از نظر اسلام، همانگونه که زن حق ندارد بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود، مرد نیز حق ندارد بیش از سه روز بدون دلیل غایب شود یا مسافرت کند؛ بلکه هر چهار شبانهروز، باید یک شب در خانه باشد. پس اگر به مسافرتی میرود که بیش از سه روز طول میکشد، باید در صورت امکان، همسر خود را همراه ببرد؛ چنانکه پیامبر، این کار را هنگام رفتن به جنگها انجام میداد.[28] همانگونه که با قرعه در جنگ خیبر، عایشه و در جنگ بنیمصطلق، عایشه و امسلمه را همراه خود برد.[29] از تنها سفر کردن خوشش نمیآمد و سه نفر بودن را برای مسافرت مناسب میدانست[30] و به علی(ع) میفرمود: «ای علی! به تنهایی مسافرت نرو. همانا شیطان با انسان تنهاست و از دو نفر دورتر»[31] و در حدیثی دیگر فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان آن است که هرگاه آهنگ سفر دارد، دوستانش را از مسافرتش آگاه کند و حق او بر دوستانش آن است که وقتی برگشت، به دیدنش بیایند.»[32]به نقل از پایگاه دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم(ع)
نشانه دیگری از علاقه و توجه رسول خدا به همسرانش، همراه بردن آنها در سفرها بود؛ چنان که نقل شده است:
« کان رسول الله اذا اراد سفراً اقرع بین نسائه فایتهن خرج سهمهما خرج بها؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه می خواست به سفر برود، بین همسرانش قرعه می کشید و اسم هر زنی که در قرعه بیرون می آمد، او را همراه خود می برد»( بحارالانوار، ج۲۵، ص ۳۱۰).
پینوشت:
[28]. چنارانی، محمد علی؛ رفتار پیامبر در منزل، مشهد، منتظران ظهور، 1381ش، چاپ اول، ص64.
[29]. حلبی، علی بن برهانالدین؛ سیرة الحلبیه، قاهره، نشر مکتبة التجاریة الکبری، 1962م، ج2، ص 297 و 314.
[30]. برقی، ج2، ص377.
[31]. کلینی، پیشین، ج8، ص303 و شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، پیشین، ج2، ص277.
[32]. شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمه، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، اسلامیه، 1378ش، ص88 و همو، علل الشرایع، المکتبه الحیدریه، 1386ش، ج2، ص402.
نشانه دیگری از علاقه و توجه رسول خدا به همسرانش، همراه بردن آنها در سفرها بود؛ چنان که نقل شده است:
« کان رسول الله اذا اراد سفراً اقرع بین نسائه فایتهن خرج سهمهما خرج بها؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه می خواست به سفر برود، بین همسرانش قرعه می کشید و اسم هر زنی که در قرعه بیرون می آمد، او را همراه خود می برد»( بحارالانوار، ج۲۵، ص ۳۱۰).
پینوشت:
[28]. چنارانی، محمد علی؛ رفتار پیامبر در منزل، مشهد، منتظران ظهور، 1381ش، چاپ اول، ص64.
[29]. حلبی، علی بن برهانالدین؛ سیرة الحلبیه، قاهره، نشر مکتبة التجاریة الکبری، 1962م، ج2، ص 297 و 314.
[30]. برقی، ج2، ص377.
[31]. کلینی، پیشین، ج8، ص303 و شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، پیشین، ج2، ص277.
[32]. شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمه، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران، اسلامیه، 1378ش، ص88 و همو، علل الشرایع، المکتبه الحیدریه، 1386ش، ج2، ص402.