغمبر خود کردند که او را بگیرند و به باطل با او مجادله نمودند). این کار را می کردند که به قول معروف صورت مساله را پاک کنند. از قید و بندهایی که او آورده بود خلاص شوند. مطمئناً این روش ها و مخصوصاً نفاق نمی توانند رشد برای جامعه بیاورند، چه اگر اینطور بود آنها قبل از آمدن هر پیامبر این روش ها را داشتند و آمدن پیامبر جدید لازم نبود.
آزادی و آزادگی
نگاه اسلام به آزادی، نگاهی فراگیر و همه جانبه است. در حالی که مکاتب سیاسی و حقوقی جهان معاصر که داعیه آزادی دارند تنها به آزادی بیرونی انسان در زمینه روابط اجتماعی با همنوعان خود و با دولت و حکومت پرداخته اند، اسلام علاوه بر آن که این بخش از آزادی را با توجه تمام مورد عنایت خود قرار داده، از بعد دیگر آزادی که در سرنوشت مادی و معنوی او بسیار تعیین کننده است نیز، غفلت نکرده است.
در بخش آزادی بیرونی، اسلام پیام آور راستین آزادی است. در تعالیم دینی ارزش والای انسان مورد توجه قرار گرفته و نفی بندگی و سلطه پذیری انسان از انسان اعلام گردیده است. لا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَ قَد جَعلَکَ اللهُ حُرّاً؛  بنده دیگری مباش، خدا تو را آزاد آفریده است.
پیامبران الهی برای آزادسازی مردم به مبارزه با طاغوت زمان خویش می پرداختند:(وَإِذْ أَنْجَینَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ)؛و یاد کن هنگامی را که شما را از فرعونیان نجات دادیم که شما را سخت شکنجه می کردند.
اسلام هر گونه استبداد و خودکامگی را نفی می کند. رسولان الهی در مقابل آنان که دعوی خدایی داشتند و مردم را به بندگی خود درآورده بودند ایستادگی نموده، آنان را در مقابل تاریخ به محاکمه کشیدند. حضرت موسی (ع) خطاب به فرعون می گوید: (وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَی أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرَائِیلَ) ؛و آیا این که فرزندان اسرائیل را بنده [خود] ساخته ای نعمتی است که منتش را بر من نهی؟
به تعبیر قرآن مجید، پیامبر قید و بندهایی را که بر دوش مؤمنان است بر می دارد.  در بخش آزادی درونی، اسلام کرامت و ارزش والای انسانی را در بندگی خالصانه خدا و آزادی از هوس ها و اسارت های نفسانی می داند. این همان حقیقت آزادی است که متأسفانه دمکراسی غربی از آن بی بهره است.
اسلام بسیاری از انسان های به ظاهر آزاد را برده می داند؛ بردگانی که اسیر نفس خویش گردیده و طعم شیرین آزادی واقعی را که در پرتو بندگی حاصل می گردد نچشیده اند:کَم مِن عَقلٍ أَسیرٍ تَحتَ هَویً أَمیر؛ چه بسیار عقل هایی که اسیر نفس امیر گشته اند.
پیامبران تنها برای این نیامده اند که استبداد بیرونی را در هم شکنند و انسان ها را از بیرون آزاد نمایند. هنر بزرگ تر پیامبران در آزادسازی درونی انسان ها نهفته است که از آن به جهاد اکبر تعبیر می شود.  در مکاتب الهی، انسان ها آن گاه که قفس تن را می شکنند و در فضای بی انتهای عبودیت به پرواز در می آیند، آزادگان واقعی خواهند بود.
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت /// به در آی تا ببینی طیران آدمیت
آزادی مشروع و آزادی نامشروع
ارزش اسلام در نگاه جامعی است که به آزادی می کند. اعتقاد و باور به آزادی درونی و قائم بودن هویت انسانی به آن باعث می گردد تا هر گاه میان آزادی بیرونی و آزادی درونی تزاحمی به وجود آید، آزادی درونی را مقدم داشته، بر آزادی بیرونی محدودیت قائل شویم و فریب شعار دلربای لیبرالیسم لجام گسیخته را که هدف انسان و سعادت او را در بهره مندی از بیشترین لذت با کمترین زحمت می داند، نخوریم.
اساساً تقسیم آزادی های بیرونی به آزادی های مشروع و نامشروع، به همین منظور صورت گرفته است. آزادی بیرونی هرگاه در تعارض با آزادی درونی انسان قرار گیرد و نتیجه آن اسارت درونی باشد و یا به عبارت دیگر، با کرامت و شرافت انسانی در تعارض باشد، آزادی نامشروع خواهد بود.
2-     اما اقدامات پیامبران!
برنامه های عملی پیامبران علیهم السلام به طور کلی اولا ترویج توحید ، که این در رأس برنامه همه ى پیامبران الهى بوده است وثانیا تربیت وتزکیه انسانها برای به کمال رساندن انسانها بوده است! واین دومطلب را درعبارات زیر شرح داده ایم!
 
آیه 25 از سوره انبیا : وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلّا أَنَا فَاعْبُدُونِ
ترجمه این آیه چنین است : و پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم ، مگر آنکه به او وحى کردیم که معبودى جز من نیست ، پس ( تنها ) مرا پرستش کنید
اگر جهان توسط خدایان متعدد آفریده و اداره می شد ، همه نظام آفرینش را فساد و تباهی در بر می گرفت ، همچنین نظم و هماهنگی موجود در عالم ، نشانه یگانگی آفریدگار است . این آیه نیز می فرماید : همه پیامبران از سوی خدای یکتا مبعوث شده اند و مامور دعوت مردم به سوی یک خدا و پرستش یک خدا بوده اند .
حضرت علی (ع) به فرزندش امام حسن می فرماید : پسرم ! اگر خدایان دیگری بر جهان حکومت می کردند ، آنها نیز باید پیامبرانی می فرستادند تا مردم آنها را بشناسند و از آنها اطاعت کنند .
از این آیه می آموزیم که :
1 – توحید در رأس برنامه همه ى پیامبران الهى بوده است . لذا اعتقاد مسیحیان به تثلیث ، با دعوت حضرت عیسی به خداوند یکتا سازگار نیست .
2 – ایمان از عمل جدا نیست . کسی که به خدای یگانه ایمان دارد ، چگونه از پرستش او سر باز می زند و نماز به جای نمی آورد ؟
آیات 26 و 27 از سوره انبیا:
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ، لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ
ترجمه این آیات چنین است :
( مشرکان ) گفتند : خدای رحمان ، ( فرشتگان را براى خود ) فرزند گرفته است ! منزّه است او ، بلکه آنها بندگانى گرامى هستند ، ( که ) در گفتار بر او پیشى نمى گیرند و تنها به فرمان او عمل مى کنند
دربرابر مسیحیان که عیسی را فرزند خدا می پندارند و آیه قبل آن را نفی کرد ؛ این آیه به اعتقاد باطل مشرکان اشاره کرده و می فرماید : آنها می گفتند که خداوند فرشتگان را به فرزندی خود گرفته است ، در حالی که ساحت خداوند از هرگونه فرزندی به دور است ؛ چه پیامبر باشد و چه فرشته .
ادامه آیات می فرماید : فرشتگان نیز آفریده های خداوند و مطیع فرمان او هستند . آنها در قول و عمل ، بر خدا پیشی نمی گیرند و رسم بندگی را به طور کامل به جای می آورند .
براساس روایات ، فرشتگان عقل محض هستند و تمایلات غریزی در آنها وجود ندارد . بنابراین برای آنها نافرمانی و مخالفت با فرمان الهی ممکن نیست .
از این آیه می آموزیم که :
1- به هنگام شنیدن سخنان کفرآمیز ، باید خدا را از هرگونه کاستی و نقص تنزیه کنیم و عقیده حق را ابراز نمائیم .
2- کرامت انسان ، در گرو تسلیم بودن دربرابر خدا و بندگی اوست .
برنامه انبیا ، تربیت انسان است و قصد آنان هدایت و رشد انسان به سوی کمال می‌باشد که این یک برنامه تربیتی کلی است. خداوند درباره‌ی تربیتی پیامبر می‌فرمایند: “هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ” ؛ او کسی است که از میان مردم بی کتاب پیامبری را از خودشان برانگیخت که این پیامبر برنامه ایی سه مرحله ایی دارد.
برنامه اول “یتلوا علیهم آیاته” یعنی نشان‌های جهان آفرینش را پی در پی بر مردم ناآگاه و غافل و مبتدی فرو می‌خواند. به عبارت دیگر نمی‌شود کسی را که آگاهی ندارد و غافل و خواب است، یک باره آگاه کرد و به او دانش آموخت. باید او را با برنامه حساب شده و غفلت و نادانی بیرون آورد. و سپس به نشانه‌هایی که پیرامونش وجود دارد متذکر شد. وقتی که توجه انسان به این نکات جلب شد، آن وقت برای آموزش آماده می‌شود. ولی نه برای آموزش در همه زمینه‌ها. هر کسی فرهنگ خاصی دارد و در محیطی زندگی کرده و در آن محیط چیزهایی یاد گرفته که ممکن است مانع درک مسائل درست شود.
دومین برنامه پیامبر تزکیه یعنی پاک کردن زمینه ذهن از بد آموزی های پیشین است. دانه باید در یک زمین مستعد و پاک بروید قبل از آن باید زمین را از کلوخ و علف‌های هرز پاک کرد بعد در صدد کاشت دانه بود. حتی پیامبر و انبیاء گذشته وقتی می‌خواهند خود را معرفی کنند اول “لااله” می‌گویند که همه اشکال اله ها از ذهن انسان پاک شود بعد “الاالله” را بیان می‌کردند پس انسان با وارستگی و عدم تعلق، آزاد شده و آماده رشد می‌گردد.
مرحله سوم: تعلیم و آموزش است “یعلمهم الکتاب و الحکمة” کتاب با الف و لام آمده یعنی قانون کلی حاکم بر جهان که همه انسان‌ها بدان نیازمند هستند و تغییر پذیر نیست (مثل دو دوتا چهار تا). و در ادامه باید حکمت بیاموزد تا بشر توانا سازد که این اصول و قوانین کلی را در ظرف زمان و مکان پیاده و اجرا کند.
قبل از اینکه مسأله را بخواهی حقیقت جویانه و به صورت علمی مورد بررسی قرار دهی. از خدایت یاری بجو و برای موفقیت خودت به خدا رو بیاور و از هر گونه آلودگی در کارت. که تو را در شبهه بیندازد بپرهیز و از هر چه که تو را تسلیم گمراهی می‌کند دست بردار ، خداوند در ادامه آیه نکته‌ای اشاره می‌کند که باعث امیدواری و انگیزه حرکت انسان می‌شود و آن عبارت است از: “وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ ” ؛ اگر چه قبلاً در گمراهی بسیار روشنی بوده باشد. اگر خداوند به این نکته اشاره نمی‌کرد. ممکن بود خیلی‌ها بهانه کنند که دیگر از ما گذشته و ما شکل خود را گرفته‌ایم و دیگر تغییر پذیر نیستم. خداوند می‌فرماید اینطور نیست. اگر شرایط تعلیم و تربیت درست باشد و بر اساس اصول صحیح انجام گیرد، انسان تغییر می‌کند هر چند قبلاً در گمراهی بوده باشد.  این برنامه کلی پیامبر است که منشور تربیتی حضرت علی (علیه السلام) نیز از آن تبعیت می‌کند. امیر المؤمنین (علیه السلام) یک منشور تربیتی کامل دارد و آن نامه‌ای است که به امام حسن (علیه السلام) نوشته‌اند!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد