اولاً: اگر آمدن به زندگی دنیا بر خلاف میل طبیعی و فطری انسان باشد، در این صورت نمیبایست مرگ و مردن برای انسانها تلخ و ناگوار باشد؛ بلکه همه انسانها میبایست از مرگ استقبال میکردند، و اندیشمندان جامعه جهانی باید مردم را به خودکشی و رها شدن از این رنج فطری، تشویق و ترغیب کنند، در حالیکه چنین نیست.[1]
ثانیاً: چه بسا خداوند در جهانی جلوتر از عالم مادی این مسئله را با انسان در میان گذاشته باشد؛ زیرا با توجه پیمان «الست» و «عالم ذر» که در متون دینی آمده،[2] این احتمال مطرح است که خداوند اصل خلقت انسان را نیز با او در میان گذاشته باشد و انسان با میل فطری و طبیعی آنرا پذیرفته باشد؛ هر چند در اثر گرفتاریهای زندگی دنیا مانند بسیاری از امور فطری آنرا فراموش کرده است.
ثانیاً: چه بسا خداوند در جهانی جلوتر از عالم مادی این مسئله را با انسان در میان گذاشته باشد؛ زیرا با توجه پیمان «الست» و «عالم ذر» که در متون دینی آمده،[2] این احتمال مطرح است که خداوند اصل خلقت انسان را نیز با او در میان گذاشته باشد و انسان با میل فطری و طبیعی آنرا پذیرفته باشد؛ هر چند در اثر گرفتاریهای زندگی دنیا مانند بسیاری از امور فطری آنرا فراموش کرده است.