خانه » همه » مذهبی » چیزهایی که از امریکایی‌ها یاد گرفتم

چیزهایی که از امریکایی‌ها یاد گرفتم

آن‌ها از دل آن مصیبت، یک عملی انجام می‌دهند که جلوی آن مصیبت را برای خودشان و بقیه در آینده بگیرند. مثلا اگه بچه‌شان دزدیده می‌شود، یا با اسلحه کشته می‌شود، بعد از عزاداری، شروع می‌کنند به آگاهی دادن به بقیه، کار سیاسی کردن و …. مثال‌هایش زیاد است. حتما شنیده‌اید که بعد از تیراندازی در دبیرستان در فلوریدا، بچه‌ها گروه تشکیل دادند و اینقدر فشار‏ آوردند به مجلس فلوریدا، که قوانین خرید (و نگهداری؟) اسلحه را عوض کردند. و اصلا هم مهم نیست چقدر کاری که می‌کنند، بزرگ باشد یا کوچک. ممکن است فقط با ده نفر بحث کنند و مثلا نظر فقط یک نفر را عوض کنند. ولی بالاخره یک کاری می‌کنند.
در مورد خود من، بعد از ماجرای جورج فلوید، من به یکی از همکاران افریقایی-امریکایی‌ام ایمیل زدم گفتم حتما خیلی باید از نظر روحی، حالت خراب باشد. من هم همینطور. چطور است یکی دو نفر همکار دیگر را هم دعوت کنم بیایید در حیاط خونه ما (دوران کرونا بود)، با هم حرف بزنیم و چای و شیرینی بخوریم. آمدند و خیلی هم در روحیه‌مان اثر داشت. حالا همین‏ کار کوچک، باعث شد که چند ماه دیگه، یک پروژه کوچک دیگری را با هم انجام بدهیم. شروع آن با او و یکی دو نفر دیگر از همکاران بود، ولی آن میهمانی باعث شد با من هم در میان بگذارد و من هم وارد پروژه بشوم. 
ایده پروژه هم این بود که: ما که دانشگاه بزرگی هستیم با کلی امکانات و آدمهای متخصص زیاد،‏ چطور است که با یک دانشگاه کوچکی که اغلب دانشجوهایش و خیلی از استادانش از نژادهای اقلیت (بیشتر افریقایی-امریکایی) هستند، سعی کنیم رابطه کاری برقرار کنیم و پروژه‌های مشترک انجام بدهیم. باعث می‌شود در دراز مدت مثلا پول گرنت برای تحقیقات مشترک بگیریم، دانشجوهای آنها استاد راهنما از هر دو دانشگاه داشته باشند، و ما هم متقابلا از علم و امکانات آن‌ها استفاده کنیم. 
دانشجوهایمان را بفرستیم دانشجوی مهمان باشند، کمی بهتر با فرهنگ سیاه‌ پوست‌ها آشنا شوند و غیره. به همکاران در دو دانشکده گفتیم، وب سایت همدیگر را نگاه کردیم (و راستش من خیلی چشمم آب نمی‌خورد علاقه مشترک پیدا کنیم با توجه به موضوعات مقاله‌های دو طرف). ولی به هر حال یک مینی-کنفرانس سه ساعته گذاشتیم و هر کسی هفت دقیقه راجع به علایق خود و تحقیقات در جریان آن حرف زد. خیلی مفید بود. چندین و چندین علاقه مشترک پیدا شد و کاملا ممکن است چند پروژه و مقاله و گرنت از آن در بیاید. رییس دانشکده هم‏ بعد از آن از من به خاطر هماهنگی‌ها و برگزاری تشکر کرد ( اتفاقاًهمکار آن دانشگاه هم که کمک کرد به هماهنگی‌ها ایرانی بود) و گفت باید دید جلسه امروز مفید بوده یا نه. یکی دو سال دیگر معلوم می‌شود.
به هر حال خواستم بگم با قدم‌های خیلی کوچک مثل دعوت از همکار فقط برای اینکه قدر کوچکی در جبران بی عدالتی جورج فلوید، کاری انجام بدهیم، همان قدم خیلی خیلی کوچک ممکن است به کارهای بزرگتر و اثرات بیشتر ختم شود. نباید با ناامیدی به قضیه نگاه کرد و فکر کرد ما که چیزی را نمی‌توانیم عوض کنیم. 

کیا بازرگان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد