خانه » همه » مذهبی » کربلا و ابتلا

کربلا و ابتلا


کربلا و ابتلا

۱۳۹۳/۰۸/۰۶


۲۳۱ بازدید

مقاله – نقش ابتلائات در رسیدن به مقام امامت و قرابت آیه شریفه «وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلَِمَاتٍ… با داستان کربلا؟

«وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىِّ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ» «و [یاد کنید] هنگامى که ابراهیم را پروردگارش به امورى [دشوار و سخت] آزمایش کرد، پس او همه را به طور کامل به انجام رسانید، پروردگارش [به خاطر شایستگى و لیاقت او ]فرمود: من تو را براى همه مردم پیشوا و امام قرار دادم. ابراهیم گفت: و از دودمانم ] نیز پیشوایانى برگزین]. [پروردگار] فرمود: پیمان من [که امامت و پیشوایى است ]به ستمکاران نمى رسد».
مقدمه
درجات به اندازه کلمات
خورشید ادیان ابراهیمى آنگاه به امامت رسید که امتحانات سخت الهى را تمام و کمال به انجام رسانید و به عهد الهى نائل گشت، چرا که آینه تمام نماى الهى شدن، شفافیت کامل مى خواهد و ذره اى غبار و ناخالصى را برنمى تابد و امام الشهداء نیز در نیم روز عاشورا، ابراهیمى ترین ابتلائات را به منصه ظهور گذاشت و نه یک قربانى، بلکه خورشید خورشید و ستاره ستاره قربانى را به مذبح دوست کشاند.
کسانى هم چون حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان سرآمد موحدین، پیامبر اسلام به عنوان اشرف پیامبران و امام على علیه السلام به عنوان با فضلیت ترین اوصیا و امام حسین علیه السلام به عنوان سیدالشهدا همگى داراى ویژگى صبر در نقطه اوج آن بودند به همین منظور درباره آیه شریفه توضیحاتى داده مى شود و سپس درباره انواع صبر و چگونگى بهره مندى از این ویژگى در زندگى خواهیم پرداخت.
ابتلاء در لغت
در مفردات آمده: فلانى امتحان شد و مبتلا شد، دو معنا را در بر دارد:
1. (با امتحان او) بر احوال او شناخت پیدا مى شود و بر آنچه از وضعیت او که ناشناخته بود آگاهى پیدا مى شود.
2. (با امتحان او) برترى و پستى او آشکار مى شود. (هر چند امتحان کننده از قبل به وضعیت او آگاه بوده باشد).
پس اگر درباره خداوند گفته مى شود؛ خدا فلانى را امتحان کرد، منظور آشکار شدن برترى و پستى اوست نه آگاهى به احوال او، زیرا که خدا بر احوال همه آگاه است. و مراد از آیه شریفه: «که خداوند حضرت ابراهیم را به کلمات امتحان کرد» همین است.
بلا و امتحان در خیر و شرّ انجام مى پذیرد و از این طریق صبر او در برابر
ناملایمات و شکرگزارى او در برابر نعمت ها آشکار مى شود.
استعمال ابتلاء در قرآن
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»
«فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ»
«وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ»
«وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»
«وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ»
ابتلاء در روایات تفسیرى
مرحوم کلینى در کافى از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: خداى عز و جل ابراهیم علیه السلام را قبل از آنکه نبى خود بگیرد، بنده خود گرفت، و قبل از آنکه او را رسول خود بگیرد، نبى خود گرفت، و قبل از آنکه او را خلیل خود قرار دهد، رسول خودش کرد، و نیز قبل از آنکه امامش کند، خلیلش کرد، چون به حکم آیه: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»، ابراهیم بعد از آنکه خالص در
عبودیت، و سپس داراى نبوت، آن گاه رسالت، و در آخر خلت (خلیل اللّه ) شده بود، تازه خدا او را امام کرد، و از اینکه از خدا خواست تا این مقام را در ذریه اش نیز قرار دهد، معلوم مى شود که این مقام در نظرش بسیار عظیم آمده، و خدا هم در پاسخش فرموده: که هرکسى لایق این مقام نیست، آن گاه امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» فرمود: «هیچ وقت ستمکار، امام پرهیزکاران نمى شود» .
مرحوم شیخ طوسى در امالى با ذکر سند و ابن مغازلى، در مناقب، بدون ذکر سند از ابن مسعود روایت کرده، که گفت: رسول خدا صلى الله علیه و آله در تفسیر آیه اى که حکایت کلام خدا به ابراهیم است، فرمود: کسى که به جاى سجده براى من، براى بت سجده کند، من او را امام نمى کنم، آن گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: این دعوت ابراهیم در من و برادرم على که هیچ یک هرگز براى بتى سجده نکردیم منتهى شد .
مؤف: و این روایت از روایاتى است که دلالت بر امامت رسول خدا صلى الله علیه و آله دارد.
و در تفسیر عیاشى به سندهایى چند از صفوان جمال روایت کرده که گفت: ما در مکه بودیم، در آنجا گفتگو از آیه: «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» به میان آمد فرمود: خدا آن را با محمد و على و امامان از فرزندان على تمام کرد، آنجا که فرمود: «ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ، وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»؛ «ذریه اى که بعضى از بعض دیگرند، و خدا شنوا و دانا است».
این روایت آیه شریفه را بر این مبنا معنا کرده، که مراد به لفظ (کلمه) امامت باشد، هم چنان که در آیه: «فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ، وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ» ، نیز به این معنا تفسیر شده است .
تفسیر آیه
جهت پیروزى در امتحانات الهى، «صبر» و بردبارى مهمترین عامل حفظ و تقویت ایمان است. صبر در فرهنگ اسلامى مفهوم گسترده اى دارد از یک سو، به معناى تحمل و خودنگهدارى در «نابسامانى ها»ست و از یک سو به معناى پایدارى و استقامت در «ساماندهى ها» است به همین جهت برخى بزرگان صبر را ریشه تمام کمالات انسانى دانسته اند.
منظور از «کلمات» چیست؟ از بررسى آیات قرآن و اعمال مهم و چشمگیرى که ابراهیم انجام داد و مورد تحسین خداوند قرار گرفت، چنین استفاده مى شود که مقصود از «کلمات» (جمله هایى که خداوند ابراهیم را به آن آزمود) یک سلسله وظائف سنگین و مشکل بوده که خدا بر دوش ابراهیم گذارده بود، و این پیامبر مخلص، همه آنها را به عالى ترین وجه انجام داد، این دستورات عبارت بودند از:
1. بردن فرزند به قربانگاه و آمادگى جدى براى قربانى او به فرمان خدا!
2. بردن زن و فرزند و گذاشتن آنها در سرزمین خشک و بى آب و گیاه مکه در جایى که حتى یک نفر سکونت نداشت!
3. قیام در برابر بت پرستان بابل و شکستن بتها و دفاع بسیار شجاعانه در آن محاکمه تاریخى و قرار گرفتن در دل آتش، و حفظ خونسردى کامل و ایمان در تمام این مراحل.
4. مهاجرت از سرزمین بت پرستان و پشت پا زدن به زندگى خود و ورود به سرزمین هاى دور دست براى اداى رسالت خویش، و مانند اینها.
و به راستى هر یک از آنها، آزمایشى بسیار سنگین و مشکل بود، اما او با قدرت و نیروى ایمان از عهده همه آنها بر آمد و اثبات کرد که شایستگى مقام «امامت» را دارد.
شخصیت ممتاز ابراهیم علیه السلام
نام ابراهیم در 69 آیه از قرآن مجید ذکر شده، و در 25 سوره سخن از وى به میان آمده است، در آیات قرآن از این پیامبر بزرگ مدح و ستایش فراوان شده، و صفات ارزنده او یادآورى گردیده است.
او از هر نظر الگو و اسوه بود، و نمونه اى از یک انسان کامل بود. مقام معرفت او نسبت به خدا، منطق گویاى او در برابر بت پرستان، مبارزات سرسختانه و خستگى ناپذیرش در مقابل جباران، ایثار و گذشتش در برابر فرمان پروردگار، استقامت بى نظیرش در برابر طوفان حوادث و آزمایش هاى سخت، هر یک داستان مفصلى دارد و هر کدام سرمشقى براى مسلمانان و رهروان راه «اللَّه» مى باشد.
به گفته قرآن او از نیکان؛ صالحان؛ قانتان؛ صدیقان؛ بردباران و وفاکنندگان به عهد بود، شجاعتى بى نظیر و سخاوتى فوق العاده داشت.
پیام ها
1. پیامبران نیز مورد آزمایش الهى قرار مى گیرند «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ».
2. براى منصوب کردن افراد به مقامات، گزینش و آزمایش لازم است «إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ ربه بِکَلِماتٍ».
3. آزمایشات ابراهیم در مسیر رشد و تربیت او بوده است «…ربَّه …».
4. منشأ امامت وراثت نیست، لیاقت است که با پیروزى در امتحانات الهى ثابت مى گردد. «فَأَتَمَّهُنَّ».
5. پست ها و مسئولیّت ها باید به تدریج و پس از موفّقیّت در هر مرحله به افراد واگذار شود «فَأَتَمَّهُنَّ».
6. ابراهیم خلیل امتحانات الهى را به تمام و کمال رسانید «فَأَتَمَّهُنَّ».
7. امامت، مقامى رفیع و از مناصب الهى است. امام باید حتماً از طرف خداوند منصوب شود «إِنِّی جاعِلُکَ».
8. پیشوایى ابراهیمِ خلیل، جهانى بوده است و نه خصوص یک قوم «إِنىِّ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا».
9. تبعیت از ایشان وظیفه همه انسان هاست «لِلنَّاسِ إِمَامًا».
10. مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است «فأتمهن… اماما».
11. براى نسل خود آرزوها و دعاهاى نیکو و مقامات بلند داشته باشید «و من ذریتى».
12. امامت، عهد الهى است و همیشه باید این عهد میان خدا و مردم باشد «عَهْدِی».
13. از اهمّ شرایط رهبرى، عدالت و حسن سابقه است. هرکس سابقه شرک و ظلم داشته باشد، لایق امامت نیست «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».
انواع صبر
در فرهنگ اسلامى صبر داراى مفهوم بسیار وسیع و مصادیق متعدد است؛
1. صبر در اطاعت
اطاعت از خدا، پیروى از رهبران آسمانى، انجام مسئولیت هاى اجتماعى احترام به پدر و مادر و… همگى از مصادیق صبر در اطاعت است که توفیقات و موفقیت هاى فراوان را به ارمغان مى آورد. تا آنجا که مشهور شده است: راز و رمز کسانى که صاحب کرامت شدند چه بسا همین صبر بر طاعت بوده است.
چنان که وقتى از پیر پالاندوز سؤال شد که چگونه توانستى جان کودکى را ـ که در حال افتادن از پشت بام بود ـ را نجات دهى؟! گفت؛ تعجب نکنید: «یک عمر، هر چه خداوند دستور داد، من گفتم «چشم»! و یکبار هم من به خدا گفتم و خداوند هم گفت «چشم»!!…».
2. صبر بر معصیت
در طول زندگى چه بسا زمینه ها و شرایط گناه و آلودگى فراهم شود. انسان هاى وارسته، خویشتن دارى مى کنند و صبر مى کنند و این ویژگى آنان را به مقامات مى رساند.
درباره صبر در برابر غریزه جنسى و شهوات داستان هایى مانند داستان حضرت یوسف علیه السلام و ابن سیرین بسیار جالب و شنیدنى است و درباره خویشتن دارى در برابر مال حرام و شنیدنى هاى غیرمجاز و نوشیدنى هاى حرام و… داستان هاى فراوان دیگرى را مى توان بیان کرد.
3. صبر بر نعمت
بهره گیرى خوب از نعمت ها و بجا آوردن شکر نعمت به طورى که انسان،
مغرور و غافل نشود؛ از مهم ترین مقامات صبر است.
اگر کسى از دارایى خود و امکانات خویش در جهت خیررسانى به دیگران استفاده کند. و از زیبایى خود در چهارچوب نظام خانواده بهره مند شود همگى از مصادیق صبر بر نعمت است. این همان مفهوم دعاى بسیار نورانى است که عرض مى کنیم:
«اللهم اسئلک صبر الشاکرین لک».
4. صبر بر مصیبت
با صبر بر مصیبت مقام انقطاع به سوى خدا براى انسان حاصل مى شود. صبر در هنگام بیمارى، فقر، از دست دادن عزیزان و… از مهم ترین مقامات اولیاى الهى است.
بسیارى با تحمل بیمارى پدر و مادر پیرشان به توفیقات مهم رسیده اند. مقام معظم رهبرى توفیق خودشان را در زندگى، از رسیدگى به پدرشان در هنگام پیرى و بیمارى مى دانند.
مرحوم شیخ کریم حائرى توفیقات خودش را به جهت کمک به همسرشان در هنگام بیمارى مى دانند… .
هم چنین صبر در هنگام از دست دادن عزیزان به ویژه اگر آن عزیز جوان و یا نوجوان باشد، از مصادیق بارز صبر بر مصیبت مى باشد.
ذکر مصیبت حضرت على اکبر علیه السلام
میان حضرت ابراهیم علیه السلام که در امتحانات الهى به خوبى سربلند شد و به مقامات رسید با امام حسین علیه السلام شباهت هایى وجود دارد.
1. هر دو جوانى داشتند که در رفتن به قربانگاه تسلیم امر الهى بودند.
2. حضرت ابراهیم علیه السلام به فرزندش اسماعیل اعلام کرد:
«یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ»؛ «پسرم، من در رؤیا مى بینم که تو را ذبح مى کنم».
فرزندش جواب داد:
«قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ» ؛ «اى پدر آنچه به آن فرمان داده شدى انجام بده، مرا از صابران خواهى یافت انشاءالله».
در مسیر کربلا نیز آن هنگام که امام حسین علیه السلام کلمه «استرجاع» [اناللّه و انا الیه راجعون] را بر زبان جارى کردند.
حضرت على اکبر علیه السلام از پدر پرسید: «لمَ استرجعَت؟!»؛ «چرا کلمه استرجاع را بر زبان جارى کردى؟!»
حضرت پاسخ دادند: «تسیر القوم و تسیر بهم الموت…»؛ «قافله حرکت مى کند و مرگ با آنها همراه است».
حضرت على اکبر عرض کرد: «اَلَسْنابحق؟ فاذا لانبالى بالموت»؛ «آیا ما بر حق نیستیم؟! پس از مرگ باکى نداریم».
3. هر دو جوان، در برابر فرمان خدا مطیع و اهل صبر بودند، ولى این دو صحنه تفاوت ها داشت:
الف. حضرت اسماعیل به قربان گاه رفت اما چاقو نبرید.
ب. تفاوت دیگر این که حضرت ابراهیم علیه السلام براى این که حضرت اسماعیل را به قربان گاه ببرد او را به سرزمین منا و دور از چشم مادر بُرد و در سه مرحله بر شیطان سنگ زد تا آماده قربانى اسماعیل شود. اما در روز عاشورا، خیمه ها با میدان جنگ، فاصله چندانى نداشت.
اولین جوانى که از بنى هاشم که وارد میدان جنگ شد، على اکبر علیه السلام امام حسین علیه السلام بود.
وقتى حضرت على اکبر علیه السلام اجازه میدان از پدر خواست. امام حسین علیه السلام بى درنگ، اجازه دادند. «استاذَنَ فى القَتل فَاَذِنَ لَه».
«ثم نظر الیه نظر آیسٍ منه و اَرخى عَلیه عَیْنَیه و بَکى»؛ «سپس به سوى او نگاه کرد نگاه مأیوسانه و چشم از او برنمى داشت و گریه کرد».
ثم قال: «اللهم اشْهَد فَقدَ بَرَرْ الیهم غلامٌ اَشْبَه النّاس خَلْقاً و خُلْقاً و مَنطقاً بِرسولک صلى الله علیه و آله و کنّا اذا اشتقنا الى نبیک نظرنا الیه… ثم رَجع الیه اَبیه و قال: یا ابت: العَطَش قَد قتلَنى و ثِقْلُ الحَدید قد اَجْهَدَنى… فَنادى: یا ابتاه علیک منى السلام». و رو به سوى خدا، گفت: «خدایا شاهد باش جوانى به سوى دشمنان حرکت کرد که شبیه ترین مردم از جهت قیافه و اخلاق و سخن به پیامبرت صلى الله علیه و آله مى باشد. به طورى که هرگاه دل ما هواى پیامبر مى کرد به این جوان نگاه مى کردیم… پس از مدتى جنگ على اکبر علیه السلام برگشت به سوى پدرش و گفت: اى پدر: تشنگى مرا کشت و سنگینى زره و سپر طاقت مرا برید… اما طولى نکشید که صداى على اکبر علیه السلام آمد.
امام حسین علیه السلام بر بالین او آمد و صورت بر صورت پسر گذاشت و گفت:
پس از تو خاک بر سر این دنیا!!
فجاءَهُ الحسین علیه السلام حتى وَقَف و وَضَعَ خَدَّه و قال… على الدنیا بعدک العَفاء».

نسل جوان را به جهان رهبرى
جلوه توحید على اکبرى
هر که هواى رخ احمد کند
در تو تماشاى پیمبر کند
باد نقابت چو به بالا زند
فاطمه لبخند به لیلا زند
بین جوانان بنى هاشمى
جانى و جانان بنى هاشمى

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد