گزارشاز عربستان: درباره وضعیتجسمانی سلمان بن عبدالعزیز، شاهی که نیست!
۱۳۹۳/۱۲/۱۰
–
۷۵ بازدید
گزارش «وطنامروز» درباره وضعیتجسمانی سلمان بن عبدالعزیز، شاهی که نیست!
بیمار سعودی
گزارش «وطنامروز» درباره وضعیتجسمانی سلمان بن عبدالعزیز، شاهی که نیست!
بیمار سعودی
شروین طاهری: حکومت سعودی بیمار است و پادشاه آن سلمان بن عبدالعزیز هم از این قاعده مستثنا نیست. البته بیماری پادشاهان عربستان دستکم در ۳ دهه اخیر موضوع تازهای نبوده است و 2 سلف تاجدار سلمان یعنی برادران ناتنیاش ملک فهد و ملک عبدالله بیشتر دوران زمامداری را به جای معالجه امراض حاد خاندان فاسد سعودی در بستر بیماری گذراندند اما آنچه مرض ملک سلمان را در روزهای جاری به مسالهای حقیقتا وخیمتر از همه مشکلات داخلی و خارجی عربستان تبدیل میسازد این است که 2 پادشاه قبلی با وجود ناخوشی تن، از شخصیتی قوی و ذهنی هوشیار برخوردار بودند و علاوه بر آن ولیعهدهایی داشتند وفادار و با اعتبار و اقتداری همسنگ خودشان در میان همه عشیرههای رقیب خاندان حاکم. حال آنکه سلمان نه تنها خود به گواهی حامیان غربیاش مشاعر درستی ندارد بلکه با ولیعهدش «مقرن» که کوچکترین بردارش نیز محسوب میشود عداوت آشکار دارد چنان که از بغض او برای نخستین بار یکی از نوههای ابن سعود و هم عشیرهای سدیری خود، «محمد بن نایف» را به عنوان ولی ولیعهد وارد خط سلطنت کرد تا رالی «خبر مرگ» سلاطین ریاض داغتر شود، چه حالا دیگر این فقط مقرن نیست که در انتظار مرگ محتمل شاه بیمار نشسته و هر لحظه این امکان وجود دارد، حادثهای سدیری بر سر راه ولیعهد نزدیک به شاه مرده – و هم داستان با پسرعبدالله یعنی متعب – سبز شده و در عوض ولی ولیعهد را – با همدستی پسر سلمان – در یک قدمی تاج و تخت قرار دهد. همین حالا این دو «محمد»، محمد بن نایف و محمد بن سلمان تقریبا تمام قدرت مرئی پادشاهی سعودی را به فاصله کمتر از 2 ماه از مرگ عبدالله قبضه کردهاند. گزارشها و شواهد متعدد حاکی از آن است که سلمان بن عبدالعزیز بیمارتر از آن است که حتی در حد انتظار اربابان آمریکاییاش، یک نسخه موقتی برای درمان ضعف قوای مشروعه پیکره آلسعود بپیچد. در عوض به جای به رخ کشیدن اقتداری که اساسا فاقد آن است، با سابقه ریاست بر شورای حل اختلافات خاندان سعودی نقش یک تقسیمکننده غنایم را بازی میکند و به وضوح همه اختیارات را طوری به ۴ ضلع قدرت در عربستان تفویض کرده که در عین نامتقارن بودن سهم پسرش با محمد بن نایف، نمایندگان مستقیم آمریکا (مثل سعود فیصل و بردارانش) و دیگر متنفذان و قدمای سعودی، فعلا همه را راضی نگاه داشته یا دستکم طرفهای مختلف را مجاب کرده ثبات فعلی را قدر بدانند و اوضاع را آرام کنند اگرنه طبق پیشبینیها توفان نارضایتیها همه را با خود خواهد برد.
آلزایمر
رسانههای غربی در ابتدا با کنجکاوی زیادی اخبار مربوط به سلامتی پادشاه جدید عربستان را دنبال میکردند اما با گذشت چند هفته ناگهان سکوتی معنادار در رابطه با سلمان بن عبدالعزیز 79 ساله جریان اصلی رسانهها را فراگرفت که احیانا بهخاطر باج تبلیغاتی وسیع دربار سعودی است. مثلا روزنامه گاردین از معدود رسانههای بریتانیایی بود که درباره آلزایمر سلمان گزارش داد اما نسخه به روز شده گزارش مربوط با حذف برخی اطلاعات اولیه و اضافه شدن تکذیبیه رسمی دربار سعودی درباره بیماریهای پادشاه همراه شده است. البته ابتلای ملک سلمان به بیماری آلزایمر سال گذشته در دیدار او با «علی زیدان»، نخستوزیر لیبی در رسانهها پیچید، چرا که از او خواسته بود که سلامش را به «برادر سرهنگ قذافی» برساند! اما حقیقت را بویژه باید در اطلاعاتی جست که وقتی هنوز بازار گمانهزنی درباره جانشین عبدالله داغ بود منتشر شد. یکی از نخستین منابع موثق غربی که درباره ابوالامراض بودن ولیعهد عبدالله نوشت «سیمون هندرسون» از خبرگان مسائل شبه جزیره عرب در مرکز آمریکایی مطالعات خاورمیانه موسوم به «موسسه واشنگتن» بود. او به نقل از دیپلماتهای کاخ سفید گفت: «او مشخصا دچار دیمنتیا (بیماری زوال عقل) شده است. دیدارکنندگان (با سلمان) میگویند که تنها پس از 5 دقیقه صحبت حواسش پرت میشود».
«دیوید هرست» سردبیر نشریه «میدل ایست آی» نه تنها این خبر را تایید کرد بلکه در مقالهای مشهور در آغاز پادشاهی سلمان تحت عنوان «کودتای سعودی» نوشت در عزل و نصبهای کودتاگونه پادشاه جدید تحت نفوذ پسرش تردیدی وجود ندارد، چرا که در سلامتی او بشدت تردید است: «او مبتلا به آلزایمر است اما معلوم نیست چه عاملی باعث زوال عقلش شده. شاهدان میگویند از آخرین سخنرانیهایش (ماه اکتبر 2014) پیداست که حرفهای چند دقیقه پیش خود را فراموش میکند. میدانم که دلایل رجوع مکرر او به بیمارستان چیست و چرا دیگر برای پیادهروی بیرون نمیرود، کاری که قبلا عادت داشت انجام بدهد». البته ریشه مشکلات ذهنی و مغزی سلمان چندان هم مبهم نیست. نخست اینکه او در سال 2010 در آمریکا یک عمل جراحی سنگین روی ستون فقراتش داشته است. سپس یک سکته مغزی را پشت سر گذاشته که از عوارض عصبی آن نیمه فلج شدن دست چپش است. در عین حال برخلاف ظاهر محافظهکار و شخصیت او که در خلال 48 سال امیری منطقه ریاض و ریاست شوراهای مهم خاندان حاکم، معتمد آلسعود به نظر میرسد، فاش شده که او به هیچ وجه فردی پایبند به اخلاق نبوده است. اگر عبدالله در بادهنوشی سران غربی و شرقی شرکت میکرد و فقط شربت میخورد اما سلمان به مدت نیم قرن میزبان و در حقیقت پای ثابت مجالس خصوصی میهمانهای خارجی در ریاض بوده است. او در عین حال پردهدار روابط پنهان آلسعود با محافل صهیونیستی نیز شناخته میشود. در داخل خاندان نیز این نقل رایج است که پس از کشته شدن فجیع 2 پسرش فهد و احمد، سلمان دچار حمله عصبی شدیدی شده است. مجتهد، افشاگر مشهور سعودیها نیز در آخرین پست توئیتر خود نوشته است: «سلمان قبل از دچار شدن به خرفتی به پسر جوانش محمد اجازه داد هر کاری بکند و این پسر دست به کارهای عجیبی زده است که در آینده به تشریح کارهایش خواهم پرداخت. محمد پس از مبتلا شدن سلمان به خرفتی زمام امور را از دست پدرش گرفته است و امور عربستان به دست جوانی نادان افتاده است که هر کاری بخواهد، میکند و کسی هم نیست که بگوید چرا این کار را میکنی». حکومت یک چنین فردی در کشوری که قدرت در آن کاملا در شخص شاه تمرکز یافته و فاقد بافت سیاسی، مراکز تصمیمگیری متعدد و نهادهای انتخابی و احزاب است میتواند به منزله آغاز یک فاجعه باشد.
شاهی که نیست!
هنوز عبدالله را در گور نگذاشته بودند که پادشاه جدید طی احکامی، کودتایی سریع در کاخ پادشاهی به راه انداخت. سلمان میخواست قدرت نداشتهاش را به سرعت جبران کند، مثل روباه در مقایسه با شیر. او بلافاصله پسرش محمد را به ریاست دیوان پادشاهی گماشت تا عملا جایگزین سایه متعب فرزند همهکاره شاه مرده شود که اگرچه در سمت ریاست گارد ملی (سلطنتی) باقی ماند ولی این نهاد زیر سایه ریاست شورای سلطنت و وزارت دفاع قرار گرفته که هر دو در اختیار پسر 34 ساله جسور و غربگرای پادشاه جدید است، کسی که از او بهعنوان شاه سایه یاد میشود و به نظر میرسد حتی پدر تاجدار و نیمدوجین برادرانش نیز تحت اختیار جاهطلبیهایش هستند. سلمان در ادامه به اذن اطرافیانش نه تنها 2پسر دیگر عبدالله یعنی ترکی و مشعل را از منصب امارت ریاض و مکه عزل کرد و بندر بن سلطان را از رأس شورای امنیت کشور برداشت بلکه شماری از اعضای بعضا جدید کابینه عربستان و نهادهای سلطنتی را هم کنار گذاشت و بیش از ۱۲ نهاد و شورای دولتی تشکیل شده در دوران ملک عبدالله را منحل کرد. با این کار میخواست بقایای اقتدار عبدالله را بزداید اگرچه خود و پسرانش هیچ اقتدار خاصی را جایگزین آن نکردهاند. در نتیجه با سفر باراک اوباما و هیأت عریض و طویل آمریکایی به ریاض شاهد بودیم برخی از تصمیمات سلمان تغییر کرد که از جمله مهمترین آنها انصراف از برکناری سعود فیصل از وزارت خارجه بود. این نشانهای از تزلزل سیاسی شاه جدید در مواجهه با نفوذ کاخ سفید بود و در نتیجه برخی رسانهها او را شاه دستنشانده خواندند که برای بقا در قصر سلطنتی روضه (بهشت) هر باجی به آمریکا و غرب میدهد. اما مهمترین نشانه سقوط جایگاه پادشاهی سعودی در دوره ناپایدار سلمان واسپاری عملی کنترل امور دولت به 2 شورایعالی سیاسی و اقتصادی است؛ اولی زیر نظر محمد بن نایف و دومی به ریاست پسر همهجا حاضرش محمد. این در حالی است که پادشاه عربستان به طور خودکار ریاست دولت را هم بر عهده دارد که گویا از عهده این مسؤولیت برنیامده است. همزمان کنترل سازمان اطلاعات سعودی به شکلی شگفتانگیز به خارج از خاندان سعودی و در حقیقت مستقیما به واشنگتن برونسپاری شده، چرا که ژنرال خالد بن علی الحمیدان که فردی خارج از خاندان سلطنتی و معاون رئیس نسخه FBI عربستان سعودی است روابط نزدیکی با ایالات متحده دارد. پیام این اقدامات این است که حلقه درونی سعودیها به این تشخیص رسیده که پادشاهیشان در حال تشدید مشکل حکمرانی زیر سایه سلطه افراد مسن است بنابراین به طور قطع و شاید از طریق غیر سعودی در مسیر حل این مشکل از طریق شرکت سهامی پادشاهی است. اگرچه سلمان الدوساری، سردبیر الشرق الاوسط – مهمترین روزنامه عربی چاپ لندن که زیر نظر شاهزاده فیصل پسر پادشاه اداره میشود- نیز اهمیت تغییرات شاه را مقطعی میداند. همه کرنشهای شاه جدید عربستان، از ضعف مفرط بهعنوان یک حاکم حکایت دارد. در حقیقت او شاهی است که شاه بودنش را باور ندارد و به دیگران التماس میکند که تاج و تختش را حفظ کنند. تقسیم اختیارات پادشاه بین اضلاع قدرت در ریاض و واشنگتن نتیجهای جز فروپاشی اساس پادشاهی بیمار سعودی در آینده نزدیک نخواهد داشت.
باجگذاری
بذل و بخششهای 21 میلیارد دلاری او به مردم در قالب 2 برابر کردن حقوق و مزایای کارمندان، مستمریبگیران و دانشجویان به مناسبت نخستین ماه پادشاهیاش، بوی باجدهی سنگین به جامعهای ناراضی میدهد تا موقتا ناتوانیاش را نادیده بگیرد. اگرچه دیگر تحولات قومی و منطقهای در شبهجزیره حجاز جوشانتر از آن است که چنین تمهیداتی در بلندمدت مردم را ساکت نگاه دارد. افزایش بیسابقه خریدهای نظامی خارجی ریاض پس از به قدرت رسیدن سلمان نیز باجی است که او به قدرتهای خارجی دخیل در منطقه میدهد. مثلا آخرین قرارداد تسلیحاتی آمریکا با عربستان به ارزش 30 میلیارد دلار شامل 84 فروند جنگنده اف 15 با آمدن سلمان 2برابر شد و مشابه همین اتفاق درباره قرارداد با طرفهای انگلیسی و فرانسوی هم افتاد و حتی عربستان دست کمک به سمت شرکت تسلیحاتی معروف اسرائیلی «البیت» دراز کرده است. چنین ریخت و پاشهایی در حالی صورت میگیرد که برای نخستین سال مالی طی 4 دهه اخیر عربستان با مشکل کسری بودجه (حداقل 38 میلیارد دلار در بودجه 2015) مواجه است که تازه در چنین شرایطی قیمت نفت نیز با دستور مستقیم واشنگتن به عمر عبدالمجید مقام کلیدی آرامکو- شرکت نفتی انحصاری شبه جزیره عربی که سهام غالب آن در اختیار غول نفتی آمریکا «شورون» است – و نماینده عربستان در اوپک به کمتر از نصف کاهش پیدا کرده و این کشور نیمی از درآمدهای نفتی خود را از دست داده است. پس از اعلام کسری بودجه 2015 در عربستان سعودی در نتیجه کاهش شدید قیمت نفت، شاهزاده میلیاردر سعودی از سیاستهای مالی کشورش انتقاد کرد. چشمانداز اقتصادی به قدری خراب است که شاهزاده ولید بن طلال، سرشناسترین چهره تکنوکرات سعودی با آغاز سال 2015 درنامهای به وزیر دارایی عربستان نوشت: «برای مقابله با کسری بودجه به نقطه خطر رسیدهایم و آن برداشت از ذخایر است». از طرف دیگر واکنش وزیر اقتصاد و برنامهریزی به معضل فزاینده بیکاری که «بیکاری را سنت خدا!» توصیف کرده صلاحیت دولتمردان کابینه سلمان را زیر سوال برده است. واپسگرایی شاه جدید در عرصههای فرهنگی و اجتماعی به مراتب نگرانکنندهتر است. براساس اسناد ویکیلیکس، سلمان بن عبدالعزیز معتقد است دموکراسی برای عربستان سعودی مناسب نیست و باید محتاطانه در مسیر اصلاح اجتماعی و فرهنگی این کشور گام برداشت، اگرنه به گفته او «مردم هر طایفه و مذهبی برای خودشان حزب تشکیل میدهند». محافظهکاری او به حدی است که پروژه اخیر سلفش برای تضعیف وهابیهای تندرو را با تعویض وزیر آموزش و معارف معکوس کرد. در نتیجه افکار سلمان، برای نخستین بار حکومت ریاض با شاخه سلفی اخوانالمسلمین که دشمن سنتی سعودیها محسوب میشوند به منظور گسترش تروریسم القاعده در یمن طرح دوستی ریخته است. همچنین عربستان که از خطر نفوذ داعش در مناطق شمالی و مرکزیاش در هراس است در هفتههای اخیر به دنبال باجدهی محرمانه به گروهک تروریستی تحت امر ابوبکر البغدادی بوده است تا بلکه ناامنی را از مرزهای خود دور نگه دارد و فعالیتهای تروریستی را به سمت کشورهای دیگر نظیر سوریه و لبنان هدایت کند