شاید در نگاه اول این سوال مطرح شود که اصلا چنین اتفاقی با توجه به سیاست های خصمانه ریاض در سالهای اخیر امکان دارد چراکه حکومت سعودی در سالهای اخیر تا توانسته در منطقه و در سطح بین المللی اقدامات ضد ایرانی داشته و در توجیه این اقدامات صاحب نظران بر این باورند این رویکرد تا حدود زیادی در سایه روابط سعودیها با ترامپ شکل و ارتقا یافته است.
رقابت شدید عربستان با ایران در مسائل منطقه ای همانند تحولات یمن، سوریه، لبنان و عراق تا سیاست های خصمانه درباره بازار نفت وانرژی حتی همراهی در تشدید تحریم ها و در گامی مهمتر ارتباط با خرده گروههای ضد انقلاب و در بسیاری از عملیات های تروریستی همه و همه از اقدامات دشمنانه ریاض در سالهای اخیر بوده است.
با تغییر حکومت در آمریکا و آمدن بایدن و نوع رویکرد دولت جدید در واشنگتن به نظر می رسد رشته محبت سعودیها با واشنگتن قطع شده و لذا آگاهان منطقه هر نوع تغییر رویکرد سیاست خارجی سعودی ها را به تغییر شرایط و با نگاه به اینده تحلیل می کنند.
سعودیها می دانند در چشم انداز تحولات مهم خاورمیانه سیاست قبلی آنها همانند:
تداوم تجاوزات به یمن/ سیاست براندازانه در سوریه و عراق/ دخالت مستقیم در تحولات ساختار سیاسی لبنان/ کشاندن اسراییل به منطقه و روند عادی سازی روابط با کشورهای عربی/ بحران سازی در خاورمیانه بویژه کشورهای مرتبط با ایران/ دامن زدن به اختلافات مذهبی و طایفه ای/ بحران سازی در مراسم حج و سواستفاده سیاسی از آن/ دخالت های مداوم در بازار نفت با هدف کاهش قدرت اقتصادی دایران/ مخالفت با تفکر و اهداف جریان مقاومت………. همه این عناوین که سرفصل سیاست های سالهای اخیر ال سعود بوده، دیگر مانند گذشته قبل اجرا نیست.
اما چشم انداز تحولات آینده و تغییر بنیادین برخی امور، سران ریاض را مجبور به دگرگونی در نگاه و عمل سیاسی خود کرده که به نظر می رسد نکات زیر مهمترین آن مسایل هستند که سیاست خارجی دولت بایدن سهم مهمی در این تغییرات دارد:
1- تداوم جنگ یمن با شرایط فعلی امکان پذیر نمی باشد و دموکراتها معتقدند که این منازعه باید پایان پذیرد اگرچه مقاومت نیروهای مردمی یمن نیز معادلات جنگ را به نفع آنها کرده است.
2- جنگ داخلی و رقابت های درون سلطنت و شاهزادگان سعودی که در سالهای اخیر با کودتای آرام محمد بن سلمان فیصله یافت هنوز مسئله مهمی در واشنگتن است تا آنجا که حتی برخی از احتمال برکناری ولی عهد سخن می گویند.
3- مسائل حقوق بشری همانند سرکوب مخالفین و اقلیتها، منازعات داخل خانواده حکومت و زندانی کردن بسیاری از شاهزادگان و رقبای سلطنت در کنار وضع بد زندانها و همچنین امار بالای اعدام همه از مشکلات ساختار قدرت در این کشور است که فشار خارجی برای تغییر در این ساختار را افزایش داده است.در همین زمینه پرونده خاشقچی بر اهمیت موضوع افزوده است.
4- سیاست های تهاجمی و مداخله گرانه سعودیها در کلیه کشورهای عربی منطقه در شرایط فعلی مورد توجه و رضایت دولت جدید امریکا نیست و لذا همین موضوع ابتکار عمل و بازیهای سیاسی عربستان را با خلل مواجه کرده است.
5- تغییر فضا دیپلماسی بین دولت امریکا با عربستان برخلاف دوران ترامپ سبب شده که سعودیها خود را در انزوای سیاسی ببیند و برای همین در تلاش برای یافتن راه حل و برون رفت از این شرایط هستند.
6- توانایی ها و قدرت ابتکار کشورهای مهم منطقه همانند ایران و ترکیه در حل برخی بحرانها سبب افزایش نقش و بازیگری مثبت آنها شده و این عامل خود موجب توجه برخی کشور و تمایل به آنها گردیده است.
7- بحرانهای مختلف همانند بحران مالی ،اقتصادی جهانی یا تاثیرات ویروس کرونا در جهان از عوامل ثانوی در تغییر شرایط و نقش آفزینی برخی کشورها مثل عربستان شده که این موضوع به کاهش قدرت آن انجامیده است.
8- عربستان در دهه های اخیر مرکز پرورش و گسترش تفکرات افراطی و تروریستی بوده که این موضع هم عامل فشار روانی علیه ریاض بشمار می رود که قدرتهای بزرگ در برخی مواقع از آن بهره گیری می کنند.
9- وزود جدی دیگر قدرتهای بزرگ همانند روسیه و چین به تحولات منطقه ما از دیگر عوامل کاهش مانور قدرت سران ریاض بوده و لذا در فضای آینده نیز این رقابت شدیدتر خواهد شد و تا حدودی ریاض را کننرل می کند.
10- در یک نگاه مدرن تفکرات حاکمیت در عربستان با تحولات جهانی همراه نبوده و بسیاز هزینه زاست در عین حال شرایط اقتصاد جهانی و ویروس کرونا نیز عامل بالا رفتن هزینه های این کشور شده که خود عامل متوقف شدن برخی تفکرات توسعه طلبانه ریاض شده است.
درچنین شرایطی به نظر می رسد تشدید فشار علیه عربستان از سوی قدرتهای بزرگ و منطقه ای، نوع سیاستهای مداخله گرانه، بن بست در بحرانهای خود ساخته این کشور و دهها مسئله دیگر سبب شده تا حاکمان عربستان به فکر حفظ تاج و تخت خود برای روزها و سالهای آینده باشند و لذا مذاکرات حتی مخفیانه با تهران در این فضا معنای واقعی می دهد.