طلسمات

خانه » همه » مذهبی » کودتای کمونیستی سال ١٩٩١ در شوروی

کودتای کمونیستی سال ١٩٩١ در شوروی

روز ٢٠ آگوست درجه اضطراب سران کودتا روی ١٠٠٠ بود، جوریکه تصمیم‌ گرفتن مستقیما به صورت نظامی با یلتسین شاخ به شاخ شونو بلکه سرجای خودش بنشیند. در همین راستا ژنرال “کالینین” که توسط “یانایف” (جانشین زوری گورباچف) به فرماندهی نظامی کل ناحیه موسکو انتخاب شده بود، اعلام کرد که از ساعت ١١ شب ٢٠ آگوست تا ساعت ۶ صبح روز بعد حکومت نظامی مطلق برقرار است. برای همین هم اطرافیان یلتسین شست‌شان خبردار شد که خبرایی است و به احتمال قوی ساختمان پارلمان در خطر حمله نظامی است. 

با وجود نداشتن اسلحه و وسیله دفاعی، افراد حاضر در ساختمان پارلمان شروع کردند به آماده شدن برای دفاع از خودشان. به دستور کالینین حوالی عصر تانک‌های فرمانده Evdokimov را از جلوی پارلمان جمع کردند. بعد آن سرپرستی و هدایت دفاع از پارلمان سپردن به یکی از نمایندگان روسیه به نام “کنستانتین کوبتس”. 

بعدازظهر کیریچکف (رئیس KGB)، یازوف و پوگو، تصمیم گرفتند ایده حمله به پارلمان را عملی کنند. بقیه کله‌پوک‌ها هم با این تصمیم موافق بودند. در آخر کیریچکف و یازوف نمایندگانی از خودشان فرستادن پیش یک افسر KGB به نام آگیِف و یک فرمانده نظامی بنام “ولادیسلاو آکالف” تا برنامه حمله را تنظیم کنند. اسم عملیات را “رعد” گذاشتند. برای انجام کارشان حسابی بریز و بپاش کردند. کلی تجهیزات مختلف مثل تانک و هلیکوپتر برای حمله به پارلمان آماده کردند. 

در آخر هنگامی که تجهیزات آماده شد، قبل از حکومت نظامی، نزدیک ساختمان پارلمان رفتند که اوضاع را بررسی کنند. ژنرال “ویکتور کارپوخین” و ژنرال “الکساندر لِبِد” به دل جمعیت زدند تا ببیند اوضاع برای شروع حمله چطور است. ولی بعد از بررسی به این نتیجه رسیدند که آن اطراف خیلی شلوغ است و حمله خیلی ریسک بالایی دارد. پیغامی برای آن افسر KGB (آگیِف) فرستادند مبنی بر اینکه که اکنون زمان خوبی برای حمله نیست و او را قانع‌ کردند ماجرا باید عقب بیفتد. برنامه که‏ تنظیم شد، ژنرال لِبِد با اجازه و اطلاع مافوق خود فرمانده “گراچف”، پنهانی به ساختمان پارلمان رفت و به بخش دفاعی خبر داد که حمله به پارلمان قرار است ساعت ٢ صبح انجام شود. 

تمام همه این ریخت و پاش کمونیست‌ها برای حفظ شوروی بود، ولی حرص زدن بی‌جای آن‌ها را از هدفشان دور کرد.‏ چرا؟ وقتی حواس همه کاملا معطوف به موسکو بود، مجمع عالی “استونیا” دقیقا در ساعت ١١و ٣دقیقه شب، بعد از ۵١ سال استقلال خود را نسبت به شوروی اعلام کرد! 

ساعت ١ بامداد روز ٢١ آگوست نیروهای نظامی حرکت خود را به سمت پارلمان شروع کردند، ولی درگیری‌ای اتفاق افتاد که تمام برنامه‌های ان‌ها را به هم زد. کمی دورتر از پارلمان یک درگیری شروع شد بین تعدادی از مردم همراه با مدافعانِ پارلمان، علیه ماشین‌هایی که پیاده نظامِ کمونیست‌ها را می‌آوردند. در این درگیری ٣ نفر کشته و ده‌ها نفر زخمی شدند.
نفر اول یک سربازِ ٢٢ساله‌ی بازگشته از جنگ افغانستان‏ بود که وقتی سعی داشت دیدِ ماشین‌های نظامی را کور کند، به عنوان هدفی متحرک کشته شد. (نام: کومار) 

نفر دوم یک اقتصاد‌دان ٣٧ساله بود به نام اوسوف که می‌خواست به کومار کمک کند و با یک تیر هرز کشته شد. 

سومین نفر هم کریچفسکی، یک آرشیتکت ٢٨ ساله بود که او هم حین دفاع از‏ پارلمان کشته شد. 

یک خبرنگارِ حاضر در صحنه به نام “سِرگی پارخومنکو” گفته: هر دو طرف از این قتل‌ها شدیدا به وحشت افتادند. اینقدر وحشت کردند که کل عملیات آن‌ها به بن‌بست رسید و آن را قطع کردند چون نمی‌دانستند چه کار باید کنند.”
نیروهای نظامی دیگر قدمی جلوتر به سمت پارلمان نرفتند و یازوف سریعا دستور داد تا نیروهای نظامی از موسکو خارج شوند! در همین زمان بود که خبر بازداشت خانگی گورباچف هم بین مردم پخش و افشا شد. دیگر بدتر نمی‌توانست شود.
ساعت ٨ دیگر نیروهای نظامی از موسکو خارج شده بودند. ٨ کله‌پوک سریع دور هم جمع شدند تا ببینند آیا خاکی مانده که‏ به سرشان بریزند یا نه؛ و نتیجه این بود که تمام خاک‌های مفید، گِل شدند و دیگر نمی‌شود از آن‌ها استفاده کرد! 

خلاصه دیدند دیگر هیچ کاری نمی‌توانند بکنند و تصمیم گرفتند دست به دامن گورباچف شوند. دوباره یک هیات از خودشان فرستادند به ویلای گورباچف تا به پای او بیافتند ولی گورباچف از‏ اول قصد نداشت به آن‌ها توجه کند. وقتی نیروهای یلتسین کنترل اوضاع را بدست گرفتند، راه‌های ارتباطی ویلای کریمه با موسکو برقرار شد و گورباچف هم سریعا تمام سران کودتا را از مقامشان عزل و تمامی تصمیمات و بیانیه‌های GKChP را هم ملغی کرد. بلافاصله دفتر ارشد دادستانی
‏تحقیقات درباره کودتا را آغاز کرد. 

همزمان با این وقایع در جمهوری لتونی هم قانونی توسط نمایندگان تصویب شد که طرح استقلالی که ۴مِی اعلام شده بود رسمی کرد. ولی درست یکروز بعد از استقلال، در شهر تالین، برج رادیو و تلویزیون توسط نیروی هوایی و نیروهای شبه نظامی طرفدار کمونیست‌ها اشغال شد. ولی تا عصر که پیامِ شکست کودتای موسکو به لتونی رسید، تمام آن نیروها برج را رها و پایتخت را ترک کردند. 

بعد از شکست کودتا، گورباچف با هیات نماینده GKChP به موسکو رفت. آنجا تعدادی از کودتاگران سریعا دستگیر و تعدادی بازداشت شدند، یک نفر همراه‏ همسرش خودکشی کرد (پوگو) و یک نفر (Pavlov) هم بخاطر فشار خون بستری شد. 

شوروی فقط یک قدم دیگه تا نابودی کامل داشت… 

منابع:
The Compatriots:
Andrei Soldatov /Irina Borogan
The Cold War:
Odd Arne Westad‏ 

پ.ن۱) این کودتا کار بسیار عجولانه‌ای برای حفظ شوروی بود. چون در ١٧ مارچ همون سال یک رفراندوم در شوروی برگزار شده بود. کشورهای حوزه بالتیک، ارمنستان و گرجستان رفراندوم را بایکوت کردن، با اینحال “یکپارچه موندنِ شوروی” در بقیه جمهوری‌ها ٧٨درصد رای آورد. (دیگه راست و دروغش با خودشون!) 

پ.ن٢) رئیس جمهورِ وقت آمریکا George H.W Bush موقع کودتا سریع بیانیه داد و دولتِ تازه روی کار آمده در موسکو را به رسمیت نپذیرفت. همچنین تمام کمک‌های اقتصادی به شوروی را که در جریان بود، متوقف کرد و اعلام کرد گورباچف باید سریع یه قدرت برگرده. 

پ.ن٣) در ٢۴آگوست مراسمی بزرگ برای ٣کشته درگیری موسکو گرفته شد. طی مراسم به ٣نفر لقب قهرمان دادند و مجسمه “فیلکس دزیرژینسکی” را تکه‌تکه کردند. دزیرژینسکی یک بلشویک، اولین منشی ارشد حزب و از طراحان عصر “وحشت سرخ” بود. بخاطر کارهای وحشتناک او، لقبش “فولادی” بود. او در سال ١٩٢۶ مرد. 


Addatiss

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد