“خراب کردی کارم را…آقا اینقدر صحبت میکنی که حواسم پرت میشود، نمیتوانم…” این نشانه کلافگی از مزهپرانی و پرچانگی سعید لیلاز است. کلافگی که اگر روزی تصویر مصاحبه منتشر شود به روشنی بیشتری در زبانِ بدن و چهره ظریف آشکار خواهد شد. با این همه وزیر خارجه اکنون باید ممنون لنترانیهای لیلاز باشد که هر بار رشته افکارش را برید و از سر خودشیفتگی و خودبامزهپنداری آنقدر پابرهنه توی حرفش دوید که جلوی بالارفتن پردههای بیشتر گرفته شد. وگرنه معلوم نبود چه تعداد بیشتر از رازهای مگویی که ظریف گمان میکرد برای ثبت در تاریخ و آینده دور بیان میکند فاش میشد؛ رازهایی که حالا خرج بازی انتخابات۱۴۰۰ شده است.
حرافی لیلاز از یک نظر دیگر هم کاربرد دارد؛ میشود برای دانشجویان روزنامهنگاری مثال زد در مصاحبه جدی در مورد پشتپرده یک برهه تاریخی، گفتن اراجیفی مثل “اشتون، جلیلی را از پا انداخت و موگرینی شما را از کمر!” یا شعرخوانی در مورد صفرا و سکنجبین و ضعیفه گفتن به مسوول سیاست خارجی اروپا و… نشانه بامزگی نیست؛ زهر قاتلی است که مصاحبه را میکشد و مخاطب را چنان ذله میکند که کرور کرور به روح پرفتوحت درود میفرستد.
با همه اینها، آنچه فاش شده همچنان بسیار مهم است و احتمالن تا هفتهها بر فضای سیاسی کشور تاثیر خواهد گذاشت. تاثیری که انتظار میرود انتخابات۱۴۰۰ نیز از آن بینصیب نباشد. اما نکته اصلی نه هیچکدام از این ناگفتههاست نه تیترهای جذابی که رسانهها از حرفهای #ظریف خواهند زد.
مشهور است که نخستین پرسشی که یک کارآگاه کارکشته باید برای حل معمای قتل از خود بپرسد این است که “چه کسی از این جنایت سود میبرد؟” به گمان من در تحلیل فاش شدن بسیاری از پروندهها و پشتپردههای سیاسی در ایران، این نخستین و درستترین پرسشی است که هر تحلیلگر باید از خود بپرسد.
برای نمونه در زمان افشاگریهای طاق و جفت آمدنیوز، افکار عمومی و اغلب تحلیلگران درگیر تحلیل محتوا و راستیآزمایی اطلاعات بودند. همین اتفاق در افشای فیلم جلسه خبرگان برای انتخاب رهبری نیز رخ داد در حالی که در همه این موارد پرسش نخستین و محل بحث اصلی میبایست چیز دیگری میبود.
چنان که از صدای فاش شده ظریف بر میآید مصاحبه در محل وزارت خارجه و زیر نظر و ابتکار حسامالدینآشنا انجام شده است. همچنین به استناد محتوای صدا، مصاحبههایی نظیر آن با سایر وزیران نیز انجام شده است. بنابراین نسخه اصلی مصاحبه میبایست جایی در نهاد ریاست جمهوری به امانت باشد.
باز گردیم به سر پرسش نخستین: چه کسی از افشای مصاحبه سود میبرد؟ شخص ظریف؟
_هرچند این مصاحبه هواداران او را در هواداریشان سرسختتر و ثابتقدمتر میکند اما خشم جناح مقابل را نیز شعلهورتر کرده و او را آماج حملات بیشتری قرار میدهد. به ویژه اینکه عقل سلیم حکم میکند در اندک هفتههای مانده به انتخابات و اوج مذاکرات هستهای برای احیای برجام، وزیر خارجه از گشودن جبههای تازه به روی خود به شدت پرهیز کند. این گزینه تنها در صورتی غلط است که ظریف قصد نامزدی در انتخابات را داشته باشد و این فایل صوتی را در واقع مانیفست اعلام حضور او بدانیم.
اما آیا جناح مقابل و مخالفان ظریف از افشای این مصاحبه سود میبرند؟
پاسخ این پرسش هم آری و هم نه است؛ افشای این فایل به ویژه تقطیع و انتشار آن نزد قشری خاص مهمات لازم برای جوسازی و هیاهو و آتش تهیه توپخانه رسانهای جناح راست را فراهم میکند. همچنین در صورت نامزدی ظریف بهانه لازم را برای رد صلاحیت او در دسترس قرار میدهد. جناح مقابل به این اعتبار از افشای مصاحبه سود میبرد اما آنچه فاش شده شبیه تیغ دو لبه است و میتواند مانند نارنجکی که ضامن آن کشیده شده، در صورت رقیب منفجر شود.
این مصاحبه با وجود به مخاطره انداختن شخص ظریف میتواند مانند نارنجکی در صورت رقیب منفجر شود اگر:
۱) جناح مقابل با فشار بیش از حد روی بخشهای حساسیت برانگیز آن، ناخودآگاه زمینه تحرک بدنه اجتماعی منفعل حامی دولت را فراهم کند.
۲) نامزدی قوی با شعارها و حمایت ظريف به میدان بیاید.
کسانی که با افشای مصاحبه ظریف ضامن نارنجک را کشیدهاند اما به احتمال بسیار این کار را با انگیزهای متفاوت از تحرک بخشیدن به بدنه اجتماعی جناح مقابل انجام دادهاند هر چند نتیجه اقدامشان در نهایت ممکن است به عکس آن چیزی تبدیل شود که ابتدا در پی آن بودند.
در آستانه انتخابات ۹۲، صدای سخنرانی محمد باقر قالیباف در یک جمع خصوصی دانشجویان حزبالهی فاش شد که در آن میگفت در ماجرای کوی دانشگاه تَرک موتور نشسته و معترضان را با چوب کتک میزده است.
هواداران قالیباف مدعی بودند که هواداران رقیب اصولگرای تندروی او یعنی سعیدجلیلی این صدا را با هدف ضربه زدن به او به بیبیسی درز دادهاند. به احتمال بسیار حق با آنان بود چرا که این افشاگری ضربهای جدی به وجهه شهردار وقت تهران وارد کرد که آن زمان مایل بود چهرهای ملایم و خوشایند طبقه متوسط از خود بروز بدهد هر چند در نهایت برنده اصلی این رخداد نه جلیلی که رقیب میانهرو هر دوی آنها یعنی حسن روحانی بود.
در زبان سیاسی ایالات متحده اصطلاحی به نام “شگفتی اکتبر” (اکتبر سورپرایز) وجود دارد که اشاره به یک رخداد خبری در ماه قبل از انتخابات با قابلیت تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری است. شاید وقت آن رسیده که ما نیز در ایران اصطلاح “شگفتی اردیبهشت” را به فرهنگ سیاسی خود بیافزاییم.
اردیبهشت ۷۶، فاش شدن مذاکرات جواد لاریجانی با نیکبراون در لندن و سخنرانی برادر ناطقنوری در مازندران که برادرش را مثل رضاشاه با عرضه ولی برخلاف او دیندار توصیف کرده بود، خبرِخبرهای انتخابات دومخرداد شد. سال ۹۲، ماجرای موتور سواری و چوب زدن قالیباف و حالا شاید مصاحبه فاش شده ظریف، “شگفتی اردیبهشت” انتخابات۱۴۰۰ باشد.
اینکه چه کسی از این شگفتی سود خواهد برد اما به میزان زیادی بستگی به نتیجه زورآزمایی و بسیج رسانهای دو طرف خواهد داشت. حتا هواداران تحریم انتخابات نیز میتوانند مهمات توپخانه خود را برای جنگ رسانهای از مصاحبه درز کرده ظریف فراهم کنند. مهماتی مثل اعتراف به کماثر بودن نقش دیپلماسی و چهرههای میانهرو در سیاستگذاریهای کلان و هیچکاره بودن دولت و به تبع آن بیفایده بودن رای دادن. بنابراین فروکاستن افشای این مصاحبه به نمایشی برای گرم کردن تنور یخزده انتخابات سادهانگارانه به نظر میرسد.
در تحلیل نهایی، افشای مصاحبه ظریف میتواند تبعات متفاوت و چند وجهی درپی داشته باشد؛ از یک طرف میتواند لایههای تندرو اصولگرایی را بسیج کند اما همزمان ممکن است با دو قطبی کردن فضا، بدنه اجتماعی منفعل طرف مقابل را نیز تحریک کند.
مازیار خسروی