گفتگو درباره وضعیت عرفانهای نوظهور در ایران
۱۳۹۲/۱۲/۰۴
–
۱۸۰ بازدید
وضعیت کشور از حیث حضور جریانهای معنوی مطلوب نبوده و نگرانکننده است. طیف وسیعی از جریانهای معنوی و سنتیِ متأثر از فرهنگ غرب هماکنون در کشور ما مشغول فعالیتاند.
۱) وضعیت موجود کشور به لحاظ حضور جریانها و فرقههای معنوی چگونه است؟
دکتر شریفی: وضعیت کشور از حیث حضور جریانهای معنوی مطلوب نبوده و نگرانکننده است. طیف وسیعی از جریانهای معنوی و سنتیِ متأثر از فرهنگ غرب هماکنون در کشور ما مشغول فعالیتاند. ولی آمار دقیقی از آنها ندارم و به نظر میرسد که حتی برای مسؤولین مربوطه و نیز کسانی که دغدغة امور فرهنگی کشور را دارند این آمار چندان شفاف و روشن نباشد. و این به دلیل روشهای خاص تبلیغی آنها و بخاطر نوع حضورشان در جامعه است. ولی فیالجمله همة فرقههای سنتی صوفی و حدود۴۵ فرقة نوظهور که سایت، مؤسسه یا وبلاگ دارند در کشور فعالیت بیشتر و نمایانتری دارند. البته گرایشهای دیگری نیز هستند که نگاههای روانشناختی و متافیزیکی دارند و در فضای دیگری سیر میکنند. آنها بحثهایی را راجع به موفقیت مطرح میکنند که مدافعان زیادی نیز دارند. هر چند به اعتقاد این بنده اینها را نمیتوان در زمرة عرفانها یا معنویتهای نوظهور به شمار آورد. اجمالاً بُعد اصلی تهاجم فرهنگی در قالب عرفانهای نوظهور و با عنوان New Religious Movements )جنبشهای نوپدید دینی) چهره عوض کرده و در کل دنیا تبلیغ میشود و به نظر همیلتون از جامعهشناسان معروف دین تعداد آنها قریب ۵۰۰۰ فرقة میباشد که بسیاری از آنها در غرب ایجاد شده و بعداً به کل دنیا انتقال یافته است و مختص قشر معینی هم نیست. ولی متأسفانه در مقابل، تعداد کمی از مسؤولین فرهنگی کشور در این جهت مطالعه داشتند و کتابهای متعددی هم از این گروهها غفلتاً توسط ارشاد چاپ گردیده است. تا آنجا که حتی اجازة تأسیس دفاتر رسمی آنها مثل فرقة إکنکار توسط ارشاد داده شده است. ولی اخیراً موجی از سوی حوزه و اساتید دانشگاه برای مقابلة با آنها صورت گرفته که باید به فال نیک گرفت. در نهایت عرفانهایی که در کشور حضور دارند به سه دسته تقسیم میشوند:
اول) عرفانهای سنتی اسلامی دوم) عرفانهای شرقی هندی سوم) عرفانهای نوظهور غربی. البته صورت سازگار یافتة همة این عرفانها با فرهنگ غرب است که ترویج و تبلیغ میشوند. حتی عرفان هندی اشو هم بخاطر آنکه با مبانی اندیشة غرب سازگار است مورد حمایت غربیان قرار دارد. به تعبیر دیگر، عرفانهای نوظهور همگی با مبانی مدرنیته که همان سکولاریسم، پلورالیسم دینی و عرفانی و دینستیزی باشد، سازگارند البته بسیاری از این عرفانها به ظاهر موافق دین عمل میکنند ولی در حقیقت هدف آنها دینستیزی بوده، به نحو غیر مستقیم با رقیبسازی در کنار دین، نوعی مبارزه با دین را در دستور کار خود قرار دادهاند. این نوع عرفانها خدا را یا به عنوان مبداء هستی قبول ندارند و یا اگر قبول دارند آن را هدف غایی سیر و سلوک نمیپذیرند. هدف نهائیشان را شادی، آرامش و امید به زندگی قرار میدهند و اگر حتی خدایی را هم قبول داشته باشند آن، خدایی تحریفشده است. ویژگی مشترک عرفانهای کاذب حتی نزد صوفیان این است که تصویر صحیحی از خداوند ندارند. برای نمونه، برخی از صوفیان مباحثی چون حلول و فنای در خداوند را در خداشناسی خود مطرح کرده است.
۲) ویژگیهای عرفان مثبت و منفی چیست؟
دکتر شریفی: در کتاب اینجانب که اخیراً با نام درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب منتشر شده، شاخصههای عرفان حقیقی و عارفان حقیقی ذکر شده که به طور خلاصه عبارتند از:
قرب الهی، عدم مخالفت با عقل، مطابقت با شریعت، هماهنگی با فطرت انسانی، توجه به ابعاد همه جانبة انسان(فردی، سیاسی، اجتماعی)، تصحیح نسبت بین دنیا و آخرت( برخلاف قائلین به فداشدن دنیا برای آخرت و همچنین منکرین معاد) که همة اینها از مشخصات عرفانهای حقیقی است.
یاد خدا، صراحت بیان و اجتناب از ابهامگویی، تأکید بر ریاضتهای شرعی، پرهیز از فرقهگرایی، ناشناخته بودن، خوددوستی روانشناختی، محبت به همة انسانها و آفریدهها، نا امیدی از غیر، مرگاندیشی و زیبا دیدن همه چیز از صفات عارفان حقیقی است.
در مقابل، نادیدهگرفتن خداوند به عنوان هدف غایی، هدف غایی بودن شادمانی و لذت، خردستیزی و منطقگریزی، شریعتستیزی و فقهگریزی، ناسازگاری بعد مادی و روحی وجود انسان، انکار معاد و طرح مسالة تناسخ، قطبمحوری و استادپرستی که از خصائص عرفانهای کاذب است. نکتة حائز اهمیت اینکه مشخصات مذکور برای عرفانهای کاذب به حسب هر عرفانی متفاوت است و بعضی از این صفات مشترک است و بعضی دیگر مختص یک فرقة عرفانی است. مثلاً در عرفان اشو و برخی از فرقههای صوفی منطقگریزی و خردستیزی صادق است.
دعوت به خود، مبهم و رازآلود صحبت کردن، مبارزه با ادیان الهی، تبلیغ کثرتگرایی عرفانی، دعوت به فرقهگرایی، انکار واقعنمایی ارزشهای دینی، دامن زدن به مسائل جنسی، سماع و رقص و سرانجام ایجاد مکانهای مقدس اختصاصی از فعالیتهایی است که مدعیان عرفانهای دروغین دنبال دارند.
۳) کدامیک از جریانهای معنوی منفی بیشتر در کشور حضور دارند ؟
دکتر شریفی: اطلاعات دقیقی از آمار آنها ندارم ولی در همین کتاب درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب تعدادی که بیشتر فعال بودند را برشمردم البته غیر از صوفیها که فعالیت آنها نیز در جای خود نیاز به بررسی بیشتری دارد. این عرفانها عبارتند از: سایبابا، رامالله، اشو، إکنکار، کارلوس کاستاندا، پائولو کوئلیو (باترجمه تمام آثارش در ایران)، دالایی لاما، فالون دافا (با عمری کمتر از ۲۰سال و با سایتی فعال به زبان فارسی)، مدیتیشن متعالی یا TM. این ۹ فرقة شرقی بعلاوة فرقههای صوفی از جمله عرفانهایی هستند که بیشتر در کشور حضور دارند. البته شیطانپرستی از جنبشهای اجتماعی است که داخل این گروهها نمیگنجد.
۴) علل و ریشه های اقبال نسبت به عرفانهای منفی چیست؟
دکتر شریفی: همانطور که مستحضرید پدیدههای اجتماعی تک عاملی نیستند. علل و عوامل آشکار و نهان فراوانی دست به دست هم میدهند تا پدیدهای را شکل میدهند. در عین حال، به نظر من عوامل اصلی گرایش به این عرفان ها را میتوان در عوامل زیر خلاصه کرد:
۱- جهل به هدف نهایی این عرفانها و جهل به عرفان حقیقی ۲- دلبستگی هواداران آنها ۳- پنهانکاری سران آنها و رمزآلود سخن گفتن ۴- ایجاد تشنگی در تابعین ۵- سازماندهی همة جوانب زندگی تابعین و تحت کنترل قراردادن آنها ۶- محبت مفرط به تابعین ۷- مرحلهای و اجرائیبودن برنامههای آنها و داشتن برنامههای خاص برای تمام سطوح ۸- ساده بودن تعالیم آنها و نبود غوامض عرفان نظری(عملی بودن دستور العملهای آنها) ۹- سستی در بیان عرفان حقیقی که گرایشی فطری در تمامی انسانها است. این حقیقت تلخ را باید اعتراف کرد که حوزویان و دانشگاهیان ما در زمینة معرفی عرفان حقیقی کوتاهی کردهاند با اینکه پیشینیان ما این کار را میکردند. اوج عرفان نظری را مولوی در قالبی زیبا بیان نموده و هر تحصیلکردهای به مقدار ظرفیت علمیش از آن بهرهبرداری میکند اگر چه نقدهایی بر او وارد است.
۵) راهکارهای مواجهه با عرفانهای منفی کدام است؟
دکتر شریفی: در کتاب درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب به دو راهکار اشاره کردهام. یکی راهکارهای علمی است و دیگری راهکارهای عملی. در بعد علمی، شناخت عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب لازم است. همانطور که علماء اخلاق قائلند برای خوب بودن باید فضائل و رذائل را با هم شناخت. دیگری تدوین و طراحی مرحله به مرحلة مهندسی اخلاقی از بدو تولد تا انتهاء عمر در سطح خرد و کلان است. برای نمونه وصیت خصوصیی که پیامبر در مسجد النبی برای ابوذر به درخواست خودش داشتهاند هیچ وقت برای عوام مردم شاید قابل درک نباشد. کار دیگر تأکید بر عقلانیت و پرهیز از خرافات است.
در بعد عملی نیز، افشاگری و ایجاد حساسیت برای مردم یکی از این راهکارها است. لذا باید در این جهت پیشگیری کرد نه اینکه همهگیر شود و بعداً برای نقد آن تلاش نمود. راه دیگر، استفاده از ظرفیت مجالس مذهبی در مناسبات اسلامی و همچنین إحیا و ارائة عینی ابعاد عرفانی الگوها در تمام طول سال است. مانند اینکه در مجالس عزای امام حسین(ع) فقط از شجاعت امام(ع) یا زیبایی و قامت رعنای حضرت ابالفضل(ع) گفته نشود بلکه ابعاد عرفانی ایشان نیز ذکر شود که در اینصورت جوانان، دیگر به شخصیتهای ساختگی و دروغین شرقی و غربی متمایل نخواهند شد.
۶) صدا و سیما چگونه می تواند عرفان مثبت را تقویت و عرفانهای منفی را تضعیف نماید؟
دکتر شریفی: صدا و سیما در این زمینه میتواند مهمترین نقش را داشته باشد. رسانة ملی با امکانات هنری فراوانی که در اختیار دارد میتواند با زبن هنر برای سطوح مختلف مخاطبان خود، عرفان مثبت و حقیقی را تقویت نماید و موجب بیمیلی مردم به سوی عرفانهای دروغین گردد. همانطور که غرب از تمام ظرفیتهای رسانهای خود از قبیل رمان، فیلم، بازیهای رایانهای و کارتونهای کودکان، سریالها و ساختن فیلمهای سینمایی برای ترویج عرفانها و معنویتهای متناسب با فرهنگ خودش تلاش کرده ما هم میتوانیم برای معرفی عرفان حقیقی از همین ابزارها استفاده نماییم و معارف الهی را به مخاطبان تشنة خود ارائه دهیم. همچنین در مبارزه با عرفانهای کاذب صدا و سیما باید توجه داشته باشد که چه برنامههایی را پخش میکند. باید گفت در سالهای قبل، در برنامههایی که برای کودکان پخش میشد این مطلب مغفول ماند و شاید عدهای درحالیکه متوجه بودند این برنامهها را پخش میکردند. همانند: إیکییوسان که ترویج بودا بود یا دوقلوهای افسانهای که چند بار پخش شد و پیامهای معنوی آن مبتنی بر فرمولهای عرفان بودا و اشو بود. آلیس در سرزمین عجائب و یا پینوکیو که به نحوی مروج این عرفانها بودند و برای کودکان و نوجوانان الگو شده بود. افلاطون قائل بود برای تغییر ارزشهای جامعه، با کنترل بازیهای کودکان و طراحی آنها میتوان به این هدف نائل شد و نباید تغییر مستقیم داد که مردم مقاومت کنند. غرب به خوبی این مطلب را عمل کرده و بهرهبرداری نموده است؛ چراکه همین کودک، آیندهساز کشور میشود. در واقع همان توصیة امام علی(ع) تداعی میشود که به تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان بپردازید؛ زیرا تربیت در این زمان مانند نقش در سنگ میماند و زائل نمیشود. و یا در امر تبلیغات بازرگانی که حمل به صحت میکنیم و میگوییم انشاءالله نمیدانند. مثلاً برای تبلیغ نوعی کالا گفته میشود فلانی رفته کلاس یوگا در حالی که هیچ ارتباطی با یوگا ندارد. چرا فیلم طنزی که ساخته میشود باید فرد در حالت مدیتیشن قرار بگیرد و برای کسانی که هیچ اطلاعی از آن نداشتند تبلیغ کند و ایجاد حساسیت نماید؟! لذا مسؤولین صدا و سیما ضمن نقشآفرینی و موفقیتهایی که در زمینههای مختلف داشتهاند، باید مواظب این امور باشند و همانطور که غرب هنرمندانه وارد این عرصه شده ما نیز به همین شیوه به مقابله با عرفانهای نوظهور بپردازیم و هنرمندانه تبلیغ نمائیم. با توجه به اینکه برخی از این گروهها در قسمتهایی از کشور بیشتر تمرکز دارند و فعالترند باید صدا وسیمای همان استانها بر روی آن عرفانهای و نحلههای خاص سرمایهگذاری بیشتری داشته باشد. با این همه مسالة مورد نظر چون یک دغدغة عمومی است شبکة سراسری نیز باید کار خود را انجام دهد.
منبع: سایت حجت الاسلام و المسلمین احمد حسین شریفی