توجه

  1. توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

خانه » همه » مذهبی » چرا خداوند بر زيغ و انحراف قلوب بني اسرائيل افزود؟

چرا خداوند بر زيغ و انحراف قلوب بني اسرائيل افزود؟

سوره صف، آيه 5: «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِين‏»
 

 ماده «زيغ»[1] به معناى منحرف كردن از استقامت است: «الميل عن الاستقامة»[2] و لازمه‏ آن انحراف از حق به سمت باطل است. اين ريشه در قرآن كريم همواره به همين معناست.

 در آيه شريفه فوق به گوشه ‏اى از زندگى حضرت موسى (ع) و نمونه روشنى از جدايى گفتار و عمل در پيروان او اشاره شده است. نخست مى ‏فرمايد: “به ياد آوريد هنگامى را كه موسى به قومش گفت: اى قوم من! چرا مرا آزار مى ‏دهيد با اينكه مى ‏دانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم”؟! آزار در آيه مي تواند اشاره به تمام مخالفت ها و بهانه ‏جويى ‏هايى باشد كه بنى اسرائيل در طول حيات موسى (ع) با اين پيامبر بزرگ داشتند. چگونه ممكن است كسى مدعى ايمان به پيامبرى باشد، و تهمت هايي مانند قتل، سحر و جنون، روابط نامشروع و … را به او نسبت بدهد؟ آيا اين روشن ترين نمونه جدايى گفتار از كردار نيست؟ 

 در ادامه به جزاي بني اسرائيل در عمل نكردن به عقيده خود مي پردازد و مي فرمايد هنگامى كه بني اسرائيل دچار زيغ در قلب شدند و از راه مستقيم منحرف شدند، خداوند نيز قلوبشان را منحرف ساخت. سوالي كه در اينجا مطرح شده اين است كه درست است كه بني اسرائيل با دو گانگي در عقيده و رفتار سبب زيغ در قلوب خود شدند، اما چرا خداوند به عميق تر شدن اين انحراف دامن زده است؟

در پاسخ بايد گفت آنچه از زيغ منسوب به خود بنده است آن مقدارى است كه به خاطر فسق در دل پيدا مى‏ شود، و سبب حد معينى از كفر مى‏ گردد، و آنچه كه به خدا نسبت داده مى‏ شود تثبيت و پا بر جا كردن اين كفر در قلب بنده است پس زيغ بني اسرائيل از ايمان، به خاطر فسق و پديد آمدن كفري است كه خود در دل، ايجاد نمودند و تثبيت اين كفر در دل به عنوان مجازات، عارضه اين عمل اختياري ايشان است.

به عبارت دقيق تر «اضلال» و «ازاغه» امور وجودي نيستند تا خداوند آن دو را به كسي بدهد، بلكه سلب توفيق از جايگاه هدايت و واگذاردن بنده به حال خويش است كه سبب سقوط مي ‏گردد، بنابراين خداوند كسي را هرگز گمراه نمي ‏كند، بلكه همه را هدايت مي ‏كند، زيرا هدايتْ نور و امري وجودي و از طرف خداست، چنان كه اصلي كلّي است كه دري را كه خداي سبحان براساس رحمت بگشايد، كسي را توان بستن آن نيست و چون آن را ببندد، كسي نتواند آن را گشايد: ﴿ما يَفتَحِ اللهُ لِلنّاسِ مِن رَحمَةٍ فَلا مُمسِكَ لَها وما يُمسِك فَلا مُرسِلَ لَهُ مِن بَعدِه)[3].

 

پي نوشت:

[1] كلمه “زاغوا” ماضى ثلاثى مجرد و كلمه “أزاغ” ماضى باب افعال آن است. [2] مفردات، ص387، «ز ي غ». [3] مائده، 41.

تفسير نمونه، ج24، ص 70.

تفسير الميزان، ج 19، ص 422.

تفسير تسنيم، ج 13، ص237.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد