چرا انقلاب اسلامی منحصربهفرد بود؟
۱۳۹۲/۱۱/۲۴
–
۳۵۸ بازدید
ماهیت پدیدهی انقلاب را میتوان با ویژگیهایی مانند عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… بازشناخت. در این راستا، نظریههای انقلاب نیز در پی پاسخگویی به چرایی و چگونگی پدیدهی انقلاب برآمدهاند. بسیاری از انقلابها، که دارای ویژگیهای یکسان هستند، در قالب این نظریهها جای میگیرند؛ اما به جرئت میتوان گفت انقلاب اسلامی ایران جز معدود انقلاباتی بود که با هیچیک از نظریههای انقلاب مطابقت نداشت و به همین علت، بنیان بسیاری از نظریهها را با چالش مواجه کرد؛ بهگونهای که نظریهپردازانی مانند فوران در صدد خلق یک تئوری جدید برآمدند که بتواند حداقل انقلاب اسلامی را در بر بگیرد و تحلیل کند.
میشل فوکو (فیلسوف و جامعهشناس فرانسوی) در پی سفر خود به ایران، به این نتیجه میرسد که این انقلاب پدیدهای نو و منحصربهفرد است. این موضوع فقط شامل حال فوکو و فوران نبود، بلکه با وقوع انقلاب اسلامی، بسیاری از نظریهپردازان بزرگ انقلاب، همچون اسکاچپول، برینتون، هانتینگتون و… نیز ناچار به تجدیدنظر در نظریات خود گردیدند و نسل جدیدی از تئوریهای انقلاب زاده شد. حال سؤال اساسی این است که ویژگیهای منحصری که انقلاب ایران را از سایر انقلابها متمایز میکند چیست؟
نویسنده معتقد است سه ویژگی مذهبی بودن، مردمی بودن و رهبری ایدئولوژیک که مدیریت اجرایی انقلاب را نیز برعهده داشت، از ویژگیهای خاص انقلاب ایران است که در این نوشتهی کوتاه، به تشریح این موارد پرداخته میشود:
مذهبی بودن انقلاب
بیشک شگفتانگیزترین ویژگی انقلاب ایران، مذهبی بودن آن است. انقلاب ایران انقلابی در چارچوب ایدئولوژی تعریفشده و مشخص تشیع بود. شگفتانگیز از این جهت که نه تنها نظریات معاصر انقلاب به مسئلهی مذهب و ایدئولوژی در انقلابها نپرداختهاند و نقش عناصر فکری-فرهنگی، به ویژه فرهنگ مذهبی را در ایجاد تحولات انقلابی و تغییرات اجتماعی چندان مورد توجه قرار ندادهاند، «بلکه هیچیک از انقلابهای معاصر نیز چندان ارتباطی با مذهب نداشته است و کمتر تحول عمدهی سیاسی و اجتماعی یک قرن اخیر در جهان اینچنین آغشته به مذهب و با آن به این گستردگی در اختلاط و امتزاج بوده است.»[1]
مطالعهی انقلابهای روسیه، فرانسه، آمریکا، هندوستان، چین و… نشان میدهد که هیچکدام از این انقلابها مانند انقلاب ایران ماهیت مذهبی نداشتند و وجه اشتراک همهی آنها اتفاقاً ماهیت ضددینی آنهاست. انقلاب ایران با ماهیت دینی در اسلام شیعی تجلی یافت؛ بهگونهای که کسانی مانند فوکو و کدی و بسیاری از نظریهپردازان، با اعتراف به منحصر بودن انقلاب ایران، آن را انقلابی دینی و مذهبی خواندند. «فوکو قدرت برتر ملت ایران را در انقلاب خویش علیه جبههی شاه در ارادهی این ملت برای ایجاد تحول در خویشتن خویش با تکیه بر اسلام شیعی مییابد.»[2]
کمتر انقلابی را میتوان یافت که در آن تمام طبقات مردم، جریانها و تشکلهای سیاسی حضور داشته باشند. اینوجهاز مردمی بودن انقلاب از دیگر شاخصها و ویژگیهای خاص انقلاب ایران است. دربیشترانقلابهای دیگر، نقشمردمبیشتر حمایت وپشتیبانی از انقلابیون بوده است، ولیدرانقلاب ایران، همهی مردم با یک شدت و قدرتبا رژیمپهلوی به مبارزهبرخاستند.
این در حالی است که کسانی مانند نیکی کدی، که تا قبل از پیروزی انقلاب اعتقاد داشتند قدرت علما و روحانیون در حال کاهش است و افکار ضددینی و لائیک در زندگی مردم ایران رخنه کرده، اعتراف کرد که «نشانههای آشکار زوال اخلاقی حاصل از نفوذ فرهنگ غربی، مورد حمله و انتقاد نیروهای مذهبی شد.»[3]
البته بررسی شعارهای مبارزاتی مردم نیز به خوبی این موضوع را اثبات میکند؛ چرا که شعارهایی که مردم در طول مبارزات خود علیه رژیم شاه سر میدادند، بیشتر شعارهایی در باب تشکیل حکومت اسلامی بود.
در این رابطه، تقویم مذهبی، عاملی مهم در مبارزات مردمی بود. بدین معنی که مردم از مناسبتهای مذهبی برای بیان اعتراضات خود استفاده میکردند. دو رویداد مذهبی مهم در این زمینه، ماه رمضان و به خصوص ماه محرم بود. ماه رمضان از این نظر اهمیت داشت که علاوه بر اینکه باعث ایجاد روحیهی خودسازی حاصل از روزه گرفتن و تشدید جو مذهبی و معنوی در جامعهی اسلامی میشد، مردم در مساجد حضور مییافتند و مجال هماندیشی و تبلیغات مذهبی و نیز انتقادات سیاسی را پیدا میکردند.
ماه محرم نیز علاوه بر اینکه فرصتی برای گردهمایی مردم در قالب دستههای عزاداری بود، زمان مناسبی برای بیان اعتراضات نیز محسوب میشد. مردم با دریافت پیام سیاسی عاشورا، که همان قیام در برابر ظلم بود، به اعتراض و قیام علیه ظلم شاه میپرداختند. فرهنگ شهادت،مبارزهی همیشگیباباطل،طاغوتستیزی و… ازویژگی های مؤثرفرهنگ عاشورابر انقلابایران است.
البته زبان و محتوا و هدف مذهبی انقلاب ایران مسئلهای تصادفی نیست، بلکه برآمده از نقش اساسی اسلام در ساختار اجتماعی جامعهی ایران، ریشههای عمیق تاریخی آن و نیز هدف انقلاب ایران است.[4] مردم راه اصلاح را در اسلام میدیدند و به آن اعتقاد کامل داشتند و به گفتهی فوکو، اسلام برای مردم مانند یک عهد و پیمان و نیز ضمانتنامه و تضمینی بود برای اینکه آنچه را که به وسیلهی آن میتوانستند بهگونهای بنیادین ذات و شخصیت خود را متحول سازند، بیابند.[5] زیرا اسلام توانسته بود «زبان گویای خواستههای سیاسی و اجتماعی شود که رژیم شاه نتوانسته بود آنها را محقق سازد.»[6] بر این اساس بود که بعد از انقلاب، اسلام ایدئولوژی برتر شد و حکومت نیز براساس آموزههای اسلامی تشکیل گردید.
نقش و جایگاه مردم در انقلاب
مردم و رهبری دو رکن اساسی انقلابها را تشکیل میدهد. نگاه اجمالی به بسیاری از انقلابها بیانگر این واقعیت است که بسیاری از انقلابها توسط گروههای خاصی از مردم صورت گرفته و فقط بخشی از طبقات و یا گروهها در وقوع آن مشارکت داشتهاند. به عنوان مثال، انقلاب فرانسه، انقلاب اشراف و بورژواها بود؛ انقلاب کوبا با تکیه بر نظامیان صورت رفت و انقلاب روسیه توسط کارگران و دهقانان و انقلاب چین توسط کشاورزان به وقوع پیوست.
البته مردمی بودن در بسیاری ازانقلابهای دیگر هم کموبیش دیده می شود، ولی آنچه درانقلاب اسلامی ایرانبسیار برجسته تر بود این است که کمتر انقلابی را میتوان یافت که در آن تمام مردم، اعم از مردم شهر، روستا، طبقهی متوسط یا حتی جریانها و تشکلهای سیاسی مخالف، حضور داشته باشند. اینوجهاز مردمی بودن انقلاب، از دیگر شاخصها و ویژگیهای خاص انقلاب ایران است. دربیشترانقلاب های دیگر، نقشمردمبیشتر حمایت وپشتیبانی از انقلابیون بوده است، ولیدرانقلاب ایران، همهی مردم با یک شدت و قدرتبا رژیمپهلوی به مبارزهبرخاستند. کدی یکی از عوامل اصلی حضور اکثر مردم را انزجار شدید مردم از محمدرضاشاه میداند که البته این موضوع خود دلایل متعدد خاص خود را داشت.
در انقلاب اسلامی ایران، نه از مبارزات طبقاتی یا حتی در مفهومی گستردهتر جبههبندی اجتماعی اثری است و نه از یک دینامیک سیاسی انقلاب پیشبرنده یا اقدامات انقلابی طبقهی پیشرو. در انقلاب اسلامی ایران، یک واقعیت کاملاً آشکار و محسوس است و آن عبارت است از اینکه نه یک طبقهی خاص، نه یک حزب معین، نه یک ایدئولوژی سیاسی مشخص و نه یک دستهی خاص از پیشگامان انقلابی که با خود همهی ملت را به داخل جریان بکشاند، در این انقلاب یافت نمیشود.[7]
فوکو نیز به این ویژگی خاص انقلاب ایران توجه کرده و بر دو عنصر ارادی مهم در انقلاب ایران تأکید میکند: یکی ارادهی جمعی مردم در تغییر خود و نهادهای اجتماعی و دوم نقش امام (ره) در حوادث انقلاب. وی ارادهی جمعی را مظهر قدرت مردم ایران برمیشمارد و آن را که اندیشمندان یک اسطورهی سیاسی میدانستند، در ایران تحقق یافته میبیند. فوکو ادعا میکند که ارادهی جمعی یک ملت را به عیان مشاهده نموده است. [8]
اما ویژگی شگرف دیگر در رابطه با مردم انقلابی ایران آن است که مردم به قیام علیه رژیمی برخاسته بودند که یکی از مجهزترین ارتشهای دنیا را در اختیار داشت و نه تنها از سوی آمریکا، بلکه از سوی بسیاری از کشورهای جهان نیز حمایت میشد و از اهرمهای لازم برای حفظ خود استفاده میکرد. هرچند ارتش نیز در آستانهی انقلاب با شرکت در مبارزات مردمی حماسهای نو پدید آورد و حماسهی مردمی بودن انقلاب را تکمیل کرد.
رهبری و مدیریت اجرای انقلاب
رکن مهم دیگر در انقلاب ایران رهبری است. امام خمینی (ره)، گذشته از شخصیت کاریزمایی که در بین مردم داشت، خود مدیری موفق بود که توانست جریان انقلاب را به خوبی در دست بگیرد و آن را مدیریت کند. «حرکت امام (ره) نه تنها موج جدید بازگشت به اسلام را که در میان اقشار تحصیلکرده و دانشجویی پا گرفته بود در ابعاد گستردهای تقویت نمود، بلکه در رابطهی مذهب و سیاست و مذهب و حکومت در ایران تغییراتی پدید آورد.»[9]
امام خمینی (ره) هیچ نوع سازمان سیاسی و یا نیروی نظامی در اختیار نداشت، ستاد رهبری او، در خارج از ایران بود. امام خمینی (ره) در انقلاب اسلامی، نقش بنیانگذاری، رهبری، فرماندهی، تئوریسین و ایدئولوگ و معمار انقلاب را برعهده داشت. ایشان هم طراح انقلاب بودند و هم مدیر و مجری آن.
در واقع امام (ره) با مدیریت بسیاری از جریانهای انقلاب، مانند قیام پانزدهخرداد، رهبری سیاسی و انقلابی خود را به اثبات رسانده بودند. «به اعتقاد یان ریچارد، ایرانشناس مشهور فرانسوی، افتادن قدرت در ایران به دست یک حرکت انقلابی رهبریشده توسط روحانیت، امری بهتآور و تعجبآمیز بود.»[10]
بسیاری از رهبران انقلابها، مانند لنین، کاسترو و یا مائو، از طریق سازمانهای سیاسی و نیروهای نظامی که در اختیار داشتند، توانستند پیروز شوند؛ اما امام خمینی (ره) هیچ نوع سازمان سیاسی و یا نیروی نظامی در اختیار نداشت. ستاد رهبری او در خارج از ایران بود. امام خمینی (ره) در انقلاب اسلامی، نقش بنیانگذاری، رهبری، فرماندهی، تئوریسین و ایدئولوگ و معمار انقلاب را برعهده داشت. ایشان هم طراح انقلاب بودند و هم مدیر و مجری آن.
علاوه بر چهرهی کاریزمایی، امام مرجع دینی نیز بود که برای جریانات اسلامی، نمونهی کامل یک رهبر مذهبی-سیاسی بود. مبارزات ایشان از عوامل اصلی پیروزی انقلاب بود. «اولین و مهمترین نتیجهی مبارزات امام (ره) این بود که شکافی آشکار و عمیق بین رژیم و مذهب پدید آمد و دومین نتیجه نیز تقویت موج اسلامگرایی بود که از اواسط دههی 1330 به وجود آمده بود.»[11]
امام (ره) پایههای تحلیل خود دربارهی قدرت را بر مطالعهی شیوهها و تاکتیکها استوار ساخت. براساس همین شیوه بود که توانست این قدرت گسترده و پراکنده را در راستای انقلاب اسلامی بسیج نماید.[12] روحانیون طرفدار امام (ره) نیز با ترویج اندیشههای سیاسی مبتنی بر تشیع انقلابی، رژیم شاه را تحقیر کرده و به مبارزه طلبیدند.
بدینسان نظریهپردازانی همچون اسکاچپول، با اذعان به نقش رهبران ایدئولوژیک مذهبی که با تکیه بر ایدئولوژی انقلابی شیعی توانستند یک انقلاب اسلامی در ایران خلق کنند، ضمن عدول از نظریهی اولیهی خود، به صف کسانی میپیوندد که برای ایدئولوژی نقش بنیادین در انقلابها قائل هستند و بدین ترتیب، شخصیت کاریزما و مذهبی امام و مدیریت جریان انقلاب، اندیشهی بسیاری از مکاتب و نظریهها را زیر سؤال برد و موجب تجدیدنظر جدی در آنها شد، زیرا انقلاب ایران نه دارای مناسبات اقتصاد سرمایهداری بود، نه انقلاب سکولارها بود و نه انقلاب طبقهای خاص. انقلاب ایران انقلاب جمهوری اسلامی بود.(*)
پینوشتها:
[1] زیباکلام، صادق (1384)، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، انتشارات روزنه، ص 94.[2]خرمشاد، محمدباقر (1383)، «بازتاب انقلاب اسلامی ایران در نظریههای انقلاب: تولد و شکلگیری نسل چهارم تئوریهای انقلاب»، نشریهی علوم اجتماعی«جامعهشناسی ایران»، شمارهی 19، علمی-پژوهشی، ص 107.
[3] نیکی آر. کدی (1375)، ریشههای انقلاب ایران، ترجمهی عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر قلم، ص 410.
[4] مجلهی جامعه شناسی ایران (1383)، دورهی پنجم، شمارهی 3، ص 106.
[5]خرمشاد، محمدباقر (1377)، «فوکو و انقلاب اسلامی ایران، معنویتگرایی در سیاست»، پژوهشنامهی متین «علوم اجتماعی»، شمارهی 1، ص 215.
[6] زیباکلام، همان، ص 41.
[7] شجاعیان، محمد (1383)، انقلاب اسلامی و رهیافت فرهنگی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 137 و 138 و رکبه: ارضی، صغری، انقلاب اسلامی ایران و تأثیر آن بر نظریههای علوم اجتماعی، نشریهی معرفت، شمارهی 98.
[8] رمضان نرگسی، رضا (1384) «دغدغههای میشل فوکودربارهی انقلاب اسلامی ایران»، نشریهی تاریخ «آموزه»، ص 134.
[9] زیباکلام، همان، ص 115.
[10] مجلهی جامعهشناسی ایران (1383)، دورهی پنجم، شمارهی 3، ص 116 و رکبه: ارضی، صغری، انقلاب اسلامی ایران و تأثیر آن بر نظریههای علوم اجتماعی، نشریهی معرفت، شمارهی 98.
[11] زیباکلام، همان، ص 116 و 117.
[12] ارضی، همان.
*زهرا سعیدی؛ پژوهشگر تاریخ معاصر/برهان ۱۳۹۲/۱۱/۲۱