گفتمان سیاست خارجی دولت آینده چیست؟
۱۳۹۲/۰۳/۲۶
–
۸۳ بازدید
گفتمان سیاست خارجی دولت آینده چیست؟/دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی/در این یادداشت تلاش می کنم به ارزیابی گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت آینده بپردازم؛گفتمانی که در چهارچوب مکتب اسلام و گفتمان انقلاب اسلامی می توان آرمان گرایی واقع نگر یا واقع بین نامید.
با تعمق و تامل در دین مبین اسلام درمی یابیم که یک دین آرمانگرا و در عین حال واقع نگر است. بسیاری از محققین غیر مسلمان هم تأکید کرده اند که اسلام واقع بین ترین دینی است که وجود دارد. همچنین گفتمان انقلاب اسلامی که نشأت گرفته از اسلام است، گفتمانی آرمانگرا و واقع بین است. طبعاً گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هم به عنوان نظام برخاسته از انقلاب اسلامی باید گفتمان آرمانگرای واقع نگر باشد. بر این اساس معتقدیم گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت آینده در چارچوب آرمانگرایی واقع بین باید تعریف و اجرا شود. گفتمان آرمانگرایی از دو جزء لایتجزای “آرمانگرایی” و “واقع نگری(واقع بینی)” تشکیل شده است که قابل تفکیک نیستند.
اگر بخواهیم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را به لحاظ گفتمانی در دوره های مختلف آسیب شناسی کنیم؛ می بینیم این دو جزء به عنوان یک کل واحد تعریف و اجرا نشده و بین آرمانگرایی و واقع نگری فاصله افتاده و تا امروز همه ی دولت ها این ویژگی را داشته و هیچ یک قابل استثناء نیستند. حتی در دولت نهم و دهم که اگر بخواهیم آنها را در چارچوب آرمانگرایی واقع نگر مورد ارزیابی قرار دهیم؛ می بینیم کاملا این دو جزء و عناصرشان با هم به مرحله ی اجرا در نیامده است. بنابراین مهم ترین موضوع در خصوص گفتمان آرمانگرایی واقع نگر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حفظ توازن و تناسب بین آرمانگرایی و واقع نگری است. لذا اگر هر یک از این دو جزء را بدون جزء دیگر در نظر بگیریم، در عمل سیاست خارجی موفقیت آمیز و مطلوبی نخواهیم داشت. بر اساس این دو جزء، عناصر و دقایق گفتمان آرمانگرایی واقع نگر را به این صورت می توان تعیین و تبیین کرد.
آرمانگرایی: آرمانگرایی یکی از اصطلاحاتی است که در علوم اجتماعی زیاد به کار می رود. معمولاً وقتی می خواهند بگویند مطلب، موضوع یا نظری قابل اجرا نیست می گویند آرمانگراست. در صورتی که حداقل در بحث هایی که ما در اسلام و در ایدئولوژی اسلامی داریم اینگونه نیست. عناصر و دقایق آرمانگرایی را می توان در شش عنصر خلاصه کرد.
در توضیح نخستین دقیقه ی آرمانگرایی واقع نگر در بعد آرمانگرایی آن باید گفت آرمانگرایی به معنی داشتن یک نظم مطلوب سیاسی و اجتماعی و ترسیم و تعقیب آن در عمل است. بنابراین در سیاست خارجی، آرمانگرایی نخست به معنای ترسیم و تعقیب یک نظم بین المللی مطلوب در عرصه ی بین المللی است که این مؤلفه ها را می توان برای آن برشمرد که قاعدتاً در سیاست خارجی ایران باید مورد توجه قرار گیرد:
1-جهانگرایی اسلامی؛ به این معنا که اولین عنصری که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام اسلامی مد نظر است تلاش برای برقراری جامعه ی اسلامی به عنوان هدف راهبردی است. طبعاً در هر دولت اسلامی یا در هر دولتی که در جمهوری اسلامی ایران مستقر شود انتظار می رود که تلاش برای ایجاد یک جامعه ی جهانی اسلامی به عنوان یک هدف راهبردی وجود داشته باشد. درباره ی اینکه چگونه می شود در عمل این هدف را پیگیری کرد هم بحث های زیادی وجود دارد که با واقع بینی نسبت پیدا می کند.
2-شالوده شکنی نظم بین المللی مستقر که آن هم جزئی از جهانگرایی اسلامی است. یعنی تلاش برای غیر طبیعی کردن ومشروعیت زدایی از نظم بین المللی مستقر. نظم بین المللی مستقر یکی از انواع نظم هایی است که می توانست یا می تواند مستقر شود؛غیر طبیعی کردن و مشروعیت زدایی از نظم موجود به معنای شالوده شکنی آن است.
3-ترسیم وتبیین نظم جهانی اسلامی مطلوب؛ طبعاً یکی از مهم ترین اهداف راهبردی سیاست خارجی تحقق اهداف معطوف به نظم جهانی است؛ به خصوص برای سیاست خارجی کشور هایی مثل جمهوری اسلامی ایران که دارای یک آرمان انسانی و جهانی است.
دومین دقیقه آرمان گرایی سلطه ستیزی است. یکی از مهم ترین ویژگی های انقلاب اسلامی تلاش برای نفی سلطه گری و سلطه پذیری است که به تبع آن استکبار ستیزی و استضعاف زدایی نیز معنا پیدا می کند. در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و درفرهنگ انقلاب اسلامی همانگونه که استکبار منفی است،استضعاف هم منفی است؛ بنابراین در سیاست خارجی هر دو باید مورد توجه قرار گیرند. برآیند این سه(سلطه ستیزی-استکبار ستیزی-استضعاف زدایی) در رهایی بخشی نمود پیدا می کند که یکی از مهم ترین آرمانهایی است که در بعد آرمانگرایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تعیّن می یابد. رهایی بخشی به معنای تلاش برای رهایی جمهوری اسلامی ایران و ملل دیگر از استکبار و استعمارمی باشد.
سومین دقیقه عدالت طلبی و حق طلبی است. یکی از عناصر قابل توجه در بعد آرمانگرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، که در عرصه ی سیاست خارجی همواره یکی از اهداف بوده است، عدالت طلبی است.نسبتی که این دقیقه با اهداف دیگر پیدا می کند در دوره های مختلف متفاوت بوده است. قاعدتاً در دولت نهم و دهم این عنصر بیشتر مورد تأکید بوده است؛ به گونه ای که می توان گفتمان دولت نهم و دهم را گفتمان اصولگرای عدالت محور نامید؛ به این معنا که بیشترین تأکید و تمرکز در کانون سیاست خارجی بر عدالت طلبی و حق طلبی است.عدالت طلبی یکی از آرمان هایی است که انتظار می رود در سیاست خارجی مطلوب جمهوری اسلامی ایران مورد توجه باشد.از مصادیق تأکید بر حق طلبی می توان به دیپلماسی هسته ای جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد. در روابط بین الملل و سیاست خارجی، به خصوص در مورد برنامه ی هسته ای، باید بین حق و تکلیف تناسب وجود داشته باشد. برای مثال در مقابل تکالیفی که در چارچوب ان پی تی وآژانس انجام می دهیم،چه حقوقی کسب می کنیم؟
این از نکات مهمی است که در سیاست خارجی در چارچوب عدالت طلبی معنا پیدا می کند.یکی از دستاوردهای مهم دیپلماسی هسته ای ما تحققِ بخشی از حقوقی است که ما در چارچوب معاهدات بین المللی داشته ایم. طبیعتاً این دستاورد هزینه هایی هم دارد؛ زیرا هیچ هدفی در سیاست خارجی بدون هزینه نیست و در مقابل حقوق دریافتی هزینه ای هم باید پرداخت شود.تفاوتی که در سیاست خارجی ما نسبت به سیاست خارجی کشورهای دیگر ممکن است وجود داشته باشد در این است که آیا منافع صرفاً بر اساس منافع مادی تعریف می شود یا منافع غیر مادی هم بخشی از اهداف سیاست خارجی است.
چهارمین دقیقه ی آرمانگرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران استقلال طلبی است که می توان آن را به دو معنا تعریف کرد.نخست آزادی عمل که در متون سیاست خارجی به عنوان یکی از اهداف مهم سیاست خارجی تعریف می شود. دوم حفظ هویت و منزلت و شأن ملی است؛ گرچه ممکن است این ها را نتوان در چارچوب منافع مادی صرف تعریف کرد. با این حال در نظریه هایی که امروزه در روابط و سیاست خارجی داریم روی بحث هویت و منزلت و شأن یا عزت نفس به عنوان اهداف و انگیزه های سیاست خارجی تأکید می شود.نظریه های بسیاری برای تبیین منطق برنامه ی هسته ای جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته شده است. یکی از تبیین کننده ترین دیدگاه های موجود این است که برنامه ی هسته ای ایران نه درچارچوب رئالیسم سنتی در روابط بین الملل که بیشتر تأکیدش بر قدرت نظامی است،قابل تبیین است(چون هدف برنامه ی هسته ای ایران قدرت نظامی نیست)؛ و نه بر اساس لیبرالیزم اقتصادی که برآورد هزینه-فایده ای به برنامه هسته ای ایران دارد،قابل تبیین است.
از این رو، بسیاری استدلال می کنند ایران با دارا بودن ذخایر نفتی غنی برای چه به دنبال انرژی هسته ای است! در حالی که منطق برنامه ی هسته ای جمهوری اسلامی ایران را می توان بر مبنای هویتی و منزلت و شأن ملی توضیح داد. عنصر کانونی هویت ملی نیز حفظ استقلال است.همانطور که در بیانات مقام معظم رهبری هم به وفور یافت می شود،مهم ترین هدفی که می توانیم در بحث برنامه ی هسته ای داشته و کسب کرده باشیم حفظ استقلال است.این استقلال به حوزه های دیگر هم تسری می یابد.بنابراین حفظ آزادی و استقلال عمل در عرصه ی سیاست خارجی می تواند یکی از مهم ترین دستاورد های مذاکرات هسته ای ایران باشد. معنای این دستاورد در چارچوب بحث های سیاست خارجی و نظریه های هویتی که در غرب هم مطرح است،نمود پیدا می کند.بسیاری از کشورها منافع هویتی و حفظ شأن و عزتشان را چه بسا بر امنیت فیزیکی شان هم مقدم می دارند.
پنجمین دقیقه ی آرمان گرایی واقع نگر، در بعد آرمانگرایی اش، صلح طلبی مثبت است. همواره یکی از اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران صلح طلبی مثبت بوده است.صلح می تواند به صورت منفی و سلبی یا مثبت و ایجابی تلقی شود. برخی صلح را صرفاً بر اساس نبود جنگ تعریف می کنند که به معنای صلح حداقلی است.در چارچوب صلح طلبی مثبت، علاوه بر نبود و نفی جنگ(که خشونت فیزیکی عریان است)، هدف دیگر نفی یا الغاء خشونت ساختاری پنهان است. بسیاری از ساختار های روابط بین الملل خشونت عریان نیست،بلکه خشونت پنهان ساختاری است.وهمین خشونت پنهان ساختاری آزادی عملی بسیاری از کشورها را می گیرد.
ششمین دقیقه عزت طلبی است که به مثابه ی عصاره و برآیند پنج دقیقه ی قبلی آرمان گرایی است. امروزه در نظریه های رایج دررشته ی روابط بین الملل،عزت نفس و عزت طلبی به عنوان یک انگیزه ی رفتاری در سیاست خارجی حائز اهمیت است. می توان گفت عزت طلبی در سیاست هسته ای جمهوری اسلامی ایران مهم ترین انگیزه ای است که در حوزه ی برنامه ی هسته ای کشور یا در کل سیاست خارجی توانسته عزت ملی را به دست آورد؛ البته میزان این عزت ملی در دوره های مختلف متفاوت بوده است.
بنا بر این،اگرگفتمان سیاست خارجی دولت یازدهم آرمان گرایی واقع نگر باشد، قاعدتا این شش عنصر در بعد آرمان گرایی در سیاست خارجی باید محقق شود.البته این پنجاه درصد گفتمان سیاست خارجی مطلوب است. چون نیم دیگر آن در سایه واقع بینی تامین می شود.
واقع نگری:جزء دوم گفتمان آرمان گرایی واقع نگر، واقع بینی یا واقع نگری است.همانطور که تأکید شد این دو یک کل واحدند. یکی از ویژگی های سیاست خارجی این است که در عمل نمی توان یکی را بدون ویگری پیگیری کرد.زیرا سیاست خارجی دارای اهداف متعدد،متکثر و متنوعی است و سیاست خارجی ای موفقیت آمیز خواهد بود که بتواند بین این اجزاء توازن و تناسب ایجاد کند.یکی از مهم ترین حوزه های مدیریتی سیاست خارجی،میزان توانایی دولت در پیگیری همزمان این اجزاء است.زیرا اگر یک جزء را گرفته و دیگری را واگذاریم،در سیاست خارجی شکست خواهیم خورد.مانند انسانی که باید موزون و متناسب قدرتمند شود.اگر کسی بازویی ستبر داشته باشد ولی اعضای دیگر بدنش نحیف باشند،نه تنها حسن نیست بلکه عیب بزرگی محسوب می شود.عناصر و دقایق واقع نگری که باید در چارچوب آرمانگرایی واقع بین تامین کرد را می توان در چهار عنصر خلاصه کرد.
اولین عنصرواقع نگری مصلحت گرایی و امنیت طلبی است.در سیاست خارجی همه ی کشورها اولین و مهم ترین هدف و انگیزه تامین امنیت و بقا یا اصطلاحاً منفعت ملی است؛ ما در ادبیات سیاسی اسلامی خودمان به آن مصلحت طلبی یا مصلحت گرایی می گوییم. البته مصلحت اعم از منفعت مادی ومعنوی است. لذا در سیاست خارجی مصالح را باید تشخیص داد.مهم ترین هدف سیاست خارجی حفظ امنیت و بقا است و بر اساس آن اهداف دیگر سیاست خارجی تعریف می شود. حتی تامین آرمانهای گفتمان انقلاب اسلامی هم مستلزم حفظ بقا و امنیت ملی است.امام خمینی(ره) هم فرمودند:حفظ نظام از اوجب واجبات است.زیرا تا نظام جمهوری اسلامی ایران نباشد،آرمان های دیگر نظام هم محقق نخواهد شد.باید توجه داشت که این سیاست حداقلی است و دولت در سیاست خارجی نباید روی مرز بقا حرکت کند؛ بلکه در سیاست خارجی مطلوب همیشه باید بسیار فراتر از بقا عمل کرد.
دومین عنصر اقتدار افزایی و کسب توانایی های سخت و نرم در عرصه ی بین المللی است. اقتدار افزایی به معنای کسب قدرت،حفظ قدرت و افزایش قدرت است. در توضیح این عنصر در اسلام توجه آیه ی حک شده بر آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کفایت می کند:” واعدوالهم مااستطعتم من قوه “؛ یعنی برای مقابله و بازدارندگی دشمن تا حد ممکن باید به کسب قدرت پرداخت. تفاوت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با کشور های دیگر این است که در ایران قدرت هدف نیست بلکه وسیله ای است برای تحقق بخشیدن به آرمان ها. باید توجه داشت که قدرت فی نفسه در سیاست خارجی موضوعیت ندارد وهدف نیست بلکه ابزاری است در خدمت آرمانها.
سومین عنصر، که عنصر بسیار مهمی است، خرد گرایی یا عقلانیت است. مقام معظم رهبری در سال 1371، سه اصل عزت،حکمت و مصلحت را به عنوان اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مطرح کردند. بنابراین درگفتمان سیاست خارجی عقلانیت بسیار حائز اهمیت است. در سیاست خارجی متداول بیشتر عقل ابزاری کاربرد دارد.در حالی که عقلی که ما بر اساس اندیشه های اسلامی به کار می بریم عقل جامع است. این نوع عقلانیت شامل هر دو عقل نظری و عقل عملی می شود.عقل نظری معطوف به شناخت واقعیت ها است.به این معنا که در سیاست خارجی حتماً دولتمرد و تصمیم گیرنده به نمایندگی از نظام باید ببیند با چه واقعیت هایی روبرواست و هست ها و نیست ها کدامند.
عقل عملی در سیاست خارجی را می توان در سه محور توضیح داد:محور اول موقعیت شناسی در بعد داخلی و بین المللی است.موقعیت شناسی در بعد داخلی یعنی شناخت مقدورات و محظورات کشور.زیرا صرف تعریف آرمان ها و اهداف متعالی کفایت نمی کند و سیاست خارجی باید متناسب با مقدورات و محذورات ملی باشد. در بعد بین المللی یعنی شناخت وضعیت کنونی نظام بین الملل؛ شناخت ماهیت قدرت و شناخت نوع قدرت رایج در سیاست خارجی.زیرا سیاست خارجی در عرصه ی بین المللی محقق می شود و اگر به این نکات توجه نکنیم در سیاست خارجی موفق نخواهیم بود.محور دوم زمان شناسی است؛ به این معنا که زمان مناسب برای تصمیم و اقدام را بدانیم. به خصوص در بحث بحران ها زمان شناسی حایز اهمیت بسیاری است. دانستن زمان مذاکره کردن یا مذاکره نکردن،زمان پیشنهاد دادن یا ندادن برنامه و … . بنابراین بین دیپلمات خوب با دیپلمات بد و به تبع آن سیاست خارجی موفق با نا موفق،تفاوت وجود دارد.مذاکره فی نفسه هیچ مزیتی در سیاست خارجی ندارد؛ مذاکره برای گرفتن امتیاز انجام می شود؛ پس شناخت زمان مذاکره اهمیت بسیاری دارد.محور سوم فرصت شناسی است.در سیاست خارجی باید فرصت ساز یا حداقل فرصت طلب بود نه فرصت سوز.غنیمت شمردن فرصت ها نکته ی بسیار مهمی است.
عنصر چهارم حزم اندیشی و مشکل گشایی است. مقام معظم رهبری هم مصلحت را حل مشکلات تعریف می کنند.بنابراین مشکل گشایی یکی از مؤلفه های گفتمان سیاست خارجی است.به این معنا که در سیاست خارجی باید مشکلات را شناسایی کرد و بتوان آن ها را حل کرد.
برآیند این دقایق در بعد آرمان گرایی و واقع گرایی در سه اصل عزت،حکمت و مصلحت متعین می شود.عزت معطوف به بعد آرمانگرایی است.حکمت و مصلحت معطوف به بعد واقع گرایی است که سال ها به عنوان گفتمان اصلی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مطرح بوده است.
در جمع بندی این گفتار باید گفت که دقایق گفتمان آرمان گرایی واقع نگر در سه اصل عزت،حکمت ومصلحت متعین می شود و اعمال موفقیت آمیز سیاست خارجی براساس این گفتمان مستلزم وجود توازن و تناسب بین این سه اصل است. دلیل عدم موفقیت ما در دوره های مختلف بر هم خوردن توازن بین این سه اصل بوده است. بنابراین اگر هر یک از این اصول نباشد سیاست خارجی ناموفق خواهد بود. مهم ترین مطالبه ای که در سیاست خارجی دولت آینده انتظار می رود، محقق کردن گفتمان آرمان گرایی واقع نگر با حفظ توازن بین این سه اصل است. حفظ توازن بین این اصول نیز به معنای حفظ توازن و تعادل بین دقایق دهه گانه در دو بعد ارمان گرایی و واقع بینی است.
بر اساس تجربه و عملکرد گذشته سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بر پایه چرخه گفتمانی، می توان پیش بینی کرد که در سیاست خارجی دولت یازدهم خواه نا خواه بعد واقع بینی تقویت خواهد شد. به گونه ای که بین عناصر ارمان گرایی و واقع گرایی توازن و تعادل برقرار شود.
این یادداشت نخستین بار در سایت دیپلماسی ایرانی منتشر شده است.
۲۵ خرداد ۱۳۹۲ –