گرایش جوانان به معنویت های جدید
۱۳۹۳/۱۲/۲۱
–
۲۳۵ بازدید
به این اسامی دقت کنید: گفتگوی با خدا، عرفان داروی دردهای بیدرمان، معنویت رسالت نهایی شما، عرفان جدید، جریان هدایت الهی، انسان و معرفت، معنویت، خود مقدس شما و …
عناوین بالا همه اسامی بخشی از چند صد کتابی است که در چند سال اخیر به زبان فارسی ترجمه شده است. از عناوین پیداست که همه این جریانات خود را به عنوان راه کسب رضایت خدا و طریق کشف حقیقت به مخاطب معرفی می کنند. عرفان های جدید هیچ کدام خود را دشمن خدا و مخالفِ شهود معرفی نمی کنند، بلکه اتفاقاً و دقیقاً با شعار «شهود خدا» و با آرم «معناگرایی» خود را عرضه می کنند…
به این اسامی دقت کنید: گفتگوی با خدا، عرفان داروی دردهای بیدرمان، معنویت رسالت نهایی شما، عرفان جدید، جریان هدایت الهی، انسان و معرفت، معنویت، خود مقدس شما و …
عناوین بالا همه اسامی بخشی از چند صد کتابی است که در چند سال اخیر به زبان فارسی ترجمه شده است. از عناوین پیداست که همه این جریانات خود را به عنوان راه کسب رضایت خدا و طریق کشف حقیقت به مخاطب معرفی می کنند. عرفان های جدید هیچ کدام خود را دشمن خدا و مخالفِ شهود معرفی نمی کنند، بلکه اتفاقاً و دقیقاً با شعار «شهود خدا» و با آرم «معناگرایی» خود را عرضه می کنند. بنابراین نه فقط هیچ کسی احتمال دروغ یا فریب در مورد این گروه ها را به ذهن خود راه نمی دهد، بلکه تصور نظام معرفتی نارسا را هم ندارد و بالاتر این که از آنجا که به عرفان دعوت می کنند، کارآمدی و کارآیی را هم از قبل در مورد این جریانات مسلم می پندارند.
از قضا بیشترین افرادی که به سراغ جریانات معنویتگرا رفتهاند، افرادیاند که عطش خداخواهی در آن ها بیداد می کند و لبریز از حس پرستشاند. آن چه از جانب مخاطبین بهویژه در جوانان وجود دارد، جز یک بستر آماده که همان «نیاز به معنویت» نام دارد نیست. بنابراین اشتباه است که گمان کنیم افرادی که جذب عرفان های جدید می شوند، افراد لاابالی و بی ارتباط با خدایند که کاری با تهذیب نفس و خودسازی ندارند.
اما آن چه مانع تحلیل و تشخیص جوانان می شود و گاهی آن ها را به مرز دلدادگی می رساند «مانورهای عملی» است که بعضی از مدعیان معنویت و عرفان، به مریدان خود نشان میدهند. این قدرتنمایی ها همان چیزی است که از آن به کرامت یاد می شود. شیفتگی مریدان از این باب است که هرگونه قدرتی را به حساب «حقانیت» می گذارند و «قدرت روح» را به حساب «تعالی روح» می گذارند. تعالی روح جایی است که انسان در سلوک معنوی خود به سمت خدا پیش برود و قصد رضای او را بنماید. اما در قدرت روح تنها چیزی که مطرح نیست بندگی خداست و جولان دادن ها همه با هدف دعوت به خود صورت می گیرد.
در بسیاری از فرقه های معنوی نام خدا هیچگاه حذف نمی شود، چرا که اساساً جذب مشتریان با همین نام آغاز شده و لازم است این شعار تا آخر باقی بماند. بنابراین این نام هم بر سر زبان ها وجود دارد و هم به عنوان هدف بر آن تأکید می شود، اما تفسیری که از ارتباط با او صورت می گیرد، تفسیری است که هیچ گاه جایگاه رهبر فرقه را درنظر مریدان پایین نمی آورد و اساساً این تفسیر با محوریت رهبر فرقه کاملا سازگار است.
بعضی از عرفان های نوظهور، هیچ اقدام عملی برای ایجاد توانمندی روحی در اعضاء انجام نمی دهند و هیچ دستورالعملی بیرونی توصیه نمی کنند و سعی می کنند نگرش جدید ایجاد کنند؛ به این معنا که تفسیری جدید از هستی و خلقت ارائه می دهند و این تفسیر جدید چیزی نیست جز «نگاهی متفاوت به پدیده ها». بدینسان عینک جدیدی که به دیگران دادهاند، ابزار خوشبینی و خوشگمانی واقع می شود و بدون این که باعث تحول روحی و یا اصلاح رفتار شوند، حداکثر باعث رویش یک حس خوب می گردد.
پاره ای از این گروه ها از آن جا که به نقش جذابیت بخشی مناسک و آداب جمعی پی بردهاند، برنامه های خود را به صورت جمعی به اجرا می گذارند و بهعلاوه این مناسک جمعی را ـ که همه اجزا و شرایط آن را رهبران فرقه ابداع نمودهاند ـ ضمن مراحلی و با شاخ و برگ های فراوان اجرا میکنند و در بعضی موارد با اوراد و اذکار همراه می نمایند.