۱۳۹۲/۰۴/۱۱
–
۳۰۹۰ بازدید
طبق آیات و روایات و همچنین مطابق با براهین حکما و عرفا ، صورت اخروی انسان ، متناسب با اعتقادات ، خلقیّات و نیّات و اعمال او خواهد بود. طبق بیان اهل معرفت ، نفس انسان دارای چهار قوّه ی اساسی است که هر کدام از آنها نیز دارای ظهورات فراوانی می باشند ؛ آن چهار قوّه عبارتند از : عقل ، وهم ، غضب (قوه دافعه ) و شهوت (میل و جاذبه).
طبق آیات و روایات و همچنین مطابق با براهین حکما و عرفا ، صورت اخروی انسان ، متناسب با اعتقادات ، خلقیّات و نیّات و اعمال او خواهد بود. طبق بیان اهل معرفت ، نفس انسان دارای چهار قوّه ی اساسی است که هر کدام از آنها نیز دارای ظهورات فراوانی می باشند ؛ آن چهار قوّه عبارتند از : عقل ، وهم ، غضب (قوه دافعه ) و شهوت (میل و جاذبه).
اگر در وجود کسی عقل حاکم باشد دیگر قوای او تحت فرمان عقل ، در صراط مستقیم قرار می گیرند و چنین کسی ، در آخرت با صورت انسانی محشور می شود. امّا اگر در وجود کسی وهم حاکم بود او به صورت یکی از شیاطین محشور می شود ؛ و اگر غضب در وجودش حکومت داشت به صورت یکی از موجودات درنده یا گزنده و امثال آنها نمودار می شود ؛ و اگر شهوت بر جانش حاکمیّت داشت ، در قالب یکی از موجودات شهوت ران (اعمّ از شهوت شکم و زیر شکم و شهوت شهرت و مقام و … ) ظاهر می گردد. لذا صور اصلی اهل آخرت به طور کلّی بر چهار قسم کلّی است. امّا اینکه شخص به صورت کدام شیطان یا کدام حیوان یا کدام … ظهور خواهد داشت بستگی به این دارد که روح او با کدامیک سنخیّت داشته باشد. برای مثال ، سگ و گرگ و مار و تمساح و آتش ، همگی جزء موجودات غضب محورند ، ولی نوع غضب و خشونت آنها یکسان نیست ؛ به همین صورت افراد گرفتار غضب نیز اصناف گوناگونی دارند که هر کدام با یکی از این موجودات مناسبت دارد.
مطلب دیگر اینکه اگر در وجود کسی هم وهم غالب بود هم غضب و هم شهوت ، او را صورتی مرکّب از سه صورت پیشین خواهد بود. همچنین اگر وهم با شهوت یا وهم با غضب یا غضب با شهوت در وجود کسی حاکمیّت داشت ، صورتی مرکّب از دو صورت مربوط به آن قوا را خواهد داشت ؛ که حاصل این صور کلّی ، هفت صورت حیوانی و شیطانی و … خواهد بود که به نظر اهل معرفت اینها همان ابواب هفتگانه ی جهنّم می باشند که هر صنفی از اهل جهنّم از یکی از این درها وارد جهنّم می شود.
امّا صور انسانی نیز اقسامی دارند ؛ آنکه تنها عقل در او غلبه دارد ، و دیگر قوا نمود چندانی ندارند ، انسان حکیم است ؛ و آن کس که قوّه ی واهمه اش تحت فرمان عقل نمود بارز دارد ، انسان عادل شود ؛ و آنکه شهوت عقلانی در او غالب است ، انسان عفیف خواهد بود ؛ و آنکه غضب عقلانی اش غالب باشد ، انسان شجاع خواهد بود ؛ و در آنکه ترکیبی از این قوا حاکم باشد ـ به شرط آنکه همه ی قوا تحت فرمان عقل باشند ـ ترکیبی از این انسانها خواهد شد ؛ و کاملترین آنها کسی است که انسان حکیم و عادل و عفیف و شجاع باشد. اگر این اقسام هم شماره شوند ، تعدادشان هشت صنف کلّی خواهد بود که اهل معرفت آنها را به عنوان درهای هشتگانه ی بهشت می شناسند.
پس اصناف کلّی اهل بهشت ، که صورت انسانی دارند ، هشت است و اصناف کلّی اهل جهنّم ، که صورت غیر انسانی دارند ، هفت است. امّا تعداد صور افراد هر دو گروه ، به تعداد تمام انسانها و بلکه بیش از آن است.
افزون بر مطالب پیش گفته ، طبق آیات قرآن کریم ، برخی از اهل جهنّم به کلّی پشت به خدا نموده اند و خدا نور آسمانها و زمین و بلکه نور کلّ نور است ؛ لذا آنها در قیامت ، با وجودهایی پشت به خدا محشور می شوند ، از اینرو چهرهاشان ، بر خلاف اهل بهشت که همگی رو سفیدند ، سیاه است ؛ و از همین روست که نامه اعمالشان را از پشت دریافت می کنند.
باز برخی از اهل جهنّم ، نه تنها پشت به خدا کرده بودند ، بلکه در مسیر عکس تلاش وافر داشته بر ضدّ خدا اقدام می نمودند. لذا وجودشان نه تنها پشت به خدا بلکه وارونه و منکوس نیز می باشد ، چون بر خلاف فطرت الهی اقدام می نمودند. و …
بر این اساس است که در آخرت گروهای فراوانی به صورتهای بسیار متنوّع محشور می شوند که شمار آنها را شاید بتوان بیش از اصناف شیاطین و حیوانات دانست. امّا اینکه صاحب هر گناهی به کدام صورت نمودار خواهد شد ، فهم آن حقیقتاً دشوار است ؛ چرا که اوّلاً ما اطّلاع دقیق از ویژگیهای حیوانات نداریم و ثانیاً نمی دانیم کدام خصلت با کدام موجود تناسب دارد. لذا بیان مصادیق این صور کلّی از عهده ی عقل خارج است و تنها خدا و معصومین (ع) می دانند که هر ملکه ی نفسانی به صورت کدام موجود ظاهر خواهد شد ؛ و معصومین (ع) نیز تنها به چند مورد اشاره نموده اند ؛ که ذیلاً به برخی از موارد وارده از اهل بیت (ع) و قرآن کریم اشاره می شود. 1ـ « مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ ـــ کسانى که مکلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نکردند، مانند الاغی هستند که کتابهایى حمل مى کند، گروهى که آیات خدا را انکار کردند مثال بدى دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمى کند.» (الجمعة:5)
از این آیه ی شریفه می توان چنین استفاده نمود که صورت باطنی عالمان بی عمل یا عالمانی که تنها به ظواهر کتب آسمانی قناعت نموده و در آیات آن تفکّر نکرده و عملشان سطحی و جاهلانه است ؛ همچون الاغ می باشند. و آخرت نیز ظرف ظهور باطن هاست.
2ـ « وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ ؛ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ــــــ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولى(سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد ؛ و اگر مى خواستیم، (مقام) او را با این آیات بالا مى بردیم؛ لکن او به زمین چسبید ، و از هواى نفس پیروى کرد. مثل او همچون سگ است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى کند؛ این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را(براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند!» (الأعراف: 175 ، 176)
از این آیه ی شریفه نیز می توان استفاده نمود که صورت مثالی افرادی که حقیقت را فهمیده ولی باز از آن رویگردان می شوند مانند سگ می باشد.
3ـ وَ اقْصِدْ فی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیر ـــــ (پسرم!) در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن؛ از صداى خود بکاه(و هرگز فریاد مزن) که زشت ترین صداها صداى خران است.» (لقمان:19)
از این آیه ی شریفه نیز شاید بتوان استفاده نمود که جناب لقمان (ع) صورت مثالی انسانی را که هنگام سخن گفتن فریاد می زند ، به شکل الاغ در حال صدا کردن می بیند.
4ـ از براء بن عازب روایت شده که معاذ بن جبل نزدیک رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در منزل ابو ایّوب انصارى نشسته بود پس معاذ گفت یا رسول اللَّه آیا قول خداى تعالى که میفرماید: «یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» را دیده اى؟ پس پیامبر (ع) فرمود: اى معاذ از امر بزرگى سؤال کردى آن گاه چشمان مبارکش را فرو بست سپس فرمود: ده طائفه از امّت من به طور پراکنده محشور می شوند. خداوند آنها را از میان مسلمین، مشخّص فرموده و صورت بعضى از آنها به شکل میمون و بوزینه و برخى را به صورت خوک و بعضى هیکلشان منکوس و وارونه است پاهایشان بالا و صورتشان پائین آنگاه به صورتشان بر روى زمین کشیده می شوند ؛ و بعضى از آنها نابینایند و رفت و آمد می کنند و بعضى کر و گنگ هستند ؛ و بعضى زبان هاى خود را می جوند پس چرک از دهانشان جارى می شود که اهل محشر از بوى گند آن ناراحت می شوند ؛ و بعضى دست و پایشان بریده و بعضى از ایشان، بر شاخه هایى از آتش آویزانند ؛ و بعضى از آنها عفونتشان از مردار گندیده بدتر است ؛ و بعضى از ایشان به لباسهایى از مس گداخته شده در آتش که چسبیده به بدنشان است ملبوسند. امّا آنهایى که به صورت میمون هستند آنها سخن چینان از مردمند. و امّا آنهایى که بر صورت خوکند ، پس آنها حرام خوارنند که از راه حرام کسب می کنند ؛ و امّا آنها که وارونه اند آنها ربا خورانند. و نابینایان قاضیانی هستند که در حکمشان ستم می کنند ؛ و کر و لالها افرادى هستند که به اعمال خود مغرورند و آنهایى که زبان خود را می جوند دانشمندانى هستند که به علمشان عمل نکرده اند و نیز قاضى هایى هستند که اعمالشان مخالف گفتارشان بوده ؛ و دست و پا بریده آنهایى هستند که همسایگان را اذیّت می کردند و دار آویختگان بر شاخه هاى آتش افرادی هستند که در میان مردم و حکومت (حکومت طاغوت) سعایت کرده (و پرونده سازى نموده و مردم را به زندان و تبعید و اعدام مبتلاء می نمودند) ؛ و آنهایى که عفونتشان از مردار بدتر است افرادی هستند که از شهوات و لذّتهاى حرام کامیاب می شدند و حقوق مالى خدا را (از زکاة و خمس و …) نمى پرداختند ؛ و آنهایى که لباسشان از مس گداخته در آتش است آنها اهل کبر و مفاخرت می باشند.»(ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 26، ص 2239)
2ـ امام صادق (ع) فرمودند: « إِنَّ الْمُتَکَبِّرِینَ یُجْعَلُونَ فِی صُوَرِ الذَّرِّ یَتَوَطَّؤُهُمُ النَّاسُ حَتَّى یَفْرُغَ اللَّهُ مِنَ الْحِسَابِ ـــ همانا متکبّرین ، مانند مورچه قرار داده می شوند و مردم آنها را زیر پا له می کنند تا حساب مردم به دست خدا خاتمه یابد.» (بحار الأنوار ، ج 70 ،ص219)
3ـ رسول الله (ص) فرمودند: « مَرَرْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی بِقَوْمٍ تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِیضَ مِنْ نَارٍ فَقُلْتُ مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا کُنَّا نَأْمُرُ بِالْخَیْرِ وَ لَا نَأْتِیهِ وَ نَنْهَى عَنِ الشَّرِّ وَ نَأْتِیه ـــ شب معراج بر قومی گذشتم که لبانشان با قیچی های آتشین بریده می شد ؛ گفتم شما کیستید؟ گفتند: ما به خیر دعوت می نمودیم ولی خود به آن عمل نمی کردیم و از بدی نهی می کردیم ولی خود از آن اجتناب نمی نمودیم.» (بحار الأنوار ، ج 69 ،ص224 )
3ـ « از «اصبغ بن نباته» روایت شده که گفت: دسته اى از مردم، خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام رسیدند و اظهار داشتند، افراد مورد اعتماد اعتقاد دارند که شما فرموده اى: ماهى مسخ شده است؟ امام علیه السّلام فرمود: همین جا بمانید تا لباسم را بپوشم؟ سپس بیرون آمد و در معیّت این گروه به کناره هاى رود فرات در کوفه، رفتند، در آنجا با صداى بلند فرمود: اى ماهى؟ جواب آمد: لبّیک لبّیک، فرمود: مرا مى شناسى؟ پاسخ داد: شما امیر المؤمنین علیه السّلام و امام المتقین هستى، فرمود: تو کى هستى؟ گفت: من از کسانى هستم که ولایت تو، بر آنان عرضه شد، ولى نپذیرفتند و انکار کردند، و در اثر این گناه مسخ شدند، و برخى از همین همراهان شما، مسخ مى گردند. امام علیه السّلام فرمود: داستان مسخ خود و کسانى را که با تو مسخ شدند، بیان کن؟ عرضه داشت: ما بیست و چهار طایفه از بنى اسرائیل بودیم، که سرپیچى کردیم، کبر ورزیدیم و طغیان کردیم و از شهرها بیرون آمدیم و هرگز هم در آنها ساکن نمى شویم، براى اینکه از آبها دور باشیم، در بیابانها و کویرها سکونت گزیدیم، پس از آن فرستاده اى از سوى شما آمد- و شما به این مسایل از ما آگاهترى- و فریادى زد و ما در یک جا اجتماع کردیم و در آن موقع همه ما در آن بیابانها و صحراها، مجتمع بودیم سپس گفت: چرا از شهرها و آبها گریختید و در این کویرها، ساکن شدید؟ ما خواستیم بگوییم: چون از همه جهان برتریم و تکبّر ورزیدیم، او گفت: من مى دانم چه در دل دارید، آیا بر خدا تکبّر مى کنید؟ در پاسخ به او گفتیم: نه، آیا مگر از شما پیمان گرفته نشده که به محمد ابن عبد اللَّه مکّى، ایمان بیاورید؟ گفتیم: آرى، گفت: سپس از شما پیمان گرفتند که به ولایت وصى و جانشین او، على بن ابى طالب علیه السّلام ایمان بیاورید؟ ما ساکت شدیم و فقط به زبان پاسخ دادیم، اما دلها و نیتهاى ما، آن را نپذیرفت و به ولایتت دل ننهاد، گفت: آیا فقط به زبان پاسخ مى دهید؟ آنگاه بر ما بانگى بلند زد و گفت: به اذن خدا هر طایفه اى به نوعى از حیوانات، مسخ و بدل شوید، و بعد به بیابانها خطاب کرد: به اذن خدا به دریاهایى تبدیل گردید، که این مسخها در شما جا گیرند، و به دریاهاى جهان متصل شوید، تا همه آبها این مسخها را در خود جاى دهند؟ ما نیز مسخ گشتیم و بیست و چهار گروه هستیم، برخى از ما گفتند: اى کسى که با قدرت خداى متعال، بر ما تسلط یافته اى به حق او سوگندت مى دهیم، ما را از آب بى نیاز کن و بر روى زمین پراکنده ساز؟ گفت: چنین کردم.امام علیه السّلام به او فرمود: اجناس و انواع مسخهاى خشکى و دریایى را نام ببر؟ گفت: اما مسخهاى دریایى: مار آبى و نهنگ، لاک پشتها، مار ماهى ها، خرچنگها، مار مولکها، سگ دریایى، قورباغه ها، بنت الهرس، عرسال، کوسه ماهى، و تمساح. فرمود: حیوانات خشکى را بگو؟ گفت: وزغ، سوسکها، سگ ها، خرس، میمون، خوکها، سوسمار، آفتاب پرست، اوز، خفّاش، خرگوش و کفتار. امام فرمود: درست گفتى، پرسید: آیا راه توبه باز است؟ فرمود: فرمانش، روز قیامت و زمان مشخصى است و خدا بهترین نگهدارنده ها و ارحم الراحمین است. اصبغ گفت: ما هم شنیدیم، و آن را نوشتیم و به امام علیه السّلام ارائه دادیم (تا بعدا به گوش دیگران برسد.) » (ارشاد القلوب ، ترجمه على سلگى نهاوندى ، ج 2 ،ص142 )
توضیح: این روایت اگر چه ناظر به مسخ دنیایی می باشد نه مسخ اخروی ؛ ولی در اصل مساله تفاوتی نمی کند ؛ چون در مسخ دنیوی نیز بین نیّات و درونیّات افراد و صورت مسخ شده ی آنها تناسب وجودی برقرار می باشد.