خانه » همه » مذهبی » چرا امثال طلحه و زبیر که در کنار پیامبر اسلام و حضرت علی بودند آرام نشدند آنهم با آنهمه افتخارات و درک زمان ها و شرایط مختلف و سخت و اعجاب انگیز زمان رسول الله (ص) . لطفا بصورت تحلیلی توضیح دهید ؟

چرا امثال طلحه و زبیر که در کنار پیامبر اسلام و حضرت علی بودند آرام نشدند آنهم با آنهمه افتخارات و درک زمان ها و شرایط مختلف و سخت و اعجاب انگیز زمان رسول الله (ص) . لطفا بصورت تحلیلی توضیح دهید ؟

طلحه و زبیر جزو کسانی بودند که تحت عنایات خلیفه دوم یعنی عمر به شورای خلافت را یافتند و از آن پس با یک نوع سر بلندی در جامعه اسلامی در میان مردم رفت و آمد می کردند و امتیازاتی کسب کرده بودند در دوران عثمان نیز ثروت فراوانی برای خود اندوختند و املاک و برده های بسیاری را در عراق برای خود آماده کردند لذا تغییر موضوع طلحه و زبیر پس از رحلت رسول خدا (ص) به دلیل موقعیت آندو در زمان عمر و سپس برخورداری آنان از بخششهای عثمان بود که آندو را بتدریج فریفته مطامع دنیوی و طرفدار جدی تبعیض نژادی و شیفته مقام و ریاست بر مردم نموده بود و به همین علت است که مشاهده می کنیم هنگامی که در مدینه و سایر شهرها زمزمه مخالفت با عثمان آغاز شد و این دو به طمع خلافت دست به تحریک مردم علیه عثمان زدند و به گواهی تاریخ شدیدترین دشمنی ها را علیه عثمان اعمال کردند در روزهای سخت محاصره خانه عثمان از طرف شورشیان از زبان عثمان نقل گردیده که گفت : وای بر طلحه که دیروز از من آن همه مال و ثروت گرفت و امروز قصد جان مرا دارد (1) شیفتگی آندو نسبت به خلافت تا آن حد بود که برای رسیدن به قدرت فعالیت های زیادی در فراهم کردن زمینه جهت کنار زدن عثمان انجام دادند اما این تلاشها نتوانست نتیجه ای را که آنان در انتظارش بودند بدست دهد چرا که طلحه و زبیر در بسیاری از کارهایی که مردم نمی پسندیدند نسخه دوم عثمان بودند مردم تحت ستم و انقلابی دنبال کسی می گشتند که در دوران پس از رحلت رسول خدا و حتی قبل از آن از آلوده شدن به ظلم و ستم و جاه طلبی و مال پرستی مبرا بوده و همواره به تعلیمات قرآن و سنت رسول خدا (ص) و فادار مانده باشد و این فرد کسی جز مولای متقیان علی ابن ابیطالب (علیه السلام) نبود هجوم مردم برای بیعت با امر مومنان طلحه و زبیر را که در آرزوی خلافت لحظه شماری می کردند در یاس و نا امیدی فرو برد و از آنجا که در برابر مردم به پا خاسته جرات ابراز مخالفت را نداشتند و نیز برای اینکه از دیگران عقب نمانند بلکه به این امید که در حکومت امیر مومنان از مقام و موقعیتی برخوردار گردند با آن حضرت دست بیعت دادند پس از استقرار نسبی حکومت مولای متقیان نزد آن حضرت آمدند تا از مزایا و امتیازاتی برخوردار شوند انتظار آندو این بود که طرف مشورت امیر مومنان قرار گیرند و حتی حکومت بصره و یا کوفه و یا شام را برای خویش به امام پیشنهاد دادند اما امام علی (علیه السلام) با زیرکی و دور اندیشی به آنها گفت : در کارها از کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) تبعیت می کنم واز اینرو به رای شما و غیر شما نیازی ندارم هنوز پیش آمدی نشده که در حکم آن بمانم تا محتاج مشاوره با کسی باشم اگر چنین شود البته از نظر شما خواهم خواست (2) و نیز در پاسخ پیشنهاد آنان برای امارت کوفه و بصره و شام فرمود در مدینه به شما بیشتر نیاز دارم (3) آنان که متوجه شدند از هیچ راهی نمی توانند به مقاصد خویش دست یابند به بهانه عمره راهی مکه شدند و با همکاری عایشه غائله جمل را علیه امام به راه انداختند .
بررسی تحلیلی زندگی طلحه و زبیر بیانگر این واقعیت است که آنجا که انسان مالک خواسته های نفس خویش نباشد و نتواند و یا نخواهد که این خواهشهای ویرانگر را مهار کند بتدریج به مرتبه ای می رسد که عقل و دین خویش را برای رسیدن به دنیا زیر پا بگذارد و حتی حاضر می شود با خدعه و نیرنگ و قربانی کردن پاک ترین انسانها به نیات پلید خویش دست یابد حکایت طلحه و زبیر حکایت سقوط ارزشهای انسانی و اخلاق دینی است حکایت از این است که هنگامی که عجب و خود پسندی و دنیا طلبی تمامی فکر و جان آدمی را فرا گیرد گرچه آن آدم صحابی رسول خدا باشد آنگاه این عجب و خود پسندی با کینه و حساد و بدبینی زنی ترکیب گردد هر چند آن زن روزگاری افتخار همسری رسول خدا را از آن خویش داشته می تواند چنان آتشی از بغض و کینه بر افروزد که علاوه بر بی گناهی خود آنان را نیز به دام اندازد و در شعله های خویش بسوزاند .
حکایت طلحه و زبیر حکایت مردانی است که برای رسیدن به دنیا شرف و غیرت و عهد و پیمان و مردانگی خویش پشت پا زدند حکایت از اینست که شرایط عادی هرگز نمی تواند ملاک دقیقی برای شناخت افراد باشد بلکه در میزان آزمایش و عمل است که ماهیت و حقیقت باطنی افراد شناخته می شود و آخرین کلام اینکه حکایت این دو صحابی تجسم عینی این سخن رسول خدا (ص) است که می فرماید : حب الدنیا راس کل خطئه : دنیا پرستی سرچشمه همه انحرافات و عامل اصلی ارتکاب معاصی است .
اما اینکه چرا در زمان رسول خدا این حالت در آنان بروز نکرد علت آن است که زمان رسول خدا (ص) دوران رنج و سختی و فقر و گرسنگی تعداد کثیری از مسلمین بود و اگر غنائمی بدست می آمد به عدالت میان مسلمین تقسیم می گردید و هرگز کام افراد به بخششها بی حساب و کتاب شیرین نشده بود تا آتش حرص و ولع آنان را شعله ور سازد اما پس از مرگ خلیفه سوم وضعیت به گونه ای دیگر بود آنان که چون طلحه و زبیر به صلاحدید عثمان از مال و ثروت سرشاری برخوردار گشته بودند و به عبارتی به جیره خواری عثمان عادت کرده بودند اکنون تحمل سخت گیری و عدالت امیر مومنان را نداشتند که خود فرموده بود :آن گروهی که دنیا آنها را در خود غرق ساخته و برای خویش املاک و نهرها و اسبان عالی و کنیزکان تهیه کرده اند فردا وقتی همه اینها را از آنان می گیرم و به بیت المال بر می گردانم و به اندازه حقشان به آنها می دهم نگویند علی ما را فریفت اول چیزی گفت و اکنون به گونه ای دیگر عمل می کند من از همین حالا برنامه روشن خود را اعلام می کنم من منکر فضیلت و صحبت و سابقه خدمت افراد نیستم اما این ها چیزهایی است که خداوند خود پاداش آن را خواهد داد این امور نباید ملاک تبعیض و تفاوت میان افراد واقع شود (4)
منابع :
1- مرد نامتناهی ،حسن صدر ،ص 83.
2- نهج البلاغه ،خطبه 196 مرد نامتناهی، ص 48.
3- مرد نامتناهی ،ص 48.
4- نهج البلاغه خطبه 15 و علی انصاریان کتاب الدلیل علی موضوعات نهج البلاغه ،ص 432-493.
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد