خانه » همه » مذهبی » چگونگی قطع رابطه‌ی دیپلماتیک میان ایران و مصر؟

چگونگی قطع رابطه‌ی دیپلماتیک میان ایران و مصر؟


چگونگی قطع رابطه‌ی دیپلماتیک میان ایران و مصر؟

۱۳۹۲/۰۲/۱۱


۱۲۳ بازدید

پیمان کمپ دیوید نام پیمانی است که به وسیله‌ی انور سادات، رئیس‌جمهور وقت مصر؛ مناخیم بگین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل و با میانجی‌گری جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، در کمپ دیوید، که یکی از استراحتگاه‌های مقام ریاست‌جمهوری در ایالات متحده‌ی آمریکاست، در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ میلادی به امضای نهایی رسید. اهمیت پیمان کمپ دیوید از آن روست که این پیمان اولین پیمان صلح میان طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح میان مصر و اسرائیل انجامید. همچنین انور سادات اولین رئیس‌جمهور وقت یک کشور عربی از طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور اقدام نمود.

پیمان کمپ دیوید نام پیمانی است که به وسیله‌ی انور سادات، رئیس‌جمهور وقت مصر؛ مناخیم بگین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل و با میانجی‌گری جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، در کمپ دیوید، که یکی از استراحتگاه‌های مقام ریاست‌جمهوری در ایالات متحده‌ی آمریکاست، در تاریخ 17 سپتامبر 1978 میلادی به امضای نهایی رسید. اهمیت پیمان کمپ دیوید از آن روست که این پیمان اولین پیمان صلح میان طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح میان مصر و اسرائیل انجامید. همچنین انور سادات اولین رئیس‌جمهور وقت یک کشور عربی از طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور اقدام نمود. وی به سبب این اقدام خود، دو سال بعد، در هنگام یک رژه‌ی نظامی‌ ترور شد. اما پیمان کمپ دیوید چگونه شکل گرفت؟ واکنش جمهوری اسلامی به این پیمان و بانیان آن چه بود؟

1. جمال عبدالناصر، پان‌عربیسم و گرایشات ضداسرائیلی

شکست اعراب در جنگ 1948، یعنی اولین جنگ میان اعراب و اسرائیل، به حیثیت اعراب در منطقه لطماتی وارد نموده بود. تأثیر این شکست در مصر به حدی بود که باعث تغییر حکومت شد. گرچه حکومت جدید مصر به رهبری نجیب، در ابتدا و برای جلوگیری از روی کار آمدن مجدد فاروق، از طریق حمایت بریتانیا، به سوی ایالات متحده‌ی آمریکا گرایش یافت، اما این روند دیری نپایید و با روی کار آمدن ناصر و گسترش اختلافات میان او و غرب، گرایش به آمریکا جای خود را به دوستی با شوروی داد.

جمال عبدالناصر در سال 1954 و با برکناری سرلشکر نجیب، زمام امور مصر را در دست گرفت. در زمان ناصر، رشد ناسیونالیسم عرب به اوج خود رسید که این امر تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل در منطقه محسوب می‌گردید.[1] جمال عبدالناصر در سال 1948 میلادی در جنگ با اسرائیل حاضر شده بود و تجربه‌ی تلخی که در آنجنگ با آن مواجه شده بود، نقشی اساسی در جهت‌‌گیری‌های سیاسی وی بر جای نهاد تا جایی که بسیاری بر این باورند که تجربه‌ی ناصر در جنگ با اسرائیل، در سال 1948 میلادی، زمینه‌ساز تلاش برای سرنگون ساختن ملک فاروق گردید.

از جمله تأثیرات دیگر تجربه‌ی جنگ 1948 بر ناصر می‌توان به شکل‌گیری اندیشه‌ی پان‌عربیسم در نگرش‌های سیاسی ناصر اشاره نمود. در قالب این نگرش، رابطه‌ی مصر بافلسطین و مشرق عربی، ارتباط مستقیم و مستحکمی با امنیت ملی مصر داشت؛[2] چنان که از نکات فوق‌الذکر مستفاد می‌گردد، روی کار آمدن جمال عبدالناصر در سال 1331ش (1952م) در مصر و اقدامات او در قالب پان‌عربیسم، نه تنها زمینه‌ساز شکست عرب‌گرایی لیبرال و محافظه‌کار گردید، بلکه وی را به عنوان سخن‌گو و نماد جریان تندرو عرب‌‌گرایی در منطقه معرفی نمود.[3]

از جمله مهم‌ترین اقدامات ناصر در سال‌های نخستین حکومت را می‌توان مخالفت با پیمان بغداد در منطقه دانست.[4] گرچه ناصر از انعقاد پیمان بغداد ناراضی می‌نمود، اما این پیمان خللی در روابط مصر و آمریکا ایجاد ننمود. اسرائیل که از دوستی حکومت جدید مصر با آمریکا خرسند نبود و از طرفی از کمک‌های آمریکا به عراق نیز بیمناک بود، سعی کرد آمریکا را از مصر دور سازد. این امر در حالی رخ می‌داد که دولت ایالات متحده‌ی آمریکا، قبلاً وعده‌هایی جهت کمک در ساختن سد آسوان به دولت مصر داده بود. از این رو، اسرائیل با آگاهی از اوضاع مصر، واحدهای ارتش خود را به نوار غزه، که در طی جنگ‌های 1948 به دست مصریان افتاده بود، گسیل داشت و مواضع مصریان را مورد حمله قرار داد.[5]

امام خمینی (رحمت الله علیه) به عنوان بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران و پرچم‌دار مبارزه با استکبار جهانی، اقدام انور سادات در امضای پیمان کمپ دیوید را کاری ننگین خواندند و این پیمان را زمینه‌ساز وابستگی بیشتر مصر به شیطان بزرگ توصیف نمودند. بر این اساس، امام (رحمت الله علیه) صلح مصر و اسرائیل را خیانتی به جهان اسلام دانستند و همگام با سایر کشورهای مسلمان نه تنها آن را محکوم نمودند، بلکه در قالب حکم حکومتی، رأی به قطع رابطه‌ی دیپلماتیک میان مصر و ایران را صادر نمودند.

در چنین شرایطی، ناصر از آمریکا، فرانسه و انگلیس تقاضای کمک‌های تسلیحاتی نمود، اما سه کشور با استناد به معاهده‌ی 1950، از فروش اسلحه امتناع نمودند.[6] این رخداد در رویکرد ناصر دو تأثیر عمده بر جای نهاد: نخست اینکه زمینه‌های بی‌اعتمادی میان ناصر و دول غربی، به ویژه آمریکا را فراهم نمود و در عین حال، گرایش ناصر به شرق و در رأس آن، شوروی را به دنبال داشت؛ تا جایی که ناصر جهت نزدیکی بیشتر به کمونیست‌‌های شوروی، شناسایی خود را از چین ملی پس گرفت و در مقابل چین کمونیست را به رسمیت شناخت.

این اقدام ناصر باعث شد تا آمریکا در ژوئیه‌ی 1956 وعده‌های خود را برای کمک در ساخت سد آسوان پس بگیرد. البته شوروی بلافاصله تمایل خود را برای اعطای هر نوع کمک به مصر اعلام نمود. اما مهم‌ترین عاملی که زمینه‌ساز استحکام بیش از پیش روابط ناصر با شوروی گردید، حمایت شوروی از مصر در بحران سوئز بود. پس از حمله‌ی مشترک سال 1956 انگلیس، فرانسه و اسرائیل به مصر، به دلیل ملی اعلام کردن آبراهه‌ی سوئز، خرشچوف طی یادداشتی کشورهای انگلیس و فرانسه را تهدید به حمله‌ی موشکی کرد. همکاری دولت آیزنهاور و شوروی در این بحران، باعث پایان حمله‌ی نظامی این سه کشور به مصر گردید. این رویداد همراه با سیاست گردش به چپ ناصر، موجب نزدیکی بیش از پیش مصر و شوروی شد و آغاز همکاری گسترده‌ی نظامی و اقتصادی شوروی و مصر را نیز به دنبال داشت.

دومین عامل، تقویت بیش از پیش ضداسرائیل‌گرایی در ناصر بود که این امر نیز به نوبه‌ی خود زمینه‌های گسست میان مصر با دول غربی را، که پیش از این آغاز شده بود، تکمیل نمود. اما مرگ ناصر تمامی زمینه‌های گسست از غرب و آمریکا را از یک سو و همچنین رویکرد تقابلی وی با اسرائیل را از سوی دیگر، نقش بر آب ساخت. تا جایی که برخی از مفسران سیاسی، مرگ ناصر را ناشی از توطئه ای با هدف ارتقای سادات می دانند. در پی مرگ ناصر، محمد انور سادات، معاون او، که به لزوم دوستی با غرب و صهیونیست ها معتقد بود، به قدرت رسید.

2. انور سادات و روی‌گردانی از ناصر

محمد انور السادات سیاست‌مدار نظامی مصری بود. وی سومین رئیس‌جمهور مصر بود و این سمت را از تاریخ 15 اکتبر 1970 میلادی تا روز ترورش توسط جهاد اسلامی مصر، در تاریخ 6 اکتبر 1981، بر عهده داشت. وی اولین حاکم یک کشور عرب بود که پیمان سازش را با دولت اسرائیل امضا نمود و این کشور را به رسمیت شناخت. هرچند این پیمان در افکار عمومی غرب و اسرائیل یک موفقیت جدی برای اسرائیل محسوب می‌شد و انور سادات به عنوان فردی صلح‌طلب معرفی می‌گردید، اما افکار عمومی اعراب مسلمان مخالف این قرارداد بود. همان گونه که اشاره شد، پس از امضای قرارداد صلح میان مصر و اسرائیل، انتقادات فراوانی از سوی کشورهای عربی و مخالفین سیاسی سادات در داخل و خارج مصر، به دلایل مختلف، مخصوصاً امضای قرارداد صلح با اسرائیل پدیدار شد که این امر به نوبه‌ی خود باعث ایجاد جو سیاسی خشن و برخوردهایی میان گروه‌های مختلف مصری و دولت وقت شده بود.

2-1. پیمان کمپ دیوید، ضرورت‌ها و علت‌ها

سپتامبر هر سال یادآور خاطره‌ای دردناک برای مسلمان فلسطین و جهان اسلام است. سپتامبر یادآور مذاکرات کمپ‌ دیوید و انعقاد قرارداد صلح بین مصر و رژیم اسرائیل است. فلسطین پاره‌ای از پیکر جهان اسلام محسوب می‌‌شود و بیش ا‌ز شش دهه است که در اشغال صهیونیست‌های غاصب در‌آمده است و مردم فلسطین تنها ملتی هستند که علی‌رغم داشتن سرزمین آبا و اجدادی، سال‌هاست که آواره شده‌اند. متأسفانه سران کشورهای اسلامی و عرب، که اغلب دست‌نشانده یا وابسته به کشورهای امپریالیستی و استعمارگر بودند و هستند، نه تنها برای رهایی این مردم هیچ اقدام اساسی انجام نداده‌اند، بلکه برای به سازش کشاندن آن‌ها، از هیچ کوششی نیز فروگذار نکرده‌اند.

در ادامه به بررسی ضرورت‌های شکل‌گیری این پیمان خواهیم پرداخت. پیمان کمپ‌‌ دیوید مهم‌ترین رخدادی بود که پس از چند جنگ مهم و دوره‌ای فرسایشی میان جهان عرب و رژیم اسرائیل روی ‌می‌داد. از این رو، مبالغه نخواهد بود اگر این پیمان را نقطه‌ی‌ عطفى در روابط اعراب با اسرائیل قلمداد نماییم. نظر به اهمیت پیمان مزبور، در ادامه به تحلیل عوامل زمینه‌ساز انعقاد این پیمان خواهیم پرداخت.

یکی از عوامل امضای این پیمان این بود که آمریکا و کارتر، رئیس‌جمهور وقت این کشور، به این نتیجه رسیده بودند که مذاکرات دوجانبه‌ی مصر و اسرائیل، از طریق واسطه هرگز در اوضاع سیاسی خاورمیانه تغییری ایجاد نخواهد کرد. از سوی دیگر، پیروزی حزب لیکود در انتخابات سال 1977 اسرائیل و نیز عدم مخالفت این حزب با عقب‌نشینی اسرائیل از سینا و در عین حال، مخالفت با عقب‌نشینی از کرانه‌ی‌ باختری، زمینه را برای مذاکره‌ی مستقیم اسرائیل و مصر فراهم کرد. در همین حال، نباید از گزارش مرکز بروکینگز آمریکا، که یکی از قدیمی‌ترین مراکز پژوهش‌های سیاسی و اقتصادی آمریکا محسوب می‌شود و تأکید این گزارش بر ضرورت انجام مذاکرات با تمام طرف‌های درگیر در منطقه نیز غافل ماند.

از سوی دیگر، اطمینان خاطر انور سادات نسبت به بی‌فایده بودن قطعنامه‌ی 338 شورای امنیت، به دلیل عدم توافق نظر کامل بین او و حافظ اسد، رئیس‌جمهور وقت سوریه، که موضعی مخالف و تند را در قبال هر گونه مذاکره‌ی‌ مستقیم با اسرائیل اتخاذ کرده بود و همچنین بحران اقتصادی مصر و عدم اعتماد سادات به اهداف آمریکا، موجب شد که مصر منافعش را بر منافع دیگر کشورهای عربی برتری دهد و بر سر میز مذاکره‌ی صلح با اسرائیل بنشیند. این در حالی است که مصر امیدوار بود هر گونه توافق بین این کشور و اسرائیل به ایجاد توافقنامه‌هایی مشابه بین اسرائیل و دیگر کشورهای عربی نیز منجر شود. بسیاری از تحلیل‌گران سیاسی معتقدند که مناخیم بیگن نیز به این باور رسیده بود که انجام مذاکرات با یک کشور عربی بزرگ بهتر از مذاکرات با گروهی از کشورهای عربی است و این امر به سود اسرائیل خواهد بود.

به این ترتیب، هیئت‌های مصری و اسرائیلی، 5 سپتامبر سال 1978 میلادی، به کمپ دیوید رسیدند و در روز اول مذاکرات، سادات ایده‌هایش را در خصوص حل بحران فلسطین، از جمله موضوع عقب‌نشینی کامل اسرائیل از کرانه‌ی باختری و نوار غزه و موضوع شهرک‌های یهودی‌نشین مطرح کرد، اما طرف آمریکایی تلاش کرد تا طرفین را از موضوعات مورد اختلاف دور سازد و به موضوع کم‌اهمیت‌تری همچون عقب‌نشینی اسرائیل از صحرای سینا بکشاند.

سرانجام پس از پایان مذاکرات، طرفین معاهده‌ صلحی را به امضا رساندند که شامل نه ماده است و از مهم‌ترین موضوعات آن می‌توان به صلح مصر با اسرائیل،‌ تخلیه‌ی صحرای سینا و استرداد آن از سوی اسرائیل به مصر که در طی جنگ شش‌روزه توسط اسرائیل اشغال شده بود و همچنین آغاز مذاکره جهت خودمختاری کشور فلسطین در کرانه‌ی‌ باختری رود اردن و نوار غزه اشاره کرد که به دنبال این پیمان، دو طرف اقدام به تبادل سفیر و آغاز عادی‌سازی روابط دیپلماتیک فی‌‌مابین نمودند.

3. واکنش جمهوری اسلامی ایران به پیمان کمپ دیوید

در طول پادشاهی محمدرضاشاه پهلوی و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رابطه‌ی تهران و قاهره رابطه‌ای بسیار گرم و دوستانه بود؛ چنان که شاه ایران، انور سادات را برادرمحبوب خود می‌نامید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تبعید شاه از ایران، وی مدتی از آخرین روزهای زندگی خود را به دعوت دوست سابق و وفادارش در کشور مصر گذراند و پس از بازگشت از چند سفر، دوباره به مصر بازگشت و روزهای واپسین عمر خود را نیز در این کشور سپری کرد.

پس از مرگ محمدرضاشاه پهلوی، انور سادات با دعوت از مردم مصر برای ادای احترام به شاه، جنازه‌ی وی را با تشریفات کامل نظامی و رسمی در مسجد الرفاعی، که مهم‌ترین مسجد کشور مصر بود، دفن کرد. انور سادات، امام خمینی (رحمت الله علیه) را دشمن مصالح ایران می‌دانست و مخالفت خود را با جمهوری تازه‌تأسیس اسلامی به روشنی بیان می‌ساخت.[7] پناه دادن به محمدرضاشاه پهلوی، در کنار این قبیل اظهارنظرهای تند نسبت به رهبر و انقلاب اسلامی ایران و همچنین امضای پیمان صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور توسط مصر، زمینه‌های قطع کامل روابط دیپلماتیک میان تهران و قاهره را فراهم نمود.

در تاریخچه‌ی مناسبات ایران و مصر، عامل «گرایش به صهیونیسم‌» همواره یک عنصر بازدارنده و تخریبی بوده است‌. این پدیده را می‌توان در فاصله‌ی جمهوری اسلامی از حکومت مصر، به دلیل امضای پیمان کمپ‌ دیوید و ارتباط مصری‌ها با صهیونیست‌ها، به روشنی مشاهده نمود. در ادامه به بررسی واکنش دولتمردان ایران نسبت به پیمان کمپ دیوید خواهیم پرداخت.

امام خمینی (رحمت الله علیه) در مصاحبه‌‌ای با خبرگزاری آسوشیتدپرس، در روز 16 آبان 57، این توافقنامه و نظایر آن را توطئه‌ای برای مشروعیت بخشیدن به تجاوزات اسرائیل خواندند که نتیجتاً شرایط را به نفع اسرائیل و به ضرر اعراب و فلسطینی‌ها تغییر می‌دهد. این گفت‌وگو و نظایر آن، بیانگر موضع‌گیری انتقادی انقلابیون ایران در برابر قرارداد کمپ دیوید و نحوه‌ی روابط آتی آن‌ها با طرفین قرارداد مذکور، پس از پیروزی انقلاب است؛ چنانکه دکتر کریم سنجابی، اولین وزیر خارجه پس از انقلاب، در پیامی به یاسر عرفات، این قرارداد را به خنجر زدن از پشت به فلسطینی‌ها تعبیر کرد و با عرفات ابراز همدردی نمود. در پی چنین واکنش­هایی از سوی دولتمردان جمهوری اسلامی، ایران به جبهه‌ی مخالف این پیمان پیوست.[8]

اطمینان خاطر انور سادات نسبت به بی‌فایده بودن قطعنامه‌ی 338 شورای امنیت، به دلیل عدم توافق نظر کامل بین او و حافظ اسد، رئیس‌جمهور وقت سوریه، که موضعی مخالف و تند را در قبال هر گونه مذاکره‌‌ی مستقیم با اسرائیل اتخاذ کرده بود و همچنین بحران اقتصادی مصر و عدم اعتماد سادات به اهداف آمریکا، موجب شد که مصر منافعش را بر منافع دیگر کشورهای عربی برتری دهد و بر سر میز مذاکره‌ی صلح با اسرائیل بنشیند.

امام خمینی (رحمت الله علیه)، به عنوان بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران و پرچم‌دار مبارزه با استکبار جهانی، در تاریخ پنجم فروردین‌ماه سال 1358، اقدام انور سادات در امضای پیمان کمپ دیوید را کاری ننگین خواندند و این پیمان را زمینه‌ساز وابستگی بیشتر مصر به شیطان بزرگ توصیف نمودند. بر این اساس، امام (رحمت الله علیه) صلح مصر و اسرائیل را خیانتی به جهان اسلام دانستند و همگام با سایر کشورهای مسلمان، نه تنها آن را محکوم نمودند، بلکه در قالب حکم حکومتی، رأی به قطع رابطه‌ی دیپلماتیک میان مصر و ایران را صادر نمودند. اگرچه امام (رحمت الله علیه) در روابط ایران و مصر تنها بر قرارداد کمپ دیوید اشاره کرده است، اما به دلیل پذیرش شاه ایران از سوی دولت مصر و پذیرایی انور سادات و همسرش از او و ملکه فرح و همچنین تبلیغات سوء دولت سادات نسبت به انقلاب ایران، همین حکم موجب قطع رابطه‌‌ی کامل این دو کشور گردید.[9]

4. فرجام سخن

همان گونه که در ابتدای نوشتار نیز اشاره شد، پیمان کمپ دیوید از جمله پیمان‌های مهم و تأثیرگذار در منطقه‌ی خاورمیانه محسوب می‌شود؛ چرا که در قالب این پیمان، مصر رویکرد تقابلی جهان اسلام با اسرائیل غاصب را نفی نمود و به سوی سازش با این رژیم غاصب تغییر جهت داد. لذا در پاسخ به سؤال آغازین این نوشتار، می‌توان مهم‌ترین دلایل امضای این پیمان توسط سادات را در چند محور خلاصه نمود:

اول، شکست‌های پی‌درپی اعراب از اسرائیل.

دوم، شکست طرح جمهوری متحده‌ی عربی که در زمان ناصر به اجرا درآمده بود.

سوم، ضعف کشورهای عربی در ایجاد اتحاد و مقابله با اسرائیل.

چهارم، بازپس ستاندن سرزمین‌های اشغال‌شده از اسرائیل در جریان جنگ 1976.

پنجمین و شاید مهم‌ترین عامل را می‌توان در ساختار دوقطبی حاکم بر نظام بین‌الملل و همچنین حمایت بی‌چون‌وچرای ایالات متحده از اسرائیل دانست. لذا با در نظر گرفتن موارد مزبور، انور سادات بهترین راه عبور از بن‌بست سیاسی را در امضای پیمان صلح با اسرائیل یافت؛ پیمانی که در سال 1981، زمینه‌های ترور وی را نیز فراهم نمود.(*)

پی‌نوشت‌ها:

1. پیتر منسفیلد، ناصر، ترجمه‌ی محمدرضا جعفری، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1350، ص 13 تا 37.

2. حسین‌ علیزاده‌، بررسی‌ تحلیلی‌ و توصیفی‌ تاریخ‌ روابط‌ ایران‌ و مصر (دو قدرت‌ منطقه‌ای‌ خاورمیانه‌)، تهران، ‌1384، ص 66.

3. فرهنگ رجایی، درآمدی بر اندیشه‌ی سیاسی معاصر عرب، فصلنامه‌ی خاورمیانه، سال 1، شماره‌ی 2، پاییز 1373، ص 295.

4. آنتونی ایدن، خاطرات ایدن، تهران، نشر فرزانه، 1357، ص 85.

5. جرج بایرل، جنگ طولانی اعراب و اسرائیل، ترجمه‌ی ابوطالب صارمی، تهران، نشر امیرکبیر، 1349، ص 262.

6. استیون گرین، جانبداری، ترجمه‌ی سهیل روحانی، تهران، 1368، ص 150.

7. جان. ال. اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه‌ی محسن مدیرشانه‌چی، تهران، انتشارات باز، 1388، ص 170. نآناا

8. اصغر ولدانی، ایران و مصر از رقابت تا همکاری، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی 1381، شماره 232 و 233، ص 19 تا 28.

9. صحیفه‌ی امام خمینی (رحمت الله علیه)، جلد 7، ص 168.

(حمیدرضا کشاورز؛ پژوهشگر و کارشناس ارشد روابط بین‌الملل،برهان)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد