خانه » همه » مذهبی » چرا در سجده عمومي موجودات، بخشي از انسانها تخصيص خورده اند؟

چرا در سجده عمومي موجودات، بخشي از انسانها تخصيص خورده اند؟

سوره حج، آيه 18: («أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسجُدُ لَهُ مَن فى السمَوَتِ وَ مَن فى الاَرْضِ وَ الشمْس وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الجْبَالُ وَ الشجَرُ وَ الدَّوَاب وَ كثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَاب وَ مَن يهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشاءُ»)

در قرآن مجيد در آيات مختلف سخن از «سجده عمومى» موجودات جهان و همچنين «تسبيح» و «حمد» و «صلوة» (نماز) به ميان آمده است و تاكيد شده كه اين عبادات چهار گانه مخصوص انسانها نيست، بلكه حتى موجودات ظاهرا بى جان نيز در آن شركت دارند. با توجه به آنچه در آيه مورد بحث آمده موجودات عالم داراى دو گونه سجودند: «سجود تكوينى» و «سجود تشريعى».

خضوع و تسليم بى قيد و شرط موجودات در برابر اراده حق و قوانين آفرينش و نظام حاكم بر اين جهان همان سجود تكوينى آنها است كه تمام ذرات موجودات را شامل مى شود، حتى سلول هاى مغز فرعون ها و نمرودها و منكران لجوج ، و تمام ذرات وجود آنها مشمول اين سجود تكوينى هستند. به گفته جمعى از محققان تمامى ذرات جهان داراى نوعى درك و شعورند، و به موازات آن در عالم خود، حمد و تسبيح خدا مى گويند، و سجود و صلات دارند و اگر اين نوع درك و شعور را نپذيريم لااقل تسليم و خضوع آنها در برابر همه نظامات هستى به هيچ وجه قابل انكار نيست. اما «سجود تشريعى» همان نهايت خضوعى است كه از صاحبان عقل و شعور و درك و معرفت در برابر پروردگار تحقق مى يابد.

در اينجا اين سؤال پيش مى آيد كه اگر برنامه سجود عمومى موجودات همه انسانها را در بر مى گيرد چرا در آيه فوق به گروهى از انسانها تخصيص داده شده است؟ مي توان گفت با توجه به اينكه سجده در اين آيه در يك مفهوم جامع ميان تشريع و تكوين استعمال شده پاسخ اين سؤال روشن مى شود، زيرا منظور از سجده در مورد خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها و درختان و جنبندگان، سجده تكويني است، اما در مورد انسانها سجود تشريعى مراد است كه بسيارى آن را انجام مى دهند و گروهى سرپيچى كرده و مصداق «كثير حق عليه العذاب» هستند و مى دانيم استعمال يك لفظ در مفهوم جامع و عام با حفظ مصاديق مختلف هيچ مانعى ندارد، حتى نزد آنها كه استعمال لفظ را در بيشتر از يك معنى جايز نمى دانند، تا چه رسد به ما كه استعمال لفظ مشترك را در معانى متعدد مجاز مى دانيم.

 

منبع:

تفسير نمونه، ج14، ص 49و50.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد