۱۳۹۲/۰۷/۰۹
–
۱۰۷ بازدید
با سلام
می خواستم بدانم کمک به همسر و مادر در کار های خانه نزد خداوند بالاتر است یا به دیگران ؟ لطفا با بیان حدیث و آیه ذکر کنید.
باید بدانی که اگراولا حقوق ایشان را رعایت کنی وثانیا با مادر وهمسرت خوش اخلاق باشی، انشاالله موجبات خشنودی خدا را نیز فراهم کرده ای ، امام علی(ع) می فرماید: «بِحُسْنِ الاَخْلاقِ یَطیبُ الْعَیْشُ» ؛با خوش اخلاقی ، زندگی نیکو و مطلوب می گردد. وکمک کردن به مادر وهمسر یکی از نشانه های مهم در خوش اخلاقی است! ملکات فاضله و اخلاق کریمه است که باعث نشاط و شادابی در زندگی شده و دشواریها را برطرف و اضطرابها و نگرانی ها را از بین می برد و بداخلاقی جسم و روح انسان را فرسوده می کند .
مرحوم محدّث نوری و علاّمه مجلسی و دیگر بزرگان به نقل از حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام آورده اند: روزی حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مشغول پختن غذا بود، من نیز در تمیز کردن مقداری عدس به او کمک می کردم. در همین حال پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله وارد منزل شد؛ و پس از آن که فاطمه زهراء را کنار اجاق آتش مشغول پختن غذا دید؛ و نیز مرا در حال کمک به او مشاهده کرد، فرمود:ای ابوالحسن! سخنم را گوش کن؛ و توجّه داشته باش که من سخنی نمی گویم مگر آن که خداوند مرا به آن دستور داده باشد.
سپس افزود: هر مردی که همسرش را در اداره امور منزل، یاری و کمک نماید، به تعداد هر موئی که در بدن دارد، ثواب یکسال عبادت نماز و روزه برایش ثبت می گردد؛ و همچنین خداوند ثواب صابرین را به او عطا می نماید.و هرکس همسر و عیال خود را در کارهای مربوط به منزل کمک و مساعدت نماید و بر او منّت نگذارد، خداوند نام او را در لیست شهداء و صدّیقین ثبت می نماید و…. و سپس فرمود: بدان که یک ساعت خدمت در منزل، بهتر از یک سال عبادت مستحبّی است. لذا هر مردی که بدون منّت به همسر خود خدمت کند، همانا او در سرای محشر بدون حساب داخل بهشت می گردد. و خدمت به همسر، کفّاره گناهان کبیره می باشد؛ و موجب خاموشی خشم و غضب خداوند و ازدیاد حسنات و ترفیع درجات خواهد بود.
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله، در پایان فرمود: ای ابوالحسن! این را هم بدان که کسی به همسر و عائله خود کمک نمی کند مگر آن که نسبت به مبداء و معاد معتقد باشد و نیز هدفش جلب رضایت خداوند و سعادت دنیا و آخرت باشد. [1] .
اما کمک به دیگران نیز در جای خود از اهمیت وپاداش بالایی برخوردار است وچنین نیست که یکی از این دو را همیشه باید انتخاب کنیم ، بلکه در مواردی که ممکن باشد جمع بین این دو ، هیچ اشکالی ندارد که احسان ورحمتش به همه برسد !
اما چون سخن از مادربه میان آمد ، خوب است که راجع به پدر ومادر کمی بیشتر بدانیم! به تحقیق زیر توجه نمایید.( به دلیل اهمیت موضوع قسمتی از ترجمه کتاب معراج السعاده را نیز،برای شما آورده ایم)
احترام به پدر و مادر در منطق اسلام
اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است. ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى یابد سکوت روا نمى دارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى کند، درباره احترام به والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مسئله اى دیده مى شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى کنیم:
الف: در چهار سوره قرآن مجید، به نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مى گذارد.
1- ( …..لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /83 (…. بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید).
2. (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه مى کنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.
1- ( وقضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء 23) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.
2. (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام 151) چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
3. (و آن جاهداک على ا ن تشرک بى مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنیا معروفاً» (لقمان 15) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن ندارى، شریک کنند اطاعتشان مکن ، ولى در دنیا به نیکى با آنان رفتار کن.
ج: شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانکه مى خوانیم: «ا ن اشکرلى ولوالدیک الى المصیر» (لقمان 14) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوى من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
قرآن حتى کمترین بى احترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثى، امام صادق (ع) مى فرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنى من اُف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ان ینظر الرجل الى والدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزى کمتر از «اُف» وجود داشت، خدا از آن نهى مى کرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتى است. (و از مثال اُف :نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.)
د: با اینکه جهاد یکى از مهمترین برنامه هاى اسلامى است، تا هنگامى که جنبه وجوب عینى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جایز نیست. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که مردى نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیده اى است و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از این موضوع ناراحت مى شود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذى بعثنى بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فى سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است. البته، هنگامى که جهاد جنبه وجوب عینى پیدا کند و کشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى حتى نارضایتى پدر و مادر پذیرفته نیست.
– پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد من مسیر الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى رسد؛ اما هیچگاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.
– این تعبیر، اشاره لطیفى به این موضوع دارد که چنین اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمى توانند به آن نزدیک شوند.
– سید قطب در تفسیر فى ظلال القرآن، حدیثى به این مضمون از پیامبر (ص) نقل مى کند که مردى که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف مى داد، پیامبر (ص) را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم». پیامبر فرمودند: «نه، حتى جبران یکى از ناله هاى او را به هنگام وضع حمل» نمى کند.
– یک نکتة که دراینجا باید ذکر شود، این است که گاه مى شود پدر و مادر پیشنهادهاى غیر منطقى یا خلاف شرع به انسان مى کند، بدیهى است اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد، لازم نیست. ولى با این حال، باید با برخورد منطقى و انجام دادن وظیفه امر به معروف و نهى از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد. امام کاظم (ع) مى فرمایند: «کسى نزد پیامبر (ص) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال کرد. فرمودند: باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشیند و کارى نکند که مردم به پدرش بدگویى کنند (نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردى)».
– توحید و نیکى به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام مهم اسلامى
«لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاء و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما اوکلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و کریماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ریبانى صغیراً ربکم اعلم بما فى نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفوراً» (اسراء 22-25) با خداى یکتا، خداى دیگرى به خداى مگیر که نکوهیده و خوار خواهى ماند. پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. هر گاه تا تو زنده هستى هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من، همچنانکه مرا در خردى پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر کس دیگر به آنچه در دلهایتان مى گذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشید. او توبه کنندگان را مى آمرزد.
– بعد از اصل توحید، به یکى از اساسى ترین تعلیمات انسانى انبیا- با تاکید مجدد بر توحید- اشاره شده است؛ که همانا نیکى به پدر و مادر است.
«قضا»، مفهوم محکمترى امررا دارد. و فرمان قطعى و محکم را مى رساند. این مطلب، نخستین تاکید در این باره است، قرار دادن توحید در کنار نیکى به پدر و مادر، تاکید دیگرى بر اهمیت این دستور اسلامى است. مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکى را در بر مى گیرد، و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل مى شود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است. نکره بودن «احساناً» که دراین گونه موارد براى بیان عظمت مى آید، پنجمین تاکید محسوب مى شود. توجه به این نکته لازم است که فرمان، معمولاً روى یک امر اثباتى مى رود؛ در حالى که در اینجا، روى نفى رفته است. این نکته، ممکن است به خاطر آن باشد که از کلمه «قضى»، فهمیده مى شود که جمله دیگرى در شکل اثباتى در تقدیر است یا اینکه مجموع جمله نفى و اثبات : «الا تعبدوا الا ایاه». در حکم یک جمله اثباتى؛ اثبات عبادت انحصارى پروردگار است.
سپس، یکى از مصداقهاى روشن نیکى به پدر و مادر بیان شده است. در اینجا، به قسمتى از ریزه کاریهاى برخورد بسیار مودبانه و احترام آمیز فرزندان به پدران و مادران از دیدگاه قرآن، اشاره مى شود.
1. از یک سو، روى حالت پیرى آنان- که در آن موقع نیازمندتر به حمایت ومحبت و احترامند- تاکید مى کند، و فرزندانشان را از کمترین سخن اهانت آمیز به آنان نهى مى کند. آنان ممکن است بر اثر کهولت، طورى شوند که نتواند بدون کمک دیگرى حرکت کنند، از جا برخیزند و حتى ممکن است قادر به رفع آلودگى از خود نباشند. در این مواقع، آزمایش بزرگ فرزندان شروع مى شود.
2. از سوى دیگر، قرآن تاکید مى کند که در این هنگام نه تنها به آنان نباید «اف» گفت: و با صداى بلند و اهانت آمیز با آنان صحبت کرد، بلکه با قول کریم و گفتار بزرگوانه باید با آنان گفتگو کرد. همه اینها، نهایت ادب در سخن را مى رساند، که زبان کلید قلب است.
3. از سوى دیگر، دستور به تواضع و فروتنى داده شده است، تواضعى که نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چیز دیگر
4. سرانجام، سفارش شده است که حتى موقعى که فرزند رو به سوى درگاه خدا مى آورد، پدر و مادر را، چه در حیات و چه در ممات، نباید فراموش کند و باید تقاضاى رحمت پروردگار را برایشان بنماید، بویژه این تقاضایش را با این دلیل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه که آنان در کودکى مرا تربیت کردند. تو به آنان رحم کن»
– نکته مهمى که از این تعبیر- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده مى شود. این است که اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند که به تنهایى قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند. فراموش نکن که تو هم در کودکى چنین بودى و آنان را باید جبران کرد. از آنجا که گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممکن است لغزشیهایى پیش بیاید که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه به سوى آن کشیده شود. در آخرین آیه مورد بحث مى فرماید: «پروردگار شما به آنچه در دلهاى شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه زمینه ها ضرورى، ثابت، ازلى و خالى از هر گونه اشتباه است؛ در حالى که علوم انسانى واجد این صفات نیست.
بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمینه احترام و نیکى به پدر و مادر از انسان سر زد ولى بلافاصله پشیمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.
«ولقد اتینا لقمان الحکمه ان اشکر الله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان الله غنى حمید و اذقال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنى لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه وهناً على وهن و فصاله فى عامین ان اشکرلى ولوالدیک الى المصیر و ان جاهداک على ان تشرک بى ما لیس من اناب الى ثم الى مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعلمون» (لقمان 15-12) و آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر مى شد و پس از دو سال از شیرش باز گرفت. و سفارش کردیم که مرا و پدر و مادرت را شکر گوى که سرانجام تو نزد من است. اگر آن دو به کوشش از تو بخواهد تا چیزى را که نمى دانى چیست با من شریک گردانى، اطاعتشان مکن. در دنیا با آنان به وجهى پسندیده زندگى کن و خود، راه کسانى را که به درگاه من باز مى گردند. در پیش گیر، بازگشت همه شما به سوى من است و من از کارهایى که مى کرده اید، آگاهتان مى کنم.
آنگاه، به زحمات بسیار مادر اشاره مى شود. این مسئله از نظر علمى ثابت شده و تجزیه نیز نشان داده است، که مادران در هنگام باردارى گرفتار سستى مى شوند؛ زیرا شیره جان و مغز استخوان را به پرورش جنین خود اختصاص مى دهند، و از تمام مواد حیاتى وجود خود بهترینش را تقدیم او مى کنند. به همین دلیل، مادران در دوران باردارى گرفتار کمبود انواع ویتامینها مى شوند که اگر جبران نشود، ناراحتى هایى را براى آنان به وجود مى آورد. این ویژگى، در دوران رضاع و شیر دادن نیز ادامه مى یابد؛ چرا که شیر، شیره جان مادر است. لذا به دنبال آیه، آمده است که پایان نکته، اشاره شده است: «والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین» (بقره 233) مادران فرزندانشان را دو سال تمام شیر دهند. البته، منظور دوران، کمتر از دوسال انجام شود. به هر حال، مادر در این 23 ماه، دوران حمل و دوران شیر خوارگى، بزرگترین فداکارى راهم از نظر روحى و عاطفى، هم از نظر جسمى، و هم از جهت خدمات، دربارة فرزندش انجام مى دهد.
جالب اینکه در آغاز توحید، پدر و مادر را ذکر مى کند، ولى به هنگام بیان زحمت و خدمات، تکیه روى زحمات مادر است تاانسان متوجه ایثارگریها و حق عظیم او شود. سپس، به شکر خداوند و شکر پدر و مادر سفارش شده است. شکر خدا را باید کرد، زیرا خالق و منعم اصلى انسان، خداست که چنین پدر و مادر مهربانى را به ما داده است. و هم شکرگزار پدر و مادر باید بود، که به واسطه این فیض و عهده دار انتقال نعمتهاى خداوند به انسان مى باشند.
و در پایان، آیه با لحنى که خالى از تهدید و عتاب نیست، مى فرماید: «بازگشت همه شما، به سوى من است». اگر در اینجا کوتاهى کنید، در بارگاه الهى تمام این حقوق، زحمات و خدمات مو به مو بررسى و محاسبه مى شود. بعضى از مفسران در اینجا به نکته اى توجه کرده اند که در قرآن مجید، تاکید بر رعایت حقوق پدر و مادر بارها آمده است. اما سفارش به فرزندان- جز درباره نهى از کشتن فرزندان که یک عادت شوم و زشت استثنایى در عصر جاهلیت بود- کمتر دیده مى شود. این نکته به دلیل آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان، کمتر ممکن است فرزندان را به دست فراموشى بسپارند. در حالى که بسیار دیده شده است که فرزندان، پدر و مادر را به ویژه به هنگام پیرى و از کار افتادگى، فراموش مى کنند: این دردناکترین حالت براى پدر و مادر، و بدترین ناشکرى براى فرزندان محسوب مى شود. از آنجا که توصیه نیکى درباره پدر و مادر ممکن است این توهم را براى بعضى ایجاد کند که حتى در مسئله عقاید، کفر و ایمان باید با آنان مماشات کرد، در آیه بعد تاکید مى کند که هرگز نباید رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد. پس، هرگز نباید عواطف خویشاوندى، حاکم بر اعتقاد مکتبى انسان شود. تعبیر به «جاهداک»، اشاره به این است که پدر و مادر گاه به گمان اینکه سعادت فرزندشان را مى خواهند، تلاش و کوشش مى کنند که او را به عقیده انحرافى بکشانند. وظیفه فرزندان این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند، استقلال فکرى خود را حفظ کنند، و عقیده توحید را با هیچ معاوضه نکنند. همچنین، جمله «مالیس لک به علم».اشاره به این است که اگر فرضاً دلایل بطلان شرک را نادیده بگیریم، حداقل دلیلى بر اثبات آن نیست. از آنجا که ممکن است این فرمان این توهم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک باید شدت عمل داشت و بى حرمتى کرد، بلافاصله اضافه مى کند که اطاعت نکردن از آنان در کفر و شرک، دلیل بر طرز شایسته اى رفتار کرد، ولى از نظر اعتقاد و برنامه هاى مذهبى تسلیم افکار و پیشنهادهایشان نشد. این رفتار، درست نقطه اصلى اعتدال، و راه پیامبران و مومنان راستین است. لذا، بعد مى افزاید که مومنان باید راه کسانى را پیروى کنند، که به سوى خداوند باز مى گردند؛ چرا که بازگشت همه به سوى خداوند است، و خداوند انسان را ازکارهایشان آگاه مى سازد و طبق آن پاداش و کیفرى مى دهد.
نفى و اثباتهاى پى در پى، و امر و نهى ها در آیات فوق، براى این است که مسلمانان در این گونه مسائل که در بدو نظر تضادى در میان انجام دادن دو وظیفه لازم تصور مى شود- خط اصلى را پیدا کنند و بدون کمترین افراط و تفریط، در مسیر صحیح قرار گیرند.این دقت و ظرافت قرآن در این ریزه کاریها، از چهره هاى فصاحت و بلاغت عمیق آن است.
– در کافى به سند خود از عبد الله بن سنان روایت کرده که گفت از امام صادق (ع) شنیدم مى فرمود:
یکى از گناهان کبیره عقوق والدین، و یکى دیگر نومیدى ازرحمت خدا،و یکى ایمنى از مکر اوست، و روایت شده که از هر گناهى بزرگتر شرک به خدا است. (اصول کافى، ج 2، ص 278، ح 4)
و در کتاب فقیه درحقوقى که از امام زین العابدین (ع) روایت کرده فرموده: بزرگترین حق خدا بر تو این است که اورا بپرستى، و چیزى شریکش نسازى که اگر اینکار رابه اخلاص کردى خداوند حقى براى تو برخود واجب مى کند، و آن این است که امور دنیا وآخرتت را کفایت مى کند.
– و نیز فرمود: و اما حق مادرت این است که بدانى او تورا طورى حمل کرد که احدى، احدى را آن طور حمل نمى کند، آرى او تو را در داخل شکم خود حمل کرد، واز میوه قلبش چیزى به تو داد، که احدى به احدى نمى دهد، و او با تمامى اعضاى بدنش تو را محافظت نمود، و باک نداشت ازاینکه گرسنه و تشنه بماند، بلکه پروایش همه از گرسنگى و تشنگى تو بود، او باک نداشت ازاینکه برهنه بماند، همه پروایش از برهنگى تو بود، او هیچ پروایى نداشت از گرما، ولى سعیش این بود که بر سر تو سایه بیفکند،او به خاطر تو از خواب خوش صرفنظر کرد، و تو را از گرما و سرما حفظ نمود، همه این تلاشها براى این است که تو مال اوباشى، و تو نمى توانى از عهده شکر او برآیى، مگر با یارى و توفیق خدا. (صفحه 328)
و اما حق پدرت این است که بدانى او ریشه تو است، چون اگر او نبود تو نبودى، پس هر وقت از خودت چیزى دیدى که خوشت آمد، بدان که اصل آن نعمت پدرتو است، پس حمدخدا گوى ، و شکر پدر بجاى آر ، آن قدر که با این نعمت برابرى کند، و هیچ نیرویى نیست جزبه وسیله خدا. (من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 376)
– و در کافى به سند خود از هشام بن سالم، از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود : مردى نزد رسول اکرم(ص) رفت و گفت: یا رسول الله به چه کس نیکى کنم؟فرمودبه مادرت، عرضه داشت: سپس به چه کس؟ فرمود: به مادرت، عرضه داشت : سپس به چه کس؟فرمود: به مادرت، عرضه داشت: سپس به چه کس؟ فرمودبه پدرت.(کافى، ج 2، ص 159، ح 9)
– و در مناقب آمده که روزى حسین بن على (ع) به عبدالرحمان بن عمرو بن عاص گذشت ، پس عبد الرحمان گفت : هر که مى خواهد به مردى نظر کند که محبوبترین اهل زمین است نزد اهل آسمان، به این شخص نظر کند، که دارد مى گذرد، هر چند که من بعد ازجنگ صفین تاکنون با او هم کلام نشده ام. پس ابوسعید خدرى او را نزد آن جناب آورد ، حسین (ع) به او فرمود : آیا مى دانستى که من محبوبترین اهل زمین نزد اهل آسمانم و با این حال در صفین شمشیر به روى من و پدرم کشیدى ؟ به خدا سوگند پدر من بهتر از من بود، پس عبد الرحمان عذر خواهى کرد و گفت : آخر چه کنم رسول خدا (ص) به خود من سفارش فرمود که پدرت را اطاعت کن ، حضرت فرمود : مگر کلام خداى را نشنیدى که فرمود : و ان جا هداک على ان تشرک بى ما لیس لک به علم فلا تطعهما و نیز مگر از رسول خدا (ص) نشنیده اى که فرمود : اطاعت (پدر و مادر و یا هر کس که اطاعتش واجب است) باید که معروف باشد و اطاعتى که نافرمانى خدا است معروف و پسندیده نیست و نیزمگر نشنیده اى که هیچ مخلوقى در نافرمانى خدا نباید اطاعت شود. (مناقب، ج 4، ص 73 – طبع قم)
و روایت است: «مردى از یمن نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم آمد که در خدمت آن حضرت جهاد کند، حضرت فرمود: برگرد و از پدر و مادر خود اجازه بخواه، اگر اجازه دادند جهاد کن، و گر نه تا توانى به آنها نیکى کن، که این بعد از توحید از همه آنچه نسبت به آن تکلیف مقرر شده است بهتر است». و دیگرى براى جهاد نزد آن حضرت آمد، فرمود: «آیا مادر دارى؟» گفت: آرى! فرمود: «ملازم او باش، که بهشت زیر پاى اوست».
– و دیگرى آمد که براى جهاد بیعت کند، و گفت: به خدمت شما نیامدم مگر اینکه پدر و مادرم را به گریه آوردم. فرمود: «برگرد نزد ایشان، و آنها را چنانکه گریانیدى بخندان».
پی نوشت ها:
[1] مستدرک الوسائل: ج 13، ص 48، ح 2، جامع الا خبار ص 102، بحارالانوار: ج 104، ص 132، ح 1؛ و حکایت بسیاری طولانی بود که به خلاصه نویسی ترجمه آن اکتفاء شد.
این احادیث را با «اصول کافى»: باب نیکى به پدر و مادر، و با «وسائل»: کتاب نکاح، باب وجوب نیکى به والدین، و با «مستدرک»: 628، کتاب نکاح، تصحیح کردیم.