این نمیتواند اشکالی باشد در متن که چرا امام از لفظ قیام استفاده نکرده اندچون معنی قیام در همین اصطلاح هم به قرینه کلمات بعدی استفاده میشود و به نوعی تفنن در بیان است و کلام عرب این ظرفیت را دارد که مخاطب آنرا متوجه شود ، ایشان به برادرشون وصیت مینویسند که تا بدانند فلسفه حرکت ایشان به سمت کوفه برای خوشنشینی و خوشگذرانی در شهر دیگری نیست بلکه میرود تا امر به معروف و نهی از منکر کند.
اما در نامه های دیگر امام به افراد دیگر از لفظ قیام و کلمات دیگر به همین معنا استفاده میکنند:
دفاع از اسلام
یک – هنگامی که مروان بن حکم، برای بیعت او با یزید اصرار ورزید، در پاسخ فرمود:
«اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الإسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ، وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آلهیَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ اَبى سُفیانَ» (موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام 285، ح252)
ترجمه: (در این صـورت باید گفت): انا للّه و انا الیه راجعون – فاتحه اسلام را باید خواند هنگامی که امّت اسلام، رعیت چون یزیدی گردند؛ و من خودم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: خلافت بر آل ابوسفیان حرام است.
امر به معروف و نهی از منکر:
دو – در وصیت خود به برادرش محمد حنیفه، هدف اصلی “خروج = قیام” را بیان نموده و نوشتند:
«وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدّی صلی الله علیه و آله اُریْدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیْرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ اَبی عَلیّ بن ابی طالِبٍ عَلیه السَلام»
ترجمه: [بدانید] من برای سرکشی و خوشگذرانی و فساد و ستم خروج نکردم؛ بلکه فقط برای دنبال کردن اصلاح امّت جدّم خارج شدم [خروج کردم] و تصمیم گرفتهام که امر به معروف و نهی از منکر نمایم و سیره جدّم [رسول خدا صلی الله علیه و آله] و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام را دنبال نمایم.»
رهبری و هدایتی امتی که طالب امام شدند:
سه – ایشان پیش از خروج از مکه و نیز پیش از اعزام مسلم، نامهای در پاسخ درخواست مردم کوفه، به دست سعید و هانی فرستادند. در این نامه به درخواست مردم جهت برخورداری از امامی هادی تصریح شده است:
«بِسم اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مِنْ حُسَیْنِ بنِ عَلَیٍّ، اِلی الْمَلَأِ مِنَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُسْلِمیْنَ، اَمّا بَعْدُ: فَاِنَّ هانِیاً وَ سَعیْداً قَدَما عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کانا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذی اقْتَصَصتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقالَةَ جُلِّکُمْ: اِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنا اِمامٌ فَاقْبِلْ، لَعَلَّ اللّه ُ اَنْ یَجْمَعَنا بِکَ عَلی الهُدی وَ الْحَقِّ» ترجمه: بنام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی به سوی گروهی از مؤمنان و مسلمانان، پس از ستایش خدا، همانا هانی و سعید نامههای شما را آوردند و این دو نفر، آخرین فرستادههای شما بودند. من آنچه را که نوشته بودید و حکایت کردید درک کردم و سخن همه شما این بود که: امام و رهبر نداریم؛ به سوی ما بشتاب، شاید خداوند به وسیله تو ما را به هدایت و حق رهنمون سازد» .
هدایت، با دعوت به کتاب خدا و سنّت رسول خدا صلوات الله علیه و آله و مقابله با بیعتها:
چهار – در نامه به مردم بصره نوشتند:
«وَ قَدْ بَعَثْتُ اِلَیْکُمْ رَسُولی بِهذَا الْکِتابِ، وَ اَنَا اَدْعُوْکُمْ اِلی کِتاب اللّه ِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ، فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمیْتَتْ وَ اِنَّ البِدْعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا اَمْری اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه»
ترجمه: اکنون قاصدم را با این نامه به سوی شما فرستادم و من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله می خوانم. پس به راستی سنّت [پیامبر] مرده و بدعتها زنده شده است. پس اگر سخنان مرا بپذیرید و از امرم اطاعت کنید، شما را به راهی که رشد [و اصلاح شما در آن[ است هدایت میکنم. سلام و رحمت خدا بر شما باد.
جهاد در راه خدا:
پنج – ایشان در مسیر کوفه، با فَرَزدق ملاقات مینماید و در شرح مفاسد دستگاه حاکم، ضرورت قیام و جهاد علیه ظلم و فساد و اولی بودن خود نسبت به دیگران برای این جهاد و قیام [با ذکر واژهی قیام – مَنْ قامَ]، چنین میفرمایند:
«یا فَرَزْدَقُ إنَّ هوُلاءِ قومٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیطانِ، و تَرَکوُا طاعَةَ الرَّحْمانِ، و أظْهروُا الفسادَ فی الأرضِ، وَ أبْطِلُوا الحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الخُمُورَ، وَ اسْتَأثَروُا فی أموالِ الْفُقَراءِ و المَساکینَ، وَ أنَا أولی مَنْ قام بِنُصرَةِ دین الله، وَإعزازِ شَرعِهِ، و الجَهادِ فی سَبیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا؛»
ترجمه: ای فرزدق! اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکارا ساختند، و حدود الهی را از میان بردند، و باده ها نوشیدند، و دارایی های فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند، و من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی دیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خدا پیروز و برتر باشد.»
قسمتی از متن به نقل از پایگاه پاسخ به شبهات
اما در نامه های دیگر امام به افراد دیگر از لفظ قیام و کلمات دیگر به همین معنا استفاده میکنند:
دفاع از اسلام
یک – هنگامی که مروان بن حکم، برای بیعت او با یزید اصرار ورزید، در پاسخ فرمود:
«اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الإسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ، وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آلهیَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ اَبى سُفیانَ» (موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام 285، ح252)
ترجمه: (در این صـورت باید گفت): انا للّه و انا الیه راجعون – فاتحه اسلام را باید خواند هنگامی که امّت اسلام، رعیت چون یزیدی گردند؛ و من خودم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: خلافت بر آل ابوسفیان حرام است.
امر به معروف و نهی از منکر:
دو – در وصیت خود به برادرش محمد حنیفه، هدف اصلی “خروج = قیام” را بیان نموده و نوشتند:
«وَ اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدّی صلی الله علیه و آله اُریْدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اَسیْرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ اَبی عَلیّ بن ابی طالِبٍ عَلیه السَلام»
ترجمه: [بدانید] من برای سرکشی و خوشگذرانی و فساد و ستم خروج نکردم؛ بلکه فقط برای دنبال کردن اصلاح امّت جدّم خارج شدم [خروج کردم] و تصمیم گرفتهام که امر به معروف و نهی از منکر نمایم و سیره جدّم [رسول خدا صلی الله علیه و آله] و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام را دنبال نمایم.»
رهبری و هدایتی امتی که طالب امام شدند:
سه – ایشان پیش از خروج از مکه و نیز پیش از اعزام مسلم، نامهای در پاسخ درخواست مردم کوفه، به دست سعید و هانی فرستادند. در این نامه به درخواست مردم جهت برخورداری از امامی هادی تصریح شده است:
«بِسم اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مِنْ حُسَیْنِ بنِ عَلَیٍّ، اِلی الْمَلَأِ مِنَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُسْلِمیْنَ، اَمّا بَعْدُ: فَاِنَّ هانِیاً وَ سَعیْداً قَدَما عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کانا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذی اقْتَصَصتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقالَةَ جُلِّکُمْ: اِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنا اِمامٌ فَاقْبِلْ، لَعَلَّ اللّه ُ اَنْ یَجْمَعَنا بِکَ عَلی الهُدی وَ الْحَقِّ» ترجمه: بنام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی به سوی گروهی از مؤمنان و مسلمانان، پس از ستایش خدا، همانا هانی و سعید نامههای شما را آوردند و این دو نفر، آخرین فرستادههای شما بودند. من آنچه را که نوشته بودید و حکایت کردید درک کردم و سخن همه شما این بود که: امام و رهبر نداریم؛ به سوی ما بشتاب، شاید خداوند به وسیله تو ما را به هدایت و حق رهنمون سازد» .
هدایت، با دعوت به کتاب خدا و سنّت رسول خدا صلوات الله علیه و آله و مقابله با بیعتها:
چهار – در نامه به مردم بصره نوشتند:
«وَ قَدْ بَعَثْتُ اِلَیْکُمْ رَسُولی بِهذَا الْکِتابِ، وَ اَنَا اَدْعُوْکُمْ اِلی کِتاب اللّه ِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ، فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمیْتَتْ وَ اِنَّ البِدْعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ وَ اِنْ تَسْمَعُوا قَوْلی وَ تُطیعُوا اَمْری اَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّه»
ترجمه: اکنون قاصدم را با این نامه به سوی شما فرستادم و من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله می خوانم. پس به راستی سنّت [پیامبر] مرده و بدعتها زنده شده است. پس اگر سخنان مرا بپذیرید و از امرم اطاعت کنید، شما را به راهی که رشد [و اصلاح شما در آن[ است هدایت میکنم. سلام و رحمت خدا بر شما باد.
جهاد در راه خدا:
پنج – ایشان در مسیر کوفه، با فَرَزدق ملاقات مینماید و در شرح مفاسد دستگاه حاکم، ضرورت قیام و جهاد علیه ظلم و فساد و اولی بودن خود نسبت به دیگران برای این جهاد و قیام [با ذکر واژهی قیام – مَنْ قامَ]، چنین میفرمایند:
«یا فَرَزْدَقُ إنَّ هوُلاءِ قومٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیطانِ، و تَرَکوُا طاعَةَ الرَّحْمانِ، و أظْهروُا الفسادَ فی الأرضِ، وَ أبْطِلُوا الحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الخُمُورَ، وَ اسْتَأثَروُا فی أموالِ الْفُقَراءِ و المَساکینَ، وَ أنَا أولی مَنْ قام بِنُصرَةِ دین الله، وَإعزازِ شَرعِهِ، و الجَهادِ فی سَبیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِی العُلیا؛»
ترجمه: ای فرزدق! اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکارا ساختند، و حدود الهی را از میان بردند، و باده ها نوشیدند، و دارایی های فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند، و من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی دیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خدا پیروز و برتر باشد.»
قسمتی از متن به نقل از پایگاه پاسخ به شبهات