۱۳۹۲/۰۳/۰۸
–
۵۶۵ بازدید
چه کار کنیم که محبت اهل بیت(ع)در دلمان بیافتد من در مراسم زیارت عاشورا و عزاداری ائمه(ع)شرکت می کنم ولی نمی توانم اشک بریزم اما بعضی ها چنان اشک می ریزند که احساس می کنم آنها خیلی به ائمه نزدیک هستند لطفا راهنمایی فرمایید.
گریه واقعی ، امری قلبی واحساسی است ، درمورد گریه برامام حسین علیه السلام باید چنین گفت که : قلب انسان، واقعه کربلا را می شنود ، وبادرک معرفت آن حضرت و عظمت مصیبتی که براو وارد شده؛ دل می سوزد واشک جاری می شود ، بنابراین هر چقدر معرفت به آن انوار مقدس بیشتر باشد ، اشک وگریه برآن حضرت عمیقتر وسوزناک تر است .
عزاداری برای هر کدام از ائمه علیهم السلام ،از محبت وعشق به آن امام ،نشات می گیرد وهرچقدر معرفت به امام علیه السلام، بیشتر باشد عمق عزاداری بیشتر خواهد بود، ولی معنای عزاداری این نیست که حتما گریه واشک زیاد باشد !
ناگفته نماند که در عزاداری بر سید الشهدا علیه السلام ،گریه کردن، گرچه نباید هدف باشد،ولی به هر صورت انسانی که اشک چشم ندارد ،قسی القلب است، از عوارض قساوت قلب چنین است که قساوت نمیگذارد انسان در برابر خطاهایش از خدا عذر بخواهد و جلوی ریختن اشک چشم را میگیرد!
[أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ] « سوره مبارکه حدید / آیه ۱۶ ». آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دلهایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟ و مانند کسانی نباشند که پیش از این کتاب آسمانی به آنان داده شده بود، آن گاه روزگار [سرگرمی در امور دنیا و مشغول بودن به آرزوهای دور و دراز] بر آنان طولانی گشت، در نتیجه دلهایشان سخت و غیر قابل انعطاف شد، و بسیاری از آنان نافرمان بودند.
از این رو دراین کوتاه، بعضی از عوامل قساوت قلب وراههای از بین بردن آن را بررسی می کنیم :
ازعلل قساوت و سنگدلی به طور کلی دو چیزرا ممکن است شمارش کنیم : ۱ – دوری از عبادت، ۲ – آلودگی به گناه.
اگر بخواهید قساوت و سنگدلی را معالجه کنید، باید به عبادت روی آورده و در حقیقت با تمام گناهان ترک رابطه کنید.
جهت درمان بیماری قساوت ، باید زیاد یاد خدا کرد و با کمال عشق و شوق قرآن خواند و از دعاهای عالی اسلامی به خصوص دعای کمیل، دعای عرفه، مناجات خمس عشر، دعای ابوحمزه غفلت نکرد. جهت علاج این بیماری دردناک باید به ائمه طاهرین علیهم السلام توسل جسته و قسمتی از شب را با محبوب واقعی خلوت کرده و از گناهان گذشته و تقصیرهایی که در عبادت داشتهایم یاد کرده و طلب عفو کنیم .با به کار گرفتن این سلسله مسائل ،به تدریج زنگار دل پاک شده و قلب انسان به نور الهی صفا میگیرد و شیاطین دل انسان را رها کرده، حق در آن خانه تجلی میکند.
بعضی از گناهانی که موجب قساوت قلب می شود :
1 – لقمه حرام :
غذائی که انسان می خورد به منزلة بذری است که در زمین ریخته می شود و اگر حلال و پاکیزه باشد اثرش در قلب که به منزلة سلطان بدن است ظاهر خواهد شد و قلبی مملو از صفا خواهد داشت و از اعضاء و جوارحش جز خیر و نیکی تراوش نخواهد کرد، لکن اگر آن خوراک پلید و حرام باشد قلب را کدر و تیره خواهد نمود.
مثلا :خوردن غذایی که مربوط به کسی است واو واقعا وبا رضایت قلبی تعارف می کند ، اشکالی ندارد ولی مهم این است که : این رضایت قلبی را چگونه احراز می کنید ؟
خود انسان ، می تواند حساب کند که این بنده خدا که معمولا با این غذا سیر نمی شد، حالا من از غذای او بخورم ! اگرواقعا هم تعارف بکند آیا آنقدر تمکن دارد که اگر سیر نشد غذای دیگری برای خودش تامین کند ؟ خلاصه اینکه بهتر است که تا می توانید از غذایی که احتمال می دهید چشم دیگری به آن است ؛ مصرف نکنید ، حتی اگر غذا هم مال خودتان بود ولی احساس کردید که کسی دیگر هم به این غذا مایل است ! خوب است که به او نیز بخورانید!
آثار معنوی مال حلال:
همانطور که گفته شد به طور حتم غذا، هم روی جسم اثر دارد و هم روح انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و اسلام هر دو موضوع را مورد دقت و کنکاش قرار داده و در موارد زیادی انسان ها را امر می کند تا غذای طیب و حلال میل کنند و به عنوان نمونه خداوند فرموده است«ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاکیزه است بخورید و پیرو برنامه های شیطان نشوید که البته به شما دشمن آشکاری است»
و همچنین از خوردن مال حرام انسان را برحذر می دارد آنجا که می فرماید: «آنان که ربا می خورند بر نخیزند مگر مانند آن که به وسوسه و فریب شیطان، دیوانه و بی عقل شده و اینان به این علت در مال حرام غوطه ورند که می گویند فرقی میان معامله و ربا نیست، و حال آن که خداوند تجارت و داد و ستد را حلال و ربا را حرام کرده، هر کس پس از آن که پند و اندرز کتاب خدا به او برسد از این عمل حرام دست بردارد، خدا از گذشته او درگذرد و عاقبت کارش با خدا است، و کسانی که از این عمل زشت دست نکشند اهل جهنم اند و در آنجا همیشگی جاوید خواهد ماند.
1ـ تأثیر مال حلال بر رشد معنوی انسانها
قرآن مجید در سوره قصص وقتی داستان کودکی موسی (ع) را بیان می کند و می فرماید: «ما از قبل شیر همه زنان شیرده را بر او حرام کرده بودیم، خواهرش گفت: آیا می خواهید شما را به خاندانی راهنمایی کنم که سرپرست این کودک باشند؟ خانواده ای که خیرخواه این کودکند.
این آیه کریمه گر چه به ظاهر می خواهد بفرماید ما شیر زنان شیرده را بر موسی (ع) حرام کردیم تا از این طریق او را به مادرش برگردانیم، ولی پیام باطنی دیگری هم دارد و آن این که جناب موسی (ع) اگر باید در آینده صاحب ید بیضا گردد و بساط فرعون و فراعنه را برچیند، و با خدای خود در کوه طور سخن بگوید، باید از سینة پاکی شیر خورده باشد، و از همان ابتدا لقمه حلال در دهانش گذاشته شود.
2ـ ایجاد نورانیت در قلب
لقمه حلال در درون انسان نورانیت ایجاد می کند و بر اثر نورانیت قلب خود به دنبال کارهای خیر می رود و همین باعث سعادت و خوشبختی او در دنیا و آخرت می گردد. در این خصوص پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس از دست رنج خود و مال حلال بخورد خداوند درهای بهشت را به رویش می گشاید تا از هر دری که می خواهد وارد شود و در شمار پیامبران خواهد بود و اجر و مزد ایشان را خواهد گرفت.
3ـ استغفار ملائکه
کسانی که مال حلال می خورند مشمول استغفار ملائکه آسمانی قرار می گیرند پیامبر اکرم (ص) فرمودند: « کسی که طعام حلالی بخورد ملکی بالای سرش ایستاده وبرایش استغفار می کند تا از خوردن طعام فارغ شود».
اما اثرات لقمه حرام:
1ـ حرام خواری برکت را از بین می برد.
2- لقمه حرام علاوه بر این که بر قلب انسان تاثیر منفی دارد اولاً نمی گذارد انسان با خدای خود راز و نیاز کند و اگر هم موفق شد مورد قبول الهی قرار نمی گیرد. چنان که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «عبادت کردن باحرام خواری مانند بنا کردن ساختمان روی شن زار است»یعنی چنان چه بناء بدون شالوده محکم خراب می شود و بنا کننده از آن بی بهره است عبادت کسی که از حرام پرهیز نمی کند نیز برایش فایده ای ندارد.
3- دعای فرد حرام خوار مستجاب نمی شود .
یکی از علتهای مهم قبول نشدن دعاها لقمه حرام است، همانطور که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «کسی که یک لقمه حرام بخورد تا چهل شبانه روز نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد.»
4- یکی از آثار مهم لقمه حرام، قساوت قلب و سیاهی دل است. پند و اندرز در او اثر نمی کند، سخت ترین مناظر رقت بار او را متأثر نمی کند. در تاریخ عاشورا می خوانیم که امام حسین (ع) به لشکر عمر سعد فرمودند: «شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مهر خورده دیگر حق را نمی پذیرید و به آن گوش نمی دهید»
و این نکته تاریخی گویای آن است که؛ لقمه حرام قلب را تیره و تار می کند. آنگاه از پذیرفتن حق و تسلیم در برابر آن خودداری می کند و هیچ اندرزی در او تاثیر ندارد و از هیچ جنایتی روی گردان نیست.
5- یکی از عوامل مهم در وقوع جرم ها و گناهان لقمه حرام است که نورانیت دل را از بین می برد و انسان را بر انجام جرایم جری می سازد، و اگر در جامعه ناهنجاریهای اجتماعی، و لنگاری و معصیت خدا را می بینیم شاید ریشه اش در لقمه هایی است که از راه غیر مشروع، عده ای خورده اند.
دنباله عوامل قساوت قلب :
2- دوستی شهوات: کسی که دلش با دوستی شهوات دنیایی باشد قلب او از یاد خدا محجوب می گردد. 2
3- کثرت کلام و زیاد سخن گفتن به غیر ذکر خدا قساوت قلب می آورد.
4- آرزوهای بلند دنیایی: خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی! آرزویت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف ناپذیر می شود. 3
5- رفت و آمد با دوستانی که اهل بی بند و باری و حرام باشند.
6- پیامبر فرمود: چهار چیز قلب را می میراند: 1- گناه بر روی گناه افزودن 2- هم سخن شدن زیاد با زنان 3- بگو مگو کردن با احمق – تو می گویی و او می گوید و هرگز به راه نمی آید – 4- همنشینی با مردگان. عرض شد یا رسول الله منظور از مردگان چیست؟ فرمود: هر توانگر خوش گذران. 4 هم چنین از امیر مؤمنان روایت شده: اشک ها خشک نمی شوند مگر به سبب سختی دلها و دلها سخت و سنگین نمی شوند مگر به سبب فزونی گناه 5
7- خندیدن زیاد
8- شنیدن لهو و لعب، چه در قالب موسیقی مناسب مجالس لهو و لعب و چه در قالب حرف های پراکنده دوستان( البته باید توجه داشته باشیم که مراد از حرف های پراکنده، حرف هایی است که ثمره مفید دنیایی و اخروی نداشته و باعث غفلت انسان نیز می شود. این طور نیست که شاد بودن، موجب قساوت قلب شود. البته شادی باید هدایت شده باشد.)
9- دنبال شکار رفتن برای تفریح و گرفتن جان موجودات زنده و پر از لطافت خداوند آن هم نه سر اجبار که برای تفریح این واقعا سنگ دلی است.
10- امام صادق علیه السلام: خداوند متعال به موسی(علیه السلام) وحی فرستاد که ای موسی از فزونی اموال خوشحال مباش، و یاد مرا در هیچ حال ترک مکن چرا که فزونی مال غالبا موجب فراموش کردن گناهان است و ترک یاد من قلب را سخت می کند. 6
11- خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی! آرزویت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف ناپذیر می شود
اما راهکارهایی برای مبارزه با قساوت قلب:
1- توبه: امام صادق علیه السلام می فرماید : برای قلوب زنگار است مانند زنگاری که بر مس است پس آن را با استغفار جلا دهید.
2- کم کردن آرزوهای دنیایی : اینقدر زیاده خواه نباشیم دنیایی که هیچش وفادار نیست مرگ همقدم هر لحظه ماست و داشته ها همه وبال راه پس چرا ما اینقدر به دوردست هایی چشم میدوزیم که جز دردسر و گرفتگی چیزی برایمان ندارد
3- عبادت خداوند: در زندگی جایی برای عبادت باز کنیم.
4- صدقه دادن و با فقرا رفت و آمد کردن و دیدن محیط زندگی آنان نیز در رفع قساوت و زنگار دل مفید است.
5- معاشرت با انسان های مؤمن و با ایمان
6- ترک مخاصمه و جدل و دعوا
7- ترک جدی گناهان که از همه مهم تر است. و این در مورد هم باید گفت به تدریج پیش رفت اما به طور جدی چون قلب سنگ شده زمان میبرد تا لطافت خود را بازیابد باید کوشید و نا امید نشد .
8- شنیدن موعظه ها، خصوصاً سخنان حکمت آمیز ائمه معصومین علیهم السلام ( مانند نهج البلاغه خصوصاً بخش حکمت ها و مباحث دنیا)
9- پیامبر فرمود: این قلوب را زنگار می گیرد هم چنان که آهن را زنگار می گیرد وقتی آب به آن رسد. گفته شد جلاء آن چیست؟ حضرت فرمود: زیادی یاد مرگ و تلاوت قرآن. 7
10- رفتن به مجالس علم. زیرا خداوند قلب ها را با نور حکمت زنده می گرداند هم چنان که زمین مرده را به باران زنده می کند. 8
11- اطعام به مساکین و رسیدگی به یتیمان، قلب انسان را نرم می کند. 9
12- امام علی علیه السلام می فرماید: قلبت را با موعظه زنده کن … و او را با یاد مرگ ذلیل گردان[ و خاشع کن]….. و اخبار گذشتگان را بر او عرضه نما. 10
13- برای قلب جلائی غیر قرآن نیست. 11
14- تفکر، حیات و زندگی قلب است. 12
15- روزه گرفتن نیز انسان را به خود آورده و در رفع زنگار قلب مفید است.
16- خواندن ادعیه ای که از معصومین علیهم السلام رسیده و توجه به معانی بلند آنها بسیار مؤثر است. مناجات خمسة عشر که در مفاتیح الجنان آمده، بسیار زیباست. (این مناجات مشتمل بر پانزده دعاست با نام های مناجات التائبین، مناجات الشاکرین، مناجات الخائفین، مناجات المفتقرین و … که مناسب حال هر انسانی در این دعاها ، مضامین زیادی آمده است.)
17- عبادت با توجه: به عنوان مثال وقتی می خواهیم نماز بخوانیم فکر کنیم آخرین نمازمان است .
چون سائل محترم راجع به عزاداری وگریه درآن پرسش فرموده اند، مناسب دیدیم که ازقطعاتی ارزشمند را ازآثار مرحوم شهید مطهری ،که بی مناسب با موضوع هم نیست را نقل کنیم :
1- علت اصلى و فلسفه اصلى عزاداری برامام حسین علیه السلام :«بى نظیرى و آموزندگى» آن است.
همه مى دانیم که فلسفه عزادارى و تذکر امام حسین علیه السلام که به توصیه ائمّه اطهار سال به سال باید تجدید شود، آموزندگى آن است؛ به خاطر آن است که [این نهضت ] یک درس تاریخى بسیار بزرگ است.
براى اینکه انسان یک درس را مورد استفاده خودش قرار بدهد، اول باید آن درس را بفهمد و حل کند.هدف نهضت امام را خود امام از همه بهتر بیان کرده است. هدفش همان هدف پیغمبر بود. خطبه هاى امام ، مبیّن هدف نهضت امام است. امام ،هدف نهضت خود را اصلاح امت اسلامیه معرفى کرد؛ خواست عملًا درسهاى اسلام را بیاموزد و به جهان بفهماند که خاندان پیغمبر اسلام که نزدیکترین مردم به او هستند، از همه مردم دیگر به تعلیمات او بیشتر ایمان دارند و این خود دلیل حقّانیّت این پیغمبر است.اما اینکه فلسفه اقامه عزاى حسین چیست؟ براى اینکه صحنه اى بالاتر و بهتر از این صحنه در جهان وجود ندارد که:
اولًا: این اندازه درس توحید و ایمان کامل به جهان غیب را بدهد و مظهر نفس مطمئنّه باشد. پس روحش توحید بود.
ثانیاً : همه تربیتها براى این است که روح بشر در برابر حوادث، شکست ناپذیر شود؛ تنش با شمشیرها قطعه قطعه، ثروتش به باد، فرزندانش کشته، خاندانش اسیر، ولى روحش ثابت و محکم بماند.
ثالثاً: چقدر فرق است میان ادعا و عمل. مدعیان آزادى و آزادیخواهى، حقوق بشر، عدالت، [زیادند] اما داستان پادشاه و وزیر و گربه تربیت شده است؛ ولى مردان الهى عملًا نشان دادند که اگر یک طرف حق باشد با محرومیتها، با کشته شدن ها، با قطعه قطعه شدن ها، و طرف دیگر مال و ثروت و همه چیز باشد با پامال شدن حق و حقیقت، کدام طرف را مى گیرند؛
چند چیز که علامت شکست دشمن بود:
الف. پرهیز از جنگ تن به تن.
ب. تیراندازى و سنگ پرانى.
ج. دستور عمرسعد که از جنگ با شخص حسین پرهیز کنند: هذَا ابْنُ قَتّالِ الْعَرَبِ، وَاللَّهِ نَفْسُ ابیهِ بَیْنَ جَنْبَیْهِ « این، فرزند کشنده عرب است. به خدا سوگند جان پدرش در میان دوپهلوى اوست.».
د. دستور عمرسعد که مانع سخنرانى او بشوند و نگذارند سخنانش شنیده شود. نه در مقابل شمشیر و بازویش و نه در مقابل منطق و سخنش تاب نمى آوردند.
آنچه از امام ظهور کرد:
الف. شجاعت بدنى. ب. قوّت قلب و روح. ج. ایمان به حق و قیامت، که ساعت به ساعت بر بشاشتش افزوده مى شد. د. صبر و تحمل. ه. رضا و تسلیم. و. طمأنینه و عدم هیجان روحى و نشنیدن یک سخن [از او] که حاکى از غضب و خشم و از جا در رفتن باشد. ز. روح حماسى ،که چنان خطبه اى انشاء کرد.
دو چیزى که چشم امام را روشن داشت: الف. خاندان. ب. یاران. ههُنا مُناخُ رُکّابٍ وَ مَصارِعُ عُشّاقٍ «اینجا بارانداز سواران و قتلگاه عاشقان است. ». اصحاب و خاندان نشان دادند که عاشقانه عمل مى کنند.
پس بى نظیرى و آموزندگى آن، علت اصلى و فلسفه اصلى عزاداریهاست.
2- فلسفه تجدید عزادارى امام حسین علیه السلام :
عزادارى معمولى در افراد عادى، اسلام مى گوید سه روز است؛ یعنى اگر کسى پدر یا برادرش مرد سه روز به عنوان یک فرد عزادار در خانه مى نشیند، مسلمین هم وظیفه دارند به تسلیت او بروند و بعد از سه روز باید غائله را خاتمه بدهد. تنها موضوعى که گفته اند براى همیشه باید آن را احیا کنید و برایش بگریید، آن را زنده نگه دارید و نگذارید فراموش بشود، مسئله عزادارى حسین بن على است، چرا؟ آیا حسین بن على نیازى دارد که ما و شما بیاییم بنشینیم برایش گریه کنیم، مثلًا تشفّى قلبى پیدا مى کند، العیاذ باللَّه عقده هاى دلش خالى مى شود؟ یا عقده هاى دل فاطمه زهرا و یا حضرت امیر خالى مى شود؟ اصلًا آنها عقده دل دارند که بخواهند خالى کنند؟ امام صادق فرمود: سوره والفجر را بخوانید که سوره جد ما حسین بن على است.
گفتند:آقا به چه مناسبت؟ فرمود: آیات آخر سوره والفجر: یا ایَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعى الى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً. فَادْخُلى فى عِبادى. وَ ادْخُلى جَنَّتى « فجر/ 27- 30». اى صاحب نفس آرام! به سوى پروردگارت بازگرد، تو از پروردگارت خشنودى، عقده اى در روح تو وجود ندارد.
تو آگاهانه کار خودت را انجام دادى، از کار خودت هم خوشحالى. خدا از تو راضى است. حالا برو در زمره بندگان خاص من، در زمره بندگان ما باش. حسین رفت نزد پدر و برادر و مادر و جد بزرگوارش، آنها در یک سعادتى هستند که براى ما قابل تصور نیست.
عقده اى ندارند که ما بخواهیم براى تشفّى عقده آنها کارى کرده باشیم.پس مسئله چیست؟ تشفّى این است که اسلام اصلى دارد به نام اصل عدل: انَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ وَ ایتاءِ ذِى الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ « نحل/ 90». اسلام اصلى دارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگرى، اصلى دارد به نام حماسه شهادت. حسین سمبل احیاى عدالت اسلام است. حسین سمبل مبارزه با ظلم در دنیاى اسلام است، حسین حماسه شهادت است، حسین شعار عدالت اسلامى است، شعار عدالت است.
تا شما نام حسین را زنده نگه مى دارید، یعنى ما طرفدار عدالت اسلامى هستیم. اینکه پرچم سیاه بالاى خانه تان مى زنید یعنى من وابسته به حسینم، کدام حسین؟ همان حسینى که در راه عدالت شهید شد. پس من وابسته به عدالت اسلامى ام. من وابسته به حسینم، کدام حسین؟ همان حسینى که در راه خدا هرچه داشت داد، آن حسینِ پاکباخته در راه خدا. پس من طرفدار پاکباختگى در راه خدا هستم. خود همین شعار است. اسم بچه تان را هم که حسین مى گذارید- اگر توجه داشته باشید- مى خواهید این شعار را زنده نگه دارید.
این است که به ما گفتند نگذارید این [حادثه ] فراموش بشود. سال به سال این خاطره را تجدید کنید. وقتى که این خاطره را تجدید مى کنید متن وقایع را براى یکدیگر بازگو مى کنید. وقتى متن وقایع را بازگو مى کنید مى بینید چگونه است که حسین براى عدل اسلامى قیام کرد و در مقابل ظلم ایستادگى کرد؛ صحنه اى و حماسه اى مى بینید که نظیرش در همه دنیا هرگز وجود ندارد. این هم خودش تعظیم شعائر است. ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلوبِ « حج/ 32». هرکسى که شعارهاى الهى را زنده کند و بزرگ بشمارد این نشانه آن است که قلبى پاک و متقى و پرهیزکار دارد.
آرى امام حسین علیه السلام در دل هر مسلمان حقیقت خواه و عدالت خواهى جا دارد. انَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّةً مَکْنونَةً فى قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ همانا حسین بن على یک محبت مرموز و پنهانى در دل هر مؤمنى دارد، چرا؟ خیلى واضح است، چون هر مؤمنى در دلش یک علاقه اى به اسلام دارد؛ چون به اسلام علاقه دارد حسین را که در راه جانبازى اسلام مى بیند که جان و مال و فرزندان و همه چیزش را در راه اسلام فدا کرد از اسلام جدا نمى بیند و اسلام را از حسین جدا نمى بیند. به آن مقدار که خودش را وابسته به اسلام مى بیند وابسته به حسین بن على علیه السلام مى بیند. نه تنها ابا عبداللَّه، همه کسانى که در راه خدا و در رکاب اباعبداللَّه علیه السلام شهید شدند همین طور هستند.
3- دو نقطه ضعف مردم در مجالس عزادارى
یکى از نقاط ضعف این است که معمولًا، هم صاحبان مجالس یعنى مؤسسین مجالس- چه آنهایى که در مساجد تأسیس یک مجلس مى کنند و چه آنهایى که در منازلشان، بالخصوص کسانى که در منازلشان- و هم مستعمین [خواهان زیادى جمعیت هستند] اگر جمعیت ازدحام بکند راضى است، اگر جمعیت ازدحام نکند راضى نیست. این، نقطه ضعف است. این جلسات که براى این نیست که جمعیت ازدحام بکند یا نه! مگر ما مى خواهیم سان ببینیم؟ مگر ما مى خواهیم رژه برویم؟ هدف چیز دیگرى است. هدف آشنا شدن با حقایق و مبارزه کردن با تحریفات است.این مى شود یک نقطه ضعف.
نقطه ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزادارى- که خوشبختانه باید بگوییم کمتر شده است- این مسأله شور و واویلا بپا شدن است. باید منبرى حتماً در آخر ذکر مصیبت کند و در این ذکر مصیبت هم نه تنها مردم اشک بریزند، اشک بریزند قبول نیست، باید مجلس از جا کنده بشود، باید شور و واویلا بپا بشود. من نمى گویم مجلس از جا کنده نشود، (وگریه نکنند) من مى گویم: این ،نباید هدف باشد.
من مى گویم اگر کسى در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات بدون آنکه یک روضه دروغى بخواند، بدون اینکه جعلى بکند، بدون اینکه تحریفى بکند،اگر اشکى از روى صداقت و حقیقت ریخت، شور و واویلا هم بپا شد، مجلس هم کربلا شد، بسیار خوب؛ ولى وقتى که نبود، آن وقت ما باید با امام حسین بجنگیم، دشمنى کنیم؟ دروغ ببندیم؟ دروغ بگوییم؟.بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است.
این است که پیغمبر اکرم فرمود: «اذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فى امَّتى فَلْیُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ وَالّا فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ» « اصول کافى، ج 1/ ص 54.» آنجا که بدعتها و دروغها ظاهر مى شود، آنجا که چیزهایى ظاهر مى شود که در دین نیست، مسائلى پیدا مى شود که من نگفته ام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند ولو مردم خوششان نمى آید. آن کسى که کتمان مى کند، لعنت خدا بر او باد. بالاتر از این را خود قرآن کریم فرموده است: «انَّ الَّذینَ یَکْتُمونَ ما أنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَالْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنّاسِ فِى الْکِتابِ اولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللّاعِنونَ» «بقره/159» آن دانایانى که حقایقى را ما گفته ایم و آنها مى دانند، ولى کتمان مى کنند، مى پوشانند، اظهار نمى کنند، لعنت خدا بر آنها و لعنت هر لعنت کننده اى بر آنها باد.
کتاب لؤلؤ و مرجان که من در همین موضوع حادثه عاشورا در آن سه شب نام مى بردم از مرحوم حاجى نورى (رضوان اللَّه علیه)، درست یک قیام به وظیفه بسیار مقدسى است که این مرد بزرگ کرده است، مصداق قسمت اول این حدیث است که «اذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَلْیُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ». در این طور موارد وظیفه علماست که حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوششان نمى آید. وظیفه علماست که با اکاذیب مبارزه کنند و مشت دروغگویان را باز کنند. »
پیشنهاد دیگر ما به شما عزیز این است که برای افزایش معرفت به آن انوار مقدس به مطالعه رو بیاورید ودراین مورد کتابهایی را مطالعه کنید ، بعضی از کتب مفید در زیر آمده :
1- نام کتاب: آشنائی با زندگی پیشوایان نویسنده: یعقوب جعفری مشخصات نشر: شفق،قـم تعداد صفحه: 119
2- نام کتاب: ائمه اطهار یا پاسداران وحی در قرآن نویسنده: شهاب الدین اشراقی، محمد موحدی مشخصات نشر: علامه،قـم، چاپ دوم تعداد صفحه: 456
3- نام کتاب: ارزشهای فراموش شده نویسنده: ناصرمکارم شیرازی مشخصات نشر: جاویدان،تهران،1355 ش تعداد صفحه: 349
4- نام کتاب: ارزیابی انقلاب حسین ع نویسنده: محمد مهدی شمس الدین مشخصات نشر: توحید،قـم، چاپ دوم،1362 ش تعداد صفحه: 360
5- نام کتاب: اسرار عاشورا نویسنده: سیدمحمد نجفی یزدی مشخصات نشر: جامعه مدرسین،قـم، چاپ اول، 1372 ش تعداد صفحه: 350
6- گناه و ناهنجاری، عوامل و زمینه های آن، تالیف سید مجتبی حسنی.
7- گناه شناسی، نوشته محسن قرائتی.
پی نوشت ها :
1- میزان الحکمة، ح16995
2- میزان الحکمة، ح16985
3- میزان الحکمة، ح17000
4- میزان الحکمة، ح17023
5- . بحارالانوار، ج 7، ص 55
6- . بحارالانوار، ج 7، ص 55
7- میزان الحکمة، ح17049
8- میزان الحکمة، ح17032
9- میزان الحکمة، ح17043
10- نهج البلاغه، نامه 31
11- نهج البلاغه، خطبه 176
12- میزان الحکمة،17030