{J معناى لغوى عصمت J} « عصمت » در لغت از ماده « عصم » ، به معناى منع کردن ، بازداشتن یا محافظت کردن آمده است 1 : کاربردهاى این واژه دلالت بر محافظت و ممانعت از امور ناپسند و ناگوار دارد . 2
واژه عصمت در قرآن نیز چندین بار به معناى لغوى آن به کار رفته است
« وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ » 3 .
« لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ » 4 .
منع و بازدارى یا محافظت گاهى به نحو سلب اختیار است و گاهى به صورت فراهم کردن وسائل و مقدماتى است که فرد بتواند به اختیار خود از کارى خوددارى کند و یا از گزندى در امان بماند . 5
برخى نیز عصمت را به معناى « وسیله بازداشتن » و « ابزار مصونیت » گرفته اند نه عمل بازداشتن .
براى مثال : اگر براى نجات غریق طنابى به درون آب افکنیم ، چنانچه او طناب را گرفته و نجات یابد ، گفته مى شود که این طناب برخى از مفسران ، آیه شریفه « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » 6 را به همین معنا تفسیر کرده اند یعنى ریسمان الهى را « عصمت » خویش قرار دهید . 7
ابن زجاج از لغت شناسان بزرگ عرب اصل عصمت را ریسمان معنى کرده و بر آن است که این واژه توسعه معنایى پیدا کرده تا آنجا که به هر وسیله اى که باعث حفظ چیزى شود ، عصمت گفته مى شود . 8
بر اساس این تعریف در معناى لغوى عصمت دو نکته لحاظ شده است :
الف . کمک از جانب کسى براى دیگرى از طریق ارایه ابزار حفاظتى لازم .
ب . استفاده حفاظت شونده از ابزار ارایه شده به اختیار خود .
این معنا با نصوص دینى نیز همخوانى دارد . امیر مؤمنان ( علیه السلام ) فرموده اند : H « انّ التّقوى عصمه لک فى حیاتک » E 9 « تقوى عصمت ( نگهدارنده ) تو در زندگانى ات است » .
{J معناى اصطلاحى J}
عصمت در اصطلاح علم کلام ، نیرویى درونى است که انسان را از ارتکاب گناه یا خطا باز مى دارد . در تعریف اصطلاحى عصمت آمده است :
H « العصمهُ لطفٌ یمنع مَن اختص به مِن الخطاء و لا یمنعه على وجه القهر و الاّ لم یکن المعصوم مُثاباً » E 10 « عصمت لطف ( ( ى از ناحیه پروردگار ) ) است که هر که بدان اختصاص یابد را از خطا باز مى دارد ، اما نه به صورت جبرى زیرا اگر جبرى باشد براى معصوم پاداشى در بر نخواهد داشت » .
مشهور فیلسوفان و برخى از متکلمان گفته اند : عصمت ملکه اى نفسانى است که انسان را ارتکاب گناه باز مى دارد هر چند که قدرت بر انجام آن را از او سلب نمى کند . شرح المقاصد ، ج 4 ، ص 312 الالهیات ، ج 3 ، ص 161 تنزیه الانبیاء ، ص 19 گوهر مراد ، ص . 379
{J چگونگى عصمت J}
از آنچه در تعریف پیش گفته آمد چند نکته در رابطه با چگونگى عصمت به دست مى آید :
{J یک . J}
عصمت « ملکه » است . ملکه در مقابل « حال » قرار دارد و عبارت است از صفت راسخ نفسانى که در آن زوال و تغییرى نیست . اما « حال » صفتى نفسانى است که ثابت و همیشگى نباشد . بنابراین عصمت صفتى است که در نفس رسوخ کرده و انسان را از گناهان باز مى دارد ، هر چند قدرت بر انجام گناه را از او سلب نمى کند . 11
{J دو . J}
عصمت ، انسان را از خطا و گناه باز مى دارد .
{J سه . J}
منظور از عدم ارتکاب گناه این است که چون گناه عبارت از هتک حرمت بندگى و مخالفت با دستورات حضرت حق است و در هر حال یا به زبان و یا در عمل با مقام بندگى منافات دارد ، انسان معصوم در درون خود حالتى ثابت دارد که او را از افتادن در دره مخالفت باز مى دارد و به او اجازه گناه و اشتباه نمى دهد . 12
{J چهار . J}
منظور از عصمت از خطا و اشتباه حداقل این است که انسان معصوم اگر پیامبر باشد در دریافت وحى و تبلیغ و اجراى رسالت الهى خود اشتباه نمى کند . به عبارت دیگر در دریافت حقیقت ، بیان ، تطبیق واجراى آن مصون از اشتباه است .
{J پنج . J}
این نیروى درونى و ملکه نفسانى در موجودى است که قابلیت و شأنیّت آن را داشته باشند . براى مثال درباره ماشین حساب ، رایانه و یا حیوانات نمى شود گفت داراى ملکه اى هستند که به واسطه آن گناه نمى کنند . زیرا آنها به خاطر فقدان اختیار شأنیّت گناه ندارند و به گونه اى ساخته و آفریده شده اند که گناه درباره آنها معنى ندارد . بنابراین
{J شش . J}
عصمت سازگار با اختیار آدمى است ، و مستند به امداد الهى است ، لذا اختیار و فیض الهى دو رکن عصمت مى باشند و هیچ یک از دو عامل یاد شده به تنهایى علّت تامّه عصمت نیست .
( 1 ) معجم مقائیس اللغه ، ابن فارس ، ج 4 ، ص 331 بنگرید : لسان العرب ، ابن منظور ، ج 12 ، ص . 241 ( 2 ) مجمع البیان ، طبرسى ، ج 3 ، ص 226 منارالهدى ، على بحرانى ، ص . 101 ( 3 ) مائده ( 5 ) ، آیه . 67 ( 4 ) هود ( 11 ) ، آیه . 43 ( 5 ) معجم مقاییس اللغه ، ج 4 ، ص . 331 ( 6 ) آل عمران ( 3 ) ، آیه . 103 ( 7 ) اوائل المقالات ، صص 66 – . 67 ( 8 ) لسان العرب ، ج 12 ، ص . 405 ( 9 ) غررالحکم و دررالکم ، عبدالواحد آمدى ( با شرح فارسى تصحیح میرجلال الدین محدث ارموى ) ، انتشارات دانشگاه تهران ، ج 2 ، ص 509 همچنین . ک : حدیث شماره 3390 ، ج 2 ، ص . 206 ( 10 ) نقد المحصل ، خواجه نصیرالدین طوسى ، ص . 369 ( 11 ) پژوهشى در عصمت معصومان ، حسن یوسفیان و احمد حسین شریفى ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى ، چاپ اول ، زمستان 77 ، ص . 29 ( 12 ) تفسیر المیزان ، سید محمد حسین طباطبایى ، ج 2 ، ص . 136
واژه عصمت در قرآن نیز چندین بار به معناى لغوى آن به کار رفته است
« وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ » 3 .
« لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ » 4 .
منع و بازدارى یا محافظت گاهى به نحو سلب اختیار است و گاهى به صورت فراهم کردن وسائل و مقدماتى است که فرد بتواند به اختیار خود از کارى خوددارى کند و یا از گزندى در امان بماند . 5
برخى نیز عصمت را به معناى « وسیله بازداشتن » و « ابزار مصونیت » گرفته اند نه عمل بازداشتن .
براى مثال : اگر براى نجات غریق طنابى به درون آب افکنیم ، چنانچه او طناب را گرفته و نجات یابد ، گفته مى شود که این طناب برخى از مفسران ، آیه شریفه « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » 6 را به همین معنا تفسیر کرده اند یعنى ریسمان الهى را « عصمت » خویش قرار دهید . 7
ابن زجاج از لغت شناسان بزرگ عرب اصل عصمت را ریسمان معنى کرده و بر آن است که این واژه توسعه معنایى پیدا کرده تا آنجا که به هر وسیله اى که باعث حفظ چیزى شود ، عصمت گفته مى شود . 8
بر اساس این تعریف در معناى لغوى عصمت دو نکته لحاظ شده است :
الف . کمک از جانب کسى براى دیگرى از طریق ارایه ابزار حفاظتى لازم .
ب . استفاده حفاظت شونده از ابزار ارایه شده به اختیار خود .
این معنا با نصوص دینى نیز همخوانى دارد . امیر مؤمنان ( علیه السلام ) فرموده اند : H « انّ التّقوى عصمه لک فى حیاتک » E 9 « تقوى عصمت ( نگهدارنده ) تو در زندگانى ات است » .
{J معناى اصطلاحى J}
عصمت در اصطلاح علم کلام ، نیرویى درونى است که انسان را از ارتکاب گناه یا خطا باز مى دارد . در تعریف اصطلاحى عصمت آمده است :
H « العصمهُ لطفٌ یمنع مَن اختص به مِن الخطاء و لا یمنعه على وجه القهر و الاّ لم یکن المعصوم مُثاباً » E 10 « عصمت لطف ( ( ى از ناحیه پروردگار ) ) است که هر که بدان اختصاص یابد را از خطا باز مى دارد ، اما نه به صورت جبرى زیرا اگر جبرى باشد براى معصوم پاداشى در بر نخواهد داشت » .
مشهور فیلسوفان و برخى از متکلمان گفته اند : عصمت ملکه اى نفسانى است که انسان را ارتکاب گناه باز مى دارد هر چند که قدرت بر انجام آن را از او سلب نمى کند . شرح المقاصد ، ج 4 ، ص 312 الالهیات ، ج 3 ، ص 161 تنزیه الانبیاء ، ص 19 گوهر مراد ، ص . 379
{J چگونگى عصمت J}
از آنچه در تعریف پیش گفته آمد چند نکته در رابطه با چگونگى عصمت به دست مى آید :
{J یک . J}
عصمت « ملکه » است . ملکه در مقابل « حال » قرار دارد و عبارت است از صفت راسخ نفسانى که در آن زوال و تغییرى نیست . اما « حال » صفتى نفسانى است که ثابت و همیشگى نباشد . بنابراین عصمت صفتى است که در نفس رسوخ کرده و انسان را از گناهان باز مى دارد ، هر چند قدرت بر انجام گناه را از او سلب نمى کند . 11
{J دو . J}
عصمت ، انسان را از خطا و گناه باز مى دارد .
{J سه . J}
منظور از عدم ارتکاب گناه این است که چون گناه عبارت از هتک حرمت بندگى و مخالفت با دستورات حضرت حق است و در هر حال یا به زبان و یا در عمل با مقام بندگى منافات دارد ، انسان معصوم در درون خود حالتى ثابت دارد که او را از افتادن در دره مخالفت باز مى دارد و به او اجازه گناه و اشتباه نمى دهد . 12
{J چهار . J}
منظور از عصمت از خطا و اشتباه حداقل این است که انسان معصوم اگر پیامبر باشد در دریافت وحى و تبلیغ و اجراى رسالت الهى خود اشتباه نمى کند . به عبارت دیگر در دریافت حقیقت ، بیان ، تطبیق واجراى آن مصون از اشتباه است .
{J پنج . J}
این نیروى درونى و ملکه نفسانى در موجودى است که قابلیت و شأنیّت آن را داشته باشند . براى مثال درباره ماشین حساب ، رایانه و یا حیوانات نمى شود گفت داراى ملکه اى هستند که به واسطه آن گناه نمى کنند . زیرا آنها به خاطر فقدان اختیار شأنیّت گناه ندارند و به گونه اى ساخته و آفریده شده اند که گناه درباره آنها معنى ندارد . بنابراین
{J شش . J}
عصمت سازگار با اختیار آدمى است ، و مستند به امداد الهى است ، لذا اختیار و فیض الهى دو رکن عصمت مى باشند و هیچ یک از دو عامل یاد شده به تنهایى علّت تامّه عصمت نیست .
( 1 ) معجم مقائیس اللغه ، ابن فارس ، ج 4 ، ص 331 بنگرید : لسان العرب ، ابن منظور ، ج 12 ، ص . 241 ( 2 ) مجمع البیان ، طبرسى ، ج 3 ، ص 226 منارالهدى ، على بحرانى ، ص . 101 ( 3 ) مائده ( 5 ) ، آیه . 67 ( 4 ) هود ( 11 ) ، آیه . 43 ( 5 ) معجم مقاییس اللغه ، ج 4 ، ص . 331 ( 6 ) آل عمران ( 3 ) ، آیه . 103 ( 7 ) اوائل المقالات ، صص 66 – . 67 ( 8 ) لسان العرب ، ج 12 ، ص . 405 ( 9 ) غررالحکم و دررالکم ، عبدالواحد آمدى ( با شرح فارسى تصحیح میرجلال الدین محدث ارموى ) ، انتشارات دانشگاه تهران ، ج 2 ، ص 509 همچنین . ک : حدیث شماره 3390 ، ج 2 ، ص . 206 ( 10 ) نقد المحصل ، خواجه نصیرالدین طوسى ، ص . 369 ( 11 ) پژوهشى در عصمت معصومان ، حسن یوسفیان و احمد حسین شریفى ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى ، چاپ اول ، زمستان 77 ، ص . 29 ( 12 ) تفسیر المیزان ، سید محمد حسین طباطبایى ، ج 2 ، ص . 136