چرا آمریکا به توافق خوب و پیروزی بزرگ نیاز دارد؟
۱۳۹۳/۰۹/۱۱
–
۹۰ بازدید
آمریکا و متحدان استراتژیک آن برای مهار چالشها و بحرانهای بالقوه و بالفعل سعی دارند با مهندسی یک پیروزی بزرگ،در انتظار رؤیای یک موفقیت بهمثابه پیروزی در جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی سابق و بلوک شرق هستند.آنان مهار انقلاب اسلامی،بیداری اسلامی و مقاومت اسلامی را پیروزی بزرگ خود میدانند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خامنهای، در دیدار اعضا مجمع عالی بسیج طی بیاناتی پیرامون نیاز آمریکا به یک پیروزی بزرگ فرمودند: «آمریکاییهاهر روز یکحرفی میزنند،در مجلس خصوصى و در نامهپراکنی یکجور حرف میزنند؛ در محضر عموم و در اظهارات عمومىشان یکجور دیگر حرف میزنند؛ امروز یکحرفی را میزنند، فردا آن حرف را پس میگیرند، خطّ مستقیم و صراط مستقیم وقتى نبود، این است دیگر؛ براى مشکلات داخلى خودشان میخواهند از اینجا و از مذاکرات استفاده کنند؛ لذا مجبورند جورى حرف بزنند، آنجا جورى [دیگر] حرف بزنند. »
این نوشتار تلاشی است در جهت تبیین بیانات امام خامنهای پیرامون چرایی و چیستی پیروزی بزرگ آمریکا که موضوعاتی همچون؛ چرایی نیاز آمریکا به پیروزی بزرگ، تدارک پیروزی بزرگ و مراحل عملیاتی تغییرات مهندسیشده در منطقه برای دستیابی به پیروزی بزرگ را مورد بررسی قرارمی دهد. این نوشتار در بخش نتیجهگیری به انتقال اهداف پیروزی تدارک دیدهشده بر روی میز مذاکرات هستهای و دستیابی آن از دریچه مذاکرات هستهای، اشاره دارد.
بحرانها و چالشهای فراروی آمریکا:
درحالیکه در اواخر قرن بیستم بهویژه پس از فروپاشی شوروی سابق عدهای از نظریهپردازان دومین قرن آمریکایی را نوید میدادند و اذعان می داشتند که قرن 21 دومین قرن آمریکایی است و در این قرن دنیا بهمثابه سرزمین آدم کوچولوها (لیلی پوت) و آمریکا گالیور آن خواهد بود. اما ایالاتمتحده آمریکا در همین سالهای آغازین قرن 21 با بحرانها و چالشهای چندلایه و چندگانهای مواجه شده است که از آن بهعنوان پایان عصر آمریکا یاد میکنند.
در این میان مقامات کاخ سفید برای برونرفت از بحرانها و چالشهای فرارو خود را نیازمند به یک پیروزی بزرگ میدانند.
اگرچه در این نوشتار مجال بررسی مفصل بحرانها و چالشهای فراروی آمریکا وجود ندارد، اما مرور اجمالی آنها، نیاز این کشور را به پیروزی بزرگ بهخوبی نمایان میسازد. در این راستا چالشها و بحرانهای فراروی آمریکا عبارتاند از:
1- بحران اعتبار و اقتدار جهانی
2- چالش کارآمدی
3- بحران اعتماد و مشارکت
4- چالش هویت
5- چالش امنیت و بقاء
بحران اعتبار و اقتدار جهانی به افول قدرت و رهبری آمریکا در مناسبات جهانی اشاره دارد. درحالیکه آمریکاییها جهان را برای خود دهکدهای فرض میکردند که باید قرن 21 کدخدای آن باشند اما شکستهای پیدرپی کاخ سفید درصحنههای بینالمللی و مناسبات جهانی بهویژه در یک دهه اخیر، ناظر بر گرفتار آمدن واشنگتن در بحران اعتبار و اقتدار جهانی است.
شکست آمریکا در ایجاد نظر هژمونیک و حاکم ساختن نظام سلسله مراتبی در جهان، ناکامی در اجرای طرح صلح خاورمیانه، شکست در عملیاتی نمودن دو طرح راهبردی خاورمیانه بزرگ و جدید برای تغییرات مهندسی شده در منطقه (در خلال جنگ های 33 روزه، 22 روزه، 8 روزه و 50 روزه)، ناکامی در ایجاد اجماع جهانی برای مداخله نظامی در سوریه، عدم توانایی برای مهار قدرتهای جدید جهانی، آغاز مجدد جنگ سرد با روسیه میراث دار شوروی سابق، ناکارآمدی در ائتلاف موسوم به ضد داعش و… نشانههای بسیار بدی است که مؤید افول قدرت و رهبری جهانی آمریکا است و گرفتار آمدن این کشور را در بحران اعتبار و اقتدار نمایان میسازد.
در این راستا هنری کسینجر سیاستمدار کهنهکار آمریکایی تصریح میکند که: «ساختار جهانی آمریکا با دگرگونیهای بسیاری مواجه است و آمریکا دیگر توان تحمیل خواستههای خود به سایر بازیگران را ندارد».
چالش کارآمدی، دومین مشکل فراروی آمریکاییها است که چرایی نیاز آنها را به یک پیروزی بزرگ نشان میدهد. این چالش ناظر بر ناکارآمدی ساختارهای این کشور بهویژه در حوزه اقتصادی است.
اقتصاد آمریکا بر پایه نفت 6 دلار بسته شد و با پایه 10 تا 12 دلار توانست به رشد و شکوفایی برسد. اکنون ناتوانی واشنگتن و سردمداران کاخ سفید در پایین نگهداشتن قیمت نفت طی یک دهه موجب عدم تحقق رشد اقتصادی پیشبینیشده برای اقتصاد این کشور شد و حتی در مقاطعی به رکود رسید. در این رابطه حتی نسخه شفابخش آمریکایی برای خروج از رکود و رسیدن به رشد اقتصادی نیز کارساز نشد. جنگافروزی برای خروج از بحران و رکود و رسیدن به رشد اقتصادی که تا پیش از این در چند نوبت اقتصاد آمریکا را نجات داده بود، نهتنها موفقیتآمیز نگردید بلکه بحران اقتصادی و چالشهای کارآمدی را در این کشور دامنهدارتر و عمیقتر ساخت.
جنگافروزیها در دو دهه اخیر قیمت نفت را به بالای یکصد دلار در هر بشکه رساند (کاهش قیمت نفتی فعلی امری موقتی است ونمی تواند تداوم داشته باشد) و این در حالی بود که افزایش یک دلار در قیمت هر بشکه نفت، خسارتی بیش از چهار میلیارد دلار را به این کشور تحمیل میکند.
در همین رابطه جاکوب لئو وزیر دارایی آمریکا در اوایل سال 2014 در نشست اعضای شورای روابط خارجی آمریکا تأکید کرد: «دولت آمریکا در حال سقوط است. کنگره باید برای نجات آن دستبهکار شود».
همچنین برژنیسکی تصریح میکند که:«وضع کنونی آمریکا مشابه زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق است».
درحالیکه آمریکاییها جهان را برای خود دهکدهای فرض میکردند که باید قرن 21 کدخدای آن باشند اما شکستهای پیدرپی کاخ سفید درصحنههای بینالمللی و مناسبات جهانی بهویژه در یک دهه اخیر، ناظر بر گرفتار آمدن واشنگتن در بحران اعتبار و اقتدار جهانی است.
بحران اعتماد و مشارکت، سومین چالش و بحران بالفعل آمریکاست. این بحران که پایههای دموکراسی آمریکایی را بهشدت لرزان نموده است ناظر بر سرخوردگی عمومی مردم آمریکا از دولتمردان و جناحهای این کشور و ناتوانی آنان در پاسخ به مطالبات عمومی است. دامنه این بحران آنچنان گسترده و عمیق است که در انتخابات اخیر، شاهد کمترین حد نصاب مشارکت در آمریکا بودهایم تا حدی که در برخی از ایالات آمریکا، مشارکت در حد 12 درصد رسید.
چالش هویت، چهارمین مشکل فراروی آمریکاییهاست که نیاز آنان را به پیروزی بزرگ روزافزون میسازد. علیرغم سانسور خبری پیرامون نابسامانیهای فرهنگی و اجتماعی در آمریکا بااینحال میتوان چالش هویت را در این کشور مشاهده کرد.
اضمحلال بنیانهای خانواده و اخلاق در آمریکا، افزایش جرم و جنایت در این کشور و کشیده شدن دامنه آن به مدارس، تبعیض نژادی مشهود، افزایش فاصله طبقاتی و… باعث گردیده که مردم معترض در ناآرامیهای اخیر آمریکا، پرچم این کشور که نماد هویت آمریکاست را در داخل کشورشان به آتش بکشند.
و بالاخره چالش امنیت و بقاء ششمین مشکل فراروی آمریکاست. ناکامی آمریکا در تحقق دومین قرن آمریکایی و لیلیپوتسازی جهان و چالشها بحرانهای پیشگفته از یکطرف و پیشبینی ناتوانی این کشور در تأمین منافع حیاتی خود در آینده، ایالاتمتحده آمریکا را در آستانهی چالش امنیت و بقاء قرار داده است.
آمریکاییها روزانه 22 میلیون بشکه نفت مصرف میکنند (معادل 4/1 تولید جهان) که از این میزان، 15 میلیون بشکه را از طریق واردات تأمین میکنند. ذخایر محدود منابع فسیلی در آمریکا به همراه عدم امکان تغییر الگوی مصرف انرژی در این کشور عملاً باعث شده که تأمین انرژی برای ایالاتمتحده در زمره منافع حیاتی واشنگتن قرار بگیرد. در این راستا عدم توانایی برای ارزان ساختن اساسی قیم نفت و بیثباتی در کشورهای تأمینکننده نفت این کشور و بهمثابه آغاز شمارش معکوس چالش امنیت و بقاء خواهد بود.
در این راستا فعال شدن گسلهای داخلی آمریکا مانند ایالات تگزاس، آلاسکا و… را بهوضوح میتوان دید و حتی قابل پیشبینی است که ستارههای پرچم آمریکا محو گردند علاوه بر آمریکا متحدان استراتژیک این کشور نظیر رژیم صهیونیستی، انگلیس و فرانسه نیز با چالشها و بحرانهای متعددی مواجه هستند که برونرفت از آنرا در رسیدن به یک پیروزی بزرگ جستجو میکنند.
دراینارتباط رژیم صهیونیستی دچار بحرانهای زیر است:
– ناکامی در تبدیل هویت جعلی به هویت واقعی
– بحران مهاجرت معکوس
– و از همه مهمتر بحران بسیار جدی و عمیق امنیت و بقاء
همچنین انگلیس و فرانسه نیز بهعنوان دیگر متحدان جنگافروز آمریکا نیز با چالشهای زیر مواجه هستند:
– چالش جدی اقتصادی
– چالش اجتماعی
– چالش گرایش به اسلام و رشد ریاضی جمعیت مسلمانان
مختصات پیروزی بزرگ موردنظر آمریکا:
آمریکا و متحدان استراتژیک آن برای مهار چالشها و بحرانهای بالقوه و بالفعل سعی دارند با مهندسی یک پیروزی بزرگ، در انتظارند تا رؤیای موفقیتی بهمثابه پیروزی در جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی سابق و بلوک شرق تحقق یابد. آنان مهار انقلاب اسلامی، بیداری اسلامی و مقاومت اسلامی را پیروزی بزرگ خود میدانند.
مختصات این پیروزی بزرگ از گزارش مرکز خاورمیانهای سابان وابسته به موسسه بروکینگز در گزارش راهبردی موسوم به “کدام راه بهسوی ایران” احصاء شده است که طی آن جمهوری اسلامی ایران باید وادار گردد تا شرایط زیر را بپذیرد:
1- جمهوری اسلامی ایران از هستهای شدن (برخوردار از فنآوری و صنعت هستهای) صرفنظر کند.
2- ایران بپذیرد قدرت هژمون و برتر منطقه نباشد.
3- جمهوری اسلامی ایران نقشی در هندسه جدید سیاسی و ترتیبات جدید امنیتی منطقه نداشته باشد.
4- ایران از مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی (بهزعم سلطه گران تروریسم) حمایت نکند.
به نظر میآید در چارچوب این مختصات، جمهوری اسلامی ایران میبایست در مواجهه با تحریمهای هوشمند و در جنگ ادراکی، فریب استراتژیک و اشتباه محاسباتی گرفتارشده و فنآوری و صنعت هستهای خود را متوقف و آنرا شامل مرور زمان کند که عملاً بهمعنای برچیده شدناش خواهد بود.
همچنین عوامل برتری ساز و هژمونی جمهوری اسلامی ایران در منطقه که گفتمان انقلاب اسلامی و تسری آن بهصورت مقاومت اسلامی، بیداری اسلامی و نفوذ استراتژیک است میبایست مهار و دستخوش تغییراتی گردد.
دراینارتباط به نظر میرسد محور ایران (عراق و سوریه) و محور مقاومت هدف واقع میشوند. در حقیقت و در چارچوب مختصات پیروزی بزرگ آمریکا محور ایران باید دچار بیثباتی و تجزیه گردد و محور مقاومت نیز میبایست خلع سلاح شده و بهعنوان یک حرکت سیاسی و اجتماعی از حرکت بازایستد.
آمریکا و متحدان استراتژیک آن برای مهار چالشها و بحرانهای بالقوه و بالفعل سعی دارند با مهندسی یک پیروزی بزرگ، در انتظارند تا رؤیای موفقیتی بهمثابه پیروزی در جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی سابق و بلوک شرق تحقق یابد. آنان مهار انقلاب اسلامی، بیداری اسلامی و مقاومت اسلامی را پیروزی بزرگ خود میدانند.
علاوه بر موارد مذکور در راستای مختصات پیروزی بزرگ میبایست در نهایت از طریق تغییر در هندسه سیاسی ایجاد ترتیبات جدید امنیتی در منطقه، انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی مهارشده و بین ناتوی غربی و ناتوی عربی الحاق ایجاد گردد. در این میان لولای الحاق ناتوی غربی با ناتوی عربی واحد جدید سیاسی است که میبایست با تجزیه بخشی از عراق و سوریه شکل بگیرد. بهعبارتدیگر در هندسه سیاسی جدید منطقه و ترتیبات امنیتی آن از یکسو قدرت جمهوری اسلامی ایران باید کاهش یابد و نفوذ استراتژیک آن از بین برود و از سوی دیگر رقبا منطقهای ایران نیز قدرتمند گردند.
مراحل عملیاتی پیروزی بزرگ آمریکا:
پساز اینکه مختصات پیروزی بزرگ تعیین شد آمریکا و متحدان استراتژیک آن درصدد برآمدند تغییرات مهندسیشده را برای دستیابی به پیروزی بزرگ طی چهار مرحله عملیاتی کنند.
ظهور جریان تکفیری موسوم به داعش و اعلام خلافت اسلامی در عراق و شام، اولین مرحله از تغییرات مهندسیشده برای رسیدن به پیروزی بود. در این راستا اقدامات تکفیریهای دستآموز سرویسهای اطاعاتی و بازیگران سلطهگر را به شرح زیر در مسیر دستیابی به پیروزی بزرگ قرارداد:
– ایجاد جنگ شناختی از طریق ارائه چهرهای غیرانسانی از اسلام و بسترسازی برای اسلام هراسی و اسلامستیزی
– اعلام خلافت اسلامی برای انحراف در اذهان و به محاق بردن اسلام سیاسی و بیداری اسلامی
– ایجاد انحراف نسبت به موضوع اول جهان اسلام (فلسطین و قدس شریف) و بسترسازی برای تهاجم رژیم صهیونیستی به محور مقاومت
– تثبیت بیثباتی در حوزه نفوذ استراتژیک (عراق و سوریه)
– ایجاد یک واحد سیاسی در منطقه متشکل از استانهای صلاحالدین، نینوا، الرمادی، حسکه، دیرالزور و رقه در بخشهایی از خاک عراق و سوریه.
– شکل دادن به تقابل و جنگ مذهبی در میان شیعیان و اهل سنت در منطقه و فراموش شدن ماهیت استکباری آمریکا و رژیم صهیونیستی در اذهان مسلمانان.
– تکمیل نمودن بخشی از پازل فریب استراتژیک و جنگ ادراکی ایران و وادارسازی ایران بهاشتباه محاسباتی و تعامل راهبردی با آمریکا و متحدان غربی آن.
– تغییر موازنه راهبردی در منطقه در راستای تقویت رقبای منطقهای ایران.
– زمینهسازی برای اجماع جهانی به رهبری آمریکا و بازیابی اقتدار و اعتبار جهانی ایالاتمتحده.
با پیشروی سریع و گسترده تکفیریها در عراق و رسیدن آنان به دروازههای بغداد و اماکن مقدسه، آمریکا و متحدان آنرا به این ارزیابی جمعبندی رساند که مرحله اول تغییرات مهندسیشده برای پیروزی بزرگ در حال نهایی شدن است ازاینرو سعی کردند با بهرهگیری از غفلت و مشغول سازی اذهان مسلمانان بهویژه معطوف شدن اهل سنت به موضوع خلافت داعش، مرحله دوم عملیات برای رسیدن به پیروزی بزرگ را باهدف خلع سلاح مقاومت اسلامی آغاز نمایند.
این مرحله در درون خود شامل چند فاز می باشد:
– تهاجم همهجانبه به غزه و بهرهگیری از راهبرد وحشت برای سلب اراده از مقاومت اسلامی فلسطین
– وادارسازی مقاومت اسلامی فلسطین به خلع سلاح
– از کار انداختن حرکت سیاسی اجتماعی مقاومت اسلامی فلسطین
– اخراج و تبعید مقاومت از فلسطین
رژیم صهیونیستی در تهاجم 51 روزه در انگاره پیادهسازی مدل خلع سلاح سازمان آزادیبخش فلسطین و تبعید آنان به تونس در برابر مقاومت اسلامی فلسطین بود. به همین دلیل در جنگ اخیر طی بیش از پنجاه روز بیش از 60000 عملیات آتش باری زمینی، هوایی و دریایی علیه غزه صورت گرفت در ادامه مرحله دوم، رژیم صهیونیستی مترصد حمله به مقاومت اسلامی لبنان هم بود تا با کمک محور غربی- عربی، خلع سلاح مقاومت اسلامی نهایی گردد.
از منظر آمریکا و متحدان استراتژیک آن در سومین مرحله از تغییرات مهندسیشده برای پیروزی بزرگ، نتایج حاصله از مراحل اول و دوم طرح تغییرات در منطقه میبایست بهصورت آورده به روی میز مذاکرات در برابر جمهوری اسلامی ایران جهت رسیدن به توافق خوب قرار میگرفت. بهعبارتدیگر با سوزانده شدن برگهای برنده ایران در مراحل اول و دوم، آمریکاییها رسیدن به توافق خوب و تحقق مهمترین بخش از پیروزی بزرگ را به انتظار نشسته بودند.
ازنظر آمریکا و متحدان آن پیروزی بزرگ تدارک دیدهشده، مهمترین خطر برای آنان به نام انقلاب اسلامی، مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی که بهمراتب خطری فراتر از تهدید کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی سابق بود، از سر راه برداشته میشد و بدین ترتیب با رسیدن به این پیروزی بزرگ خواهند توانست چالشها و تهدیدات بالقوه و بالفعل خود را مدیریت کنند. پیروزی بزرگ تدارک دیدهشده برای ایالاتمتحده متحدان آن حکم پیروزی در جنگ جهانی چهارم را میتوانست داشته باشد.
در صورت تحقق مراحل پیشین، آنگاه مرحله چهارم از تغییرات مهندسیشده برای ایجاد هندسه سیاسی و ترتیبات امنیتی جدید در منطقه در دستور کار قرار میگرفت. مهمترین اهداف نهفته در مرحله پایانی پیروزی بزرگ عبارت بودند از:
– از بین بردن حوزه نفوذ استراتژیک ایران در منطقه
– تثبیت و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی
– حفظ امنیت رژیمهای تأمینکننده انرژی آمریکا بهعنوان منافع حیاتی این کشور و شریان انتقال انرژی به غرب
– تسلط بر منطقه قلب و حاشیه قلب زمین (هارتلند و ریمولند) برای ساماندهی مناسبات جدید جهانی
نتیجهگیری و آیندهنگری:
ازنظر آمریکا و متحدانش پیروزی بزرگ تدارک دیدهشده، مهمترین خطر برای آنان به نام انقلاب اسلامی، مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی که بهمراتب خطری فراتر از تهدید کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی سابق بود از سر راه برداشته میشد و بدین ترتیب با رسیدن به این پیروزی بزرگ خواهند توانست چالشها و تهدیدات بالقوه و بالفعل خود را مدیریت کنند.
پیروزی بزرگ تدارک دیدهشده برای ایالاتمتحده و متحدان آن حکم پیروزی در جنگ جهانی چهارم را میتوانست داشته باشد.
اکنون به نظر میرسد با شکست آمریکا و محور غربی، عبری و عربی در مراحل اول و دوم تغییرات مهندسیشده در منطقه، آنان تمام اهدافی که در مراحل قبلی دنبال میکردند را به میز مذاکرات هستهای منتقل کردهاند.
به بیان شفاف آمریکا و بازیگران محور غربی، عبری و عربی پیروزی بزرگ تدارک دیدهشده را تنها از دریچه مذاکرات هستهای دنبال میکنند تا در صورت موفقیت در این عرصه، با تلاش مجدد دریچههای بستهشده (تجزیه عراق و سوریه و خلع سلاح مقاومت) را مجدداً بازگشایی کنند.
بر همین اساس پیشبینی میشود در ادامه روند مذاکرات هستهای رفتار طرف آمریکایی و اروپایی ناظر بر موارد زیر باشد.
1- افزایش مطالبات و قرار دادن آن بر روی میز مذاکرات هستهای
2- تشدید فشارها و تحریمها برای وادار ساختن جمهوری اسلامی ایران به پذیرش توافق چیده شده بر روی میز مذاکرات
3- بهرهگیری بیشتر از موضوع فریب استراتژیک، جنگ ادراکی برای ایجاد اشتباه محاسباتی در طرف ایرانی
در این راستا میتوان به طرح موضوعاتی مانند؛ نظارتهای فرا پروتکل و بازرسیهای هدفمند بیشتر، موضوع حقوق بشر، موشکهای ایران و …اشاره داشت که نشانههایی از آن در مذاکرات مسقط و وین هویدا شد.
همچنین با استقرار جمهوری خواهان در کنگره ترفند چماق و هویج اشتهاآور در قالب بسته تشدید فشار و تحریم و جنگ ادراکی بیشتر موردتوجه قرار خواهد گرفت.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که با تدابیر و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب مدتهاست که دریچه رسیدن به توافق خوب برای آمریکاییها بستهشده است حتی اگر توافقی هم صورت بگیرد.
سخن پایانی:
این نوشتار را با بیانی زیبا از امام خامنهای به پایان میبریم که فرمودند: «رحمت خدا و رضوان خدا بر امام بزرگوار که همهى این چیزها را فکر کرد؛ آن چشم تیزبین و روشنبین، آن بصیرت الهى، بدون اینکه درس سیاست در جایى خوانده باشد، از کسى فراگرفته باشد، همهى آن چیزهایى را که در این زمینه لازم بود، از خداى متعال الهام گرفت؛ به آن قلب پاکیزه الهام شد. امام هم بسیج را درست کرد، هم جهت را نشان داد. امام فقط نگفت حرکت کنید، راه بیفتید، احساس مسئولیت کنید، بسیجى باشید؛ نه، گفت که چهکار کنید. به ما گفت هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید. این یعنى جهت دادن؛ یعنى یاددادن که چهکار کنید، کدام طرف بروید، کجا را نشانه بگیرید؛ این را به ما یاد داد. … منتها باید حواس همه جمع باشد؛ امتحان همیشه هست، براى همه هست؛ حرکت نباید سست بشود؛ جهت حرکت اشتباه نباید بشود؛ جهت حرکت به سمت استکبار است،مقابلهى با استکباراست.»*
*دکتر رضا سراج/برهان۱۳۹۳/۹/۱۰