۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۷۹۱ بازدید
سازمان چریکهای فدایی خلق چگونه شکل گرفت و چه اقداماتی را قبل و بعد از انقلاب انجام داد؟
از درون حزب توده جریانات جدید چپ در ایران شکل گرفتند که ابتدا به صورت جداگانه به برنامه ریزی اقدام مسلحانه علیه رژیم پرداخته و سپس با ادغام در یکدیگر سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را در سال 1350 تشکیل دادند. ریشه این جریان را باید در فضای باز سیاسی سالهای 39- 42 جستجو نمود. در این سالها و با فعال شدن محیط سیاسی دانشگاهها، زمینه برای فعالیت بقایای سازمان حزب توده به وجود آمد که از جمله این افراد بیژن جزنی بود که در سالهای بعد با مطالعه آثار مارکسیستی آمریکای لاتین و با تشکیل یک گروه مطالعاتی مشی مسلحانه را به عنوان راه رهایی مطرح ساخت و گروه جزنی ظریفی را تشکیل داد. در این هسته اصلی و کوچک، مارکسیسم – لنینیسم به عنوان ایدئولوژی رسمی گروه مطرح شد و هدف نهایی برپا ساختن انقلاب دموکراتیک نوین عنوان گردید.
نظریات جزنی در میان نیروهای رادیکال در خلال دهه 1355- 1345 بسیار متداول بود اما با شناسایی این گروه توسط ساواک ودستگیری اکثر اعضای این گروه، فعالیت آن متوقف شد و در سالهای بعد توسط حمید اشرف (گروه جنگل) پیگیری شد که در جریان حمله به پاسگاه سیاهگل در سال 1349 دستگیر و اعدام شدند.
همزمان با گروه جزنی، جریان مشابه دیگری به وسیله سه دانشجو در تهران
به نام گروه پویان – احمد زاده شکل گرفت که بعدها با ادغام در عناصر
به جای مانده از گروه جزنی، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را تشکیل دادند و بدین ترتیب سازمان چریکهای فدایی خلق با پوستن باقیمانده سه گروه جزنی ظریفی و گروه جنگل و گروه پویان – احمد زاده در فروردین سال 1350
پا به عرصه حیات سیاسی کشور نهاد.[ علوی، محمدصادق، بررسی مشی چریکی در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 64.]
حمله به سیاهکل در تاریخ 19بهمن 1349 اولین عملیات چریکی ازسوی چریکها در ایران بود که پس از این حمله گروهها درهم ادغام شدند و سازمان چریکهای فدائی خلق را ایجاد کردند. به دنبال این اقدام رژیم افراد گروه را دستگیر و برخی را اعدام نموده و یا محکوم به زندان نمود.
سازمان چریکهای فدائی خلق در ادامه با چندین عملیات مسلحانه دیگر نیز انجام دادند.
در اواخر سال 1354سازمان چریکهای فدائی خلق به 2 شاخه تقسیم شد: شاخه اکثریت که تا هنگام مرگ حمید اشرف در اواسط سال 1355 توسط وی رهبری میشد، برادامه جنگ مسلحانه تا شکلگیری یک قیام تودهای پافشاری میکرد. اما شاخه اقلیت طرفدار خودداری از درگیری مسلحانه، گسترش فعالیتهای سیاسی به ویژه در میان کارگران کارخانهها برقراری پیوند نزدیک با حزب توده بود. این گروه در اواسط سال 1355، به حزب توده پیوست، و تئوری تبلیغ از طریق عمل را انحراف مارکسیم نامید و گروه منشعب از سازمان چریکهای فدائی خلق وابسته به حزب توده ایران (فدائیان منشعب) را تشکیل داد. با جلوگیری ساواک در سال 1355 فعالیت هر دو گروه تا انقلاب اسلامی محدود شد.[ آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص 603.]
با پیروزی انقلاب اسلامی، گروه فدائیان خلق توانستند خود را بازسازی و فعالیت خود را گسترش دهند. از همان اولین روزهای پس از انقلاب و به ویژه هنگامی که کار نشریه هفتگی فدائیان انتشار علنی خود را آغاز کرد، سیاستهای متضاد سازمان شروع به خودنمایی کرد و از اینرو آنها نتوانستند یک موضع مشخص و صریح در مقابل جمهوری اسلامی ایران بگیرند. به همین دلیل بین آنها دو دیدگاه مختلف بهوجود آمد که باعث شد به دو گروه تقسیم شوند:
گروه اکثریت، نبرد مسلحانه را رد کردند، تاکتیکهای سابق مانند نظامیگری را مورد انتقاد قرار دادند و استدلال کردند که باید توجه بیشتری به کار در میان توده نشان داد و مانند حزب توده خواستار موضع مسالمتآمیز در مقابل جمهوری اسلامی ایران بودند.
گروه اقلیت که توسط دو نفر از اعضای اصلی سازمان، به نامهای اشرف دهقانی و محمد حرمتیپور رهبری میشد، آنها بر این باور بودند که با انقلاب اسلامی فرایند انقلاب هنوز ناتمام است و برای تضمین تکمیل آن باید اتحاد کارگران و دهقانان را جایگزین جمهوری اسلامی کرد و خواستار ایجاد یک شورای انقلابی مرکب از نمایندگان کارگران، دهقانان و سربازان به جای ترکیب شورای انقلاب اسلامی بودند.[ امجد، محمد، ایران از دیکتاتوری سلطنتی تا دین سالاری، ترجمه حسین مفتخری، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1380، ص 220.]
این سازمان در سالهای آغازین انقلاب، به مسائل قومی و منطقهای دامن زدند و در بحرانهای قومی و منطقهای در مناطق کردستان، گنبد، بلوچستان و خوزستان نقش فعالی ایفا کردند.
با سرکوب تحریکهای تجزیه طلبانه قومی و منطقهای توسط نیروهای نظامی
و منطقهای، استراتژی فدائیان خلق نیز با شکست مواجه شد. این شکست به وقوع انشعاب در میان آنان انجامید. اکثریت فدائیان به خطمشی حزب توده یعنی
مبارزه سیاسی نزدیک شدند در حالی که اقلیت آنها، همچنان بر شیوه مبارزه مسلحانه برای برپایی یک انقلاب تمام خلقی تأکید میکردند؛ ولی تشکیلات آنها در تابستان 1360 به همراه مجاهدین خلق که دست به عملیات مسلحانه
علیه جمهوری اسلامی زده بودند، مورد حملات پی در پی نیروهای امنیتی
قرار گرفت و فعالیت آنها در داخل کشور به شدت محدود شد. شاخه اکثریت فدائیان خلق نیز به رغم خودداری از عملیات مسلحانه به سرنوشت مشابه دچار شد.
از سال 1360 به بعد هر دو شاخه فدائیان خلق، فعالیتهای محدود خود را
بیشتر در خارج از کشور ادامه دادند و در سالهای بعد شاخه اکثریت در خارج
از کشور فعالیت خود را افزایش داده و رهبران آن با تأکید بیشتری بر مبارزات مسالمتآمیز و دموکراتیک اعلام کردند که ایجاد تحول باید از طریق یک مبارزه سیاسی و حتی با حمایت از تحولات تدریجی و درونی نظام موجود (جمهوری اسلامی) صورت گیرد.
این تحولات از یک تغییر سیاسی در گروههای چریکی کمونیستی سابق ایران و گرایش آنها به سوی نوعی سوسیال دموکراسی خبر میداد. این گرایش اولاً، ناشی از تحولات سیاسی و اجتماعی ایران طی سالهای بعد از انقلاب و ناکارآمدی استراتژی پیشین این سازمانها بود و ثانیاً، برآمده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بیاعتبار شدن الگوی مارکسیسم متکی بر تجربه این کشور بود.[ فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی ایران، پیشین، ص 374-375.]
از دیگر احزاب و گروههای چپ میتوان به حزب دموکرات کردستان ایران، حزب رنجبران، سازمان پیکار، سازمان انقلابی زحمت کشان کردستان ایران (کومله) اشاره نمود.[ ر.ک: احمدی حاجیکلایی، حمید، جریان شناسی چپ در ایران، پیشین و مقصودی، مجتبی، تحولات قومی در ایران، علل و زمینه ها، تهران: مؤسسه مطالعات ملی، 1380.]
نظریات جزنی در میان نیروهای رادیکال در خلال دهه 1355- 1345 بسیار متداول بود اما با شناسایی این گروه توسط ساواک ودستگیری اکثر اعضای این گروه، فعالیت آن متوقف شد و در سالهای بعد توسط حمید اشرف (گروه جنگل) پیگیری شد که در جریان حمله به پاسگاه سیاهگل در سال 1349 دستگیر و اعدام شدند.
همزمان با گروه جزنی، جریان مشابه دیگری به وسیله سه دانشجو در تهران
به نام گروه پویان – احمد زاده شکل گرفت که بعدها با ادغام در عناصر
به جای مانده از گروه جزنی، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را تشکیل دادند و بدین ترتیب سازمان چریکهای فدایی خلق با پوستن باقیمانده سه گروه جزنی ظریفی و گروه جنگل و گروه پویان – احمد زاده در فروردین سال 1350
پا به عرصه حیات سیاسی کشور نهاد.[ علوی، محمدصادق، بررسی مشی چریکی در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 64.]
حمله به سیاهکل در تاریخ 19بهمن 1349 اولین عملیات چریکی ازسوی چریکها در ایران بود که پس از این حمله گروهها درهم ادغام شدند و سازمان چریکهای فدائی خلق را ایجاد کردند. به دنبال این اقدام رژیم افراد گروه را دستگیر و برخی را اعدام نموده و یا محکوم به زندان نمود.
سازمان چریکهای فدائی خلق در ادامه با چندین عملیات مسلحانه دیگر نیز انجام دادند.
در اواخر سال 1354سازمان چریکهای فدائی خلق به 2 شاخه تقسیم شد: شاخه اکثریت که تا هنگام مرگ حمید اشرف در اواسط سال 1355 توسط وی رهبری میشد، برادامه جنگ مسلحانه تا شکلگیری یک قیام تودهای پافشاری میکرد. اما شاخه اقلیت طرفدار خودداری از درگیری مسلحانه، گسترش فعالیتهای سیاسی به ویژه در میان کارگران کارخانهها برقراری پیوند نزدیک با حزب توده بود. این گروه در اواسط سال 1355، به حزب توده پیوست، و تئوری تبلیغ از طریق عمل را انحراف مارکسیم نامید و گروه منشعب از سازمان چریکهای فدائی خلق وابسته به حزب توده ایران (فدائیان منشعب) را تشکیل داد. با جلوگیری ساواک در سال 1355 فعالیت هر دو گروه تا انقلاب اسلامی محدود شد.[ آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص 603.]
با پیروزی انقلاب اسلامی، گروه فدائیان خلق توانستند خود را بازسازی و فعالیت خود را گسترش دهند. از همان اولین روزهای پس از انقلاب و به ویژه هنگامی که کار نشریه هفتگی فدائیان انتشار علنی خود را آغاز کرد، سیاستهای متضاد سازمان شروع به خودنمایی کرد و از اینرو آنها نتوانستند یک موضع مشخص و صریح در مقابل جمهوری اسلامی ایران بگیرند. به همین دلیل بین آنها دو دیدگاه مختلف بهوجود آمد که باعث شد به دو گروه تقسیم شوند:
گروه اکثریت، نبرد مسلحانه را رد کردند، تاکتیکهای سابق مانند نظامیگری را مورد انتقاد قرار دادند و استدلال کردند که باید توجه بیشتری به کار در میان توده نشان داد و مانند حزب توده خواستار موضع مسالمتآمیز در مقابل جمهوری اسلامی ایران بودند.
گروه اقلیت که توسط دو نفر از اعضای اصلی سازمان، به نامهای اشرف دهقانی و محمد حرمتیپور رهبری میشد، آنها بر این باور بودند که با انقلاب اسلامی فرایند انقلاب هنوز ناتمام است و برای تضمین تکمیل آن باید اتحاد کارگران و دهقانان را جایگزین جمهوری اسلامی کرد و خواستار ایجاد یک شورای انقلابی مرکب از نمایندگان کارگران، دهقانان و سربازان به جای ترکیب شورای انقلاب اسلامی بودند.[ امجد، محمد، ایران از دیکتاتوری سلطنتی تا دین سالاری، ترجمه حسین مفتخری، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1380، ص 220.]
این سازمان در سالهای آغازین انقلاب، به مسائل قومی و منطقهای دامن زدند و در بحرانهای قومی و منطقهای در مناطق کردستان، گنبد، بلوچستان و خوزستان نقش فعالی ایفا کردند.
با سرکوب تحریکهای تجزیه طلبانه قومی و منطقهای توسط نیروهای نظامی
و منطقهای، استراتژی فدائیان خلق نیز با شکست مواجه شد. این شکست به وقوع انشعاب در میان آنان انجامید. اکثریت فدائیان به خطمشی حزب توده یعنی
مبارزه سیاسی نزدیک شدند در حالی که اقلیت آنها، همچنان بر شیوه مبارزه مسلحانه برای برپایی یک انقلاب تمام خلقی تأکید میکردند؛ ولی تشکیلات آنها در تابستان 1360 به همراه مجاهدین خلق که دست به عملیات مسلحانه
علیه جمهوری اسلامی زده بودند، مورد حملات پی در پی نیروهای امنیتی
قرار گرفت و فعالیت آنها در داخل کشور به شدت محدود شد. شاخه اکثریت فدائیان خلق نیز به رغم خودداری از عملیات مسلحانه به سرنوشت مشابه دچار شد.
از سال 1360 به بعد هر دو شاخه فدائیان خلق، فعالیتهای محدود خود را
بیشتر در خارج از کشور ادامه دادند و در سالهای بعد شاخه اکثریت در خارج
از کشور فعالیت خود را افزایش داده و رهبران آن با تأکید بیشتری بر مبارزات مسالمتآمیز و دموکراتیک اعلام کردند که ایجاد تحول باید از طریق یک مبارزه سیاسی و حتی با حمایت از تحولات تدریجی و درونی نظام موجود (جمهوری اسلامی) صورت گیرد.
این تحولات از یک تغییر سیاسی در گروههای چریکی کمونیستی سابق ایران و گرایش آنها به سوی نوعی سوسیال دموکراسی خبر میداد. این گرایش اولاً، ناشی از تحولات سیاسی و اجتماعی ایران طی سالهای بعد از انقلاب و ناکارآمدی استراتژی پیشین این سازمانها بود و ثانیاً، برآمده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بیاعتبار شدن الگوی مارکسیسم متکی بر تجربه این کشور بود.[ فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی ایران، پیشین، ص 374-375.]
از دیگر احزاب و گروههای چپ میتوان به حزب دموکرات کردستان ایران، حزب رنجبران، سازمان پیکار، سازمان انقلابی زحمت کشان کردستان ایران (کومله) اشاره نمود.[ ر.ک: احمدی حاجیکلایی، حمید، جریان شناسی چپ در ایران، پیشین و مقصودی، مجتبی، تحولات قومی در ایران، علل و زمینه ها، تهران: مؤسسه مطالعات ملی، 1380.]