۱۳۹۲/۰۵/۰۸
–
۵۶۰ بازدید
[کامل از کد۳۵۵۰۹]
پیش از پاسخ دهى به پرسش شما توجه به دو نکته ضرورى است: نکته اول: در عالم هستى عوالمى وجود دارد (در یک دیدگاه کلى سه عالم مادى، مثال، تجرد) هر یک از این عوالم داراى احکام، قوانین و سنن مختص به خود است، عالم دنیا و عالم آخرت و قیامت دو عالم از عوالم هستى اند که هر یک داراى آثار ویژه خود مى باشند به همین جهت است که بر اساس آیات و روایات براى ورود روح و بدن به عالم قیامت نیاز به تحول اساسى است تا روح و بدن قابلیت پذیرش احکام و قوانین قیامت را بیابند به عنوان مثال بدن مادى در این دنیا با سوزشى صدمه خورده و از میان مى رود ولى در قیامت بسا تحولات اساسى که در این بدن ایجاد مى شود، به صورتى مى گردد که در عین حال که سوزش و ناراحتى شدید دارد اما بدن از میان نمى رود [البته این نسبت به دوزخیان است ]اگر این تحولات نسبت به بدن مادى ایجاد نشود، این بدن با این صفات نمى تواند احکام و سنن قیامت را تاب بیاورد. یا مثلاً در دنیا حرکت و تغییر است، جوان پیر مى شود، نو کهنه مى گردد، کهنه ها از میان مى روند، گیاهان پژمرده مى شوند و… اما در جهان آخرت تغییر و تحول این چنینى وجود نداشته و نوعى ثبات و بقاء حاکم است (نک:نحل، آیه 96، یونس، آیه 24، حدید، آیه 20، آل عمران، آیه 197، نساء، آیه 77، کهف، آیه 46، مریم، آیه 76، طه، آیه 73، غافر، آیه 39 و…) در زندگى دنیوى خوشى با رنج، حیات با مرگ، لذت با محنت، اندوه با شادى، اضطراب با آرامش آمیخته است. اما در آخرت چنین نیست، بلکه گروهى همیشه و از هر جهت متنعم، شاد و آسوده اند و دسته اى دیگر همواره معذب، غمگین و ناراحت اند (نک: قلم، آیه 33، رعد، آیه 34، طه، آیه 73، زمر، آیه 26، آل عمران، آیه 15، نساء، آیه 77، اعراف، آیه 32، یوسف، آیه 109، نحل، آیه 30 و …) در واقع با توجه به آیات و روایات، در عالم قیامت نظام کنونى عالم مادى دگرگون مى شود، پدید آمدن زلزله عظیم در زمین (مزمل، آیه 14)، شکافته شدن دریاها (تکویر، آیه 7) به حرکت در آمدن کوه ها (کهف، آیه 47) و درهم کوبیده شدنشان (حاقه، آیه 14) خاموش گشتن ماه و خورشید و ستارگان عظیم (تکویر، آیه 2) و پر از دود و ابر شدن فضاى جهان (فرقان، آیه 25) پاره اى از تغییر و تحول اساسى نظام کاینات است. در قیامت همه اسباب و روابط قطع مى شود و تمام ارتباطات و تأثیراتى که موجودات در نظام وجودشان در عالم جسم و جسمانیت و نیز در عالمى که به دنبال آن مى آید، دارند، از میان مى رود و نه شیئى در شیئى دیگر اثر خواهد کرد و نه شیئى از شیئى دیگر تأثیر خواهد پذیرفت. نه از شیئى نفع برده خواهد شد و نه از آن زیانى خواهد رسید. (بقره، آیه 166، مؤمنون، آیه 101). نکته دوم که در واقع نتیجه تأمل و دقت در نکته اول است عبارت از این است که: ما نباید انتظار داشته باشیم که در عالم قیامت احکام، قوانین و سنن عالم مادى و دنیا جارى باشد و اگر گاهى در لسان آیات و روایات از مواردى چون خوردن، آشامیدن، با زنان جوان زیبا روى بودن، در کنار نهرها و زیردرختان بودن یاد مى شود، از باب تقریب ذهن ما به دریافت حقایق عالم قیامت است نه آنکه آشامیدن آنجا مانند آشامیدن این جا باشد یا خوردن آنجا مانند خوردن اینجا و همین طور …. با توجه به این دو نکته، پاسخ پرسش شما روشن مى گردد. بر اساس برخى آیات قرآن براى آدمى زنان پاک و باکره، خوش اندام و زیبا هست که از آنها لذت مى برد، ولى باید توجه داشت که این لذت همانند لذت جنسى این دنیا نمى باشد. چنان که زنان آنجا نیز مانند زنان اینجا نیستند، بلکه زنانى هستند که به هیچ وجه دچار عادت ماهانه نشده و همواره باکره خواهند بود. (نک:بقره، آیه 25، آل عمران، آیه 15، نساء، آیه 57، صافات، آیه 49 – 48، ص، آیه 52، زخرف، آیه 7، دخان، آیه 54، طور، آیه 20، الرحمن، آیه 56، 74 – 70، واقعه، آیه 23 – 22، 37 – 34، نبأ، آیه 33). همچنین اهل بهشت مى توانند فرزند داشته باشند، ولى این موضوع به دلیل سنن حاکم بر قیامت به شیوه اى که در این دنیا وجود دارد نیست. نظام حاکم بر قیامت نظام دفعى است نه نظام تدریجى؛ یعنى، در قیامت خواستن مساوى است با شدن و تحقق، برخلاف نظام این عالم که براى عملى شدن خواسته ها، باید زمینه، اسباب و شرایط آن فراهم شود تا آن آرزو محقق گردد. در این دنیا کسى که فرزندى مى خواهد باید ازدواج کرده و با جمع یک سلسله شرایط و به تدریج و در زمان معینى داراى فرزند شود. اما در نظام قیامت چنین نیست، بلکه بهشتیان هر چه مى خواهند، بر ایشان محقق مى شود، (نک: فصلت، آیه 31 و ق، آیه 35) و نیاز نیست که با جمع شرایط و پدید آمدن مقدماتى، به تدریج آن خواسته محقق شود. از این رو، خواستن فرزند در عالم بهشت مساوى است با حضور بچه فى الحال و در همان آن. چنان که روایاتى نیز بر خصوص این امر وارد شده است. (نک: استاد شجاعى، محمد، خواب و نشان هاى آن، مقدمه و تدوین: محمدرضا کاشفى، کانون اندیشه جوان، تهران، چاپ دوم، 1379، صص 90 – 86). عالم برزخ متوسط بین دنیا و آخرت است و برخى خصوصیات این جهان را از قبیل «محدودیت زمانى» داراست ولى در عین حال مربوط به عالم عقبى و اولین مرحله عالم ملکوت است. آیات و روایات متعددى گواه برآنست که انسان مؤمن در عالم برزخ متنعم به نعمت هاى الهى است؛ چنان که در خبر است: «القبراماروضه من ریاض الجنه و اما حفره من حفر النیران؛ برزخ یا بوستانى از گلزار بهشت است و یا حفره اى از گودال هاى آتش». و نیز روایات زیادى صراحت دارد که اعمال انسان در قبر با او همراهند و پشتیبان یا عذاب دهنده اویند تا در قیامت بر خداوند عرضه شوند. البته برخى از موءمنین نیز در قبرمعذبند واین عذاب کفاره گناهانشان خواهدبودتادرقیامت وارد بهشت گردند. نکته دیگر آن که آنچه در قبر مورد سوال است نوعا اعتقادات انسان مى باشد ولى بررسى تفصیلى اعمال مربوط به قیامت است. براى آگاهى بیشتر ر . ک: 1- بازگشت به هستى، محمد شجاعى 2- عروج روح، محمد شجاعى 3- پیام قرآن، ج 6، آیت الله مکارم شیرازى 4- معاد شناسى، آیت اللَّه طهرانى 5- معاد، محمد شجاعى
[پایان کد انتخابی][کامل از کد87891]
اعتقاد به معاد جز اصول دین است:
اصول دین اسلام عبارت ازتوحید، نبوت و معاد است. و به سبب اعتقاد به همین سه اصل انسان جهان بینی الهی پیدا می کند. توحید در راس اعتقادات است نبوت در واقع راه یگانه پرستی و معرفت صحیح به توحید را نشان می دهد. و معاد فلسفه اصلی تکلیف انسان و بعثت پیامبران را می نمایاند.
اصل معاد:
حکیمانه بودن آفرینش انسان و نیز حکیمانه بودن تکلیف و پیروی از دستورات دین و هدفمند بودن بعثت را نشان می دهد. زیرامعاد عبارت است از حیات جاودانه و ابدی انسان در جهان بعد از حیات مادی او در این جهان. اگر خداوند برای انسان حیات دائمی و جاودانی در جهان دیگر در نظرنمی گرفت آفرینش انسان برای حیات مادی کوتاه مدت در عالم ماده توجیهی نداشت و کار گزافی به حساب می آمد. اگر اعتقاد به قیامت و معاد نباشد معنایش این است که خلقت و آفرینش انسان بیهوده است و خالی از حکمت و کسی که به افعال الهی و جهان آفرینش او چنین نگاهی داشته باشد هرگز با خداوند رابطه مناسب بر قرار نخواهد کرد یعنی کسی که حکمت الهی را نپذیرد ایمان و اعتقاد به خداوند هم پیدا نخواهد کرد. اما اگر انسان به معاد ایمان داشته باشد آفرینش خود را با حکمت توام می داند. و باعث تقویت ایمان او به ذات خداوند می شود. از سوی دیگر وقتی انسان بداندکه حیات ابدی او در جهان دیگر در صورتی مطلوب است، که عمل و اعتقادات او در این جهان درست و نزدیک به صواب باشد. آن گاه برای او دستورات دینی و فلسفه دین ورزی و بعثت پیامبران معنا پیدا می کند یعنی متوجه می شود که شریعت الهی و تکالیف انسان براساس دیانت بجا و شایسته بوده است. در واقع با اصل معاد هم حکمت خلقت و آفرینش انسان روشن می شود و هم حکمت تکلیف و دین ورزی انسان. اگر اعتقاد به معاد نباشد اصل دین ورزی و ایمان به خداوند و پیامبران او قابل توجیه و پذیرش نیست. بنابراین باید گفت اعتقاد به معاد ضرورت دارد زیرا چنین عقیده ای موجب حکیمانه بودن اصل دین داری و دین ورزی می شود.
جایگاه اعتقاد به معاد در قرآن:
یکی از ارکان اساسی ایمان اعتقاد به معاد است. به طوری که اگر کسی به معاد اعتقاد نداشته باشد از جمله ایمان داران به حساب نخواهند آمد قرآن در هر جا که از ایمان به خداوند سخن گفته است به نحوی ایمان به روز قیامت را هم در کنار آن آورده است. در سوره مبارکه حشر آیه 22 فرموده است: ای پیامبر گروهی را که ایمان به خدا و روز آخرت آورده اند نخواهی یافت که به دوستی کسانی کشیده شوند که با خدا و رسول او در جنگند اگر چه آنان از پدران، پسران، برادران و عشیره های شان باشند. و آنان کسانی اند که خدا ایمان را در دل هایشان جای داده اند و به وسیله روح خود آنان را تأیید می کند. (سوره مبارکه حشر، آیه 22) در این آیه اعتقاد به معاد و اعتقاد به خداوند در کنار هم مطرح شده است و چنین اعتقادی در قلب ها نافذ و ثابت می کند. در قرآن از زبان حضرت موسی نقل کرده است که او به خدای خود از شر تمام متکبرانی که به روز آخرت ایمان نیاورده اند پناه می جوید (سوره مبارکه، غافر، آیه 27) علامه طباطبائی فرموده است:« در میان کتب آسمانی قرآن کریم تنها کتابی است که درباره روز رستاخیز به تفصیل سخن گفته است. و در صدها مورد با نام های گوناگون از آن یاد کرده است. و باز تذکر داده است که ایمان به روز جزا هم طراز با ایمان به خدا و یکی از اصول سه گانه اسلام است که منکر آن از آیین اسلام خارج شده و سرنوشتی جز هلاکت ندارد». ( علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، ص 102) بنابراین در صورتی که ما از اهل نجات هستیم که ایمان به روز معاد داشته باشیم والا اهل عذاب و جهنم هستیم. پس اصل وجوب ایمان به قیامت یکی از اصول سه گانه جهان بینی اسلامی است. که بدون آن هیچ ایمان و اعتقاد به خداوند مدلل و مستدل نخواهد شد.
اعتقاد به قیامت اعتقاد به عدالت الهی است.
عدالت الهی یکی از مهم ترین اصول اساسی در عقیده شیعیان است. در صورتی می توان عدالت الهی را موجه و مدلل کرد که معاد را به عنوان یک اصل ضروری در اسلام قبول داشته باشیم زیرا بدون معاد و جهان دیگر اعمال عدالت و رسیدگی عادلانه برای مطالبه جفاها و حق کشی ها در دنیا مسیر نیست ظالمانی بودند که بدون این که حق مظلوم از آن ها گرفت شوند در کمال غرور و راحتی زندگی خود را سپری کردند در حالی که ستم های بی شمار را مرتکب شده اند. اگر خداوند عادل است باید داد ستم دیدگان را به صورت کامل از ستم کاران بستانند و این در دنیا ممکن نیست پس باید در جهانی دیگر چنین زمینه وجود داشته باشد. قرآن کریم می فرماید: « ام نجعل الذین امنوا و عملوا الصالحات کالمفسدینفی الارض ام نجعل المتقین کالفجار؛ آیا ما کسانی را که ایمان آورده اند و کردار شایسته انجام داده اند، مانند کسانی که فساد و تباهی در زمین کرده اند قرار می دهیم ؟! آیا درستکاران را مانند بدکاران قرار خواهیم داد؟!». (سوره مبارکه ص، آیه 28) این پرسش خداوند پرسش انکاری است یعنی هرگز مومنان صالح و پاک دل را با کافران و تبه کاران سیه دل یکسان ننخواهم انگاشت. بلکه براساس عدالت مطلق به حساب تبه کاران می رسیم و درستکاران مومن را پاداش خواهیم داد. اگر اعتقاد به معاد در میان نباشد در واقع اعتقاد به عدالت خداوند هم در میان نیست وقتی کسی خدا را به عدالت نشناسد در واقع ایمان و معرفت صحیحی به خداوند ندارد. اگر بخواهیم ایمان به خداوند داشته باشیم باید به حلقه های زنجیر جهان بینی اسلام به صورت کلی ایمان بیاوریم والا ایمان ما نه تنها کامل نیست بلکه معقول و مقبول هم نخواهد بود.
ایمان به معاد در واقع ایمان به رحمت الهی است:
یکی از صفات کمال خداوند رحمت است. علامه طباطبائی درباره تعریف رحمت فرموده است: « رحمت عبارت از بر آوردن نیاز هر نیازمند و رساندن هر چیز به استحقاق خود و افاضه حق به ذی حق است». (علامه طباطبائی، المیزان، ج 7، ص 25) انسان چند ویژگی مهم دارد: 1. اندیشه جاودانه بودن حیات را داراست. 2. خواهان حیات ابدی و جاودانه است. 3. بر پایه ایمان و عمل صالح سطح حیات فراتر از حیات طبیعی و حیوانی را می طلبد که در حیات دنیوی نمی گنجد. قرآن می فرماید:« قل نحن ما فی السموات و الارض قل الله کتب علی نفسه الرحمه یجمع کم الی یوم القیامه لاریب فیه؛ بگو بپرس آسمان و زمین از آن کیست؟ بگو از آن خداست او رحمت را بر خود واجب کرده است، بدرستی که شما را در روز قیامت که تردیدی در آن نیست جمع می کند. ( سوره مبارکه انعام، آیه 12) در حیات دنیوی آنچه انسان استحقاق آن را دارد داده نه شده است، پس باید در حیات دیگر در جهان دیگر تمام استحقاقات انسانی از سوی خداوند افاضه شود تا صفت رحمت او معنا پیدا کند خداوند هم به اقتضای رحمت خود ما را در قیامت جمع می کند. اگر اعتقادی به قیامت نباشد دیگر به رحمت الهی هم در میان نیست از این جهت لازم است انسان به معاد ایمان بیاورد تا حداقل معرفت صحیح به رحمت خداوند پیدا کند.
ایمان به معاد جسمانی:
تمام کوشش قرآن در برابر منکران قیامت روی معاد جسمانی است. منکران می گفتند:« من یحی العظام و هی رمیم؛ (سوره مبارکه یس, آیه 78) چه کسی استخوان ها را در حالی که خاکستر شده است زنده می کند». قرآن جواب می دهد:« قل یحییها الذی انشاها اول مره (سوره مبارکه یس,آیه 79 ) ؛ بگو آن ها را کسی زنده خواهد ساخت که بار اول ایجاد کرد». بنابراین مقتضای عقیده به معاد, معاد جسمانی است. و در واقع اعتقاد به معاد جسمانی اعتقاد به قرآن و کتاب های الهی است. و کسی که به معاد جسمانی عقیده ندارد در واقع به صداقت قول و سخن خداوند اعتقاد ندارد. بنابراین اعتقاد به معاد جسمانی هم واجب و ضروری است.
ر. ک: ربانی گلپایگانی, علی, عقاید استدلالی, ج 2, ص 178-217, نشر مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران چاپ اول,1380
2. مصباح, محمد تقی, آموزش عقاید دوره سه جلدی, ص 239-343, شرکت چاپ و نشر بین الملل, چاپ چهارم, 1379
3. شیرازی, مکارم آیه الله, اصول عقاید, برای جوانان, ص 327-362, انتشارات نسل جوان, چاپ سیزدهم, 1383.
[پایان کد انتخابی]