۱۳۹۳/۰۷/۰۱
–
۶۰۰ بازدید
راه شناختن خود چیست؟
أدیان آسمانی و پیشوایان دینی و علمای اخلاق، تأکید زیادی به خودشناسی و لزوم پرداختن به خویش دارند، البته اصرار و توصیه آن ها ارشادی است به یک حقیقت فطری و عقلی.قرآن کریم و روایات معصومین(ع) توجّه خاصی به خودشناسی دارند و برای نفس انسان حساب جداگانه ای را باز کرده اند. در سورة مائده آمده است: «علیکم أنفسکم لا یضرّ کم من ضلّ إذا اهتدیتم؛ به خویشتن بپردازید. کسی که گمراه شد، به شما زیان نمی زند، اگر هدایت یافتید».(1)مرحوم آمدی در کتاب شریف غررالحکم و دررالکلم، در این زمینه، قریب به سی روایت را با مضامین گوناگون از مولای متّقیان علی(ع)، جمع آوری نموده است. معروف ترین روایت در این زمینه، از پیامبر گرامی(ص) می باشد که خودشناسی را راه خداشناسی معرّفی فرموده اند: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ هر کس نفس خویش را شناخت، خدای خویش را شناخت».(2)تا انسان از شناخت صفات و ملکات خود غافل باشد، نمی تواند به اصلاح خویش بپردازد، تا با این شناخت بتواند خدا را بشناسد. خویشتن شناسی مراتب مختلفی دارد: یک مرتبه آن خویشتن شناسی نوعی است که در آن مباحث مربوط می شود به شناخت خویش از نظر استعداد ها و سرمایه های خاصّی که در هر یک از زن و مرد وجود دارد. نوع دیگر خویشتن شناسی اخلاقی است، که شناخت خویشتن در این مرتبه مربوط می شود به شناخت صفات، استعداد ها و ملکات اخلاقی.
از دیدگاه دینی خودسازی منوط به خدا شناسی است و خداشناسی در پرتو خودشناسی قابل تبیین است: خودشناسی ، خداشناسی ، خودسازی.
شناخت انسان از ابعاد شخصیتی اش، منجر به کسب اطلاع از اموری می شود که به نحوی خارج ازوجود او در عین حال مرتبط با او است. برای انسان (در خودشناسی)، سه وضعیّت متصوّر است:
1ـ سرآغاز و این که از کجا آمده است.
2ـ وضعیت کنونی و این که چه باید بکند.
3ـ سرانجام و این که به کجا خواهد رفت.(3)
منظور از این که انسان باید خود را بشناسد، این است که: باید وضعیّت های حاکم بر وجودش را بررسی کند. البته وضعیت های مذکور خارج از وجود انسان و در مقابل آن نیست، بلکه در واقع سیر رو به تحول وجود خود انسان است. اگر بخواهد و موضع وجودی خویش را در این عالم مشخّص کند، ناچار است ابتدا تا انتهای سیر وجود خویش را بشناسد. شناخت مراحل سه گانه حاکم بر سیر و جودی انسان دو فایده دارد:
1ـ شناخت کلّ وجود خویش.
2- تأثیر هریک از مراحل در شناخت مراحل دیگر.
در دیدگاه و آموزه های دینی، شناخت مراحل تکوینی بُعد مادی انسان، دیدگاه او را نسبت به خود متحوّل می کند. تعابیری که قرآن مجید برای بیان جنبة مادّی انسان به کار برده است، عبارتند از: خاک،(4) گل،(5) گل چسبنده،(6) لجن متعفّن،(7) نطفه،(8) آب جهنده(9) و لخته خون.(10)
آگاهی انسان از وضعیت ابتدایی اش او را واقع بین و دیدگاه او را معقول می کند و وی را از غرور و تکبّر و خود بزرگ بینی باز می دارد. از نظر قرآن یکی از عوامل کفر، شرک و انحراف، بی اطّلاعی از سر آغاز خلقت و قدرت خداوند در آفرینش موجودات است.(11)
به این جهت قرآن ما را به تفکر در وضعیت آفرینش انسان ترغیب می کند.(12) تا خود را بشناسیم و برای انجام تکالیف محوّل در دنیا آماده شویم.
با توجه به این که بعضی آیات دلالت بر عظمت انسان دارد و او را برگزیده و خلیفه خداوند و مسجود فرشتگان بر می شمرد، اما آیاتی دیگر آدمی را ضعیف، عجول و حریص توصیف می کند، آگاهی و شناخت انسان از چگونگی خلقت و جایگاه خویش که هم استعداد ترقی و رشد در او وجود دارد و هم امکان انحراف و طغیان، باعث می شود دست به انتخاب صحیح بزند. این خودشناسی، شناخت استعداد و توانایی یا خودشناسی خلقتی است. خودشناسی خلقتی مقدّم بر خداشناسی و خداشناسی مقدّم بر خودسازی است.
پس از آگاهی از سرآغاز و مرحله اولیه سیر وجودی خود می توانیم به معرفت آفریننده خود دست یابیم، زیرا انسان وقتی خود را موجودی ضعیف و حقیر دانست و وابستگی خویش را به قدرتی لایزال احساس کرد، راهی به سوی معرفت خدا فراروی او باز می شود. بنابراین خودشناسی از این جهت (از جنبة ارتباط با مبدأ و شناخت آن)، مقدمه در زمینه ای برای خداشناسی است. این دو پشتوانه اطلاعاتی (شناخت خود و خدا)، توشه راه انسان در وضعیّت کنونی است و او را برای خودسازی آماده می کند. بنابراین خودسازی به طور مستقیم بر شناخت وضعیّت موجود و اطلاع از انگیزه ها، حالات و رفتار انسان در این وضعیّت موقوف است. اما زمانی خودشناسی ضامن خودسازی خواهد بود که با شناخت مرحلة سوم سیر وجودی یعنی معاد و سرانجام زندگی، کامل شود.
در این صورت، هیچ نقطه ابهام و ضعفی در فراهم کردن زمینه برای خودسازی و بنای شخصیت معنوی وجود نخواهد داشت و چنانچه ضعفی وجود داشته باشد، از ناحیه گرایش ها و دل بستگی ها است، نه از ناحیة شناخت ها.(13)
نتیجه:
1ـ خود شناسی صرفاً در بُعد اخلاقی مطرح نمی شود، بلکه شامل تمام ابعاد وجودی (اعم از مادی و معنوی) است، اگر چه نتیجه آن صرفاً اخلاقی و معنوی است، چرا که انسان برای گزینش مناسب در بُعد روح و روان، ناچار است خود را به طور کامل بشناسد.
2- خودشناسی امری درونی نیست، بلکه کسب اطلاعاتی برای شناخت هر چه بیشتر خود می باشد که دارای سه مرحله است:
الف) خودشناسی خلقتی،یعنی شناخت استعدادهای به کار رفته در آفرینش انسان و کیفیّت تکوین او.
ب) خودشناسی دنیوی، یعنی شناخت موقعیّت و جایگاه خود در دنیا.
ج) خودشناسی اخروی یعنی شناخت سرانجام حیات خود.
3- خودشناسی خلقتی مقدّم بر خداشناسی و خداشناسی مقدّم بر خود سازی است.
4- ثمرة خودشناسی و خداشناسی در خود سازی و تربیت خویش ظاهر می شود. بنابراین بدون شناخت انسان به موضوع های تربیتی، امکان گذشتن از وضعیّت موجود (در انسان) و رسیدن به وضعیت مطلوب امکان نخواهد داشت.
نکته: انسان ها در وجدان ناخودآگاه خویش، از این معرفت (خودشناسی) کم و بیش بی بهره نیستند، چنان که آیة سی ام سورة روم به آن اشاره شده است، ولی اکثر مردم در وجدان خود آگاه خویش از آن غافل اند. به عبارتی: بیشتر مردم، آگاهی به وجدان و احساس فطری خویش ندارند و به اصطلاح علم به علم ندارند.
یکی از موضوعاتی که در خودشناسی و شناخت انسان مهم است، کمال خواهی است چرا که انسان طالب کمال است و عامل فطرت نیز او را به سوی کمال دعوت میکند، چرا که تا انسان کمال خویش را نشناسد، از تهذیب نفس و خودسازی باز میماند.
یکی دیگر از موضوعات مهمی که در خودشناسی و ارتباط و تقرّب به خداوند نقش دارد، جاودانگی است، یعنی انسان دوست دارد که به حیات جاودان برسد، چرا که انسان از مرگ ترس دارد، زیرا خیال می کند که با مرگ، زندگی اش به پایان می رسد. برای او زندگی از هر چیزی عزیزتر است و بالاتر از این آرزوی رسیدن به حیات ابدی است و این مهمّ در اطاعت خداوند (و با خودشناسی و خداشناسی – خودسازی) رقم می خورد.
موانعی را می توان بر سر راه خودشناسی، در درون خویش یافت و آنها را برطرف کرد، چرا که نخستین گام برای درمان بیماری های روحی و جسمی، شناخت بیماری ها است. مرحوم فیض کاشانی برای پی بردن به عیوب خویش چهار راه ذکر می کند:
اوّل این که انسان به سراغ استادی برود که آگاه به عیوب نفس و خفایا و آفات اخلاقی باشد.
دوم: دوست راستگویی را پیدا نموده و او را مراقب خویش کند تا احوال و افعال او را مورد بررسی دقیق قرار دهد.
سوم: انسان عیوب خویش را از زبان دشمنانش بشنود، چرا که دشمنان با دقّت مراقب عیوب و لغزش های انسان هستند.
چهارم: انسان با مردم معاشرت نموده و صفات نکوهیده ای را که می بیند، در مورد خودش نیز بررسی کند و ببیند که آیا این صفات نکوهیده در او هست؟(14)
————————————————————————————————————-
پی نوشت ها:
1. مائده (5) آیه105 و سوره های فضلت (41) آیه 53 و ذاریات (51) آیة21 و حشر (59) آیة 19.
2. بحارالانوار، ج 2، ص 32، حدیث 22.
3. علی(ع) فرمود: «رحم الله امرءً عرف من أین و فی أین و إلی أین؛ خدا رحمت کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا قرار گرفته است و به سوی کجا می رود».ر.ک: درآمدی بر تعلیم و تربیت، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ص 110، چاپ تهران.
4. حج (22) آیه 5.
5. انعام(6) آیه 2.
6. صافات (37) آیه 11.
7. حجر (15) آیه 26.
8. فاطر(35) آیه 11.
9. طارق (86) آیه 5 و 6.
10. علقه (96) آیه 1 و 2.
11. انفطار (82) آیه 6 و 7.
12. یس (36) آیه 77.
13. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، ص 139 – 110، با اقتباس و تخلیص.
14. محجه البیضاء، ج 5، ص 112 – 114
منابع مطالب:
اخلاق عملی: ص 57- 49؛ ملا احمد نراقی، معراج السعاده؛، ص 10 _ 7؛ اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، از دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ص 129 – 106؛ آیت الله مصباح یزدی، به سوی خودسازی، ص 29 – 13 و 188 و 178؛ محمد باقر حجتی، روان شناسی اسلامی، ص 435 – 420؛ میزان الحکمه، ج 3، ص 1883 – 1876؛ محمد علی سادات، اخلاقی اسلامی، ص 135- 127.
از دیدگاه دینی خودسازی منوط به خدا شناسی است و خداشناسی در پرتو خودشناسی قابل تبیین است: خودشناسی ، خداشناسی ، خودسازی.
شناخت انسان از ابعاد شخصیتی اش، منجر به کسب اطلاع از اموری می شود که به نحوی خارج ازوجود او در عین حال مرتبط با او است. برای انسان (در خودشناسی)، سه وضعیّت متصوّر است:
1ـ سرآغاز و این که از کجا آمده است.
2ـ وضعیت کنونی و این که چه باید بکند.
3ـ سرانجام و این که به کجا خواهد رفت.(3)
منظور از این که انسان باید خود را بشناسد، این است که: باید وضعیّت های حاکم بر وجودش را بررسی کند. البته وضعیت های مذکور خارج از وجود انسان و در مقابل آن نیست، بلکه در واقع سیر رو به تحول وجود خود انسان است. اگر بخواهد و موضع وجودی خویش را در این عالم مشخّص کند، ناچار است ابتدا تا انتهای سیر وجود خویش را بشناسد. شناخت مراحل سه گانه حاکم بر سیر و جودی انسان دو فایده دارد:
1ـ شناخت کلّ وجود خویش.
2- تأثیر هریک از مراحل در شناخت مراحل دیگر.
در دیدگاه و آموزه های دینی، شناخت مراحل تکوینی بُعد مادی انسان، دیدگاه او را نسبت به خود متحوّل می کند. تعابیری که قرآن مجید برای بیان جنبة مادّی انسان به کار برده است، عبارتند از: خاک،(4) گل،(5) گل چسبنده،(6) لجن متعفّن،(7) نطفه،(8) آب جهنده(9) و لخته خون.(10)
آگاهی انسان از وضعیت ابتدایی اش او را واقع بین و دیدگاه او را معقول می کند و وی را از غرور و تکبّر و خود بزرگ بینی باز می دارد. از نظر قرآن یکی از عوامل کفر، شرک و انحراف، بی اطّلاعی از سر آغاز خلقت و قدرت خداوند در آفرینش موجودات است.(11)
به این جهت قرآن ما را به تفکر در وضعیت آفرینش انسان ترغیب می کند.(12) تا خود را بشناسیم و برای انجام تکالیف محوّل در دنیا آماده شویم.
با توجه به این که بعضی آیات دلالت بر عظمت انسان دارد و او را برگزیده و خلیفه خداوند و مسجود فرشتگان بر می شمرد، اما آیاتی دیگر آدمی را ضعیف، عجول و حریص توصیف می کند، آگاهی و شناخت انسان از چگونگی خلقت و جایگاه خویش که هم استعداد ترقی و رشد در او وجود دارد و هم امکان انحراف و طغیان، باعث می شود دست به انتخاب صحیح بزند. این خودشناسی، شناخت استعداد و توانایی یا خودشناسی خلقتی است. خودشناسی خلقتی مقدّم بر خداشناسی و خداشناسی مقدّم بر خودسازی است.
پس از آگاهی از سرآغاز و مرحله اولیه سیر وجودی خود می توانیم به معرفت آفریننده خود دست یابیم، زیرا انسان وقتی خود را موجودی ضعیف و حقیر دانست و وابستگی خویش را به قدرتی لایزال احساس کرد، راهی به سوی معرفت خدا فراروی او باز می شود. بنابراین خودشناسی از این جهت (از جنبة ارتباط با مبدأ و شناخت آن)، مقدمه در زمینه ای برای خداشناسی است. این دو پشتوانه اطلاعاتی (شناخت خود و خدا)، توشه راه انسان در وضعیّت کنونی است و او را برای خودسازی آماده می کند. بنابراین خودسازی به طور مستقیم بر شناخت وضعیّت موجود و اطلاع از انگیزه ها، حالات و رفتار انسان در این وضعیّت موقوف است. اما زمانی خودشناسی ضامن خودسازی خواهد بود که با شناخت مرحلة سوم سیر وجودی یعنی معاد و سرانجام زندگی، کامل شود.
در این صورت، هیچ نقطه ابهام و ضعفی در فراهم کردن زمینه برای خودسازی و بنای شخصیت معنوی وجود نخواهد داشت و چنانچه ضعفی وجود داشته باشد، از ناحیه گرایش ها و دل بستگی ها است، نه از ناحیة شناخت ها.(13)
نتیجه:
1ـ خود شناسی صرفاً در بُعد اخلاقی مطرح نمی شود، بلکه شامل تمام ابعاد وجودی (اعم از مادی و معنوی) است، اگر چه نتیجه آن صرفاً اخلاقی و معنوی است، چرا که انسان برای گزینش مناسب در بُعد روح و روان، ناچار است خود را به طور کامل بشناسد.
2- خودشناسی امری درونی نیست، بلکه کسب اطلاعاتی برای شناخت هر چه بیشتر خود می باشد که دارای سه مرحله است:
الف) خودشناسی خلقتی،یعنی شناخت استعدادهای به کار رفته در آفرینش انسان و کیفیّت تکوین او.
ب) خودشناسی دنیوی، یعنی شناخت موقعیّت و جایگاه خود در دنیا.
ج) خودشناسی اخروی یعنی شناخت سرانجام حیات خود.
3- خودشناسی خلقتی مقدّم بر خداشناسی و خداشناسی مقدّم بر خود سازی است.
4- ثمرة خودشناسی و خداشناسی در خود سازی و تربیت خویش ظاهر می شود. بنابراین بدون شناخت انسان به موضوع های تربیتی، امکان گذشتن از وضعیّت موجود (در انسان) و رسیدن به وضعیت مطلوب امکان نخواهد داشت.
نکته: انسان ها در وجدان ناخودآگاه خویش، از این معرفت (خودشناسی) کم و بیش بی بهره نیستند، چنان که آیة سی ام سورة روم به آن اشاره شده است، ولی اکثر مردم در وجدان خود آگاه خویش از آن غافل اند. به عبارتی: بیشتر مردم، آگاهی به وجدان و احساس فطری خویش ندارند و به اصطلاح علم به علم ندارند.
یکی از موضوعاتی که در خودشناسی و شناخت انسان مهم است، کمال خواهی است چرا که انسان طالب کمال است و عامل فطرت نیز او را به سوی کمال دعوت میکند، چرا که تا انسان کمال خویش را نشناسد، از تهذیب نفس و خودسازی باز میماند.
یکی دیگر از موضوعات مهمی که در خودشناسی و ارتباط و تقرّب به خداوند نقش دارد، جاودانگی است، یعنی انسان دوست دارد که به حیات جاودان برسد، چرا که انسان از مرگ ترس دارد، زیرا خیال می کند که با مرگ، زندگی اش به پایان می رسد. برای او زندگی از هر چیزی عزیزتر است و بالاتر از این آرزوی رسیدن به حیات ابدی است و این مهمّ در اطاعت خداوند (و با خودشناسی و خداشناسی – خودسازی) رقم می خورد.
موانعی را می توان بر سر راه خودشناسی، در درون خویش یافت و آنها را برطرف کرد، چرا که نخستین گام برای درمان بیماری های روحی و جسمی، شناخت بیماری ها است. مرحوم فیض کاشانی برای پی بردن به عیوب خویش چهار راه ذکر می کند:
اوّل این که انسان به سراغ استادی برود که آگاه به عیوب نفس و خفایا و آفات اخلاقی باشد.
دوم: دوست راستگویی را پیدا نموده و او را مراقب خویش کند تا احوال و افعال او را مورد بررسی دقیق قرار دهد.
سوم: انسان عیوب خویش را از زبان دشمنانش بشنود، چرا که دشمنان با دقّت مراقب عیوب و لغزش های انسان هستند.
چهارم: انسان با مردم معاشرت نموده و صفات نکوهیده ای را که می بیند، در مورد خودش نیز بررسی کند و ببیند که آیا این صفات نکوهیده در او هست؟(14)
————————————————————————————————————-
پی نوشت ها:
1. مائده (5) آیه105 و سوره های فضلت (41) آیه 53 و ذاریات (51) آیة21 و حشر (59) آیة 19.
2. بحارالانوار، ج 2، ص 32، حدیث 22.
3. علی(ع) فرمود: «رحم الله امرءً عرف من أین و فی أین و إلی أین؛ خدا رحمت کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا قرار گرفته است و به سوی کجا می رود».ر.ک: درآمدی بر تعلیم و تربیت، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ص 110، چاپ تهران.
4. حج (22) آیه 5.
5. انعام(6) آیه 2.
6. صافات (37) آیه 11.
7. حجر (15) آیه 26.
8. فاطر(35) آیه 11.
9. طارق (86) آیه 5 و 6.
10. علقه (96) آیه 1 و 2.
11. انفطار (82) آیه 6 و 7.
12. یس (36) آیه 77.
13. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، ص 139 – 110، با اقتباس و تخلیص.
14. محجه البیضاء، ج 5، ص 112 – 114
منابع مطالب:
اخلاق عملی: ص 57- 49؛ ملا احمد نراقی، معراج السعاده؛، ص 10 _ 7؛ اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، از دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ص 129 – 106؛ آیت الله مصباح یزدی، به سوی خودسازی، ص 29 – 13 و 188 و 178؛ محمد باقر حجتی، روان شناسی اسلامی، ص 435 – 420؛ میزان الحکمه، ج 3، ص 1883 – 1876؛ محمد علی سادات، اخلاقی اسلامی، ص 135- 127.