۱۳۹۳/۰۵/۳۱
–
۷۶ بازدید
ابوالقاسم بن ابى حابس مى گوید: هر سال نیمه شعبان، براى زیارت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) به کربلا شرف مى شدم. و هر وقت به سامرا مى رفتم، به وسیله نامه اى حضرت (علیه السلام) را مطلع مى نمودم. یک سال قبل از ماه شعبان به سامرا رفتم، مى خواستم طبق معمول ماه شعبان، به زیارت کربلا مشرف شوم، از ابوالقاسم حسن بن احمد – که از وکلاى حضرت (علیه السلام) بود – خواستم که ورود مرا به اطلاع حضرت (علیه السلام) نرساند تازیانم خالصانه باشد!
ابوالقاسم بن ابى حابس مى گوید: هر سال نیمه شعبان، براى زیارت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) به کربلا شرف مى شدم. و هر وقت به سامرا مى رفتم، به وسیله نامه اى حضرت (علیه السلام) را مطلع مى نمودم. یک سال قبل از ماه شعبان به سامرا رفتم، مى خواستم طبق معمول ماه شعبان، به زیارت کربلا مشرف شوم، از ابوالقاسم حسن بن احمد – که از وکلاى حضرت (علیه السلام) بود – خواستم که ورود مرا به اطلاع حضرت (علیه السلام) نرساند تازیانم خالصانه باشد!
چندى نگذشت که ابوالقاسم در حالى که مى خندید نزد من آمد و گفت: این دو دینار را حضرت (علیه السلام) براى تو فرستاده و فرموده اند: ((به جابسى بگو: هر که در راه خدا کوشش کند، خدا هم حاجت او را بر مى آورد!)).
در سامرا به بیمارى شدیدى مبتلا شدم، بیمارى آن قدر سخت بود که خود را براى مرگ آماده ساختیم. در آن حال، از طرف مولا (علیه السلام) گلدانى براى من فرستاده شد، در آن گلدان دو شاخه گل بنفشه بود حضرت فرموده بودند: آن را استشمام کنم.
هنوز در حال بوییدن عطر گلها بودم
چندى نگذشت که ابوالقاسم در حالى که مى خندید نزد من آمد و گفت: این دو دینار را حضرت (علیه السلام) براى تو فرستاده و فرموده اند: ((به جابسى بگو: هر که در راه خدا کوشش کند، خدا هم حاجت او را بر مى آورد!)).
در سامرا به بیمارى شدیدى مبتلا شدم، بیمارى آن قدر سخت بود که خود را براى مرگ آماده ساختیم. در آن حال، از طرف مولا (علیه السلام) گلدانى براى من فرستاده شد، در آن گلدان دو شاخه گل بنفشه بود حضرت فرموده بودند: آن را استشمام کنم.
هنوز در حال بوییدن عطر گلها بودم