2. عالم درونی پنهان زندگی معنوی انسان است که نیازهای روحی و روانی انسان، مانند شناخت و معنویت و آرامش و رشد روحی را شامل می دهد.
خودشناسی، بیشتر به جنبه معنوی و عالم درون انسان توجه دارد و به رابطة عمیق تر انسان با ماورای طبیعت می انجامد و به شناخت بهتری از زندگی می رساند. لازمة شکوفایی استعدادهای معنوی انسان، فراگیری خودشناسی است.
همانطور که هستی ظاهر و باطنی دارد، انسان نیز از دو عالم درونی و بیرونی برخوردار است. روح انسان حقیقتی درونی و باطنی است که در خودشناسی به ابعاد و ویژگی های شخصی آن پرداخته می شود، پس موضوع کلی خودشناسی، عالم درون انسان است.
قبل از شناخت ویژگی های شخصی خود، باید اعتراف کنیم که حقیقت ما روح است نه بدن. در این صورت به مجرد بودن انسان و بقای روح بعد از مرگ باور کرده ایم، این شناخت و باور باعث می شود که به خودسازی روحی بپردازیم و برای زندگی پس از مرگ آماده شویم.
خود حقیقی
طبق عادت، ما به بدن خود بیشتر توجه داریم و به رفع نیازهای آن می پردازیم، در حالی که نسبت به روح خود کم توجه هستیم و اغلب نیازهای آنرا فراموش می کنیم، به طور مثال هنگامی که گفته می شود: سلامتی، فورا ذهن ما متوجه سلامتی بدن می شود، گویا سلامتی یک نیاز مادی است و تنها منحصر به بدن است، این ارتکاز ذهنی، بدین خاطر است که ما نسبت به روح خود در نوعی غفلت و بی خبری به سر می بریم، حالتی که موجب خسارات فراوان دنیوی و اخروی می شود، پس باید از این عادت بد و غفلت زیان بار دست برداریم و توجه خود را به روح افزایش دهیم.
واقعا جای تاسف است که ما بیشتر عمر خود را صرف امور مربوط به بدن فانی و دنیای مادی می کنیم و از روح جاودان که حقیقت ما است، غافل ایم. غفلت از روح، چالش اصلی زندگی بشر در این دنیا است.
نگاه مادی به زندگی باعث شده حتی هنگامی که قرآن هم تلاوت می کنیم، بیشتر به عبارات و الفاظ و تجوید و قرائت و بدنه آن می پردازیم و از روح قرآن که توحید و ولایت است، غافل می شویم؛ این نگرش باعث شده تا فرهنگ ما به صورت یک فرهنگ مادی ظاهرگرا در آمده و معنویت و روحانیت در آن رو به فراموشی گذارده است؛ آنقدر به راحتی و آسایش و نیازهای مادی بدن و دنیای خود فکر می کنیم که گویا بدن شده ایم، در صورتی که ما روح ایم، نه بدن،
چاره کار در این است که روح خود را بیشتر بشناسیم و به نیازهای آن بیاندیشیم و بدن را تنها ابزاری برای کمال روح بدانیم؛ این تفکر مبتنی بر نگاه اصولی تر و جامع تری است و باعث می شود که آدمی به طبیعت و فراطبیعت خود توجه واقع بینانه تری داشته باشد.
پس خودشناسی، در مرحله اول، توجه به روح و عالم درون است، در این عرصه باید بدانیم که انسان، در اصل، موجودی روحانی و فراطبیعی است و بدن، مرکب و ابزار او برای زندگی و سیر و سلوک الی الله است، به همین دلیل لازم است بیشتر به سلامتی روح و کمال آن بیاندیشیم و همه حواسمان به بدن و دنیا نباشد.
درست است که ما اکنون در ظاهر هستی و طبیعت زندگی می کنیم، ولی باید بدانیم که طبیعت نیستیم. ما از باطن هستی آمده ایم و روزی که چندان دور نیست به جایگاه اصلی خود که ماورای طبیعت و باطن هستی است، بازخواهیم گشت. انا لله و انا الیه راجعون.
این بازگشت ممکن است همین امروز اتفاق بیافتد، هیچ کسی تضمین ندارد که فردا یا یک ساعت دیگر، زنده باشد. در روایات آمده است که لقمان (ع) به فرزندش فرمود: إذا صَلَّیتَ فَصَلِّ صَلاةَ مُوَدِّعٍ، تَظُنُّ أن لا تَبقى بَعدَها أبَدا؛
هنگامى که نماز مى خوانى، مانند خداحافظى کننده با آن بخوان، گویى که پس از آن، دیگر زنده نمى مانى. یعنی شما مسافر ماورای طبیعت هستید و باطن هستی شما را دائم به سوی خود فرا می خواند و در حال جذب شما است. کافی است یک لحظه به هر دلیلی قلب از کار بایستد، فورا به سوی باطن هستی کشیده می شوید. ما از عالم خاک نیستیم، پس باید روح خود را برای مسافرت به عالم آخرت و ماورای طبیعت آماده کنیم.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم.
موضوع علوم دینی، دنیا و طبیعت مادی نیست، کار دین و روحانیت، تربیت روح و فراطبیعت انسان است، دین سفر انسان به ماورای ماده را مدیریت می کند و او را برای ملاقات با خداوند آماده می سازد.
روح باوری، باعث می شود که بیدار شویم، آگاهانه زندگی کنیم، در مسیر صحیح زندگی قرار بگیریم و غرق در خواسته ها و آرزوهای دینوی نباشیم. باور به حقیقت روحانی خود، حب دنیا را در دل ضعیف می کند و علاقه به خداوند و حقایق ماورای طبیعت و عالم آخرت را تقویت می نماید، تنها در این صورت است که هدف زندگی اصلاح می شود.
کسی که خود را به درستی می شناسد، وقت و عمر پرقیمت خود را برای رسیدن به دنیا بیش از ضرورت تلف نمی کند، چون می داند که دنیا ماندنی نیست و لذا از هر فرصتی برای پرورش روح و آماده شدن برای آخرت بهره می برد.
حقیقت خودشناسی
تاکنون به این موضوع فکر کرده اید، رفتاری از شما صادر می شود، از کجا می آید؟ چه چیز باعث می شود که در اوقات گوناگون، احساسات مختلفی داشته باشید؟ بله، آنچه که احساس و رفتار ما را شکل می دهد، افکار و گفتگوهای درونی ما است. ما بر اساس آنچه فکر می کنیم، دست به عمل می زنیم. به قول بزرگی هر کس آنچنان زندگی می کند که می اندیشد.
از دیدگاه روان شناسان، خودشناسی یا خودآگاهی، شناخت سیستم روان و قوانین حاکم بر آن تا رسیدن به مرحله عمل است. بر این اساس، رفتار اکثر انسان ها تحت تاثیر احساسات آنها شکل می گیرد و احساس نیز از افکار نشات می گیرد.
بنابراین ریشه احساسات و رفتار ما در افکار ما قرار دارد و ما با شناخت افکار و اندیشه های خود که نوعی نگاه به هستی و موضع گیری درباره امور زندگی هستند، به شناخت بهتر و ریشه ای تر از احساسات و رفتار خود می رسیم و در نتیجه آگاهی عمیق تری نسبت به شخصیت خود خواهیم داشت.
در این زمینه عالمان اخلاقی نیز شبیه روان شناسان سخن گفته اند و نوعی وحدت نظر میان آنها حکم فرما است. ایشان سیستم درونی روح را با سه عنوان “علم، حال، عمل” تعریف کرده اند که تعبیر دیگری از فکر، احساس و عملکرد است.
البته بین عناصر سه گانه، رابطه خطی (افکار، احساسات، رفتار) دقیقی، وجود ندارد، بلکه این ارتباط به صورت تعاملی بوده و هر یک بر دیگری تأثیر می گذارد، اما در هر صورت این چرخه معمولاً با اندیشه آغاز می شود و اگر افکار انسان نسبت به سوژه ای منفی باشد، طبعا احساس و برخورد عملی او نیز با آن سوژه منفی خواهد بود.
بر این اساس می توان گفت: خودشناسی علمی است که ساختار ذهنی و شخصیتی انسان را تعریف می کند و به ما این امکان را می دهد که بتوانیم شخصیت، استعداد و عالم درونی خود را که عامل اصلی عملکرد بیرونی است، شناسایی کنیم.
جایگاه و اهمیت خودشناسی
همه ما می دانیم انسان موجودی دارای ابعاد مختلف (زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی) است و زمانی به حداکثر رضایت از زندگی می رسد که بتواند در همه ی ابعاد رشد کافی داشته باشد. از آن جا که نوع رفتار ما ناشی از احساسات، افکار، نگرشها، برداشتها، باورها، میزان اعتماد به نفس و عزت نفس ما است؛ شناخت مکانیزم ذهنی و شخصیتی خود، عامل مهمی در ارتباطات، موفقیتها و شکستهای ما به شمار میرود.
در حقیقت افکار، باورها و ارزشهای ما چارچوب و ساختار ذهنی ما را تشکیل میدهد و ما بر اساس این چارچوب یا ساختارهای ذهنی اطلاعات دریافتی از محیط پیرامون را پردازش میکنیم و بر مبنای آن به دنیا و محیط پیرامونمان نگاه میکنیم و در خصوص دیگران، خودمان و محیط اجتماعی خود رفتار و قضاوت می نماییم.
برای اکثر ما توصیف ویژگی های اخلاقی و رفتاری خود برای دیگران کار سخت و دشواری است.
اغلب ما فقط به واسطه یک سری ویژگی های کلی و عمومی از جمله سن، جنس، نام خانوادگی، تحصیلات، وضعیت شغلی و خانوادگی و… که هنگام معرفی خود به دیگران ارائه می کنیم، خودمان را می شناسیم و از ویژگی های شخصیتی و رفتاری خود اطلاع کافی و مناسبی نداریم.
به عنوان مثال نمی دانیم چه کارهایی را خوب می توانیم انجام دهیم؟ در چه کارها و زمینه هایی استعداد کافی نداریم؟ چه ویژگی های اخلاقی مثبت یا منفی در ما هست؟ اهداف کوتاه مدت و یا بلند مدت ما در زندگی کدام است؟ علائق و اولویت های زندگی ما چیستند؟ باورها و ارزش های ما کدامند؟
زمانی که فرد تصویر تاریک و مبهمی از خود دارد، در واقع شناخت واقعی از خود نداشته و در کشمکش های درونی خود باقی می ماند. شما هر چه بیشتر و بهتر خود شخصی تان را بشناسید، بهتر می توانید آنچه را که هستید، بپذیرید و یا تغییر دهید.
هنگامی که ما شناختی از خود نداشته باشیم، خویش را به دست محیط و اطرافیان می سپاریم و در نتیجه، نیروهای بیرونی شخصیت ما را می سازند، در اینصورت از بسیاری از پتانسیل های وجودی خود غافل مانده و آنها را سرکوب می کنیم. از سوی دیگر هنگامی که شخصیت و رفتار ما بر اساس نیروهای بیرونی شکل گرفته باشد، بسیار شکننده و دائماً در حال تغییر خواهد بود و لذا دشواری های زیادی از جمله شکست های مکرر را می تواند به دنبال داشته باشد.
بنابراین راه کمال انسان از طریق آگاهی و شناخت ویژگی های شخصی خود شروع می شود. آگاهی، اولین گام در ایجاد خودآگاهی و خودسازی است. چنانچه آگاهی تان را افزایش دهید، بهتر می توانید احساسات و علائق خود را تحلیل کنید؛ در این صورت شما می دانید علت رفتارتان در موقعیت های مختلف چیست.
این دانش، فرصت و آزادی تغییر مواردی که برایتان ناخوشایند است را در اختیارتان قرار می دهد و شما می توانید زندگی تان را مطابق با شرایط و خواسته های خود بسازید و از آن لذت ببرید.
بدون داشتن دانش در مورد “کیستی” پذیرش خود و تغییر، غیر ممکن خواهد بود. داشتن دید روشن و واضح از آنچه که هستی و آنچه که “می خواهی باشی” و همچنین علت این خواسته به شما کمک می کند تا این خواسته ها را هشیارانه و فعالانه به واقعیت تبدیل کنید.
خودشناسی و خودآگاهی در زندگی انسان آن قدر مهم است که در عرفان و حتی در ادبیات نیز به آن توجه فراوانی شده است. حدیث معروف: من عرف نفسه، فقد عرف ربه؛ هر کس خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است، اهمیت این موضوع را به خوبی نشان می دهد.
مهارت خودآگاهی بیشتر مربوط به قدرت شناخت نقاط ضعف و قوت هر فرد نسبت به خود است. اگر هر فرد بتواند تصویری واقع بینانه از خود کسب کند و افکار و استعداد ها و توانایی ها و باورها و نیازها و تمایلاتش را به خوبی بشناسد، میتواند با رفع نقاط ضعف و نقایص شخصیتی، در جهت شکوفا سازی خود اقدام نماید و همچنین با حقوق و مسئولیتهای فردی و اجتماعیاش آشنا شود.
پیام معروف سقراط این بود که خود را بشناس! خودشناسی در حکمت سقراط مبنای اخلاق و فضیلت است. اساسا غایت حکمت، استکمال نفس انسانی است؛ دین نیز برای استکمال نفس و نجات و فلاح آن است و نیل به این غایت بدون معرفت و تربیت نفس میسر نیست.
البته خودشناسی در همه فرهنگ های بشری اهمیت دارد و در دین، حکمت، اخلاق و عرفان اسلامی نیز بر خودشناسی توصیه شده است، قرآن کریم و روایات اسلامی بر اهمیت معرفت نفس به عنوان برترین معرفت و کلید حکمت و فضیلت تأکید دارند و رسالت انبیای الهی را تعلیم و تزکیه انسان معرفی می کنند؛ این آموزه موجب شده حکما و عرفای اسلامی موضوع معرفت نفس را به طور جدی پیگیری کنند.
از این روی، و به منظور هدایت بشر به مسیر درست تربیتی، قرآن کریم همه افراد مؤمن و کافر را به تفکر و شناخت وجود خویش سفارش و تحریک میکند و می فرماید: وَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُون؛ در نفس خویش آیا نمی بینید (تأمّل نمی کنید). در این آیه نیز همه افراد مؤمن و کافر را به تفکّر و شناخت وجود خویش سفارش و تحریک می کند.
از دلایل توجّه خاص قرآن کریم به خودشناسی همین است که آدمیبه تربیت و هدایت خویش اهمیت بدهد و گمراهی دیگران او را از هدایت باز ندارد. قرآن کریم می فرماید یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ، لَا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ؛ به تربیت و هدایت خویشتن بپردازید؛ اگر هدایت یافتید گمراهی دیگری به شما زیان نمیرساند. با دقّت در این آیه شریفه، ترغیب قرآن به شناخت نفس و اهمیّت زیاد آن فهمیده می شود، زیرا در صورت شناخت صحیح نفس و مراقبت از آن، گمراهی گمراهان در انسان اثر نخواهد داشت و نیز فهمیده می شود که گمراهی آنان به سبب عدم شناخت صحیح نفس خودشان و مراقبت از آن است.
در نگرش قرآنی، آدمی میان دو بی نهایت مثبت و منفی قرار دارد؛ از طرفی توانمندیهای گستردهای دارد که موجب برتری و کرامت او نسبت به مخلوقات دیگر است؛ و از طرفی نیز استعدادهایی در او هست که می تواند زمینههای سقوط به دایرة حیوانی را در خویش فراهم میسازند و از حیث تربیتی نه تنها با رشد و پرورش استعدادها به سعادت نرسد، بلکه با فرو رفتن در بدیها و امور شیطانی به اوج شقاوت نائل میشوند. این موضوع ضرورت قطعی توجه به خودشناسی و خودسازی را به او یادآوری می کند.
اقسام خودشناسی
خودشناسی به دو قسم نوعی و شخصی تقسیم می شود:
1. خودشناسی نوعی یا انسان شناسی
اولین مرحله خودشناسی، خودشناسی نوعی یا انسان شناسی است، بدین معنا که انسان مقام واقعی خویش را درک کند، بداند که در معرفت میتواند بر فرشتگان پیشی بگیرد، بداند که او آزاد و مختار و مسؤول خویشتن و مسؤول افراد دیگر و مسؤول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است. بداند که او امانتدار الهی است، بداند که برحسب تصادف، برتری نیافته است تا استبداد بورزد و همه چیز را برای شخص خود تصاحب کند و مسؤولیت و تکلیفی برای خویشتن قائل نباشد.(1)
برای موجودی که به صورت فطری خود را دوست دارد، کاملا طبیعی است که به خود بپردازد و درصدد شناختن کمالات خویش و رسیدن به آنها باشد. از این رو خودشناسی، نیازی به دلیلهای پیچیده عقلی و نقلی ندارد. غفلت از این حقیقت و سرگرم شدن به چیزهایی که در کمال و سعادت آدمی موثر نیست، امری غیر طبیعی و انحرافآمیز است که باید علتش را جستجو کرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت، همةتلاش های انسانی برای تامین لذایذ و خوشی های وی انجام میگیرد، پس خود شناسی انسان و کمالاتی که ممکن است در مسیر او قرار بگیرد، بر همة مسائل مقدم است. تا آنجایی که بدون شناخت حقیقت انسان و ارزش واقعی او، دیگر بحث ها بیهوده و بی پایه است.(2) در این زمینه کتاب مستقلی تالیف شده است که برای اطلاع، لازم است به آن رجوع شود.
2. خودشناسی شخصی
دومین مرحله خودشناسی، خودشناسی شخصی یا فردی است که در آن فرد به ویژگی های خاص خود می پردازد. شناختن نقاط قوت و ضعف درونی خود و استعدادها و توانایی ها عمده مسایلی است که در این مرحله از خودشناسی بدان پرداخته می شود. خودشناسی شخصی که در این کتاب بدان پرداخته ایم، شرط ورود به خودسازی و سلوک دینی است.
توضیح بیشتر مفاهیم و واژه ها
در علوم مربوط به شناخت انسان، سه واژه انسان شناسی، خودشناسی و معرفت نفس، کاربرد دارد که قابل توضیح است. انسان شناسی بیشتر ناظر به ویژگی های نوعی انسان است، در حالی که خودشناسی درباره ویژگی های شخصی افراد بحث می کند؛ ویژگی های نوعی در همه افراد به صورت یکسان وجود دارد، اما ویژگی های شخصی افراد با هم متفاوت است. تفاوتی که در افراد انسانی نسبت به دیگری دیده می شود، بیشتر ناشی از ویژگی های شخصی آنان است، نه ویژگی های نوعی.
البته در بسیاری از کتب و آثار تالیفی مسایل و مطالب انسان شناسی، تحت عنوان خودشناسی، مطرح شده است، دلیل آن این است که اولا، انسان شناسی همان خودشناسی نوعی است و ثانیا، فایده و نتیجه انسان شناسی، به خودشناسی باز می گردد و ما از طریق شناخت نوعی انسان، به نوعی شناخت کلی درباره خود نیز نایل می شویم.
ما در این کتاب مسایل مربوط به خودشناسی شخصی را مطرح نموده و در کتاب مستقل دیگری به انسان شناسی یا خودشناسی نوعی پرداخته ایم.
واژه معرفت نفس نیز بیشتر ناظر به خودشناسی عرفانی و شهودی است که از طریق سیروسلوک و تزکیه نفس حاصل می شود؛ معرفت نفس ناظر به علمی است که سالک در اواخر سلوک، نسبت به خود، از طریق کشف و شهود عرفانی بدست می آورد.
روش های خودشناسی
روش خودشناسی را می توان به: علمی، دینی و عرفانی تقسیم نمود. این تقسیم بندی به لحاظ ابزار شناخت صورت می گیرد، خودشناسی علمی مبتنی بر حس و تجربه انسان از حالات روانی است، خودشناسی دینی به دلیل عقلانی و وحیانی تکیه می کند و خودشناسی عرفانی معتقد است که انسان علاوه بر بهره گیری از حس و تجربه و دلیل عقلی و نقلی، می تواند از شهود قلبی، نیز بهره گیرد.
اقسام گفته شده، علاوه بر ابزار شناختی، به لحاظ هدف نیز با هم متفاوت اند. هدف اصلی خودشناسی علمی، آسایش و خوشبختی دنیوی است، در حالی که هدف اصلی خودشناسی دینی، تعالی روحی و کسب سعادت اخروی است، هدف اصلی خودشناسی عرفانی نیز وصول به نهایت کمال معنوی و قرب الهی در دنیا و آخرت است.
1. خودشناسی علمی و تجربی
یک بعد از خودشناسی جنبه علمی و روانشناختی آن است که به شناخت انسان از روحیات و ویژگیهای شخصیتی خود باز میگردد. افراد از این نظر مانند هم نیستند، برای مثال برخی افراد کاملا درونگرا هستند، در حالی که برخی دیگر برونگرا و اجتماعی میباشند.
همچنین نیازها، توقعات و انتظارات افراد متفاوت است. مثلا برخی زودرنج و دمدمی مزاج هستند و برخی دیگر قدرت تحمل و مقاومت بالایی دارند و انتقاد پذیرتر میباشند. شناخت خود به ما کمک میکند ویژگیهای منحصر به فرد خود را بشناسیم.
خودشناسی روانشناختی همچنین به ما کمک میکند با خطاهای شناختی و افکار غیرمنطقی خود آشنا شویم و آنها را تصحیح کنیم.
فردی که میداند شخصیت او چقدر نزدش محبوب است بیمهابا شخصیت دیگران را مورد نقد پی در پی قرار نمیدهد و حتما اصول نقد کردن را یاد میگیرد، تا روابط سالمتری داشته باشند و همین طور او میآموزد که اگر مورد نقد قرار بگیرد به معنی عدم مقبولیت و طرد اجتماعی او نیست. پس خودشناسی روانشناختی روابط را بهبود میبخشد.
با خودآگاهی به شناسایی هیجانها میرسیم و شناخت هیجانها به ما قدرت کنترل و مهار میدهد. همین طور کمک میکند هیجانان دیگران را بهتر درک کرده و در نتیجه روابط خود را با آنها تنظیم کنیم.
2. خودشناسی دینی بر اساس آیات و روایات
در خودشناسی دینی، رابطه انسان در پیوند با خالق هستی تبیین می گردد در حالی که علم روانشناسی آن گونه که در دنیای غرب درباره آن بحث می شود با این موضوع تا حدود زیادی بیگانه است.
از طرف دیگر، بر اساس دیدگاه های اصیل دینی، واقعیت انسان همان روح و روان آدمی است و جسم برای انسان از ضرورت های این جهان مادی شمرده شده است که در آن بدن انسان با تمام ساختار عصبی، هورمونی و اندامی اش، نقش ابزار و علت آماده ساز برای فعالیت های روانی دارد به همین خاطر، تا موضوع علم روان شناسی تغییر پیدا نکند و در آن حقیقت روح و روان انسان آن گونه که در منابع دینی تعریف و تبیین شده است، مورد توجه قرار نگیرد، نمی توان انتظار داشت که علم روانشناسی بتواند حقیقت خودشناسی را به ما بشناساند.
البته این امید وجود دارد که در آینده نه چندان دور با ظهور و گسترش روانشناسی اسلامی و توجه روز افزون همه روانشناسان به بُعد روحانی انسان این مهم تحقق پیدا کند و علم روانشناسی حقیقت خودشناسی را تبیین کند.
پس فعلا توجه داشته باشید، اگر منظورتان از خودشناسی نه شناخت حقیقت انسان و رابطه او با پروردگار، بلکه، تنها شناخت برخی از رفتارهای آدمی و توصیف، تبیین، پیش بینی و کنترل رفتار باشد در آن صورت، علم روانشناسی جدید می تواند تا حدی در این زمینه به شما را یاری رساند.
اما اگر منظور شما اصلاح رابطه با خداوند و شناخت جنبه های عبودی و میزان پایبندی به پیمان الهی نیز باشد، خودشناسی دینی، رهنمودهای فراوانی برای شما دارد.
البته مستحضر هستید که خودشناسی دینی منحصر به شناخت رابطه خود با خداوند نیست، زیرا علوم دینی و اخلاق اسلامی، ریشه های رفتار و صفات شخصیتی و ساختار ذهنی آدمی را نیز مورد بحث قرار می دهند و لذا از این نظر از خودشناسی روانشناختی بسیار کاملتر است.
3. خودشناسی عرفانی و شهودی
خودشناسی عرفانی، روش شهودی درک فنای ذاتی خود در ذات هستی بی نهایت است، در عرفان اسلامی این بحث زیر عنوانِ «معرفت نفس» مجال طرح یافته است.
از نگاه عرفانی شناخت «خود» واقعی و اصیل انسان، از راه تجربه های عادی مقدور و میسور نیست؛ بلکه این امر تنها با نوعی تجربه عرفانی و از رهگذر شکستن چارچوب آگاهیِ کاذب و شاکله های مفهومی متعارف صورت می پذیرد.
بر اساس این رهیافت، شناخت حقیقی «خود» تنها از رهگذر «نفی خود» امکان پذیر است؛ حالتی که در آن، همه تمایزات «فاعل شناسا و متعلق شناسایی» از میان برمی خیزد و اراده و شعور نفسانی و عقل انسان در وجودی برتر استحاله می یابد.
از نظر عرفا انسان در این حالت به «خودشناسی» و هم زمان به «خداشناسی» می رسد که بنا بر اصطلاحات عرفانی آن را «فناء فی الله» می نامد.
هدف خودشناسی دینی
هدف خودشناسی دینی، خودسازی است، ولی چون محور خودسازی دینی، اصلاح ملکات اخلاقی و همچنین تخلیه از شرک و رسیدن به اخلاص در توحید و عبودیت است، هدف خودشناسی دینی نیز بیشتر ناظر به شناخت رب و نحوه تربیت شدگی افراد است تا در خودسازی، نقائص بعد پرستشی و تربیتی آنگونه که شایسته است، اصلاح شود.
در این راستا مهم این است که بدانیم تاکنون شخصیت ما تحت تاثیر چه نیروهایی پرورش یافته است، مثبت یا منفی. حدیث مشهور از نبی اکرم (ص) من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ در حقیقت به این معنا است که ما با شناخت خود، مربی و معبود واقعی خود را می شناسیم!
خالقیت در عالم واحد است، همه جهان هستی را یک خدا آفریده است، اما سیستم ربوبیت عالم به اقتضای حکمتی که در آن است، دو قطبی است، خدای متعال و انبیای الهی انسان را به سوی خوبی ها هدایت می کنند و نیروهای شیطانی و نفسانی ای هم وجود دارند که مربی و هدایت کننده انسان به سوی بدی ها هستند. در آیت الکرسی می خوانیم: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ؛ خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکی های جهل بیرون آرد و به عالم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند که آنها را از عالم نور به تاریکی های گمراهی در افکنند.
برای موفقیت در خودسازی و کمال، ابتدا نیازمند شناخت رب خود هستیم و شناخت رب، نوعی خداشناسی است که ما در آن می خواهیم بدانیم تاکنون تحت تربیت الله بوده ایم یا شیطان و نفس اماره! شخصیت ما مثبت است یا منفی و به چه مقدار، تا بتوانیم در خودسازی نقائص آنرا اصلاح نماییم.
در ادامه لازم است با تحقیق و تفکر به این سوالات اساسی پاسخ دهید:
1. خودشناسی فیزیک و بدن
2. از بدن خودتان راضی هستید می دانید چه نقایص و کمالاتی در آن هست؟
3. خودشناسی معرفتی
4. چه مقدار اطلاعات علمی دارید و به معارف دین و زندگی و حقایق امور آشنا هستید؟
5. خودشناسی اعتقادی
6. آیا به خدا و دین و انبیاء و کتب آسمانی و معاد و کارکرد مثبت و کارایی دین در رساندن انسان به سعادت اعتقاد راسخ دارید؟
7. خودشناسی عملی
8. آیا به وظایف دینی و عملی خود در عرصه های مختلف عبادی و خانوادگی عمل می کنید؟
9. خودشناسی روانشناختی
10. آیا استعدادها و توانایی های روانی خود را می شناسید و به نقایص و کمالات روانی مانند خجالتی بودن و اعتماد به نفس و مانند آن آگاهی دارید؟
11. خودشناسی اخلاقی و گرایشی
12. آیا نسبت به صفات اخلاقی خود آگاهی دارید و به نکاتی مانند خوش اخلاقی و عصبانیت و علاقه ها و دلبستگی ها و وابستگی های خود واقفید؟
13. خودشناسی عقلانی
14. آیا عقلانیت در زندگی شما حاکم است یا از هوای نفس تبعیت می کنید؟
15. خودشناسی اجتماعی
16. آیا نسبت به ناهنجاری های جامعه حساس هستید و تلاشی برای ساختن و پیشبرد اهداف جامعه مد نظر دارید؟
اگر این مراحل را به درستی بگذرانید شما به خودشناسی بسیار خوبی نایل شده اید و می توانید با خودسازی نقایص خود را مرتفع و بر کمالات خویش بیافزایید.