یکم: امید و آرزو
از اینجا شروع کنیم که ما قرار بود «آرزو» شویم، «امید» شدیم! شفافتر بگوییم والده مکرمه پس از دو اولاد پسر در آرزوی داشتن دختری بود که بهجای آن شیر امیدی که ما باشیم پا به عرصه وجود نهادیم و والده محترمه را ناکام گذاشتیم، طوری که هنوز هم در عنفوان هشتاد سالگی حسرت آن را میخورد!
برخلاف تصور، امید و آرزو یکسان نیستند. تفاوتشان هم تنها در کوچکتر بودن یک کروموزوم ناقابل نیست (شاید برخی ندانند که مردان با داشتن کروموزوم ایگرگ بهجای ایکس، نقداً چندصد «ژن خوب» کمتر از زنان دارند). امید چیزی است که شما برای داشتن آن اغلب تلاش چندانی نمیکنید. به بیانی، اغلب انتظاری منفعلانه است، بیآنکه خود در تحقق آنچه به آن امید داریم نقش چندانی داشته باشیم. آرزو اما امری فعال است؛ بهنوعی تمنای رسیدن به چیزی است و در ذات خود با تولید انگیزه همراه است. آرزو (dream) مجموعهای از انگیزه، امید و البته خیالبافی را با هم یکجا در خود دارد و از این رو تصور ما این است که چند پله بالاتر از امید داشتن است. حالا شما ممکن است ما را جان لنون فرض کرده و بگویید «دریمر»ی بیش نیستیم!
طی سال گذشته، ویروس کرونا بسیاری از کسان و دوستان را از تکتک ما ربوده است. اسفبارتر اما این حقیقت تلخ است که طی سالیان اخیر هیولایی بهمراتب مخوفتر، همچون همان خوره معروف، ذرهذره چیز مهمتری از کل ما (بهعنوان یک ملت) را ستانده است: «امید و آرزو».
دوم: پاندمی و سکرابل
اگر بپرسند واژه غالب سالی که گذشت چه بود، اغلب به «پاندمی» رای میدهند؛ واژهای که جناب تدروس با تاخیر فراوان سرانجام در یازدهم مارچ ۲۰۲۰ برای این بیماری فراگیر اعلام کرد. در آن هنگام، حدود یکصد هزار نفر در بیش از یکصد کشور به این ویروس مبتلا شده بودند. این رقم اینک بالغ بر یکصد میلیون نفر است.
تا جایی که یادمان میآید، اولین باری که سکرابل (scrabble) بازی کردیم در ایام طرح بود؛ در سوسنگرد، با دوستی که الان متخصص قلب است. آن زمان هر دو در آرزوی تخصص گرفتن و رفتن به ایالات متحده بودیم. چندی پیش مقالهای خواندیم از فیلسوفی که با حروف واژه پاندمیک (PANDEMIC) سکرابل بازی کرده بود:
PAIN, PANIC, MAD, DAMN, DIE, و…
و بعد در جستجوی امید (HOPE) بهدنبال حروف تازه بود. مقاله با موضوع انشای فوقالذکر کاملاً مرتبط است. حالش را داشتید بخوانید. عنوانش این است:
An offering of HOPE during COVID-19: A personal reflection
شاید این روزها بیش از هر زمان دیگری به امید نیاز داشته باشیم. اصولاً ما اغلب در وضعیتی هستیم که بیش از هر زمان دیگری به خیلی چیزها نیاز داریم! لکن در غالب اوقات چیزی جز باد هوا نصیبمان نمیشود.
این است که فکر میکنیم بدتر از نومیدی، آن است که به آدمیزاد امید عبث بدهند. دریغا و صدافسوس که این روزها سیاستمداران علمگریز دنیا گویی دست به دست هم دادهاند که همین کار را با ما بکنند یعنی از مشتی حرف «یاوه»، امید «واهی» بسازند… باز هم بگذریم… تاثیرات مخرب غروب جمعه کمکم آشکار میشود… بهتر است در همان خیالبافی بیضرر خود غوطهور شویم. هر چه باشد، آرزوی محال از امید واهی بهتر است!
دکتر امید زرگری
پزشکان گیل