پیامبر شدن محمد (ص) با انتخاب خود یا با انتخاب خدا
۱۳۹۳/۱۰/۲۰
–
۱۱۳ بازدید
همه موجودات مادی از جمله انسان از بدو خلقت و پیدایش دارای یک سری استعدادها هستند. و هر چه این موجود پیچیده تر باشد از تنوع استعداد بیشتری برخوردار خواهد شد. در مورد انسان،تفاوت استعدادها بسیار چشمگیر است. برخی استعداد ذهنی بالایی دارند و برخی دیگر استعداد خاصی در مهارتهای عملی دارند. برخی هوش بالای دارند و برخی حافظه خوبی دارند و برخی استعداد هنری ویژه این تفاوت های همه از حکمت خداست. اگر اینها نبود هیچ گاه زندگی متنوع اجتماعی شکل نمی گرفت و تقسیم کارها و وظایف و محاسبات انسانی دچار مشکل می شد.
اما صرف داشتن استعداد کمال نیست.
همه موجودات مادی از جمله انسان از بدو خلقت و پیدایش دارای یک سری استعدادها هستند. و هر چه این موجود پیچیده تر باشد از تنوع استعداد بیشتری برخوردار خواهد شد. در مورد انسان،تفاوت استعدادها بسیار چشمگیر است. برخی استعداد ذهنی بالایی دارند و برخی دیگر استعداد خاصی در مهارتهای عملی دارند. برخی هوش بالای دارند و برخی حافظه خوبی دارند و برخی استعداد هنری ویژه این تفاوت های همه از حکمت خداست. اگر اینها نبود هیچ گاه زندگی متنوع اجتماعی شکل نمی گرفت و تقسیم کارها و وظایف و محاسبات انسانی دچار مشکل می شد.
اما صرف داشتن استعداد کمال نیست. استعداد اگر به فعلیت نرسد و شکوفا نشود هیچ فایده ای برای شخص ندارد. در مورد انسان بسیاری از این استعدادها با عمل اختیاری خود انسان است که شکوفا می شوند. پیامبران نیز مثل بقیه انسانها استعداد هایی دارند. لکن در اینها استعداد خاصی وجود دارد که یا در دیگران نیست یا اگر هست در سطح پایین تری است. و آن استعداد نبوت است. استعداد اتصال به منبع وحی. بسیاری از انسانها استعداد اتصال به عالم غیب را دارا هستند. ولی مقدار این استعداد ها متفاوت است. مثلا استعداد سلمان فارسی در این زمینه بیشتر ازابوذرغفاری است. اما استعداد اتصال به مرتبه خاصی از عالم غیب که موطن وحی است در عده خاصی وجود دارد. و اینها همان انبیاء هستند و البته بین خود انبیاء نیز تفاوت استعداد وجود دارد. و پیامبر اسلام در این زمینه برتر از همه است.« تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات»(بقره/253)
اما کسی به صرف داشتن استعداد نبوت، نبی نمی شود، بلکه باید استعداد خود را شکوفا کند. در اینها استعداد اتصال به غیب به قدری قوی است که حتی ممکن است بخشی از آن در شکم مادر نیز شکوفا شود. همانطور که گاه یک بچه که استعداد نقاشی دارد بدون تعلیم، مقداری از استعدادش رشد می کند. ولی وقتی به استاد سپرده می شود با سرعت بالاتری رشد می کند. انبیاء نیز از همان طفولیت به عالم غیب متصل می شوند. فلذا باطن معصیت را می دیدند و از این رو مرتکب گناه نمی شدند. یعنی مرتبه پایین عصمت را از همان بچگی داشتند. ولی برای اتصال به مراتب بالای علم غیب باید تلاش می کردند. و عبادت و خلوت انبیاء قبل از بعثتشان برای همین بوده است. پیامبر(ص) با عبادت و خلوت در غار حرا استعداد نبوت خویش را شکوفا می کرد. تا آنجا که به منبع وحی متصل شد. علی(ع) نیز استعداد امامت خویش را تحت تربیت پیامبر(ص) شکوفا نمود. در جای پیامبر خوابید، در جنگها با اخلاص جنگید و خود را شکوفا ساخت.
حضرت ابراهیم(ع) که صاحب مقام نبوت بود برای رسیدن به مقام امامت که فوق مقام نبوت است امتحانها پس داد. تا استعداد امامت دراو شکوفا شود. «و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن، قال انی جاعلک للناس اماما … .» (بقره/125)؛ و زمانی که پروردگار ابراهیم، او را به اموری چند امتحان کرد پس از او همه آنها را بجا آورد. به او گفت: من تو را برای مردم امام قرار دادم … .
فلسفه امتحان الهی همین است، امتحان بشر برای این است که استعدادهای متعالی او شکوفا شوند فلسفه عبادت و دعا و ذکر نیز همین است که استعدادهای عالی انسانی شکوفا شود و انسان به مراتب بالای تقوا و عبودیت دست یابد. در این طریق کتاب آسمانی به منزله کتاب راهنمای رشد استعدادهاست و انبیاء و ائمه، استاد رشد استعدادها هستند.
اما صرف داشتن استعداد کمال نیست. استعداد اگر به فعلیت نرسد و شکوفا نشود هیچ فایده ای برای شخص ندارد. در مورد انسان بسیاری از این استعدادها با عمل اختیاری خود انسان است که شکوفا می شوند. پیامبران نیز مثل بقیه انسانها استعداد هایی دارند. لکن در اینها استعداد خاصی وجود دارد که یا در دیگران نیست یا اگر هست در سطح پایین تری است. و آن استعداد نبوت است. استعداد اتصال به منبع وحی. بسیاری از انسانها استعداد اتصال به عالم غیب را دارا هستند. ولی مقدار این استعداد ها متفاوت است. مثلا استعداد سلمان فارسی در این زمینه بیشتر ازابوذرغفاری است. اما استعداد اتصال به مرتبه خاصی از عالم غیب که موطن وحی است در عده خاصی وجود دارد. و اینها همان انبیاء هستند و البته بین خود انبیاء نیز تفاوت استعداد وجود دارد. و پیامبر اسلام در این زمینه برتر از همه است.« تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض منهم من کلم الله و رفع بعضهم درجات»(بقره/253)
اما کسی به صرف داشتن استعداد نبوت، نبی نمی شود، بلکه باید استعداد خود را شکوفا کند. در اینها استعداد اتصال به غیب به قدری قوی است که حتی ممکن است بخشی از آن در شکم مادر نیز شکوفا شود. همانطور که گاه یک بچه که استعداد نقاشی دارد بدون تعلیم، مقداری از استعدادش رشد می کند. ولی وقتی به استاد سپرده می شود با سرعت بالاتری رشد می کند. انبیاء نیز از همان طفولیت به عالم غیب متصل می شوند. فلذا باطن معصیت را می دیدند و از این رو مرتکب گناه نمی شدند. یعنی مرتبه پایین عصمت را از همان بچگی داشتند. ولی برای اتصال به مراتب بالای علم غیب باید تلاش می کردند. و عبادت و خلوت انبیاء قبل از بعثتشان برای همین بوده است. پیامبر(ص) با عبادت و خلوت در غار حرا استعداد نبوت خویش را شکوفا می کرد. تا آنجا که به منبع وحی متصل شد. علی(ع) نیز استعداد امامت خویش را تحت تربیت پیامبر(ص) شکوفا نمود. در جای پیامبر خوابید، در جنگها با اخلاص جنگید و خود را شکوفا ساخت.
حضرت ابراهیم(ع) که صاحب مقام نبوت بود برای رسیدن به مقام امامت که فوق مقام نبوت است امتحانها پس داد. تا استعداد امامت دراو شکوفا شود. «و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن، قال انی جاعلک للناس اماما … .» (بقره/125)؛ و زمانی که پروردگار ابراهیم، او را به اموری چند امتحان کرد پس از او همه آنها را بجا آورد. به او گفت: من تو را برای مردم امام قرار دادم … .
فلسفه امتحان الهی همین است، امتحان بشر برای این است که استعدادهای متعالی او شکوفا شوند فلسفه عبادت و دعا و ذکر نیز همین است که استعدادهای عالی انسانی شکوفا شود و انسان به مراتب بالای تقوا و عبودیت دست یابد. در این طریق کتاب آسمانی به منزله کتاب راهنمای رشد استعدادهاست و انبیاء و ائمه، استاد رشد استعدادها هستند.