توجه

  1. توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

خانه » همه » مذهبی » چگونه قرآني كه خود را روشن و روشنگر معرفي كرده، نياز به تفسير دارد؟

چگونه قرآني كه خود را روشن و روشنگر معرفي كرده، نياز به تفسير دارد؟

براي پاسخ به اين سوال ابتدا لازم است منظور از تفسير روشن شود. تفسير به معناي كشف معناي ظاهري قرآن است. يعني تنها فهم معناي لغات و دريافت همان نكاتي كه در ظاهر الفاظ است. بنابراين فهم معاني باطني آيات يا تاويل آيات يا درك جزييات احكام خارج از حوزه تفسير است.
حال منظور از روشن بودن اين كتاب آسماني چيست؟ بسياري از مفسران در تفسير به همين نكته توجه داده اند كه قرآن نور است، درنتيجه نه تنها روشن است، بلكه روشنگر نيز هست. كتابي كه نور است هرگز نمي تواند نيازمند به چيز ديگر يا نور ديگري باشد. علامه طباطبايي با توجه به همين نكته نتيجه مي گيرد كه بايد براي فهم قرآن به خود قرآن رجوع نمود و اين كتاب براي فهماندن معناي خود به چيز ديگري خارج از خود نيازمند نيست. بايد هر آيه آن را با توجه به آيات ديگر فهميد. در رواياتي نيز اين معنا آمده است. به عنوان مثال از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمود:«القران يفسر بعضه بعضه[1]» و در روايتي از امير المومنين(ع) نيز آمده است:« كتاب الله ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه و يشهد بعضه علي بعض[2]». بنابراين معصومين(ع) نيز بر اين مطلب صحه مي گذارند كه آيات قرآن خود تفسير كننده آيات ديگر است. بنابراين قرآن خود روشن كننده خود است. به اين شيوه تفسيري تفسير قرآن به قرآن مي گويند. اما اين نكته كاملا واضح است كه براي فهم ادبيات و الفاظ قرآن نياز به مراجعه به كتب لغت و قواعد ادبيات عرب است و اين روش عقلايي است. اما اين به معناي روشن نبودن قرآن نيست بلكه اين يك روش طبيعي و عقلايي است كه براي فهم سخنان گوينده اي كه به زباني ديگر سخن مي گويد مفسر كلام او بايد با آن زبان آشنا باشد تا بتواند آنرا توضيح دهد و اين به معناي مبهم سخن گفتن گوينده نيست. بنابراين عدم نياز قرآن به چيز ديگر براي فهم خود به معناي عدم نياز به ترجمه لغات آن نيست كه اين موضوع امري بديهي و از ويژگي هايي هر زباني است. البته كسي كه عرب اصيل باشد نياز به رجوع به كتاب لغت و صرف و نحو ندارد. مسلمانان در صدر اسلام، قرآن را با همان جلوه اوليه‏اش در مى‏يافتند و معانى و مقاصد آن را با همان اذهان پاك، به دور از هر گونه آلودگى فكر و پندار ناروا به خوبى درك مى‏كردند؛ چرا كه قرآن به زبان آنان و همگون با شيوه كلامى‏شان، شيوا و رسا نازل شده بود. اما ما كه در دوره ديگري غير از عصر نزول زندگي مي كنيم با اصطلاحات و لغات عرب عصر نزول آشنا نيستيم با بهره گيري از كتب لغت به مفهوم آيات دست مي يابيم.[3]  هم چنين براي درك وقايعي كه قرآن در پي توضيح آنست نياز به دانستن تاريخ است. اين قرينه تاريخي همراه كلام در زمان نزول موجود بوده و در آن زمان مردم مي دانستند اين حادثه به چه موضوعي اشاره دارد، اما پس از گذشت زمان مفسر با مطالعه تاريخ در مي يابد هر حادثه به چه زماني متعلق است. بنابراين يك سري امور هست كه در زمان نزول كاملا روشن و واضح بوده و با گذشت زمان نيز تنها با مطالعه تاريخ مي توان به زمان نزول و فضاي آن دست يافت و به تفسير آيات پرداخت.
هم چنين براي فهم جزييات احكام مانند نماز و روزه كه در قرآن به صورت كلي بدان اشاره شده بايد به احاديث پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصوم مراجعه نمود. خداوند خود در آيه 44 سوره نحل مسئوليت توضيح و تبيين و تفصيل آيات را به پيامبر اكرم(ص)واگذار كرده است: «وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَينِ‏َّ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِْم»[4] و پيامبر اكرم(ص) نيز با بيان حديث ثقلين قرآن و اهل بيت را در كنار يكديگر قرار دادند تا راه و روش آنها را در فهم اين كتاب بكاربريم.
بنابراين قرآن مقاصدي دارد كه مي خواهد با همين الفاظ بيان كند و مخاطب نيز با توجه به همين الفاظ معناي آنرا بفهمد و حواشي اي نيز دارد كه آنرا بر عهده پيامبر و معصومين گذاشته است. بنابراين منظور از تفسير اين است كه ما مقصود از الفاظي را كه قرآن انتظار دارد مخاطبش بفهمد بدست آوريم و با فكر و تامل به آن برسيم . پس منظور از تفسير نه تأويل است نه فهم بطون و حواشي و مجملات آيات . بلكه مقصود از تفسير اين است كه وقتي قرآن اين آيه را بيان مي كند انتظار دارد مخاطبش چه بفهمد؟ قرآن در القاي اين مقصود خود نياز به چيز ديگري خارج از خود ندارد. اين فهم اوليه براي عرب معاصر نزول كه همزبان با قرآن بوده و در جريان حوادث بوده كاملا روشن بوده و امروزه نيز با مطالعه لغت و تاريخ روشن مي شود. همه جا براي فهم هر كلامي بايد با استفاده از اين ابزار (جو صدور كلام، ادبيات گوينده و …) كلام را درك كرد و اين به معناي مبهم بودن كلام گوينده نيست. اين نكته دقيقا مثل درك سخنان يك سخنران است كه به زباني ديگر سخن مي گويد، سخنان او كاملا روشن است؛ اما براي ما كه همزبان با او نيستيم با كمك مترجم و مفسري كه با زبان او و شرايط سخنراني او آشناست روشن مي شود. در اين مثال نياز به تفسير كلام سخنران به معناي مبهم بودن يا روشن نبودن سخنان وي نيست؛ بلكه اين تفسير يك عمل بديهي و عقلايي است.[5] پي نوشت:
[1] . بخشي از قران بخش ديگر را تفسير مي كند(قرآن خود تفسير كننده خودش است). تفسير و مفسران، ج‏1، ص: 104
[2] . بعضى از آيات از برخي ديگر سخن مي گويد، برخي تفسير بعض ديگر، و برخى گواه برخى ديگر است، نهج البلاغه،(صبحي صالح)، هجرت، قم،1414ق، خطبه 133، ص192
[3] .تفسير و مفسران،ج1،ص13
[4] . بر تو قرآن را نازل كرديم تا آنچه را براى مردم نازل شده است برايشان بيان كنى.
[5] . الميزان في تفسير القرآن،  دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم،1417ق، ج‏1، ص: 6-11

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد