۱۳۹۵/۰۳/۲۹
–
۶۶۳ بازدید
آیا باید هر مشرکی را که در دنیا وچود دارد، بکشیم؟
الف. کشتن کفار و مشرکین خداوند در آیات 190 تا 195 سوره بقره وظیفه مسلمانان را در برابر کفار مکه ، همان هایی که مومنان را از خانه و زندگی آواره کردند و هر نوع اذیت و آزار را در باره آنها روا داشتند و هزاران نیرنگ برای باز گرداندن آنها از اسلام به کار بستند ، تعیین کرده است. در آیه 190 بقره می فرماید : و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین ؛ و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند بجنگید و از حد تجاوز نکنید که خدا تعدی کنندگان را دوست نمی دارد .
در این آیه به سه نکته اساسی اشاره شده که منطق اسلام را در مورد جنگ کاملا روشن می سازد :
1- با جمله قاتلوا فی سبیل الله هدف اصلی جنگ های اسلامی را روشن می سازد که جنگ به خاطر انتقام جویی ، جنگ به خاطر جاه طلبی و ریاست ، جنگ به خاطر کشور گشایی ، جنگ برای به دست آوردن غنائم و تصرف و اشغال سرزمین های دیگران همه از نظر اسلام محکوم است . اسلحه به دست گرفتن و به جهاد پرداختن تنها در صورتی صحیح است که در راه خدا و گسترش قوانین الهی یعنی حق و عدالت و توحید و ریشه کن ساختن ظلم و فساد و انحراف بوده با شد .
2- جمله الذین یقاتلونکم مشخص می کند که با چه کسی باید جنگید و صراحت دارد که تا طرف مقابل دست به اسلحه نبرده و به مبارزه نپرداخته مسلمانان نباید پیشدستی کنند ( البته به جز موارد خاصی که در آیات جهاد مورد بررسی قرار گرفته است ) . ضمنا از این آیه استفاده می شد که هر گزغیر نظامیان و کودکان و زنان نباید مورد حمله واقع شوند چون آنها به مقاتله بر نخا سته اند و بنا بر این مصونیت دارند .
3- ابعاد جنگ نیز با جمله و لا تعتدوا مشخص شده است، چه این که جنگ در اسلام برای خدا و در راه خدا است و راه خدا هیچ گونه تعدی و تجاوز نباید در آن با شد . به همین علت اسلام بر رعایت اصول اخلاقی و انسانی در جنگ تاکید دارد و توصیه می کند که افرادی که اسلحه را بر زمین گذاشته اند و یا توانایی جنگ را از دست داده اند و یا اصولا قدرت بر جنگ ندارند مثل پیر مردان و پیر زنان و کودکان نباید مورد تعدی قرار بگیرند ، باغ ها و درختان را نباید از بین برد و از مواد سمی برای زهر آلود کردن آب های آشامیدنی دشمن نباید استفاده کرد .
در آیه 191 وظیفه مسامانان را در بابر کفار مکه توسعه می دهد و به آنا اجازه می دهد که هر کجا این دسته از دشمنان را آماده مبارزه یافتند به قتل برسانند و به همان گونه که آنها با تمام قوا در بیرون کردن مسلمانان از مکه و آواره کردن آنها از دیار خود اقدام کردند اینان نیز به مقابله بپردازند و آنها را از مکه بیرون کنند . آیین بت پرستی و فساد های گوناگون فردی و اجتماعی که مولود آن است و در سرزمین مکه رایج شده و حرم امن خدا را آلوده کرده حتی از قتل و کشتار هم بالا تر است بنا بر این از ترس خونریزی دست از پیکار با شرک و بت پرستی نکشید و به هر قیمتی ممکن شود ، نخست از طرق مسالمت آمیز و سپس با شدت عمل و خشونت باید بت پرستی و فتنه و فساد ومولود آن ریشه کن گردد : والفتنه اشد من القتل . سپس اضافه می کند که مسلمانان باید احترام مسجد الحرام را نگه دارند و تا هنگامی که دشمن در آنجا دست به اسلحه نبرده در صدد جنگ و و کشتن آنها بر نیایند ، اما اگر آنها احترام مسجد الحرام را نگه نداشتند مسلمانان حق دارند برای برای دفاع از خود حتی در مسجدالحرام با آنها بجنگند ولی حق پیشدستی کردن و پیمال کردن حرم امن الهی را ندارند : و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتی یقاتلوکم فیه فان قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء الکافرین
در آیه 193 هدف جهاد اسلامی بیان شده است : و قاتلوهم حتی لا یکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین ؛ و با آنها بجنگید تا فتنه ( و بت پرستی و سلب آزادی از مردم ) باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد پس اگر ( از روش نا درست خود ) دست بر داشتند ( با آنها کاری نداشته با شید زیرا ) تعدی جز بر ستمکاران روا نیست . آیه بیان می کند که هدف از جهاد اسلامی جلب خشنودی خدا ، برقرار ساختن عدالت اسلامی ، حمایت از کسانی که در معرض فریب و گمراهی قرار گرفته اند ، برچیدن بساط شرک و بت پرستی از محیط جامعه انسانی ، و پیاده کردن دستورات خدا است . پس پیکار برای این است که فتنه ای در جامعه نباشد و آیین یکتا پرستی در سراسر اجتماع انسان ها رواج یابد . در حقیقت جهاد های اسلامی را می توان در سه بخش خلاصه و تقسیم بندی کرد : 1- جهاد ابتدایی آزادی بخش : خداوند دستورها و برنامه هایی برای سعادت و آزادی و کمال و آساش انسان ها طرح کرده و پیامبران خود را مامور ابلاغ آنها به مردم نموده است . حال اگر فرد و یا گروهی این فرمان ها را مزاحم منافع پست خود ببینند و بر سر راه دعوت انبیا موانعی ایجاد نمایند ، آنها حق دارند نخست از راه مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد با توسل به زور این موانع را بر طرف نمایند و آزادی تبلیغ را برای خود کسب نمایند . به عبارت دیگر جهاد با این گروه بر طرف کردن موانعی است که مردم را از حق مشروعشان برای شنیدن ندای حق و آزاد شدن از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی محروم کرده است . از این جا ضرورت جهاد ابتدایی در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن می گردد .
2-جهاد دفاعی : اگر قوم و ملتی مورد هجوم و تجاوز حساب شده و یا غافلگیرانه دشمن قرار گیرد در اینجا تمام قوانین آسمانی و بشری به آینها حق می دهد در دفاع از خود به پا خیزد و آن چه در قدرت دارد به کار برد و از حاکمیت و موجودیت خود دفاع کند . این نوع جهاد را دفاعی گویند . جنگ هایی مانند احزاب و احد و موته و تبوک و حنین و برخی دیگر از جنگ های اسلامی از این قبیل است .
3- جهاد برای نا بود ساختن شرک و بت پرستی : اسلام در عین که مردم جهان را به انتخاب این آیین که آخرین و بالاترین آیین آسمانی است دعوت می کند ، آزادی عقیده را محترم می شمرد و به همین دلیل به اقوامی که دارای کتاب آسمانی هستند فرصت کافی می دهد که با مطالعه و تفکر آیین اسلام را بپذیرند و اگر نپذیرفتند با با آنها به عنوان یک اقلیت هم پیمان معامله می کند و با شرایط خاصی با آنها همزیستی مسالمت آمیز خواهد داشت . ولی شرک و بت پرستی نه دین است و نه آیین و نه محترم شمرده می شود بلکه نوعی خرافه و حماقت و انحراف و در واقع نوعی بیماری فکری و اخلاقی است که باید به هر وسیله و قیمت آن را ریشه کن نمود . کلمه آزادی و احترام به فکر در مورد ی به کار برده می شود که فکر و عقیده یک ریشه صحیح داشته باشد اما انحراف و گمراهی چیزی نیست که حرمتی داشته باشد و به همین دلیل در اسلام این تفکر آلوده حتی به قیمت جنگ هم شده باید ریشه کن گردد .
ر. ک: تفسیر نمونه ، ج2 ، ص12 ، ذیل آیات مورد بحث
بنا بر این کشتن کفار مطرح نیست بلکه کسانی که مانع پیشرفت اسلام هستند ویا کسانی که اقدام مسلحانه می کنند ,باید با آنها در حد رفع مانع جنگید ,اسلام برای رهائی بشر از قید وبندها وهدایت آنها بسوی کمال آمده وقصد کشور گشائی وگسترش قلمرو ندارد.ولذا در حال حاضر میلیونها کافر در جهان زندگی می کنند وکسی با آنها نمی جنگد وبسیاری از آنها به کشورهای اسلامی لشکر کشی می کنند ومسلمانها را قلع وقمع می کنند.
ب. بیانی دیگر
سلام ریختن خون هیچکس را به ناحق جایز نمیداند و عاملان چنین عملی را به مجازات خویش میرساند اما همین شریعت در پارهای موارد قتل را به عنوان یک مجازات پذیرفته است. قتل غیرمسلمانان را نیز تنها در مواردی ویژه پذیرفته است با این توضیح که پارهای از غیرمسلمانان با مسلمانان و حکومت اسلامی به ستیز و جنگ برمیخیزند و در پی هدم و نابودی اسلام و مسلمین میباشند اما گروهی دیگر به دنبال همزیستی مسالمتآمیز با مسلمانان هستند. اسلام مقابله با گروه نخست را که ممکن است منجر به قتل آنان شود پذیرفته است اما کشتن گروه اخیر را روا نمیداند.
هر قتلی حرام نیست بلکه قتلهایی حرام است که ناحق بوده و فاقد مجوز قانونی باشد اما قتل هایی که قانون و شریعت به آن فرمان داده محذوری ندارد. برای مثال، اگر شخصی به عمد فرد بیگناهی را به قتل رسانده باشد آیا میتوان گفت قتل (قصاص) او حرام است؟ یا اگر شخصی مرتکب زنا با محارم خویش شده باشد آیا قتل وی جایز نیست؟ پس، به طور کلی نمیتوان گفت هر قتلی حرام است و سپس نتیجه گرفت که قتل هیچ کافری جایز نیست.
جواز و حرمت قتل کفار
خطوط کلی رفتار مسلمانان با کفار به زیبایی در دو آیه از قرآن ترسیم شده است: «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ـ إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛(1)
خدا شما را از نیکی کردن در رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمیکند. چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. شما را تنها از دوستی در رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند. یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کسی با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است.»
بر این اساس رابطه حکومت اسلامی و مسمانان با کفار حربی و کسانی که در حال جنگ یا در صدد جنگ با کشور اسلامی هستند باید رابطه ای خصمانه باشد اما با سایر کفار باید رابطه انسانی و بر اساس اخلاق اسلامی باشد و حقوق انسانی آنان را رعایت نمایند. ازاینرو، و بر اساس قانون اساسی و به حکم آیه شریفه ای که ذکر گردید مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام توطئه و اقدام نکنند.[2]بنابراین بجز کفار حربی که در جنگ یا در صدد جنگ با مسلمانان و حکومت اسلامی هستند سایر کفار اعم از کفار خارجی و کفار داخلی (اهل ذمه[3] و مستأمنین[4) باید مورد احترام حکومت اسلامی و مسلمانان قرار بگیرند و حقوق انسانی آنان رعایت شود و نمی توان به صرف اینکه آنها مسلمان نیستند حقوق آنان را تضییع نمود البته بدیهی است این حکم تا وقتی است که آنان بر علیه حکومت اسلامی و مسلمانان اقدام خصمانه انجام ندهند.
آیه 89 سوره نسا را نیز در همین راستا باید ملاحظه نمود. این آیه شریفه می فرماید: « وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّى یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصِیرا؛ آنان آرزو می کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوی یکدیگر باشید. بنابر این از آن ها دوستانی انتخاب نکنید، مگر این که (توبه کنند) و در راه خدا هجرت نمایند. هرگاه از این کار سرباز زنند (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند)، هر جا آن ها را یافتید، اسیر کنید! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید و از میان آن ها، دوست و یاوری اختیار نکنید!.»
این آیه شریفه در تعقیب آیه قبل (88 : نساء)، درباره منافقانی که بعضی از مسلمانان ساده دل به حمایت از آن ها برخاسته و از آن ها شفاعت می کردند و قرآن بیگانگی آن ها را از اسلام بیان داشت، در این آیه می فرماید: «تاریکی درون آن ها، به قدری است که نه تنها خودشان کافرند بلکه «دوست می دارند شما هم همانند آنان کافر شوید و مساوی یکدیگر گردید.»
بنابر این، آن ها از کافران عادی نیز بدترند. زیرا کفار معمولی دزد و غارتگر عقائد دیگران نیستند، اما این ها هستند و فعالیت های پی گیری برای تخریب عقاید دیگران دارند، اکنون که آن ها چنین هستند، آن ها را برای دوستی انتخاب نکنید مگر این که در کار خود تجدید نظر کنند و دست از نفاق و تخریب بردارند و نشانه آن این است که از مرکز کفر و نفاق به مرکز اسلام (از مکه به مدینه) مهاجرت نمایند.[5]اما اگر حاضر به مهاجرت نشدند، بدانید دست از کفر و نفاق خود بر نداشته اند و اظهار اسلام آن ها فقط به خاطر اغراض جاسوسی است، در این صورت می توانید هر جا بر آن ها دست یافتید، آن ها را اسیر کنید و یا در صورت لزوم به قتل برسانید.[6]این شدت عمل، که در آیه فوق نسبت به این دسته از منافقان نشان داده شده، به خاطر آن است که جز این راهی برای نجات یک جامعه زنده در مسیر اسلام از چنگال دشمنان دوست نما و جاسوسان خطرناک نیست.
منابع:
(1)سوره ممتحنه، آیه 8 و9.
[2] . ر.ک: قانون اساسی، اصل چهاردهم.
[3] . به غیر مسلمانانی گفته می شود که به واسطه پیمانی که با حکومت اسلامی بسته اند یا اینکه تبعه کشور اسلامی محسوب می گردند، می توانند در پناه حکومت اسلامی آزادانه زندگی کنند و در مقابل حکومت از حقوقی برخوردار هستند همچنان که مکلّف به انجام وظایفی در برابر حکومت اسلامی هستند.
[4] . مستأمنین، کفاری هستندکه با امان یکی از مسلمانان یا حاکم اسلامی وارد کشور اسلامی می شوند (به تعبیری پناهنده موقت).
[5] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، سی ام، ج 4، ص 77 و 78.
[6] . همان.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
در این آیه به سه نکته اساسی اشاره شده که منطق اسلام را در مورد جنگ کاملا روشن می سازد :
1- با جمله قاتلوا فی سبیل الله هدف اصلی جنگ های اسلامی را روشن می سازد که جنگ به خاطر انتقام جویی ، جنگ به خاطر جاه طلبی و ریاست ، جنگ به خاطر کشور گشایی ، جنگ برای به دست آوردن غنائم و تصرف و اشغال سرزمین های دیگران همه از نظر اسلام محکوم است . اسلحه به دست گرفتن و به جهاد پرداختن تنها در صورتی صحیح است که در راه خدا و گسترش قوانین الهی یعنی حق و عدالت و توحید و ریشه کن ساختن ظلم و فساد و انحراف بوده با شد .
2- جمله الذین یقاتلونکم مشخص می کند که با چه کسی باید جنگید و صراحت دارد که تا طرف مقابل دست به اسلحه نبرده و به مبارزه نپرداخته مسلمانان نباید پیشدستی کنند ( البته به جز موارد خاصی که در آیات جهاد مورد بررسی قرار گرفته است ) . ضمنا از این آیه استفاده می شد که هر گزغیر نظامیان و کودکان و زنان نباید مورد حمله واقع شوند چون آنها به مقاتله بر نخا سته اند و بنا بر این مصونیت دارند .
3- ابعاد جنگ نیز با جمله و لا تعتدوا مشخص شده است، چه این که جنگ در اسلام برای خدا و در راه خدا است و راه خدا هیچ گونه تعدی و تجاوز نباید در آن با شد . به همین علت اسلام بر رعایت اصول اخلاقی و انسانی در جنگ تاکید دارد و توصیه می کند که افرادی که اسلحه را بر زمین گذاشته اند و یا توانایی جنگ را از دست داده اند و یا اصولا قدرت بر جنگ ندارند مثل پیر مردان و پیر زنان و کودکان نباید مورد تعدی قرار بگیرند ، باغ ها و درختان را نباید از بین برد و از مواد سمی برای زهر آلود کردن آب های آشامیدنی دشمن نباید استفاده کرد .
در آیه 191 وظیفه مسامانان را در بابر کفار مکه توسعه می دهد و به آنا اجازه می دهد که هر کجا این دسته از دشمنان را آماده مبارزه یافتند به قتل برسانند و به همان گونه که آنها با تمام قوا در بیرون کردن مسلمانان از مکه و آواره کردن آنها از دیار خود اقدام کردند اینان نیز به مقابله بپردازند و آنها را از مکه بیرون کنند . آیین بت پرستی و فساد های گوناگون فردی و اجتماعی که مولود آن است و در سرزمین مکه رایج شده و حرم امن خدا را آلوده کرده حتی از قتل و کشتار هم بالا تر است بنا بر این از ترس خونریزی دست از پیکار با شرک و بت پرستی نکشید و به هر قیمتی ممکن شود ، نخست از طرق مسالمت آمیز و سپس با شدت عمل و خشونت باید بت پرستی و فتنه و فساد ومولود آن ریشه کن گردد : والفتنه اشد من القتل . سپس اضافه می کند که مسلمانان باید احترام مسجد الحرام را نگه دارند و تا هنگامی که دشمن در آنجا دست به اسلحه نبرده در صدد جنگ و و کشتن آنها بر نیایند ، اما اگر آنها احترام مسجد الحرام را نگه نداشتند مسلمانان حق دارند برای برای دفاع از خود حتی در مسجدالحرام با آنها بجنگند ولی حق پیشدستی کردن و پیمال کردن حرم امن الهی را ندارند : و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتی یقاتلوکم فیه فان قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء الکافرین
در آیه 193 هدف جهاد اسلامی بیان شده است : و قاتلوهم حتی لا یکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین ؛ و با آنها بجنگید تا فتنه ( و بت پرستی و سلب آزادی از مردم ) باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد پس اگر ( از روش نا درست خود ) دست بر داشتند ( با آنها کاری نداشته با شید زیرا ) تعدی جز بر ستمکاران روا نیست . آیه بیان می کند که هدف از جهاد اسلامی جلب خشنودی خدا ، برقرار ساختن عدالت اسلامی ، حمایت از کسانی که در معرض فریب و گمراهی قرار گرفته اند ، برچیدن بساط شرک و بت پرستی از محیط جامعه انسانی ، و پیاده کردن دستورات خدا است . پس پیکار برای این است که فتنه ای در جامعه نباشد و آیین یکتا پرستی در سراسر اجتماع انسان ها رواج یابد . در حقیقت جهاد های اسلامی را می توان در سه بخش خلاصه و تقسیم بندی کرد : 1- جهاد ابتدایی آزادی بخش : خداوند دستورها و برنامه هایی برای سعادت و آزادی و کمال و آساش انسان ها طرح کرده و پیامبران خود را مامور ابلاغ آنها به مردم نموده است . حال اگر فرد و یا گروهی این فرمان ها را مزاحم منافع پست خود ببینند و بر سر راه دعوت انبیا موانعی ایجاد نمایند ، آنها حق دارند نخست از راه مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد با توسل به زور این موانع را بر طرف نمایند و آزادی تبلیغ را برای خود کسب نمایند . به عبارت دیگر جهاد با این گروه بر طرف کردن موانعی است که مردم را از حق مشروعشان برای شنیدن ندای حق و آزاد شدن از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی محروم کرده است . از این جا ضرورت جهاد ابتدایی در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن می گردد .
2-جهاد دفاعی : اگر قوم و ملتی مورد هجوم و تجاوز حساب شده و یا غافلگیرانه دشمن قرار گیرد در اینجا تمام قوانین آسمانی و بشری به آینها حق می دهد در دفاع از خود به پا خیزد و آن چه در قدرت دارد به کار برد و از حاکمیت و موجودیت خود دفاع کند . این نوع جهاد را دفاعی گویند . جنگ هایی مانند احزاب و احد و موته و تبوک و حنین و برخی دیگر از جنگ های اسلامی از این قبیل است .
3- جهاد برای نا بود ساختن شرک و بت پرستی : اسلام در عین که مردم جهان را به انتخاب این آیین که آخرین و بالاترین آیین آسمانی است دعوت می کند ، آزادی عقیده را محترم می شمرد و به همین دلیل به اقوامی که دارای کتاب آسمانی هستند فرصت کافی می دهد که با مطالعه و تفکر آیین اسلام را بپذیرند و اگر نپذیرفتند با با آنها به عنوان یک اقلیت هم پیمان معامله می کند و با شرایط خاصی با آنها همزیستی مسالمت آمیز خواهد داشت . ولی شرک و بت پرستی نه دین است و نه آیین و نه محترم شمرده می شود بلکه نوعی خرافه و حماقت و انحراف و در واقع نوعی بیماری فکری و اخلاقی است که باید به هر وسیله و قیمت آن را ریشه کن نمود . کلمه آزادی و احترام به فکر در مورد ی به کار برده می شود که فکر و عقیده یک ریشه صحیح داشته باشد اما انحراف و گمراهی چیزی نیست که حرمتی داشته باشد و به همین دلیل در اسلام این تفکر آلوده حتی به قیمت جنگ هم شده باید ریشه کن گردد .
ر. ک: تفسیر نمونه ، ج2 ، ص12 ، ذیل آیات مورد بحث
بنا بر این کشتن کفار مطرح نیست بلکه کسانی که مانع پیشرفت اسلام هستند ویا کسانی که اقدام مسلحانه می کنند ,باید با آنها در حد رفع مانع جنگید ,اسلام برای رهائی بشر از قید وبندها وهدایت آنها بسوی کمال آمده وقصد کشور گشائی وگسترش قلمرو ندارد.ولذا در حال حاضر میلیونها کافر در جهان زندگی می کنند وکسی با آنها نمی جنگد وبسیاری از آنها به کشورهای اسلامی لشکر کشی می کنند ومسلمانها را قلع وقمع می کنند.
ب. بیانی دیگر
سلام ریختن خون هیچکس را به ناحق جایز نمیداند و عاملان چنین عملی را به مجازات خویش میرساند اما همین شریعت در پارهای موارد قتل را به عنوان یک مجازات پذیرفته است. قتل غیرمسلمانان را نیز تنها در مواردی ویژه پذیرفته است با این توضیح که پارهای از غیرمسلمانان با مسلمانان و حکومت اسلامی به ستیز و جنگ برمیخیزند و در پی هدم و نابودی اسلام و مسلمین میباشند اما گروهی دیگر به دنبال همزیستی مسالمتآمیز با مسلمانان هستند. اسلام مقابله با گروه نخست را که ممکن است منجر به قتل آنان شود پذیرفته است اما کشتن گروه اخیر را روا نمیداند.
هر قتلی حرام نیست بلکه قتلهایی حرام است که ناحق بوده و فاقد مجوز قانونی باشد اما قتل هایی که قانون و شریعت به آن فرمان داده محذوری ندارد. برای مثال، اگر شخصی به عمد فرد بیگناهی را به قتل رسانده باشد آیا میتوان گفت قتل (قصاص) او حرام است؟ یا اگر شخصی مرتکب زنا با محارم خویش شده باشد آیا قتل وی جایز نیست؟ پس، به طور کلی نمیتوان گفت هر قتلی حرام است و سپس نتیجه گرفت که قتل هیچ کافری جایز نیست.
جواز و حرمت قتل کفار
خطوط کلی رفتار مسلمانان با کفار به زیبایی در دو آیه از قرآن ترسیم شده است: «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ـ إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛(1)
خدا شما را از نیکی کردن در رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمیکند. چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. شما را تنها از دوستی در رابطه با کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند. یا به بیرون راندن شما کمک کردند و هر کسی با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است.»
بر این اساس رابطه حکومت اسلامی و مسمانان با کفار حربی و کسانی که در حال جنگ یا در صدد جنگ با کشور اسلامی هستند باید رابطه ای خصمانه باشد اما با سایر کفار باید رابطه انسانی و بر اساس اخلاق اسلامی باشد و حقوق انسانی آنان را رعایت نمایند. ازاینرو، و بر اساس قانون اساسی و به حکم آیه شریفه ای که ذکر گردید مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند این اصل در حق کسانی اعتبار دارد که بر ضد اسلام توطئه و اقدام نکنند.[2]بنابراین بجز کفار حربی که در جنگ یا در صدد جنگ با مسلمانان و حکومت اسلامی هستند سایر کفار اعم از کفار خارجی و کفار داخلی (اهل ذمه[3] و مستأمنین[4) باید مورد احترام حکومت اسلامی و مسلمانان قرار بگیرند و حقوق انسانی آنان رعایت شود و نمی توان به صرف اینکه آنها مسلمان نیستند حقوق آنان را تضییع نمود البته بدیهی است این حکم تا وقتی است که آنان بر علیه حکومت اسلامی و مسلمانان اقدام خصمانه انجام ندهند.
آیه 89 سوره نسا را نیز در همین راستا باید ملاحظه نمود. این آیه شریفه می فرماید: « وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّى یُهاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصِیرا؛ آنان آرزو می کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوی یکدیگر باشید. بنابر این از آن ها دوستانی انتخاب نکنید، مگر این که (توبه کنند) و در راه خدا هجرت نمایند. هرگاه از این کار سرباز زنند (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند)، هر جا آن ها را یافتید، اسیر کنید! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید و از میان آن ها، دوست و یاوری اختیار نکنید!.»
این آیه شریفه در تعقیب آیه قبل (88 : نساء)، درباره منافقانی که بعضی از مسلمانان ساده دل به حمایت از آن ها برخاسته و از آن ها شفاعت می کردند و قرآن بیگانگی آن ها را از اسلام بیان داشت، در این آیه می فرماید: «تاریکی درون آن ها، به قدری است که نه تنها خودشان کافرند بلکه «دوست می دارند شما هم همانند آنان کافر شوید و مساوی یکدیگر گردید.»
بنابر این، آن ها از کافران عادی نیز بدترند. زیرا کفار معمولی دزد و غارتگر عقائد دیگران نیستند، اما این ها هستند و فعالیت های پی گیری برای تخریب عقاید دیگران دارند، اکنون که آن ها چنین هستند، آن ها را برای دوستی انتخاب نکنید مگر این که در کار خود تجدید نظر کنند و دست از نفاق و تخریب بردارند و نشانه آن این است که از مرکز کفر و نفاق به مرکز اسلام (از مکه به مدینه) مهاجرت نمایند.[5]اما اگر حاضر به مهاجرت نشدند، بدانید دست از کفر و نفاق خود بر نداشته اند و اظهار اسلام آن ها فقط به خاطر اغراض جاسوسی است، در این صورت می توانید هر جا بر آن ها دست یافتید، آن ها را اسیر کنید و یا در صورت لزوم به قتل برسانید.[6]این شدت عمل، که در آیه فوق نسبت به این دسته از منافقان نشان داده شده، به خاطر آن است که جز این راهی برای نجات یک جامعه زنده در مسیر اسلام از چنگال دشمنان دوست نما و جاسوسان خطرناک نیست.
منابع:
(1)سوره ممتحنه، آیه 8 و9.
[2] . ر.ک: قانون اساسی، اصل چهاردهم.
[3] . به غیر مسلمانانی گفته می شود که به واسطه پیمانی که با حکومت اسلامی بسته اند یا اینکه تبعه کشور اسلامی محسوب می گردند، می توانند در پناه حکومت اسلامی آزادانه زندگی کنند و در مقابل حکومت از حقوقی برخوردار هستند همچنان که مکلّف به انجام وظایفی در برابر حکومت اسلامی هستند.
[4] . مستأمنین، کفاری هستندکه با امان یکی از مسلمانان یا حاکم اسلامی وارد کشور اسلامی می شوند (به تعبیری پناهنده موقت).
[5] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، سی ام، ج 4، ص 77 و 78.
[6] . همان.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم