یکی از اقسام مَبنیات[1] در علم نحو، موصولات هستند که به دو قسم اسمی[2] و حرفی[3] تقسیم شده و هر دو نوع آن بخودی خود مبهم بوده و برای رفع ابهامشان نیاز به صله دارند؛ یعنی جملهای که آنها را توضیح دهد.[4] از اینرو؛ اگر یک موصول، صفت برای اسمی قرار گیرد آن اسم نیز به تناسب صلهای که بعد از موصول آورده میشود معرفه یا دایره گسترش و شمولش ضیق خواهد شد، هر چه تعداد صفت بیشتر باشد، شناخت نسبت به آن اسم نیز بیشتر خواهد شد. چنانکه در برخی از آیات قرآن کریم از قبیل: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ…»،[5] واژه «المؤمنون»، توصیف شده با موصول اسمی «الّذین» با صلههای متعدد که پروردگار حکیم برای شناساندن مؤمنان واقعی، مجموعاً هفت صفت را در آیات متعدد به صورت عطف، ذکر نموده و نتیجه آراسته بودن به این صفات را نیز ارث بردن و رسیدن به بهشت و خلود در آن بیان فرمودهاند.[6]
در اینگونه عبارات و جملات که صفت یا صفات متعدد برای موصوف بیان میشود بویژه در آیه مورد اشاره که برای مؤمنان، صفات متعدد ذکر شده، این بحث مطرح است که آیا شخصی که فاقد برخی یا تمام این صفات میباشد، میتواند ذیل عنوان موصوف قرار گیرد؟ به عبارتی این امکان وجود دارد که فردی مؤمن باشد، اما در نمازش خاشع نباشد؟
دانشمندان مسلمان در این مسئله اختلاف دیدگاه دارند که مجموع نظراتشان را میتوان در دو دیدگاه خلاصه کرد:
1. دیدگاه اول آن است که ایمان، همان اعتقاد و التزام قلبی میباشد و هر کسی که شهادتین را بر زبان جاری کرده و در قلب نیز به آنچه بر زبان جاری کرده اعتقاد داشته باشد مؤمن است و عمل صالح که در آیات به عنوان صفات مؤمن شمرده شده داخل در حقیقت ایمان نیست، هر چند وجود هر یک از صفات مذکوره در شخص، خبر از کمال ایمان و رسوخ آن در قلبش میدهد.[7] و یا اینکه وجود این صفات باعث حفظ ایمان میشود و اگر نباشد خطر بزرگ دارد که بدون ایمان از دنیا رود چنانچه مفاد بسیارى از اخبار است.[8]
2. دومین دیدگاه معتقد است که تنها اعتقاد و اذعان قلبی به امور یاد شده ایمان نیست، بلکه علاوه بر اعتقادات قلبی، التزام عملی به دستورات دین را نیز از ارکان ایمان و داخل در حقیت ایمان میباشد.[9] توضیح اینکه: صفت ایمان بر دو رکن استوار خواهد بود؛ یکى ایمان و صورت علمى از قبیل اعتقاد به اصول توحید، صفات واجب تعالى، توحید افعالى پروردگار و اعتقاد به سایر ارکان آن از قبیل معاد و…، و دیگری التزام عملى و جوارحى و قیام به اداء وظایف و پیروى از برنامه مکتب عالى قرآن، پس قوام حقیقت ایمان بهطور اطلاق بر دو رکن استوار است؛ یکى اعتقاد به اصول توحید و دیگر پیروى از برنامه مکتب قرآن.[10]
اما آیا فلاح و رستگاری که در آیه بیان شده نتیجه وجود تمام صفات است یا حتی برخی از صفات نیز سبب فلاح و رستگاری خواهد شد، در اینجا نیز دو نظر وجود دارد:
الف. وجود هر یک از این صفات در فرد مؤمن سبب فلاح و رستگاری او خواهد شد و برای فلاح و رستگاری نیاز به وجود تمام صفات به صورت یکجا نیست چنانکه در سوره مدّثر[11] وجود هر یک از اضداد این صفات سبب افتادن در دوزخ بیان شده و نیاز به اجتماع تمام آنها نمیباشد.[12]
ب. فلاح و رستگاری که در آیه بیان شده مخصوص به آن دسته از مؤمنانی است که دارای تمام صفات مذکوره و ایمان خاص باشند.[13]
در اینگونه عبارات و جملات که صفت یا صفات متعدد برای موصوف بیان میشود بویژه در آیه مورد اشاره که برای مؤمنان، صفات متعدد ذکر شده، این بحث مطرح است که آیا شخصی که فاقد برخی یا تمام این صفات میباشد، میتواند ذیل عنوان موصوف قرار گیرد؟ به عبارتی این امکان وجود دارد که فردی مؤمن باشد، اما در نمازش خاشع نباشد؟
دانشمندان مسلمان در این مسئله اختلاف دیدگاه دارند که مجموع نظراتشان را میتوان در دو دیدگاه خلاصه کرد:
1. دیدگاه اول آن است که ایمان، همان اعتقاد و التزام قلبی میباشد و هر کسی که شهادتین را بر زبان جاری کرده و در قلب نیز به آنچه بر زبان جاری کرده اعتقاد داشته باشد مؤمن است و عمل صالح که در آیات به عنوان صفات مؤمن شمرده شده داخل در حقیقت ایمان نیست، هر چند وجود هر یک از صفات مذکوره در شخص، خبر از کمال ایمان و رسوخ آن در قلبش میدهد.[7] و یا اینکه وجود این صفات باعث حفظ ایمان میشود و اگر نباشد خطر بزرگ دارد که بدون ایمان از دنیا رود چنانچه مفاد بسیارى از اخبار است.[8]
2. دومین دیدگاه معتقد است که تنها اعتقاد و اذعان قلبی به امور یاد شده ایمان نیست، بلکه علاوه بر اعتقادات قلبی، التزام عملی به دستورات دین را نیز از ارکان ایمان و داخل در حقیت ایمان میباشد.[9] توضیح اینکه: صفت ایمان بر دو رکن استوار خواهد بود؛ یکى ایمان و صورت علمى از قبیل اعتقاد به اصول توحید، صفات واجب تعالى، توحید افعالى پروردگار و اعتقاد به سایر ارکان آن از قبیل معاد و…، و دیگری التزام عملى و جوارحى و قیام به اداء وظایف و پیروى از برنامه مکتب عالى قرآن، پس قوام حقیقت ایمان بهطور اطلاق بر دو رکن استوار است؛ یکى اعتقاد به اصول توحید و دیگر پیروى از برنامه مکتب قرآن.[10]
اما آیا فلاح و رستگاری که در آیه بیان شده نتیجه وجود تمام صفات است یا حتی برخی از صفات نیز سبب فلاح و رستگاری خواهد شد، در اینجا نیز دو نظر وجود دارد:
الف. وجود هر یک از این صفات در فرد مؤمن سبب فلاح و رستگاری او خواهد شد و برای فلاح و رستگاری نیاز به وجود تمام صفات به صورت یکجا نیست چنانکه در سوره مدّثر[11] وجود هر یک از اضداد این صفات سبب افتادن در دوزخ بیان شده و نیاز به اجتماع تمام آنها نمیباشد.[12]
ب. فلاح و رستگاری که در آیه بیان شده مخصوص به آن دسته از مؤمنانی است که دارای تمام صفات مذکوره و ایمان خاص باشند.[13]