خانه » همه » مذهبی » گریه یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع)

گریه یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع)


گریه یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع)

۱۳۹۲/۱۰/۱۱


۲۲۳۳ بازدید

در اسلام سفارش شده که در برابر مصیبت باید صبر کرد .جرا حضرت یعقوب برا حضرت یوسف زیاد کریه کرد و جرا برا امام حسین عزاداری می شود؟

بله، صبر در مقابل گناه، مصیبت و طاعت از توصیه های اسلام عزیز در قرآن و سیره و سنت معصومین(ع) از انبیاء و اولیاء الله است.
اما گریه یعقوب پیامبر(ع) در غم فراق ولیّ خدا یوسف(ع) و بر مظلوم عالم سرور آزادگان و شهیدان امام حسین(ع) نه تنها مخالف با صبر و شکیبای نیست بلکه موافق طبیعت و فطرت، و عقل و شرع است. آنچه مذموم است جزع و فزع و بی تابی و اعتراض نابجا به مقدرات الهی و یا سکوت و بی تفاوتی در مقابل ظلم ظالم، استکبار مستکبر و استبداد مستبد است.
گریه زیاد در اولیاء الله نشانه علم و معرفت بیشتر آنها به خدا و محبوبان او و جایگاه و نقش آنها در عالم و نیز به جهت خیانت و خباثت دشمنان خدا و محبوبان او است.
و از جمله فلسفه های عزاداری برای سید الشهداء می توان به شناخت حق و جریان حق و عمل به آن؛ تأسی به قرآن و سیره و سنت رسول خدا(ص) و ائمه(ع)؛ زنده نگه داشتن اسلام واقعی؛ دفاع از مظلوم و افشاء کردن ظلم و ظالم؛ کمک به بر پایی حکومت حق و اداره جامعه بر اساس عدالت؛ و … اشاره کرد.
توضیح بیشتر:
الف. گریه.
ابتدا باید به این نکته توجّه کرد که در جهان هستى، بسیارى مطالب از اسرار است و انسان ها از آنها بى خبرند. برخى نیز تنها به ظواهر پدیده ها توجّه دارند و فهم خویش را در همان نمود، محدود مى کنند و هیچ گاه نمى اندیشند که در وراى امر ظاهرى، امرى مهم تر و عظیم تر نهفته است. گریه نیز از جمله همین امور است.
بسیارى تخیّل مى کنند که گریه صرفاً امرى است حکایتگر و نشان دهنده تألّم و عواطف آدمى. برخى نیز کودکانه گریه را به باد استهزا گرفته، آن را نشانه اى از ارتجاع تلقى مى کنند. عده اى دیگر منتقدانه مى گویند: گریه جز خمودى، چیز دیگرى به ارمغان نمى آورد و حال آن که دنیاى امروز، دنیاى تحرّک و نشاط است و انسان جدید طالب شادى است؛ نه تشنه آب چشم.
امیدواریم با توضیحى مختصر در مورد انواع این پدیده، دیدگاه صحیح در خصوص حقیقت و جایگاه گریه مشخص شود.
  انواع گریه :
گریه انواع و اقسامى دارد که مهم ترین آن با شرحى مختصر چنین است . ( در این خصوص نگا: تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج 2، دفتر 2، صص 263 – 272).
1. گریه ترس و هراس: این نوع گریه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع کودک با این وسیله، ترس خویش را نمایان مى کند.
2. گریه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبیعى» که بسیار مؤثر و برانگیزاننده است؛ مانند گریه کودکى که پدر و مادر خویش را از دست داده است. «تصنعى»؛ که در ظاهر به دیگران مى خواهد بباوراند که ناراحت و اندوهگین است.
3. گریه غم و اندوه: این گریه انعکاسى از ظلمتى که فضاى درون را فرا گرفته ابراز مى کند. جنبه مثبت این نوع گریه تنها تخلیه درون است و به همین جهت است که پس از آن، آدمى کمى احساس آرامش مى کند.
4. گریه شوق و شادى: این نوع گریه ناشى از رقّت قلبى است که غالباً پس از دوره اى از یأس و ناامیدى درباره موضوعى نمودار مى گردد.
5. گریه تقوا و رشد روحانى: این نوع گریه مختص مردان و زنان الهى است و بیان سوز درون و ابراز عجز و پشیمانى، پریشانى، توبه و عشق به معبود است. این گریه، موجب پالایش روح و زمینه ساز قرب به خداوند است. گریه تقوا و پرهیزگارى، همان اشکى است که اگر از سوز دل، بر گونه ها جارى گردد؛ توجه حضرت حق را به بنده خود جلب کرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مى سازد.
تا نگرید ابر، کى خندد چمن / تا نگرید طفل، کى جوشد لبن
طفل یک روزه همى داند طریق / که بگریم تا رسد دایه شفیق
تو نمى دانى که دایه دایگان / کم دهد بى گریه شیر او را رایگان
گفت: فلیبکوا کثیراً گوش دار / تا بریزد شیر فضل کردگار. (مثنوى، ج 3، دفتر 5).
براى این گریه عواملى شمارش کرده اند:
5-1. ندامت از گناهان؛ گاهى اشک مردان الهى، به دلیل پشیمانى از گناهى است که مرتکب شده اند. این اشک باعث مى شود که آدمى از عمل زشت خود پشیمان گشته، عزم خود را بر ترک افعال ناپسند تقویت کند، چنان که امام على(ع) مى فرماید: «خوشا کسى که به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر گناه خود بگرید» . ( نهج البلاغه، خ 176، ص 185)
ور نمى تانى به کعبه لطف پر / عرضه کن بیچارگى بر چاره گر
زارى و گریه قوى سرمایه اى است / رحمت کلى قوى تر دایه اى است
دایه و مادر بهانه جو بود / تا که کى آن طفل او گریان شود
طفل حاجات شما را آفرید / تا بنالید و شود شیرش پدید
گفت: ادعو الله بى زارى مباش / تا بجوشد شیرهاى مهرهاش . (مثنوى، ج 1، دفتر 2)
  5-2 . احساس ابهام در بازگشت نهایى به سوى خدا؛ مشتاقان کوى الهى همیشه خود را در خطر مى بینند و نگران از آن که آینده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند یافت و با چه کیفیتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟! آیا تا رسیدن به معبود ازلى، از خدعه هاى نفس و مکر شیطان در امان اند؟ این نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند، موجب گریه آنان مى شود. فرازهایى از مناجات امام سجاد(ع) حکایتگر این عامل است: «و مالى لا ابکى ولا ادرى الى مایکون مصیرى و ارى نفسى تخادعنى و ایامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحة الموت فما لا ابکى، ابکى لخروج نفسى، ابکى لظلمة قبرى ابکى لضیق لحدى …» . (مفاتیح الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى).
5-3. شوق و محبت؛ دوستداران حقیقى پروردگار، از آنجا که تنها محبوب را او مى دانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مى گریند و زمانى از هجران او در شکوه اند. چنین گریه اى هم از فراق یار است و هم از شوق دیدار او.
ز دو دیده خون فشانم زغمت شب جدایى / چه کنم که هست اینها گل خیر آشنایى . (حافظ).
5-4. خشیت؛ ترسى مبتنى بر بینش و فهم است و هنگامى که مردان و زنان الهى، عظمت خداوند را درک مى کنند – البته به قدر فهمشان – خوف از حضرتش پیدا کرده، این ترس موجب گریستن آنان مى شود. امام صادق(ع) مى فرماید: «هر چشمى در روز قیامت گریان است، مگر چشمى که از محارم خدا اجتناب کند و چشمى که شب را در طاعت خدا بیدار باشد و چشمى که در دل شب از خشیت خدا گریه کند». ( اصول کافى، ج 2، کتاب الدعاء، باب البکاء).
5-5. فقدان دوستان حقیقى؛ از آنجا که از دیدگاه آیات قرآن و روایات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقیقى به شمار مى آیند و محبت به آنها، محبت به خدا است؛ ( نگا: دوست شناسى و دشمن شناسى در قرآن، فصل 3). در صورت فقدان ظاهرى چنین محبوبانى، مردان الهى گریان اند و گریه آنها در واقع به دلیل هجرانى است که در مراتب پایین تر از محبوب ازلى و انسان هاى کامل، براى آنان پیش آمده است.
این محبت از محبت ها جداست / حبّ محبوب خدا حبّ خداست
گریه یعقوب(ع) بر یوسف(ع) و ائمه(ع) بر یکدیگر، گریه رسول اکرم(ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و … همه ریشه در چنین گریه اى دارد. ( نگا: السیرة الحلبیه، ج 2، ص 247؛ بحارالانوار، ج 36، ص 349، ج 43، ص 238، ج 28، ص 37، ج 22، ص 484، همان، ج 82، ص 104، همان، ج 42، ص 283 و ص 288 و … ).
5-6. نداشتن فضایل و اوصاف راستین؛ گاهى اشک مردان الهى بر نبود اوصافى است که باید در وجودشان تجلى مى یافت و این گریه در هنگام اندیشه در داشته هاى انسان هاى برتر و راه طى کرده ها و فقدان آن در گریه کننده؛ شدت مى گیرد و موجب آن مى شود که آدمى در نیل به آن اوصاف کوشش کند.
به کنج میکده گریان و سرفکنده شدم / چرا که شرم همى آیدم زحاصل خویش. (حافظ).
فرازى از دعاى امام سجاد نیز حکایتگر این عامل است: «واعنى بالبکاء على نفسى فقد افنیت بالتسویف والآمال عمرى»؛ ( دعاى ابوحمزه ثمالى).
 
ب. عزاداری.
عزادارى برای اهل بیت و معصومین (ع) دارای فلسفه و مبانی دینی و منطقی مستحکمی است که تبیین دقیق و صحیح این مبانی می تواند در تغییر و تصحیح نوع دیدگاه و رفتار ما و اطرافیانمان نسبت به موضوع عزاداری برای اهل بیت(ع) تأثیر گذار باشد.
از آنجا که سنت الهی بر هدایت انسان قرار گرفته است و او خود برای تحقق این هدف راهنماها و امامانی به سوی بشر ارسال نموده است و این افراد علاوه بر نقش هدایت گری شان، الگوهای نیکویی در روند انسان سازی هستند، زنده ماندن نام رسولان و امامان الهی نیازمند به تلاش انسان ناتوان ندارد. انسانها خود نیازمند شناخت الگوهای مناسب برای ادامه مسیر زندگی شان هستند. آنان در سرایی قرار گرفته اند که شناختی از آن ندارند و از سویی نه فرصتی برای تجربه تمام راهها و آزمودن همه احتمالات و نه توان چنین کاری را دارند.
ما در زندگی خود همواره در پی شناختن و شناساندن بزرگان علمی و دانشمندان هستیم از آن رو که آنها را در رشته و فعالیت علمی شان سرآمد و الگو می دانیم و بر خود لازم می بینیم از تلاششان در راحت کردن زندگی دنیایی انسان سپاس گذاری کنیم ؛ و از سویی نیز سپاس گذاری و تشکرکردن امری است که در سرشت انسان نهاد ه شده است از این روست که چون فردی مورد محبت قرار گرفت بر خود واجب و لازم می بیند که سپاس گذاری خود را ابراز نماید.
حال اگر این لطف و محبت نه فقط مربوط به حیات دنیوی بلکه حیات اخروی و جاودانه او را نیز شمال شود و موجب رسیدن او به سرمنزل مقصود او گردد و او را در آغوش آرامشی ابدی و جاودانه قرار دهد , آیا سزاوار سپاس گذاری و یادآوری نیست؟
به هر حال، فایده و بهره عزاداری اولا شامل حال انسان می شود، چرا که انسان ها با افرادی پاک و آگاه از اسرار نهان هستی آشنا می شوند و با حلقه زدن بر گرد آنها در مسیری امن و با گامهایی پرسرعت و شتابان به سوی هدف به پیش می رود. در حقیقت محافل عزاداری و ذکر مصائب اهل بیت (ع)، فرصتی برای آشنا شدن به سیره و روش زندگی و بندگی، ابراز علاقه و بیان حمایت از اهداف و آرمانهای آنها می باشد. در ادامه بیشتر به این نکات خواهیم پرداخت:
الف. محبت و دوستى: قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهل بیت(ع) را بر مسلمانان واجب کرده است «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ؛ بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم مگر دوستى در باره خویشاوندان و هر کس نیکى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد] براى او در ثواب آن خواهیم افزود قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است »( سوره شوری ، آیه23؛ همچنین ر.ک : هود ، آیه 29؛ میزان الحکمه، ج 2، ص 236..) روشن است که دوستى لوازمى دارد و محبّ صادق، کسى است که شرط دوستى را – چنان که باید و شاید – به جا آورد. یکى از مهم ترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است؛( نگا: المحبة فى الکتاب والسنة، صص 169 – 170 و 181 – 182. )
شرط دوستی ومحبت به اهل بیت که درقرآن به عنوان یک دستور ذکر شده این است که در عزای آل رسول عزادار ودر شادی آنها شاد باشیم .احترام و بزرگداشت ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ چه در مراسم شادی آنها و چه در مراسم حزن ایشان‌، می‌تواند از موارد، عزت گذاشتن و محبت به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ باشد؛ زیرا اگر بر حزن و شادی آنها شریک نباشیم، و در مراسم بزرگداشت آنها شرکت نکنیم، و به این وسیله ارادت خود را در همدردی با آنها ثابت نکنیم، قهراً در مودت و محبت به این خاندان نیز مشکل خواهیم داشت. از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهل بیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.حضرت على(ع) در روایتى مى فرماید: «شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند». «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا»؛( بحارالانوار، ج 44، ص 287.) امام صادق(ع) نیز فرمودند: «شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا»؛ امالى، ص 305. «شیعیان ما پاره اى از خود ما بوده واز زیادى گل ما خلق شده اند؛ آنچه که ما را بدحال یا خوشحال مى سازد، آنان را بدحال و خوشحال مى گرداند». این وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب مى کند که در ایام عزادارى اهل بیت(ع)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى، از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غمزده طبق فرموده امام صادق(ع) به معاویة بن وهب، «عزاداران سیدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دورى جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذاى معمول صاحبان مصیبت، سدّ جوع و عطش کنند». (نگا: تاریخ النیاحة الامام الشهید الحسین بن على، ج 1، صص 157-159). و از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایت گر اندوه و ناراحتى است، آشکار سازیم.
ب. انسان سازى: از آنجا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم دردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمان هاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مى دهد. فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت مى کند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مى آمیزد و در پرتو آن، انگیزه اى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مى شود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج. جامعه سازى: هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسان سازى گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مى شود و آدمى مى کوشد تا آرمان هاى اهل بیت(ع) را در جامعه حکم فرما کند. به بیان دیگر، عزادارى بر اهل بیت(ع)؛ در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمان هاى آنان و پیاده کردن آنها فراهم مى سازد. به همین دلیل مى توان گفت: یکى از حکمت هاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
د. انتقال دهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد: کسى نمى تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل بیت(ع) آشنا مى شوند. به راستى عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجسته اى است تا آموزه هاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسل هاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل بیت(ع) است. در حقیقت اخلاق چیزی نیست مگر نشر و پیاده کردن تعلیمات و آموزه هایی که از جانب خداوند و معصومین (ع) به ما رسیده است و یکی از بهترین راههای آن شناخت سیره و روش آن بزرگواران است و اینگونه مراسمات یکی از بهترین روشهای بیان این علوم می باشد.
در این زمینه کتب بسیاری نوشته شده است که به بعضی از آنها برای مطالعه بیشتر اشاره می شود:
1. عزاداری از دیدگاه مرجعیت، ربانی خلخالی.
2. فلسفه شهادت وعزاداری امام حسین (ع)، سید عبدالحسین شرف الدین عاملی، مترجم: على صحت، انتشارات مرتضوى.
3.حماسه حسینی، شهید مطهری، انتشارات صدرا.
4. حماسه و عرفان، آیه الله جوادی آملی.
5. پیام های عاشورا، جواد محدثی، نشر معروف.
6. عبرت های عاشورا، سید احمد خاتمی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم.
7. فرهنگ عاشورا، جواد محدثی.
8.چرا عزاداری، مهدی عدالتیان،گل محمدی
9.چرا و چگونه عزاداری کنیم، رامین گلمکانی،آستان قدس رضوی.
10.آثار و برکات زیارت امام حسین، محمد رضا باقی اصفهانی، نصایح.
11. فلسفه عاشورا از دیدگاه اندیشمندان جهان اسلام، بخشعلی قنبری.
12. درسی که حسین بن علی به انسانها آموخت، شهید هاشمی نژاد.
13. حسین بن علی را بهتر بشناسیم، آیت الله یزدی.
14. آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، آیت الله مصباح یزدی.
15. فلسفه عزادارى، محمدى نیا.
16. بازتاب تفکر عثمانی در قیام کربلا، محمدرضا هدایت پناه.
 
 
 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد