کبوتر شادی، روی بام زندگی من هم مینشیند؟
همهی ما خوشیها و ناخوشیهایی را تجربه میکنیم. احتمالاً شما هم شنیدهاید که نه گریهها همیشگی هستند و نه خندهها. واقعیّت زندگی همین است. شاید بعضیها فکر کنند شادی مثل کبوتری است که هرگز روی بام زندگی آنها نمینشیند؛ امّا این طور نیست و خیلی وقتها یادمان میرود که برای شاد بودن، لازم است کارهایی انجام دهیم. به سراغ دو نوجوان رفتم تا با آنها دربارهی «شادی» گفتوگو کنم.
امیرمهدی فریدونی، چهارده ساله
اوقات فراغت
کتاب خواندن و بازی کردن.
علاقهی شغلی
دوست دارم نویسنده، تاریخدان یا دکتر بشم.
-
نظرت دربارهی شادی چیه؟
- شادی باعث میشه آدم سرحال باشه و غم رو فراموش کنه. اعتقادم اینه که انسان میتونه سعی کنه به خاطرههای منفیاش به دید مثبت نگاه کنه و این کمک میکنه شادی رو تجربه کنه. بعضی از نوجوانها فکر میکنن وقتی بزرگ شدن، دیگه نباید سمت کودکی برن. به نظر من یه مرد کهنسال هم میتونه کارهای کودکانه انجام بده و کیف کنه. اصلاً همین کارهاست که انگیزه میده. یکی از دلایلی که فکر میکنم شادی کمه، به این خاطره که آدما فکر میکنن چون بزرگ شدن، نباید کودک درونشون فعّال باشه.
-
اگه قرار باشه یه روز شاد رو برای خودت بسازی، چه کارهایی انجام میدی؟
بازی تو زنگ تفریح، بعد از تعطیلی مدرسه هم بازی با خانواده. حتماً موسیقی شاد گوش میکنم، کتابهای طنز میخونم. سعی میکنم موقع خواب، به اتّفاقهای خوب فکر کنم و اینکه همیشه خواب راحتی داشته باشم تا بتونم صبح فردا رو با امید و نشاط شروع کنم.
ما با خونوادهمون، بعضی شبها تلویزیون رو هم خاموش میکنیم و به جاش، شمع میذاریم. اسم اون شب رو گذاشتیم «شب بدون تکنولوژی»! بعد هم از شعرهای کهن (حافظ و سعدی و…) میخونیم و خاطرههای خوب قبلمون رو مرور میکنیم. پدرم هم ترانههای محلّی میخونه و خلاصه با یه فضای خانوادگی و شاعرانه و شوخی و…، یه شب شاد رو برای خودم میسازم. یه کار دیگه اینه که میرم خونهی مادربزرگم و وقتم رو با فامیلم میگذرونم. اتّفاقاً اون روز هم تلویزیون و گوشیها رو خاموش میکنیم و بازیهای مفرّح انجام میدیم.
-
پیشنهادت به نوجوانها برای شاد بودن چیه؟
- سعی کنن کتاب بخونن یا مثلاً اگه کودکی بهشون گفت بیا بازی کنیم، قبول کنن و فکر نکنن چون بزرگ شدن، باید بازی و شادی رو باید کنار بذارن. دیگه اینکه، خاطرات منفی رو از جنبهی مثبتش نگاه کنن.
عسل سلیمی، دوازده ساله
اوقات فراغت
نقّاشی کشیدن، کتاب خواندن و تماشای تلویزیون.
علاقهی شغلی
دوست دارم نقّاش بشم.
-
فکرهایی که دربارهی شادی به ذهنت میان رو هم بهم بگو.
- حسّیه که کمک میکنه همه چی رو به یه دید دیگه نگاه کنیم. آدمهای شاد، دنیا رو بهتر میبینن و این یه امتیازه.
-
تصوّر کن میخوای برنامهی یه روز شاد رو برای خودت بچینی، چه کارهایی انجام میدی؟
- لباس رنگی و شاد میپوشم. تو راه مدرسه هم با دوستام جوک میگیم و میخندیم. زنگ تفریح هم بازی میکنیم. بعد از مدرسه هم با دوستام میریم گردش و تو همون دورهمی، یه داستان نصفه مینویسیم و هر کدوم، جوری که میخوایم، تکمیلش میکنیم. آخرسر هم بلند میخونیمشون و میخندیم. عصر با مامان و خواهرم آشپزی میکنم و شب هم میرم سراغ منچ بازیکردن با پدرم. قبل از خواب هم یه فیلم خوب میبینم.
-
به نظرت نوجوانها چه کارهایی انجام بدن تا شاد باشن؟
- پیشنهادم اینه که اگه شکست خوردن، غمگین نشن. بدونن که قویتر از قبل میشن. اگه بیماری دارن، ناامید نشن؛ مثلاً پارسال، دستم دررفت؛ امّا به این فکر کردم که همون اتّفاق باعث شد با یه آدم جدید، آشنا بشم. به نظرم دنیا اینقدر بزرگ هست که آدمهایی رو پیدا کنیم که ما رو همونجوری که هستیم، دوستمون داشته باشن. حرفزدن با دوستان، انجام کاری که دوستش دارین و… کمک میکنه تا نوجوانها شاد باشن.
خوشبختانه، امیرمهدی و عسل، هر دو خودشان را آدمهای شادی میدانستند.
زندگی با چاشنی شادی
شادی، یک هیجان مثبت و خوشایند است که زندگی را شیرین میکند. معمولاً یکسری اتّفاقات کوچک و بزرگ هستند که باعث میشوند ما شاد باشیم؛ مثلاً موفّقیّت، پیشرفت، دریافت چیزی که دوستش داریم و… . وقتی در زندگی، دوستمان داشته باشند و ما هم بتوانیم عزیزانمان را دوست داشته باشیم، شاد میشویم. این موارد، برای همهی آدمها مشترک هستند؛ امّا اینکه شما دقیقاً با چهکارهایی خوشحال میشوید، بستگی به «خودآگاهی»تان دارد که در شمارهی گذشته دربارهاش نوشتم. قرار نیست کار عجیبی انجام دهید. شما میتوانید لیست شخصی خودتان را داشته باشید و کارهایی را که باعث شادیتان میشود، یادداشت کنید. تمام راههایی که امیرمهدی و عسل گفتند، برای ساختن یک روز شاد، به کارتان میآید.
یک تفکّر اشتباه درباره شادی
شاید بعضیها فکر کنند زمانی میشود شاد بود که هیچ مشکلی در زندگیشان نباشد؛ امّا حتّی در قصّهها هم این اتّفاق نمیافتد، چه برسد به زندگی واقعی. مهم این است که هوای خودتان را داشته باشید و وقتی مشکلی سر راهتان سبز شد، امیدتان را از دست ندهید و به جای پاک کردن صورت مسئله، مشکل را حل کنید.
راههایی برای شاد بودن
یکسری کارهای کوچک هست که اگر امروز انجامش دهید، خوشحال میشوید؛ امّا برای سالهای بعد چطور؟ از الآن چه کارهایی انجام بدهیم که بعداً هم شاد باشیم؟ کارهایی که امروز انجام میدهید مثل مراقبت از سلامتی و خوردن غذاهای سالم و مقوّی، پساندازهای شما هستند که کمک میکنند بعداً هم یک زندگی شاد را تجربه کنید؛ بعضی از آنها عبارتاند از:
خواب راحت
آدمهایی که راحتتر و بهتر میخوابند، روز بعد هم میتوانند احساس بهتری را تجربه کنند. برای یک خواب خوب، لازم است زود بخوابید، عوامل مزاحم را حذف کنید، قبل از خواب، غذای سنگین نخورید، به افکار بد فکر نکنید و به اندازهی کافی بخوابید.
ارتباطهای صمیمانه
اگر کمک خانواده، دوستان و فامیل باشد، خیالتان راحت است که حمایت میشوید. همین تفکّر که: «یکی هست که بهم کمک کنه»، باعث میشود شما احساس امنیّت کنید. وقتی آدمها احساس امنیّت نکنند، توی دلشان خالی میشود. در ارتباطهای صمیمانه است که میتوانید حرفهای خصوصیتان را بگویید، از تجربههایتان حرف بزنید و همهی اینها کمک میکند تا شادی را تجربه کنید.
ورزش و تفریح
ورزش باعث میشود هورمون سروتونین یا همان هورمون «حال خوب» در بدنتان تولید شود. درست شبیه وقتی که به بدنتان غذا میرسانید و گرسنگی هم از بین میرود، موقع ورزش، هورمون حال خوب را به مغزتان میرسانید و احساسهای منفی هم پا به فرار میگذارند. بازی و تفریح کردن هم فعّالیّتهای لذّتبخشی هستند که شادی را به شما هدیه میدهند.
یادگیری
وقتی یک مهارت جدید یاد بگیرید، میتوانید کارها را بهتر انجام دهید و زندگی دوستداشتنیتان را بسازید. قرار نیست شما یک فرد «کامل» باشید؛ امّا مهارتهای مفید و متنوّع، کمک میکند تا خودتان را «توانمند» بدانید.
داشتن هدف در زندگی
وقتی از قبل، یک هدف مشخّص داشته باشید و با برنامهریزی به آن برسید، شاد میشوید؛ چون خودتان آن اتّفاق را رقم زدهاید و هیچچیز تصادفی نیست و حالا میتوانید دربارهی خودتان حسّ بهتری داشته باشید. پس لازم است اوّل، استعدادهایتان را بشناسید و هدفهایتان را بر اساس همانها بچینید. زمانی که استعدادتان را شکوفا کنید، قطعاً احساس شادی میکنید.
شادی کوتاهمدّت و درازمدّت
شاید بعضی از نوجوانها با قلیان کشیدن، خوردن نوشابهها و غذاهای ناسالم و… شاد شوند؛ امّا اینها دلخوشیهای کوتاهمدّتی هستند که گاه تأثیرات منفیشان، حالاحالاها باقی میماند. پس قرار نیست برای شادی چند ساعت و چند روز، به خودتان یا دیگران، آسیب بزنید؛ مثلاً عسل میگفت گاه حواسم نیست و آنقدر کیک میخورم که دلدرد میگیرم!
آیا زانوی غم بغل کردهاید؟
تصوّر کنید بازیگری، نقش یک شخصیّت شاد را بازی کند؛ امّا آیا در زندگی واقعیاش، شاد است؟ قرار نیست در زندگیتان نقش بازی کنید و ادای آدمهای الکی شاد را دربیاورید؛ چون شادی، یک احساس درونی است. شاید مشکلی برایتان پیش بیاید و غمگین، عصبانی، خشمگین و… شوید. پس در چنین مواقعی، به جای اینکه زانوی غم بغل کنید، اوّل حس و حالتان را بشناسید، بعد هم بیخیال سرزنش خودتان بشوید و مشکلتان را بپذیرید. موقعی که به جنبهی مثبت ماجرا نگاه کنید، حالتان بهتر میشود. خاطرهی عسل را یادتان هست وقتی دستش در رفت، به این فکر کرد که با یک آدم جدید، آشنا شده؟ این تکنیک، تحمّل اتّفاقهای ناخوشایند را برایتان راحت میکند. یادتان باشد که شادی، برای هیچکس دعوتنامه نمیفرستد. اگر میخواهید شاد باشید باید برنامهریزی کنید تا کبوتر شادی، روی بام زندگی شما هم بنشیند. دلتان شاد و لبتان خندان.
منبع: مجله باران